صفحه محصول - پاورپوینت گلستان سعدی باب سوم درویشی را ضَرورتی پیش آمد.

توضیحات:

گلستان سعدی

باب سوم

باب سوم در فضیلت قناعت حکایتِ شماره 11

تعداد اسلاید: 7

درویشی را ضَرورتی پیش آمد.

 

کسی گفت: فلانْ نعمتی دارد بی قیاس، اگر بر حاجتِ تو واقف گردد، همانا که در قَضایِ آن توقّف روا ندارد.

 

گفت: من او را ندانم.

گفت: مَنَت رهبری کنم.

دستش گرفت تا به منزلِ آن شخص در آورد.

یکی را دید لب فرو هشته و تند نشسته.

برگشت و سخن نگفت.

کسی گفتش: چه کردی؟

گفت: عطایِ او را به لِقایِ او بخشیدم.

مَبَر حاجت به نزدیکِ تُرُش روی

که از خوی بدش فرسوده گردی

اگر گویی غمِ دل، با کسی گوی

که از رویَش به نقدْ آسوده گردی

توضیحات: گلستان سعدی باب سوم باب سوم در فضیلت قناعت حکایتِ شماره 11 تعداد اسلاید: 7 درویشی را ضَرورتی پیش آمد. کسی گفت: فلانْ نعمتی دارد بی قیاس، اگر بر حاجتِ تو واقف گردد، همانا که در قَضایِ آن توقّف روا ندارد. گفت: من او را ندانم. گفت: مَنَت رهبری کنم. دستش گرفت تا به منزلِ آن شخص در آورد. یکی را دید لب فرو هشته و تند نشسته. برگشت و سخن نگفت. کسی گفتش: چه کردی؟ گفت: عطایِ او را به لِقایِ او بخشیدم. مَبَر حاجت به نزدیکِ تُرُش روی که از خوی بدش فرسوده گردی اگر گویی غمِ دل، با کسی گوی که از رویَش به نقدْ آسوده گردی

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه آنلاین فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید