صفحه محصول - چارچوب نظری و پیشینه پژوهش اثربخشی ورزش

چارچوب نظری و پیشینه پژوهش اثربخشی ورزش (docx) 62 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 62 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

بسم الله الرحمن الرحیم دانشگاه آزاد اسلامي عنوان: بررسي تاثیر ورزش بر میزان عزت نفس ، شادکامي و کيفيت زندگي جوانان فهرست مطالب مقدمه ای بر روانشناسي ورزش فرضياتي در تبيين تأثيرات ورزش تأثير ورزش در شخصيت تأثير ورزش در اخلاق و رعايت حقوق ديگران تأثير ورزش در کاهش افسردگی تأثير ورزش در کاهش اضطراب نقش ورزش در پر کردن اوقات فراغت تأثير ورزش بر فرهنگ تأثير ورزش بر حافظه بررسي اثر بخشي ورزش بر میزان عزت نفس ، شادکامي و کيفيت زندگي جوانان چکيده هدف پژوهش حاضر بررسي تاثیر ورزش بر میزان عزت نفس ، شادکامي و کيفيت زندگي جوانان بود. بدین منظور از بين ورزشکاران مبتدي مراجعه کننده به باشگاه بدنسازی شهرستان داراب در تابستان 1392 ،60 نفر به صورت در دسترس و 60 نفر نیز از افراد عادی انتخاب و از نظر سن ، جنسیت و تحصیلات با گروه آزمایش همتا شدند.پس از انتخاب گروه هاي نمونه، آموزش ورزشي توسط مربي پرورش اندام به مدت 3 ماه هرهفته 3جلسه 2 ساعته بر روي گروه آزمايشي(ورزشکاران مبتدي) اجرا شد. شرکت کنندگان پرسشنامه های عزت نفس کوپراسميت، شادكامي آكسفورد و کيفيت زندگي سازمان جهاني بهداشت را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. داده‌هاي اين پژوهش با استفاده شاخص هاي آمار توصيفي، آزمون مانوا و با بكارگيري نرم‌افزاري آماري SPSS-16، تحليل شدند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره حاکی از اثر بخشی ورزش و افزایش معنی دار نمرات عزت نفس، شادکامی و کیفیت زندگی و مولفه های آنها در ورزشکاران مبتدی در پس آزمون بود. پیشنهاد می شود با توجه به فواید جسمانی و روانی و نداشتن عوارض جانبی، از ورزش به عنوان عاملی جهت افزایش سلامت جسمانی و روانی در افراد جامعه استفاده شود. کلید واژه: اثربخشی ورزش، عزت نفس ، شادكامي، کيفيت زندگي 7-1-تعاريف عملياتي: تعریف مفهومی ورزش بدنسازی: به انجام یک سری تمرینات بدنی با وسیله و دستگاههای گوناگون به طرق مختلف اطلاق می شود که با کمک تغذیه اصولی و علمی آمادگی های جسمی را رشد داده و تاثیرات مطلوبی بر توانایی های بدنی و روحی فرد به جا می گذارد. تعریف عملیاتی ورزشکار مبتدی: ورزشکاری که برای اولین بار از باشگاه بدنسازی استفاده می کند و طبق برنامه شماره 1 سالن عمل می کند. برنامه شماره 1 مبتدی های تازه کار(0 الی سه ماه تمرین) عضلهحرکتستتکرارپشت بازوپشت بازو ایستاده با كابل312ـ10پشت بازو خوابیده با هالتر312ـ10جلوبازوجلو بازو ایستاده با هالتر312ـ10جلو بازو با دمبل نشسته312ـ10ساعدمچ با هالتر315-12 فصل دوم چارچوب نظری و پیشینه تحقیقاتی در فصل حاضر به صورت مبسوط به معرفي متغيرهاي پژوهش پرداخته مي شود. نخست به تشريح فعاليت هاي ورزشي و نقش ورزش در سلامت جسماني و رواني پرداخته مي شود. به رابطه ورزش با انواع مولفه هاي روان شناختي و شخصيتي همچون افسردگي و اضطراب و اجتماعي شدن و رشد شخصيت اشاره خواهد شد. سپس متغير هاي وابسته پژوهش يعني کيفيت زندگي، عزت نفس و شادکامي مورد بحث قرار مي گيرند و به تفکيک هر يک بنيان هاي نظري، مولفه ها، تعاريف و تاريخچه آنها ارائه مي شود. در نهايت نيز پيشنه مطالعات مرتبط با پژوهش ارائه مي شود. در آخر نيز جمع بندي فصل بيان مي شود. مقدمه ای بر روانشناسي ورزش بيدل و موتري (1991) ورزش و تمرين را عناصر يا زير مولفه هاي فعاليت جسمانی مي دانند . دوبرت (2002) اشاره مي كند كه با وجود اينكه روان شناسان به پيشگيري از بيماري و توانبخشي با توسل به افزایش اموری مثل فعاليت جسمانی و ورزش مي پردازند، پژوهش ها و مهارت هاي مداخله اي آموخته شده در اين موقعيت ها در حال حاضر در عملكرد ورزشي مورد استفاده قرار می گیرند. هيز (1999)اظهار می دارد كه با وجود تفاوت معاني ورزش و ورزش کردن ، اين دو حيطه به هم مرتبطند و تاثيرات ورزش کردن معمولا در حوزه روان شناسي ورزش مورد ملاحظه واقع مي شود. روان شناسي ورزش بر اثرات عوامل روان شناختي بر رفتار ورزشي متمركز مي شود، در حالي كه روان شناسي ورزش کردن با اثراتی كه ورزش و ورزش کردن بر رفتار روان شناختي دارد سروکار پیدا می کند. هيز اظهار می دارد كه " روانشناسي ورزش کردن به رابطه بدن و ذهن توجه مي كند، درحالي كه روان شناسي ورزش به رابطه ذهن و بدن می پردازد". گوين و اسپنس (1995) از تمرين به عنوان يك فعاليت تفريحي نام مي برند (در مقابل فعاليت جسمانی حرفه اي) كه با يك هدف بيروني خاص مثل بهبود تناسب اندام، عملكرد جسمانی يا سلامتي انجام می شود. درک هدف از فعاليت در تعيين اينكه چه فعاليتي ورزش است و چه فعالیتی ورزش نیست اهمیت دارد. در عوض، كاسپرسون، پاول و كرستينسن (1985) اشاره كرده اند كه فعاليت جسمانی مي تواند جزئي از تفريح يا فعاليت هاي كاري باشد. گوين، لوسك و ريچارد (2001) چهار پارامتر فعاليت جسمانی را توصيف کرده اند:: نوع، فراواني، شدت و مدت. نوع، نشانگر سيستم هاي جسماني است كه در فعاليت هاي خاص مثل ايروبيك، حركات كششي، حركات مقاومتي و انعطاف پذيري به كار مي رود. فراواني با توجه به ميزان فعاليت به كارگرفته شده در يك دوره زماني شناسايي مي شود. شدت، بار تحميلي را توصيف مي كند كه بر اثر فعاليت بر سيستم فيزيولوژيكي وارد مي شود. مدت، دلالت بر مدت زمان يك فعاليت خاص دارد. تناسب جسمانی به عملكرد فيزيولوژيكي و توصيف نگرش هاي ما اشاره دارد كه بر توانايي ما براي انجام فعاليت جسمانی اثر مي گذارد . اشكال مختلف تناسب جسمانی معرفي شده است (كاپلان ، ساليس و پاترسون، 1993). اين فعاليت ها شامل تحمل قلبي ريوي، تحمل عضلاني، نيرومندي عضلات، تركيب بدن و انعطاف پذيري است. وان (1997) ورزش را " فعاليت هايي در نظر می گیردكه شامل قدرت و مهارت، رقابت و راهبرد و يا شانس مي شوند و براي شادي، رضايت و منافع شخصي شركت كنندگان يا ديگران (مثل درآمد)، ( براي مثال، تماشاگران) انجام مي شود و شامل ورزش هاي ساختار يافته يا تفريحي و نيز ورزش به صورت سرگرمي است". سلامت روانی سه بعد هیجانی،اجتماعی و روان شناختی را شامل می گردد. سلامت هیجانی، رضایت از زندگی ، خوشبینی و امیدواری ، اعتماد به نفس، تسلط و حس کنترل ، داشتن هدف در زندگی ، احساس تعلق و حمایت شخصی از مهمترین جنبه های آن هستند( وایت لو و همکاران،2008). شناخت در حال رشدي وجود دارد كه از نظر جسمي فعال بودن با بهبود سلامت رواني مثل ارتقاء بهداشت رواني و پيشگيري از رشد مشكلات سلامت رواني مرتبط مي شود. بعلاوه ، فعاليت جسماني نشانه هاي بيماري هاي رواني مختلف را بهبود مي دهد. منافع روان شناختي فعاليت جسماني در پشينه تجربي و غيرتجربی به طور گسترده اي مورد توجه قرار گرفته است.(به نقل از نصری1389) اثرات ورزش بر فیزیولوژی و روان: تحقيقات بسياري نشان داده است که در جريان فعاليت‌هاي ورزشي شديد ميزان ترشح اندورفين‌ها افزايش مي‌يابد و به همين دليل ورزشکاران پس از انجام تمرينات احساس لذت و آرامش خاصي مي‌کنند. با توجه به شباهت بين اندورفين‌ها و ترکيبات افيوني، ورزش کردن مي‌تواند جايگزين سوء مصرف مواد مخدر در معتادان شود(وایت لو، 2008). در نتيجه تمرينات ورزشي مدام، ميزان جريان خون در مغز افزايش مي‌يابد. افزايش جريان موجب اکسيژن رساني و تغذيه بهتر نرون‌هاي مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگيري مي‌کند. اين تاثيرات خود موجب پيشگيري از فراموشي و زوال توانمندي‌هاي ذهني در سالمندي مي‌شود. تمرينات ورزشي همچنين موجب آزادسازي نوعي فاکتور رشد به نام B.D.N.F مي‌شود که مي‌تواند نرون‌ها را در مقابل آسيب و صدمه مقاوم نموده و از بروز بيماري‌هاي آلزايمر و پارکينسون تا حدود زيادي جلوگيري کند(توکویاما، 2000). پژوهشگران همچنين دريافتند که سالمنداني که در يک برنامه تمريني قدرتي و انعطافي به مدت يک ساعت سه بار در هفته و در طول 4 ماه شرکت کردند عملکردشان در اجراي آزمون‌هاي حافظه، بهبود يافت. اگر چه اين گونه بهبود حافظه بيشتر در سالمنداني که تمرينات هوازي انجام مي‌دهند رخ مي‌دهد، اما تحقيقات بيشتر نشان داده است که هيچ تمرين ورزشي نسبت به تمرينات ورزشي ديگر از لحاظ تاثير بر حافظه برتري ندارد. به عبارت ديگر بين ورزش‌هاي مختلف از حيث تاثير بر حافظه تفاوت معني داري مشاهده نمي‌شود(لوریان، 2001). در تحقيقي ديگر، سالمنداني که به تازگي بازنشسته شده بودند و زندگي کم تحرکي را آغاز کرده بودند، در طول 4 سال توسط آزمون‌هاي شناختي گوناگون مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج بررسي‌ها، نشان داد که توانمندي‌هاي شناختي اين سالمندان از زمان بازنشستگي تا 4 سال بعد از آن به طور فزاينده‌اي کاهش مي‌يابد. از سوي ديگر، سالمنداني که پس از بازنشستگي در تمرينات منظم از قبيل راهپيمايي، آهسته دويدن، دوچرخه‌سواري و حرکات موزون شرکت داشتند در نمرات آزمون‌هاي شناختي آنها در طول 4 سال کاهشي صورت نگرفته بود (لوریان، 2001). پژوهشگران معتقدند که ممکن است فرآيندهاي مشابهي در مغز انسان وجود داشته باشد. به عبارت ديگر، تمرينات ورزشي ممکن است موجب تقويت ساختار هيپوکامپ در انسان شوند. آی وی(2001) معتقد است که تمرينات ورزشي براي سلامت جسم و روان، به يک اندازه، ضرورت دارد. کشف هيجان انگيزي که صورت گرفته اين است که تمرينات ورزشي علاوه بر افزايش جريان خون در مغز، ميزان توليد مولکول BDNF را هم افزايش مي‌دهند. اين مولکول همچنين مي‌تواند از تباهي سلولها در اثر بيماري‌هاي آلزايمر و پارکينسون جلوگيري کند. بر طبق نتايج آزمايش‌هايي که اخيراً در رابطه با تاثير ورزش بر حافظه انجام شده، افزايش ميزان توليد BDNFمي‌تواند بر يادگيري و حافظه تاثير مثبت داشته باشد. بنابراين در نتيجه تمرينات ورزشي، ميزان جريان خون در مغز، تعداد سلول‌هاي مغز در ناحيه هيپوکامپ و ترشح مولکول‌هاي حفاظتي مانند BDNF افزايش مي‌يابد. مجموعه اين فرآيندها مي‌تواند موجب بهبود حافظه و به تعويق انداختن بيماري آلزايمر شوند. همچنين انجام تمرينات ورزشي مي‌تواند کاهش توانمندي‌هاي شناختي را که در اثر سالمندي حادث مي‌شود به تاخير اندازد. تمرينات ورزشي با افزايش رشد سلول‌هاي عصبي و گسترده شدن ارتباطات بين سلولي که براي يادگيري و حافظه ضرورت دارد مي‌تواند مغز را جوان و فعال نگهدارند(فی زینگ، 2012). تاثيرات تمرين بر سلول‌هاي عصبي ناشي از افزايش جريان خون در مغز است که منجر به آزاد شدن فاکتورهاي رشد مي‌شود و مي‌تواند از سکته مغزي پيشگيري نمايد. از سوي ديگر تمرينات ورزشي مي‌تواند مانند برخي ترکيبات دارويي، موجب آزادسازي سروتونين، نوراپي نفرين و دوپامين شود. بر طبق يافته‌هاي انجمن علم عصب‌نگر آمريکا که بر اساس آزمايش بر روي موش‌ها بدست آمده‌اند، تمرينات ورزشي مي‌تواند در بهبود طيف وسيعي از بيماري‌ها موثر باشد. ظاهراً بهبود بسياري از بيماري‌هاي دستگاه عصبي بر اثر تکثير مجدد سلول‌هاي مغز صورت مي‌گيرد. قبلاً تصور مي‌شد که مغز، ساخت سلول‌هاي جديد را خيلي زود در جريان رشد متوقف مي‌کند، اما در سال‌هاي اخير پژوهشگران شواهد روشني يافته‌اند که نشان مي‌دهد مغز به توليد سلول‌هاي جديد در طول حيات خود ادامه مي‌دهد البته حتي بدون رشد نرون‌هاي جديد هم ممکن است ساختار مغز به دو طريق تغيير کند، زيرا سلول‌هاي گليا که در تغذيه نرون‌ها و دفع مواد زايد و سمي نقش دارند مي‌توانند تکثير شوند و انشعابات دندريتي نرون‌ها هم مي‌تواند رشد کرده و افزايش يابد. (کالات، 1375). تمرينات ورزشي موجب تکثير سلول‌هاي مغز بويژه در ناحيه هيپوکامپ مي‌شود. اين ساختار در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت دخالت دارد. در آزمايش‌هايش که بر روي موش‌ها انجام گرفت معلوم گرديد که موش‌هايي که بر روي چرخ‌گردان، مسافتي معادل 4 تا 6 مايل در روز مي‌دويدند، تعداد نرون‌هاي هيپوکامپ در مغزشان شديداً افزايش مي‌يافت. اما موش‌هايي که از دويدن محروم بودند در مغزشان تغييري مشاهده نشد. موش‌هاي دونده همچنين، در يادگيري ماز (مسير پر پيچ و خم)، مهارت بيشتري از خود نشان مي‌دادند. جالب اين است که حتي موش‌هاي دونده، از تيره‌اي از موش‌ها انتخاب مي‌شدند که بطور ارثي در يادگيري ضعيف بودند ولي باز هم دويدن توان يادگيري آن‌ها را افزايش مي‌داد. همچنين مشاهده گرديد که دويدن از افت عملکرد ناشي از سالمندي در يادگيري پيشگيري مي‌کند. (يافه،2001). ظاهراً مطلوب يا نامطلوب بودن تمرينات، براي آزمودني مي‌تواند در ميزان تاثير آنها بر مغز نقش عمده‌اي داشته باشد. وقتي گروهي از موش‌ها به جاي دويدن، به شنا کردن پرداختند هيچ گونه تغييري در توانايي يادگيري و حافظه آنها مشاهده نگرديد. شايد از آنجايي که جوندگان به شنا کردن علاقه‌اي ندارند، فشار رواني ناشي از شناي اجباري مانع از هر گونه تغيير مفيدي در مغز موش‌ها و توانايي يادگيري و حافظه آنان شده بود.(يافه، 2001). فرضياتي در تبيين تأثيرات ورزش فرضيه کته‌کولامين‌ها: کته کولامين‌ها گروهي از مواد شيميايي مانند نوراپي‌نفرين، اپي‌نفرين و دوپامين هستند که به عنوان انتقال دهنده شيميايي عمل مي‌کنند. نوراپي نفرين و دوپامين بر يادگيري و حافظه تاثير مي‌گذارند. تمرينات منظم، ترشح اين ترکيبات را افزايش داده و مقدار آنها را در پلاسماي خون زياد مي‌کند (کتي و براون، 1966،1973) . بنابراين انجام تمرينات ورزشي به طور منظم مي‌تواند از طريق افزايش ترشح انتقال دهنده‌هاي شيميايي، موجب تقويت حافظه و تغييرات خلقي شود. فرضيه اندورفينها: اندورفين‌ها دسته‌اي از مواد شيميايي هستند که از نرونهاي مغز ترشح مي‌شوند و آثار شبه افيوني دارند (ضد درد و آرام‌بخش). تمرينات ورزشي و بويژه دويدن مي‌توانند موجب افزايش اندورفين‌ها شوند. همچنين مصرف الکل يا برخي از غذاها، موجب تحريک ترشح اين مواد مي‌شوند. تزريق ماده نالوکس که در پيوند با گيرنده‌هاي اندورفيني مانع اثربخشي اندورفين مي‌شود، مي‌تواند تاثيرات مثبت ورزش بر خلق را کاهش دهد. بنابراين مي‌توان گفت تاثيرات خلقي ناشي از ورزش عمدتاً ناشي از ترشح اندورفين‌ها است. به طور کلي پژوهشگران دريافتند که محيط‌هاي چالش برانگيز که شامل سه عامل موقعيت‌هاي يادگيري فشرده، تعامل‌هاي اجتماعي و فعاليت‌هاي فيزيکي هستند نقش مهمي در افزايش تعداد سلول‌هاي مغز در جانداران مختلف و حتي در انسان دارند. تعداد زيادي از پژوهش ها به تاثير ورزش و فعاليت جسمي بر حالات خلقي، در عین تاکيد ويژه بر اضطراب و افسردگي ،پرداخته است. شواهد حاکي از آن است که در برخي افراد ، ورزش در کاهش اضطراب مؤثر است( هکفورت و اسپيلبرگر ، 1989؛ لندرز و پتروزلو، 1994؛ لندرز و آرنت، 2001؛ مک آلي ، ميهالکو، و بين، 1996؛ راگلين و مورگان ، 1987؛ سالمون، 2000 ). در مقايسه با صفت اضطراب، ورزش مخصوصاً بر حالت اضطراب تاثیر دارد . فرايند ايجاد اثر اضطراب زدايي فعاليت جسمي ، به وضوح مشخص نيست. مورگان، کسي که سالها به بررسي اثر ورزش بر حالات خلقي پرداخته است، فرض مي کند که ورزش موجب انحراف توجه يا " وقفه " در فشارها و اضطرابهاي زندگي روزمره مي شود ( بهرک و مورگان، 1978 ). تحقيق رجسکي، هاردي، و شاو ( 1991 ) نشان مي دهد که در خلال ورزش ، اضطراب به شکل خطي کاهش مي يابد، در حالي که برانگيختگي در طول ورزش افزايش يافته و بعد از آن به ميزان قابل توجهي کاهش مي يابد. اين توضيح، منطقي و قابل قبول به نظر مي رسد و به تبيين نتايج سردرگم کنندة حاصل آمده، کمک مي کند. بيدل و موتري ( 2001 ) پژوهش ها را خلاصه کرده و نتيجه گرفتند که ورزش منجر به کاهش اضطراب به ميزان کم تا متوسط مي شود؛ اين اثر هم براي ورزش دائم و موقت ، و هم اضطراب حالتي و صفتي وجود دارد؛ اضطراب هم در خلال ورزش و هم در پايان ورزش کاهش مي يابد؛ و افرادي که در بالاترين حد تبحر در ورزش هاي ايروبيک هستند، پاسخ فيزيولوژيکي ضعيف تري به فشارزاهاي رواني اجتماعي نشان مي دهند. تاثير ورزش بر افسردگي، مدت بسيار زيادي موضوع پژوهشي بوده است. در هر حال، شواهد حاکي از آنند که فعاليت جسمي مي تواند افسردگي غير باليني را کاهش دهد ( به طور مثال ، بيدل و موتري، 2001؛ جاسنوسکي، هولمز، و بنکز، 1988؛ استين و موتا، 1992 ). پژوهش آغازين انجام شده توسط گريست و همکارانش(1984 )، اثر دويدن به عنوان يک درمان را در ارتباط با افرادي که مبتلا به افسردگي باليني هستند، بررسي کردند و سطوح پايين تر افسردگي را در افرادي که در برنامه دويدن شرکت داشتند را گزارش کردند، اين نتيجه پيشنهاد مي کند که ورزش، درماني سودمند است. ويتچ و همكاران(2010) نيز اثر مثبت ورزش را بر افسردگي افراد بزرگسال مورد تاكيد قرار دادند. بيدل و موتري ( 2001 ) جمع بندي پژوهشي بسيار خوبي در اين حيطه فراهم کرده اند و باز هم افسردگي باليني را از افسردگي غير باليني متمايز ساختند. در ارتباط با افسردگي غير باليني ، نتيجه آن است که اثر ضد افسردگي مرتبط با ورزش ، منجر به کاهش متوسطي در افسردگي مي شود ، اين اثر در مورد ورزش دائم و موقت و براي گروههاي متفاوت سني و جنسي صادق است، وارتباط سطوح پايين تر افسردگي با سبک زندگي فعالانه جسمي نشان داده شده است. در مورد افسردگي باليني ،نتايج چندان مشخص نيستند؛ در هر حال نتايج حاکي از آنند که فوايد ، بسيار بيشتر از خطرات هستند، فوايد سلامت جسمي با ارزش اند و در نهايت آن که " بايد از فعاليت جسمي و ورزش به عنوان بخشي از درمان بيماران افسردة باليني ، حمايت شود " . شواهدي وجود دارد كه خودپنداره فرد در فعاليت جسمانی بهبود مي يابد. فولكين و سيم(1981) در خصوص تناسب جسمانی و بهبود متغيرهاي روانشناختي مربوط به ادراك از خود، تحقيقات موجود را بررسي كردند. آن ها به اين نتيجه دست يافتند كه آموزش تناسب اندام ، خلق، رفتارهاي مربوط به شغل و خودپنداره را بهبود مي بخشد. سان استروئم (1978) با مرور پيشينه مربوط به عزت نفس و ورزش در 16 سال اخير به نتايج مشابهي دست يافت. فاكس(2000) اخيرا 36 بررسي منتشر شده از سال 1972 را مورد بازبيني قرار داد و به اين نتيجه دست يافت كه 78 درصد بررسي ها تغييرات مثبت را در اعتماد به نفس يا خودپنداره جسماني در پاسخ به فعاليت جسمانی نشان دادند. متغير روانشناختي ديگر خودكارآمدي است. پژوهشگرانی که در این زمینه مطالعه می کنند (برای مثال، بندورا، 1998؛ فلتز، 1988؛ هاردی، جونز و گولد، 1996) بیان کردند که تمرین ورزشی و ورزش حیطه ای بسیار عالی برای مطالعه خودکارآمدی است. بندورا (1990؛1998) به طور خاص از نقش خودکارآمدی در بطن عملکرد ورزشی صحبت می کند. او بیان می کند که ورزشکاران برای دستیابی به سطوح بالای مهارت، مهارت های خود را گسترش می دهند و اغلب از آن ها خواسته می شود که درمقابل افرادی که بسیار ورزیده اند این مهارت ها را تحت شرایط استرس بسیار زیاد انجام دهند. مهارت هایی که در تمرین به راحتی انجام می شوند، اغلب تحت شرایط رقابت به علت تردید به خود تضعیف می شوند. تفاوت های اندک در اجرای مهارت اغلب به تفاوت های معنا داری در نتایج منجر می شود. ورزشکاران موفق به توانایی خود در تمرکز بر تکلیف، عدم حواس پرتی، مقابله با اشتباهات و شکست ها، مقابله با درد و خستگی و نهایتا به تحقق توانایی های خود به بهترین نحو باور دارند. آن ها همانگونه که بندورا بیان می کند، در توسعه خودکارآمدی موفق هستند. اثرات مثبت فعاليت جسماني بر اعتماد به نفس نيز مورد تاكيد قرار گرفته است. (براي نمونه،مك دونالد و هادسون،1991؛براندن،2001؛فاكس،2000؛استين و همكاران،2007؛هريسون و نارايان،2003 به نقل از استیوب2007). تأثير ورزش در اجتماعي شدن پژوهش هاي اجتماعي شدن در ورزش با توسعه ي جامعه شناسي ورزش ارتباط مستقيم داشته است .طي دهه ۱۹۶۰ و اوايل دهه ۱۹۷۰ براي تبيين جنبه هاي گوناگون شرکت در فعاليت هاي ورزشي تلاش بسياري شده است .اغلب مطالعات اجتماعي شدن در ورزش حول دو مسأله متمرکز بوده است .يکي پيشايندهاي شرکت در ورزش يعني اينکه چگونه و تحت چه شرايطي شخص به ورزش رو مي آورد و ديگري پيامد هاي شرکت در ورزش .اين دو فرايند را اجتماعي شدن در نقش اجتماعي و اجتماعي شدن از طريق نقش اجتماعي نيز ناميده اند . لذا در اغلب منابع دو عنوان اجتماعي شدن در ورزش و اجتماعي شدن از طريق ورزش به چشم مي خورد .در اولي فرد در نقش ورزشي مانند «ورزشکار » اجتماعي مي شود و در دومي به ياد گيري نگرش ها ، ارزشها ، مهارت ها و  گرايشهايي کلي مانند جوانمردي ،انضباط اشاره دارد که تصور مي شود در فعاليت هاي ورزشي حاصل آيد .اجتماعي شدن از طريق ورزش عبارت است از تأثير ورزش بر باورها ، نگرش ها و … . چنين پنداشته مي شود که در درس هايي که از شرکت کردن در ورزش مي آموزيم به ساير جنبه هاي اجتماعي انتقال پذير است و از اين طريق فرد را براي شرکت موفقيت آميز در آن زمينه ها ياري مي دهد. دانيش(2002) اظهار مي دارد که کودکان مهارت هاي ارتباط و تصميم گيري را با شرکت در ورزش کسب مي کنند (عبدلي ، ۱۳۸۶ ،ص ۱۳۶و ۱۳۹ ). تربيت بدني در قبول مسئوليت براي پرورش و القاي ارزش هاي اجتماعي در افراد جامعه خصوصاً دانش آموزان مدارس سهيم بوده و به عنوان عاملي در جهت تقويت ارزش هاي اجتماعي و رفتار هاي مطلوب انساني موثر است (عزيز آبادي فراهاني ، ۱۳۷۳ ،ص ۱۱). اهتمام به موضوع اجتماعي شدن و رابطه ي آن با ورزش زماني به اوج خود رسيد که سميناري بين المللي با موضوع « اجتماعي شدن از طريق ورزش» بر پا شد. اين سمينار که در سال ۱۹۷۱ در کانادا برگزار گرديد به اين نتيجه رسيد که تربیت بدني عاملي مهم در اجتماعي شدن فرد مي باشد (انور الخلولي ،۱۳۸۳ ،ص۲۰۰ ) .به عقيده ي راجر کايو آ «تمدن فقط در سايه برتري و ارزش والاي قهرماني يعني بازي رقابت آميز و مسابقه اي که سر چشمه ي دموکراسي و حکومت مردم بر مردم است به وجود آمده است. » (توماس ،۱۳۷۰ ،ص ۹۳ ). روند اجتماعي شدن  کودکان با فعاليت هاي اوليه ورزشي آنان آغاز مي شود و موجبات رشد و تکامل حرکتي در دوره کودکي و مشارکت ورزشي آنان در سال هاي بعد را فرا هم ميکند (ام .هي وود ،۱۳۸۷،ص۴۷۴ ).  تأثير ورزش در شخصيت شخصيت اجتماعي بيان کننده ي رشد صحيح و طبيعي رواني افراد است . چنانچه تربيت بدني در يک جامعه مطابق با اصول اين علم در نظر باشد ، افراد ورزشکار را از فرد گرايي و خود محوري خارج کرده و رشد روحيات طبيعي را در فرد بهبود مي بخشد که در نتيجه شکوفا شدن اين استعداد، فرد باساير افراد اجتماع آسانتر ارتباط بر قرار کرده و در کنار آنها زندگي مي نمايد (عزيز آبادي فراهاني ،۱۳۷۳،ص ۲۰ ). جرج کلي از روانشناسان معروف «شخصيت را روش و شيوه خاص هر فردي در جستجو براي پيدا کردن و تفسير معناي زندگي تعريف مي کند .» مطالعات انجام يافته نشان مي دهد که ورزشکاران و قهرمانان ،با شهامت و فدا کار مي باشند و بر اراده خود تسلط دارند .(کوشافر، ۱۳۸۱ ،صص۱۷۱و۱۷۲ ) بازي و ورزش  پيوند تنگاتنگي با رشد و تکامل شخصيت کودک دارند و آن را به مرحله نضج و آگاهي اجتماعي مي رسانند . پژوهشگران تحقيقات فراواني پيرامون نقش بازي وگيم ها در اجتماعي شدن و همچنين درباره اين مسأله به انجام رسانده اند که چگونه فعاليت هاي بدني ،روي هم رفته در تکوين تصوير روشني از بدن در ذهن کودک ،که به تصوير بدن معروف است ،تأثير مي گذارد .تصويري که مفهوم خود بدني و در نتيجه مفهوم خود پنداره بر پايه ي آن استوار است و نخستين خشت بناي شخصيت کودک به شمار مي آيد .فعاليت حرکتي عموماً فرصت پر باري براي خود شکوفايي کودک فراهم مي آورند . کودک در ضمن پرداختن به بازي تجربه هاي پيروزي و شکست  را از سر مي گذراند  و اين تجربه ها در گسترش تصورات او و پيوند دادن مفاهيم و اهداف و چشم انداز هاي وي با واقعيت خويش تأثير مي گذارد و ادراک واقع بينانه و غير مبالغه آميز او از حدود و توانايي هاي جسمش را افزايش مي دهد که اين خود ، شخصيت اجتماعي او را نضج مي دهد و به وي اعتماد به نفس مي بخشد و باعث دور شدنش از خصلت هايي چون خود شيفتگي و غرور  مي گردد بي آنکه از ارزش او چه در برابر خودش چه در برابر ديگران  چيزي بکاهد.(انور الخلولي ، ۱۳۸۳ ،ص ۸۲و ۸۳) .ديدگاهي نيز اعتقاد دارد که ورزش به عنوان واسطه و عامل ارتباط بين فرد با خودش يا ديگران است. اين شناخت چند جنبه اي مي تواند در ساز گاريهاي اجتماعي و شخصيت دخيل باشد .درباره ارتباط ورزش با صفات شخصيتي ، آيزنک با گرد آوري ليست مهمي از نتايج تحقيقات ورزش و شخصيت بيان کرد که سه زمينه خوب از شخصيت در رابطه با ورزش از قبيل برون گرايي ، روان رنجوري و روان پريش خويي وجود دارد و برخي از صفات ،حالات و خلق و خوي ارتباط خوبي با رفتار ورزشي دارند.وي مي گويد: « تغييرات ناشي از ورزش در شخصيت به تدريج و آهسته و پس از سالها روي مي دهد ،زيرا ورزش اعمال سيستم عصبي سمپاتيک ،انتظارات و ارزش ها را تغيير مي دهد. » (عبدلي ،۱۳۸۶ ،ص۶۰ و ۶۱).  تأثير ورزش در اخلاق و رعايت حقوق ديگران  چون برنامه هاي تربيت بدني امکان و شرايطي دارد که شخصيت و ماهيت افراد بروز مي کند و آشکار مي گردد لذا رفتار و اعمال ناشايسته شناخته مي شود و جايگزيني خصايص انساني و رعايت قوانين صورت مي گيرد .بدين گونه هر فرد مي تواند از احترام لازم در بين دسته و جامعه خود برخوردار گردد.اين ارتباط مطلوب شکل گرفته و به صورت اخلاق در آمده و به قلمرو هاي خارج نيز انتقال يافته و مشاهده مي شود (کوشافر،۱۳۸۱،ص۶۸ ). هربرت ريد اغراق نکرده است آنجا که مي گويد : «من کاملاً موافقم که تربيت ورزشي تا حدي به پرورش اراده مي انجامد .همچنين از اين که در مدارس ما زماني را به بازيها اختصاص مي دهند متأسف نيستم،بلکه بر عکس ،اين زمان تنها زمانيست که به بهترين وجه مي گذرد. اخلاق ورزشي روحيه تيمي و گروهي ،به سنتي ،در کنار ديگر سنت هاي اجتماعي ، تبديل شده است .» (انور الخلولي ، ۱۳۸۳ ،ص ۸۰) . انتقال و کاربرد آموخته هاي اجتماعي ورزش ها و انعکاس اين رفتار هاي آموخته شده فرد را براي زندگي در گروه آماده تر مي سازد .تجربه اجتماعي کسب شده از راه فعاليت هاي گروهي تربيت بدني در حل مسائل اجتماعي بسيار مفيد مي باشد .تصميم گيري هاي منطقي ، قضاوت هاي اخلاقي و تجربه آنها در ميادين ورزشي قابل انتقال به زندگي هستند.تقليد از مربيان ورهبران درگفتار و کردارکه مورد احترام شرکت کنندگان درفعاليتهاي ورزشي هستندباعث ايجادصفات برجسته ومطلوب درورزشکاران ودانش آموزان مي گردد .کنترل احساسات ،احترام به قوانين ،رعايت منافع جمعي از جمله عاداتي هستند که در ورزش امکان آموزش آنها موجود است. اغلب ورزشکاران اذعان دارند که فلسفه زندگي مربيان و طرز رفتار آنها در زندگي اجتماعي و اخلاقي اين گروه موثر بوده ، زيرا آنان در موقعيت بهتري براي الگو برداري قرار دارند .تربيت اخلاقي ورزشکاران از رفتار مربيان نشأت مي گيرد پس مربيان با اعتماد به کار و نقش خود لازم است اصول انساني و اخلاقي را رعايت کنند (کوشافر ،۱۳۸۱ ،ص ۱۷۷ ). از آنجا که انجام مهارت هاي ورزشي طبق قوانين و مقررات خاص هر رشته اجرا مي گردد و رعايت مقررات بازي براي کليه بازيکنان الزامي مي باشد ،در نتيجه ، بازي موقعيتي است براي آموزش رعايت مقررات و قرار داد هاي اجتماعي ،خصوصاً براي کودکان که درسنين اوليه با مقررات اجتماعي درگير نيستند اثرات کاربردي را به همراه دارد(عزيز آبادي فراهاني ،۱۳۷۳، ص ۲۰ ).  تأثير ورزش در کاهش افسردگي  به عقيده ي محققين ،ورزش باعث شادي و نشاط و بالا بردن اعتماد به نفس مي گردد زيرا افراد افسرده يا اعتماد به نفس ندارند يا ميزان آن در آنان  بسيار پايين است . ورزش احساس رضايت باطني شخص را بالا برده و فرد حس مي کند که به موقعيت هايي دست يافته است(عزیز آبادی فراهاني ،۱۳73 ). ورزش در درمان بسياري از بيماري ها از جمله افسردگي تأثير به سزايي دارد.به گزارش پايگاه اينترنتي مرکز پزشکي دانشگاه تگزاس ،بررسي روان پزشکان نشان مي دهد روزانه ۳۰ تا ۳۵ دقيقه  ورزش مي تواند آثار و عوارض افسردگي تا نصف کاهش دهد و اين کار برابر با تأثير روش هاي درماني متداول و مصرف برخي داروهاي افسردگي مي باشد. روانپزشکان قصد دارند با استفاده از نتايج اين تحقيق  شيوه اي مختلط از روش هاي روان درماني و ورزش را براي درمان افسردگي ابداع کنند .(سايت تبيان،۱۳۸۸) فوايد ورزش در بهبود افسردگي به طور فهرست وار ارائه مي شود : ۱-احساس کاهش قابل ملاحظه ي غم واندوه ۲-افزايش اعتماد به نفس ۳-ايجاد احساس موفقيت ۴-افزايش خلاقيت هاي فردي (رضواني ، ۱۳۸۷). در يکي از جالبترين تحقيقات کلينيکي مشخص شده است که ورزش نه تنها در معالجه افسردگي بسيار موثر است بلکه نقش به سزايي در جلوگيري از بازگشت اين بيماري دارد و با توقف انجام حرکات ورزشي خطر بروز علايم افسردگي افزايش چشم گيري خواهد داشت . به گفته يکي از روانشناسان مهم نيست که افراد افسرده به چه ميزان ورزش مي کنند بلکه مهم اين است که به طور مرتب روزانه وقتي را براي اين امر اختصاص دهند.(سايت پارس نايس ،۱۳۸۸ ).  تأثير ورزش در کاهش اضطراب  استرس هنگامي رخ مي دهد که فرد احساس کند بين قابليت هاي فردي خود و آن چه در يک موقعيت خاص لازم است توازن وجود ندارد ،در عين حال پيامد عمل نيز مبهم باشد ( س .رابرتس و همکاران ، ۱۳۸۲ ،ص ۱۱۶). در زماني که احساس نگراني و اضطراب پيش مي آيد انسان بايد به کار و فعاليتي مشغول شود چون معمولاً ذهن انسان در يک لحظه نمي تواند به چند موضوع متفاوت فکر کند .دراين ميان هر قدر کار و فعاليت حالت سرگرم کنندگي بيشتري داشته باشد موثر تر خواهد بود . اين عمل باعث خواهد شد راحتتر با افکار اضطراب زا مبارزه کند . در واقع خواهد توانست ذهن خود را از درگير شدن با افکار منفي منحرف کند.در اين خصوص ورزش کردن باعث خواهد شد فرد در مواجه با شرايط اضطراب زا  خونسردي و آرامش بيشتري داشته باشد . تحقيقات کارشناسان نشان مي دهد  که ورزش تأثيرات فيزيولوژيکي بر بدن دارد که اين تأثيرات فيزيو لوژيک فراهم کننده آرامش در افراد هستند ( پناهي، ۱۳۸۸ ). در دنياي امروزه  دانستن راه و روش زندگي و پيشرفت عملاً بدون استرس امکان پذير نيست و در بين جوامع بشر به صورت قانون در آمده است . نظام پيچيده ي کنوني ما چنان است که دستگاه عصبي ما در طي روز دائماً از سوي تکانه هاي استرس زاي کوچک و بزرگ بسيار زياد ي بمباران مي شود و دستگاه هاي عصبي- عضلاني ما دائماً در حالت تنش به سر مي برند . در نتيجه استرس يکي از عمومي ترين مشکلاتي است که افراد با آن روبرو هستند . و از آنجايي که امروزه مسأله سالم زيستن و رابطه ي آن با فعاليت هاي بدني اهميتي اساسي يافته است ، تمرين و ورزش يکي از ساده ترين ابزار هايي است که استرس را کنترل مي کند . ما مي دانيم که ورزش مداوم بدني در صورتي که به درستي انجام شود و با بيماري شخص در تضاد نباشد در نگهداري سلامت جسم و روان و بهزيستي فرد و پيشگيري از بسياري از بيماري ها ، يکي از مهم ترين عوامل به شمار مي رود . و اين واقعيتي است که فعاليت بدني ، استرس عاطفي را به طور موثر مي نشاند و بسياري از پيامدهاي نا خوشايند آن را خنثي مي کند اگر چه ورزش مشکلات کاري را حل نمي کند و يا وقتي در ترافيک قرار گرفته ايم  کار پليس راهنمايي و رانندگي را انجام نمي دهد و راه را براي ما باز نمي کند مطمئناً به دليل فعل و انفعالاتي که در بدن صورت مي گيرد  به ما کمک مي کند که از عهده فشار روحي بر آييم و از تبديل آن به يک مسأله مزمن جلوگيري کنيم ( سايت وگاب ، ۱۳۸۸ ) .  نقش ورزش در پر کردن اوقات فراغت  فراغت شامل فعاليت هايي جدا از اجبار هاي شغلي ، خانوادگي و اجتماعي است که در آن فرد فقط به ميل خود عمل مي کند . در نتيجه فراغت ، کار يا بي کاري نيست ، بلکه يک تجربه با ارزش زندگي است و به قول ارسطو ،فراغت جديترين مشغله انسان است (جمشيدي،  ۱۳79 ). ناش1999؛ به نقل از کوشافر (۱۳۸۱، ص ۸۹ )، اوقات فراغت را آن بخش از زندگي تعريف مي کند که « شخص کار موظفی و تکاليف ديني و اجتماعي خود را انجام داده و در خواب نيست ». بنا براين شامل ساعتي است که با تفريحات و ورزش سپري مي کند . در فراغت اندکي که امروزه ميسر و ممکن است  اجراي برنامه هاي مناسب تفريحي ورزشي براي تلطيف زندگي ، کاستن از فشارهاي زندگي ماشيني ، ارضاي غرايز و تمايلات ذاتي ، تأمين سلامت جسماني و رواني ضرورت دارد . اين امر مورد توجه برنامه ريزان تعليم و تربيت بوده و از هفت بند اهداف تعليم و تربيت در بند ششم : استفاده صحيح از اوقات فراغت جايگاه پيدا کرده و آموزش هاي لازم نظري و عملي در مدارس صورت مي پذيرد. يکي از روش هايي که  مي تواند اوقات فراغت افراد جامعه را زير پوشش قرار دهد و بسياري از ضعف ها و کمبود هاي جسماني و رواني را رفع و درمان کند ، ورزش و تفريحات سالم است . تربيت  بدني و ورزش گذشته از جبران ضعف ها و حفظ تندرستي ، افراد  را براي زندگي ، تلاش و اهداف مشترک آماده مي سازد . استفاده از بازي در اوقات فراغت فرصتي براي پيشرفت فرد فرا هم مي نمايد ( جمشيدي ، 1379 ) . فراغت هميشگي انسان را گرفتار بي حو صلگي و دلتنگي مي سازد .انسان بي کار فرصت پيدا مي کند که خاطرات گذشته را تجديد کند و در غم و اندوه گرفتار شود يا به آينده فکر کند و دچار دلهره و اضطراب شود . تربيت بدني در رفع اين عوارض سهيم است و عامل موثري براي مبارزه با بيحوصلگي و پر کردن اوقات فراغت فرد مي باشد (عزيز آبادي فراهاني  ، ۱۳۷۳ ، ص ۲۵ و ۲۶ ). ورزش بعنوان يکي از روش هاي گذران اوقات فراغت در جذب ارزش هاي فرهنگي موثر است . در ورزش هاي  گروهي بازيکن تلاش مي کند تا براي جذب بهتر درگروه ، رضايت ساير بازيکنان را به دست آورد و از اين طريق ملاک ها ي سازگاري در جمع را در خود ايجاد نمايد . از ديدگاه جامعه شناسي ، گذران اوقات فراغت با ورزش از غير پويا شدن و به انحراف رفتن توانايي هاي افراد جامعه به ويژه جوانان جلوگيري مي کند و در مقابل ، قابليت توليد و بهره وري آنها در قالب هاي مختلف اجتماعي و اقتصادي را هر چه بيشتر تقويت مي نمايد ( عبدلي، ۱۳۸۶ ، ص ۱۸۰ ) . به طور کلي ورزش در تمام دوران زندگي انسان ها حائز اهميت است ولي چون مبناي تربيت جسمي و روحي در سنين جواني گذاشته مي شود بايد اهميت بيشتري در اين دوران براي ورزش  قائل بود. ورزش علاوه بر آن که موجب مي شود جوانان سرگرمي مناسبي براي گذران اوقات فراغت خود داشته باشند در تأمين سلامت جسمي  و روحي آنان تأثير بسزايي دارد . بسياري از آثار نامطلوب محيط اجتماعي ، اقتصادي وضع خانوادگي، وراثت و نظاير آن با استفاده از ورزش مي تواند کاهش يابد يا حتي به طور کلي از ميان برود .تربيت بدني و ورزش اگر به طور اصولي و بر اساس يک برنامه منظم و صحيح استفاده شود در تحقق بسياري از نياز هاي مهم دوران جواني، شناخت زندگي سالم اجتماعي و اصلاح يا جلو گيري از رفتار هاي انحرافي نقش موثري مي تواند داشته باشد (پناهی ، 1388 ) .  تأثير ورزش بر فرهنگ فرهنگ را مي توان به عنوان مجموع ويژگي هاي رفتاري و عقيدتي اکتسابي اعضاي يک جامعه خاص  تعريف کرد، واژه تعيين کننده در اين تعريف همان واژه اکتسابي است ( کوئن ، ۱۳۸۶ ،ص ۳۹). ورزش بخش مهمي از فرهنگ ملل در جهان معاصر است بحث هاي محافل گوناگون ، سر فصل روزنامه ها ، برنامه هاي راديوئي و تلويزيوني جايگاه آن را روشن ساخته است . اعلام موفقيت در مسابقات ملي و بين المللي ميليون ها نفر را شاد و شکست در برنامه ها مردم را غمگين و خشمگين مي سازد . جلب ميليون ها نفر تماشاچي  به استاديوم ها ،تبليغات تجاري در کنار و خلال مسابقات  ، حمايت تماشا گران و استقبال آنان از تيم هاي مورد علاقه در کمک به بالا بردن استعداد ها و ارائه ي مطلوب و موزون حرکت ها و فعاليت هاي ورزشي موثر مي باشد ( کوشافر ، ۱۳۸۱ ، ص ۱۶۷ ) . ورزش، تمرين تفکر واقع گرايانه و پرهيز از تفکر ذهنگرايانه است .  با ورود  ورزش به فرهنگ ايده آليست اين تفکر به نفع فرهنگ رئاليست رنگ مي بازد. ابعاد غير مادي فرهنگ نظير اعتقادات، آداب و رسوم و ارزش و نيز ابعاد مادي فرهنگ نظير معماري و تکنولوژي ،تحت تأثير ورزش وارد سير تکاملي مي شوند. يکي از جلوه هاي غير مادي فرهنگ، جايگاه زن در جامعه است. در جهان ورزش تجلي آزادي زن از قيموميت مرد مشاهده مي شود . پس از تربيت ورزشي زن به عنوان يک انسان شجاع  و سرسخت به جامعه باز مي گردد (خزايي ، ۱۳۸۸ ) .  تأثير ورزش بر حافظه مدت هاست که فوايد ورزش براي قلب و عروق شناخته شده است . اما امروزه مشخص شده است که ورزش براي همه ي بدن حتي مغز سودمند است . ورزش جريان خون را در کل بدن افزايش مي دهد و بالطبع جريان خون در مغز نيز افزايش مي يابد . به نظر مي رسد افزايش جريان خون در مغز فرايند از دست رفتن بافت سلولي مغز را که در حدود ۴۰ سالگي شروع مي شود کند مي کند. محققان هنوز مطمئن نيستندکه ميزان مورد نياز ورزش براي بهتر شدن حافظه چقدر است ، اما چيزي که مي دانيم اين است که حتي مقدار بسيار کمي ورزش و فعاليت فيزيکي مي تواند به بهتر شدن حافظه شما کمک کند و اين تأثير وقتي بيشتر مي شود مرتباً و حداقل سه بار در هفته ورزش کنيد (ترکمان ،۱۳۸۸ )تحقيقات دکتر هيتر .س.اوليف در دانشگاه علوم تندرستي اورگان در آمريکا نشان داد سالمنداني که يک برنامه تمريني شامل راه رفتن سريع بر روي نوار گردان را سه بار در هفته و به مدت يک ساعت ، در طول چهار ماه انجام مي دادند حافظه وزمان واکنش آنها ،بهبود يافته بود . تحقيقات بيشتر نشان داد که آهسته دويدن ، راهپيمايي، دوچرخه سواري و حرکات موزون نيز مانند راه رفتن سريع موجب بهبود حافظه و زمان واکنش در سالمندان مي شود. پژوهشگران همچنين دريافتند سالمنداني که در يک برنامه تمريني ، قدرتي و انعطافي به مدت يک ساعت ۳ بار در هفته و در طول ۴ ماه شرکت کردند عملکردشان در اجراي آزمون هاي حافظه بهبود يافت  . اگر چه اين گونه بهبود حافظه بيشتر در سالمنداني که تمرين هاي هوازي انجام مي دهند رخ مي دهد اما تحقيقات بيشتر نشان داده است که هيچ تمرين ورزشي نسبت به تمرين هاي ورزشي ديگر از لحاظ تأثير بر حافظه برتري ندارد . به عبارت ديگر بين ورزش هاي مختلف از حيث تأثير بر حافظه تفاوت معني داري مشاهده نمي شود ( اچ. ويلمور وال . کاستيل ، ۱۳۸۶ ، صص۲۴۱ و۲۴۲ ).در نتيجه تمرين هاي ورزشي مداوم ميزان جريان خون در مغز افزايش مي يابد افزايش جريان خون موجب اکسيژن رساني وتغذيه بهتر نرون هاي مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگيري مي کند . اين تأثيرات خود موجب پيشگيري از فراموشي و زوال توانمندي هاي ذهني درسالمندي مي شود . تمرين هاي ورزشي همچنين موجب آزاد سازي نوعي فاکتور رشد به نام B.D.N.F  مي شود که مي تواند نرون ها را درمقابل آسيب وصدمه مقاوم نموده و از بروز بيماري هاي آلزايمر و پارکينسون تا حدودي جلوگيري کند ( دانغيان ، ۱۳۸۸). 5-2- پيشينه مطالعات : عمده مطالعات انجام شده در حيطه ورزش و حوزه سلامت روان ، به صورت توصيفي بوده و مداخلات ورزشي به ندرت انجام شده است. در زير به برخي از مطالعات مرتبط به موضوع به تفکيک متغير هاي پژوهش مي پردازيم: ورزش و کيفيت زندگي مايرز(2012) در مطالعه اي، اثر بخشي مداخله ي ورزشي را بر کيفيت زندگي 172 بيمار ديابتي سنجيد. در اين مطالعه سه نوع مداخله ورزش مقاومتي، هوازي و ترکيب اين دو به همراه گروه کنترل اجرا شد. نتايج حاکي از اثر بخشي هر سه نوع آموزش بر سلامت عمومي و کيفيت زندگي بيماران در مقايسه با گروه کنترل بود. همچنين نتايج نشان داد آموزش ترکيبي ورزش مقاومتي و هوازي اثر بخشي بيشتري در افزايش کيفيت زندگي اين بيماران دارد. آگلاميس(2009) در مطالعه اي يک مداخله ورزشي 12 جلسه اي را بر روي کيفيت زندگي زنان داراي آرتروز زانو سنجيد. شرکت کنندگان 34 زن 50 تا 69 ساله بودند که پرسشنامه کيفيت زندگي را تکميل کردند. نتايج حاکي از افزايش کيفيت زندگي در پس آزمون و پي گيري در گروه آزمايشي نسبت و گروه شاهد بود. در مطالعه اي که توسط تتلي و همکاران (2008) بر روي 13 آزمودني انجام شد، انجام تمرينات ورزشي در طي 8 تا 12 هفته علاوه بر تأثيرات جسمي باعث ايجاد احساس ايمني و احساساتي حاکي از خوب بودن شده بود. الاسکي يك الگوي ملي براي رضايت از زندگي ارائه كرد و رابطه مثبت آن را با ورزش و فعاليت هاي بدني بدست آورد. مک اولي و همکاران(2005) نشان دادند که فعاليت هاي ورزشي باعث بهبود کيفيت زندگي سالمندان مي شود. نتايج مشابهي نيز در يافته هاي بکر و تنبام(2005) و ايگور و همکاران(2007) بدست آمد(نقل از برزو، 1390). چن و همکاران ( 2005) نيز در تحقيقي نشان دادند كه كيفيت زندگي مرتبط با تندرستي، با روش زندگي و سلامت جسماني و بهداشت رواني مرتبط است. همين نتايج نيز در مورد تأثيرات مثبت اجتماعي بدست آمده است(به نقل از نيازي، 1386). کيلواو(2004،نقل از لویس، 2007 ) نيز نشان داد کيفيت زندگي بيماران مبتلا به ايدز پس از يک دوره مداخله ي ورزشي افزايش چشم گيري پيدا مي کند. بارون و لينا(2001) ارتباط بين سطوح پيشنهادي فعاليت بدني و كيفيت مربوط به سلامتي زندگي را بررسي کرد. در اين تحقيق، سطوح پيشنهادي فعاليت بدني با كيفيت مربوط به سلامتي در زندگي ارتباط داشت.(به نقل از صديق ، 1385) مک ليستر( 2001) به بررسي نتايج حاصل از مقايسه ورزشكاران و غيرورزشكاران پرداخت و دريافت كه كيفيت زندگي افراد ورزشكار بسيار بهتر از افراد غيرورزشكار است. در تحقيقي، كيفيت زندگي يك گروه از 10 مليت مختلف دونده زن با كيفيت زندگي گروه غيرورزشكار مقايسه شد، نتايج نشان داد كه كيفيت زندگي ورزشكاران به طور چشمگيري بهتر از كيفيت زندگي غيرورزشكاران است(به نقل از صديق، 1385) . سلطاني شال(1392) به منظور تعيين اثربخشي ورزش بر سلامت عمومي، کيفيت خواب و کيفيت زندگي دانشجويا ن دانشگاه فردوسي مشهد پژوهشي نيمه تجربي مداخلهاي بر روي تعداد 48 دانشجو (24 پسر و 24 دختر) انجام داد. بين گروه‌هاي آزمايش و شاهد قبل از مداخله تفاوت معنيداري در سلامت عمومي، کيفيت خواب و کيفيت زندگي مشاهده نشد. اما بعد از سه ماه مداخله، تفاوت بين گروه‌هاي آزمايش و شاهد در هرسه متغير از نظر آماري معنيدار بود. شير سوار(1392) به مقايسه تأثير بازتواني همراه با ورزش بر کيفيت زندگي و عزت نفس افراد معتاد در مقايسه با شيوه هاي معمول پرداخت .در اين تحقيق نيمه‌تجربي، از ميان مراجعه‌کنندگان به مرکز ترک اعتياد کنگره شصت، تعداد 60 بيمار به‌صورت تصادفي ساده انتخاب و به دو گروه تقسيم شدند. يافته‌ها نشان داد گروه‌ها در پيش‌آزمون به لحاظ کيفيت زندگي و عزت نفس با يکديگر تفاوت معناداري نداشتند، اما در پس‌آزمون گروه‌هاي داراي تمرين ورزشي به‌طور معناداري نسبت به گروه کنترل داراي کيفيت زندگي و عزت نفس بهتري بودند. همچنين مشاهده شد که، هر دو گروه در پس‌آزمون نسبت به پيش‌آزمون به‌طور معناداري به لحاظ کيفيت زندگي و عزت نفس بهبود يافته بودند. ارتباط ابعاد شادکامي و کيفيت ورزش کردن دانش آموزان پسر دبيرستاني شهرشانديز در پژوهش احمدي(1385) مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد بين ورزشکردن منظم و شادکامي بهطور کلي و خردهآزمونهاي عزت نفس، آرامش و کنترل بهطور جداگانه تفاوت معناداري وجود دارد. بين تعداد جلساتورزش درهفته و شادکامي بهطور کلي و خرده آزمون کنترل بهطور جداگانه تفاوت معناداري وجود داشت. بين شدت جلسات فعاليتورزشي و شادکامي بهطور کلي و خردهآزمونهاي رضايت از زندگي، لذت بردن، عزت نفس و آرامش به طور جداگانه تفاوت معناداري مشاهده شد . بين سابقه انجام فعاليتورزشي و شادکامي به طور کلي و همه خردهآزمونهاي آن به طور جداگانه تفاوت معناداري مشاهده نشد. در پژوهشي ارتباط كيفيت زندگي با سطوح مختلف فعاليت افراد شركت كننده در ورزش همگاني شهر گرگان بررسي شد. 118 نفر از افراد فعال در محل ايستگاه هاي ورزش همگاني آزمودني هاي پژوهش راتشكيل دادند. يافته هاي پژوهش نشان داد بين كيفيت زندگي، بهزيستي بدني ، رضايت شغلي ، رفتار خلاق و مبتكرانه و رفتار نوع دوستانه با سطح فعاليت افراد شركت كننده در ورزش هاي همگاني ارتباط معناداري وجوددارد(نوري، 1390). هاشمي(1390) نيز نشان داد سالمنداني که در برنامه مداخله ورزشي شرکت کردند پس از يک دوره 8 جلسه اي ورزش منظم نمرات بالايي را نسبت به گروه کنترل در کيفيت زندگي بدست آوردند. نيازي(1390) ارتباط بين سلامت رواني و شادكامي زنان شركت كننده در ورزش همگاني را بررسي کرد. جامعه آماري اين تحقيق را زنان شركت كننده در ايستگاه هاي ورزش همگاني شهر رشت تشكيل مي دادند. با استفاده از نمونه گيري تصادفي 200 نفر از زنان شركت كننده در ورزش همگاني به عنوان نمونه آماري اين تحقيق انتخاب شدند. نتايج بيانگر ارتباط مثبت و معنادار شاخص هاي سلامت روان با شادکامي ذهني بود. ورزش و عزت نفس موزانتي(2012) در مطالعه اي سه نوع مداخله ورزش مقاومتي، هوازي و ترکيب اين دو به همراه گروه کنترل را بر روي عزت نفس زنان نجات يافته از سرطان پستان انجام داد. نتايج علاوه بر اثر بخشي هر سه روش درماني، نشان داد که روش مداخله مقاومتي، اثر بخشي بيشتري در افزايش عزت نفس گروه آزمايشي داشت. فايندلي و باکر (2009) نشان دادند که ورزشکاران نخبه و ورزشکاران رقابتي، شايستگي بدني و عزت نفس عمومي کلي بيشتري را نسبت به غير ورزشکاران دارند. همچنين غير ورزشکاراني که رقابت جويي کمتري داشتند، داراي عزت نفس کمتري بودند. در پژوهشي که توسط مارتينسن (2008) بر اساس مرور گسترده ادبيات مربوط به نقش تمرينات ورزشي در ميزان اضطراب و افسردگي انجام شد، نقش اين تمرينات به عنوان درمان تکميلي مورد تأکيد قرار گرفت . اکلند(2004، نقل از روبازا،2007) با بررسي 24 کارآزمايي باليني ورزشي نشان داد که در مجموع انجام تمرينات ورزشي مي تواند تا حد زيادي عزت نفس کودکان و نوجوانان را افزايش دهد. خودکارامدي نيز مفهومي است که بسيار به عزت نفس مرتبط است. در مطالعه اي که با بررسي روابط بين مهارت هاي رواني، خودکارآمدي و کارايي در ميان بازيکنان فوتبال شرکت کننده در جام جهاني انجام شد، نتايج نشان داد که بين خودکارآمدي و عملکرد رابطه وجود دارد و چندين مهارت رواني با خودکارآمدي و عملکرد ارتباط دارد. به طوري که نتايج اين تحقيق نشان داد مهارت هاي تمدد اعصاب که در آموزش و رقابت مورد استفاده قرار گرفتند با خودکارآمدي و عملکرد موفق در ارتباط بودند (لادر، آندر لين و هلن لين ، 2002). هوارد (1999) در پژوهشي که در مورد يک نمونه 500 نفري از دانش آموزان انجام گرفت، نشان داد که نمره هاي دانش آموزان ورزشکار در مقياس هاي انعطاف پذيري، پيشرفت از طريق همنوايي، کارآمدي ذهني، احساس سلامت، مدارا، برداشت خوب، خويشتن داري، سلطه گري، همدلي،عزت نفس، مسئوليت پذيري و استعداد پايگاه به مراتب بالاتر از دانش آموزان غيرورزشکار است. آقایی نژاد(1392) به بررسي تأثير يک دوره فعاليت منظم ورزشي بر عزت نفس دانش‌آموزان کم توان ذهني آموزش‌پذير 9تا15 سال شهرستان لردگان در سال تحصيلي 1390 – 1389 پرداخت. بدين منظور از بين 121 نفر دانش آموزان کم توان ذهني آموزش پذير، تعداد 28 نفر به روش تصادفي ساده انتخاب و در دو گروه آزمايش( 7 نفر پسر و 7 نفر دختر) و کنترل ( 7 نفر پسر و 7 نفر دختر) به صورت تصادفي گمارده شدند. يافته ها نشان داد که بين عملکرد دو گروه آزمايش و کنترل در ميزان عزت نفس تفاوت معنادار آماري وجود دارد که نشان مي دهد، اجراي يک دوره فعاليت منظم ورزشي بر افزايش عزت نفس دانش آموزان گروه آزمايش مؤثر بوده است. کوزه چيان(1391) به مقايسة عزت نفس و رضايت از زندگي دانشجويان ورزشكار و غيرورزشكار دانشگاه تربيت مدرس پرداخت. يافته ها نشان داد بين عزت نفس در بين دانشجويان ورزشكار و غيرورزشكار تفاوت معني داري وجود دارد .آزمون تعقيبي دانكن مشخص کرد كه دانشجويان زن ورزشكار، در مقايسه با ساير گروه ها همچنين بين رضايت از زندگي دانشجويان داراي بيشترين ميزان عزت نفس بودند ورزشكار و دانشجويان غيرورزشكار تفاوت معني داري وجود داشت. در آزمون تعقيبي دانكن مشخص شد كه دانشجويان زن ورزشكار، در مقايسه با ساير گروهها داراي بيشترين ميزان رضايت از زندگي بودند . در پژوهشي به بررسي رابطه عزت نفس و انگيزش پيشرفت در ورزشکاران موفق و ناموفق استان آذربايجان غربي پرداخت. آزمودني هاي تحقيق 200 نفر ورزشکار مرد و زن بودند که به دو گروه تقسيم شدند: 100 ورزشکار موفق که در مسابقات رسمي داخلي و يا بين المللي موفق به کسب مدال شده بودند و 100 ورزشکار ناموفق در کسب مدال. نتايج نشان داد بين عزت نفس و انگيزش پيشرفت در هر دو گروه رابطه معني دار مثبت وجود داشت. همچنين نتايج آزمون تي مستقل تفاوت معني داري را بين عزت نفس و انگيزش پيشرفت ورزشکاران موفق و ناموفق نشان داد يعني عزت نفس و انگيزش پيشرفت ورزشکاران موفق در مقايسه با ورزشکاران ناموفق به طور معني داري بالاتر بود(ملکي، 1390). پژوهش اميني(1390) نشان داد بيشتر بودن تعداد جلساتورزش در هفته با کنترل بيشتر همراه است. آرامش، عزت نفس، لذت بردن و رضايت بيشتر از زندگي در دانشآموزاني که با شدت ملايم ورزش ميکردند، نسبت به دانشآموزاني که با شدت بيشتري فعاليت مينمودند. لذا از آنجا كه انگيزه كسب آرامش، نشاط و شادابي از معيارهاي سلامت رواني انسانها محسوب ميشود. نقش فعاليتهاي حركتي و ورزشي منظم و مستمر در اصلاح شيوه زندگي و ايجاد شادابي و سلامت رواني مشهود است. غفاري(1385) پژوهشي با هدف تاثير برنامه ورزشي منظم گروهي بر عزت نفس دانشجويان پرستاري انجام داد. نتايج نشان داد ميانگين نمرات عزت نفس دانشجويان در گروه آزمون قبل از اجراي برنامه ورزشي منظم 2.8±1.93 و پس از اجراي برنامه ورزشي 1.8±4.111 و در گروه شاهد قبل از مداخله 9.7±2.91 و در پايان مطالعه 3.6±4.92 بوده است. همچنين نتايج نشان داد كه پس از مداخله تفاوت ميانگين نمرات عزت نفس در گروه شاهد 8.3 ±5.1- و در گروه آزمون 2.4±9.9 مي باشد. آزمون تي مستقل نشان داد كه تفاوت ميانگين نمرات عزت نفس در دو گروه آزمون و شاهد از لحاظ آماري معني دار بود. بشارت و همکاران(2002)نيز نشان دادند که که بين عزت نفس و موفقيت ورزشي در فوتباليست ها و کشتي گيران رابطه و جود دارد. ورزش و شادکامي ونگ(2012)مطالعه ای با عنوان" ارتباط بلند مدت بین فعالیت فیزیکی در اوقات فراغت و تغییر در میزان شادی: تجزیه و تحلیل از آینده نگر سازمان ملی بهداشت جمعیت." انجام شد. داده های پژوهش بین سال های 1995 تا 2009 گرداوری شدند. نتایج نشان داد فعالیت ورزشی نه تنها در افزایش شادکامی کوتاه مدت موثر بود بلکه در طولانی مدت نیز سطح شادی افراد را تداوم بخشید. کیلم(2007، به نقل از راسماسون، 2014) در مطالعه ای به بررسی تاثیر فعالیت ورزشی بر شادکامی کلی 30 نفر پرداخت. نتایج حاکی از افزایش میزان شادکامی در چهار هفته پس از شروع دوره و ثبات آن در دو ماه پی گیری بود.همچنین نتایج نشان داد میزان رضایت از فعالیت ورزشی در ابتدا کم و در انتهای جلسات به حداکثر رسیده بود. پرانك، کورس و روهاک (2005) و همكارانش در يك پژوهش رواني- جسماني به اين نتيجه رسيدند كه تمرين مي تواند مزاياي زيادي بر روي رفتار و خلق و خو داشته باشد و علاوه بر آن، تمرينات موجب كاهش استرس و تنش و افزايش اعتماد به نفس مي شود. راسماسن(2001) نشان داد انجام دوره های ورزشی منظم موجب کاهش مشکلات افسردگی و اضطراب کودکان شده و شادکامی ذهنی آنها را افزایش می دهد. كلاپ (1999) اظهار مي كند كه تمرينات بدني از دو راه مستقيم در اصلاح خلق و خو و در نتیجه افزایش شادکامی تأثير دارد؛ يكي رهاشدن آندروفين و دوم با كاهش سطوح كورتيزول (هورموني كه با فشار عصبي در خون ترشح مي شود). ديلورنزو (1999) به اين نتيجه رسيدند كه تمرينات مناسب بدني در افزايش سطوح سرتونين (هورمون مؤثر در اصلاح خلق و خو) تأثير بسزايي دارند. بنابراين به نظر مي‌رسد كه تمرين كمك مي‌كند آندروفين بيشتري به بدن برسد و براي مدت طولاني‌تري در طول تمرين حفظ شود. شکوهي مقدم(1390)به بررسي رابطه ورزش با سلامت روان و شادكامي در بين دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه شهر كرمان پرداخت. نتايج بيانگر آن بود كه بين ورزش و سلامت روان، ورزش و شادكامي و سلامت روان و شادكامي رابطه مثبت و معنا داري وجود دارد. همچنين از خرده مقياس هاي سلامت روان، بين اضطراب و افسردگي با شادكامي رابطه منفي و معنا داري وجود دارد، در حالي كه بين كاركرد جسماني و كاركرد اجتماعي با شادكامي رابطه معنا داري وجود نداشت. هم چنين نتايج حاكي از آن بود كه ميزان ورزش و سلامت روان آزمودني ها در دو گروه دختر و پسر تفاوت معناداري با هم داشت اما بين شادكامي دختران و پسران تفاوت معنا داري ديده نشد. قاسم پور (1392) در پژوهشي به بررسي نقش شادکامي در پيش بيني بهزيستي روانشناختي دانش آموزان پسر ورزشکار پرداخت. تعداد ۱۰۰ دانش آموز فعال بدني به صورت نمونه گيري خوشه اي چندمرحله اي از ميان دانش آموزان پسر فعال بدني شهرستان مياندوآب در سال تحصيلي ۹۲-۱۳۹۱ انتخاب شدند. نتايج نشان داد که بين شادکامي و بهزيستي روانشناختي ارتباط وجود دارد. همچنين، شادکامي بصورت مثبت و معنادار تغييرات مربوط بهزيستي روانشناختي را پيش بيني مي کند. لذا تقويت و ارتقاء شادکامي همراه با فعاليت هاي حرکتي و ورزشي مي تواند به افزايش بهزيستي روانشناختي دانش آموزان کمک کند. يعقوبي(1390) به بررسي رابطه ي سازه هاي ورزش، شادکامي و هوش هيجاني با سلامت روانشناختي دانشجويان نخبه پرداخت. نتايج نشان داد که شادکامي، ورزش و هوش هيجاني با سلامت روانشناختي همبستگي مثبت معناداري دارد. همچنين يافته ها بيانگر اين مطلب بود که اين مؤلفه ها به طور معناداري قادر بـه پيش بيني سلامت روانشناختي دانشجويان مي باشند. سرانجام اينکه نتايج حاکي از اين نکته بودند که بين دو گروه ورزشکار و غيرورزشکار در سازه هاي شادکامي، هوش هيجاني و سلامت روانشناختي تفاوت معناداري وجود دارد. ثالثي و جوکار( 1390 ) به بررسي اثر ورزش و فعاليت بدني بر ميزان شادي زنان يائسه پرداختند. از بين داوطلبان شرکت در تحقيق 72 نفر با توجه به ملاک هاي ورود(عدم ابتلا به بيماري، دامنه سني مناسب، عدم مصرف منظم دارو و علاقمندي و داشتن وقت کافي در زمان هاي موردنظر شرکت در تحقيق) انتخاب شده وبا انتساب تصادفي در سه گروه تمريني (پياده‌روي، حرکت در آب و تمرين با وزنه) و يک گروه کنترل (هرگروه 18 نفر) قرار گرفتند. سه گروه تمريني به مدت دو ماه در روزها و ساعت‌هاي مشابه تحت نظر مربي با شدت و مدت معين تمرينات خود را انجام ‌دادند. زمان و نوع اجراي عمومي فعاليت (گرم کردن و سرد کردن) براي سه گروه مشابه و يکسان بود. مدت زمان بخش هاي اختصاصي تمرين از نظر زمان براي هر سه گروه يکسان ولي از لحاظ محتوا به اشکال گوناگون (پياده‌روي، حرکت در آب و تمرين با وزنه) انجام شد. برنامه تمريني از نظر زمان و شدت تمرين به صورت فزاينده اجرا گرديد، به طوري که در روز اول مدت زمان کل تمرين 50 دقيقه و روز آخر 80 دقيقه به طول انجاميد. براي سنجش شادي از پرسشنامه تجديد نظر شده شادي آکسفورد استفاده شد که قبل و بعد از 8 هفته برنامه تمريني، توسط آزمودني ها تکميل گرديد. نتايج بيانگر تفاوت معني دار بين گروه هاي ورزشي با گروه کنترل بود. يافته هاي تحقيق نشان دادند که شرکت در فعاليت هاي ورزشي تاثير معني داري بر ميزان شادي زنان دارد و گروه تمرين با وزنه، از ميان گروه هاي تمريني، بيشترين تاثير رانسبت به گروه کنترل نشان داد. نشاط دوست(1388) در پژوهشي دريافت شادکامي کارکنان با رضايت از زندگي، خوش بيني، رضايت ازخانواده، شادکامي همسر،ورزش ، رضايت، شغلي مهماني رفتن و مهماني دادن ، ايمان قلبي به خدا، فعاليت هاي هنري، مطالعه، مسافرت، مشکلات روان شناختي و سابقه بيماري جسماني ارتباط معنا دار دارد. گودرزي و حمايت طلب(1386) به مقايسه عوامل مربوط به شادکامي بين ورزشکاران رشته هاي انفرادي و تيمي دانشگاه تهران پرداختند که به همين منظور 144 دانشجوي شرکت کننده در ورزش هاي انفرادي و 138 دانشجوي شرکت کننده در ورزش هاي تيمي مسابقات المپياد سال 1383 انتخاب شدند و اطلاعات لازم در خصوص ميزان شادکامي و عوامل مربوط به آن با استفاده از پرسشنامه شادکامي اکسفورد که روايي آن در داخل کشور تعيين شده است، جمع آوري شد. نتايج پژوهش نشان داد که ميزان رضايت از زندگي، سلامت رواني و خلق مثبت ورزشکاران تيمي بيشتر از ورزشکاران انفرادي بوده است، اما در خصوص عوامل عزت نفس و کارآمدي هر دو گروه در يک سطح قرار داشتند. با اين حال، ميزان شادکامي دانشجويان شرکت کننده در ورزش هاي تيمي بيشتر از دانشجويان شرکت کننده در ورزش هاي انفرادي بوده است. جمع بندي: با مرور اجمالي بر مطالعات انجام شده در اين حوزه مي توان نتيجه گرفت که پژوهش هاي انجام شده عمدتا به متغير هاي کلي تري نظير استرس و افسردگي توجه نموده اند و کمتر مطالعه اي اختصاصا بر روي کيفيت زندگي، شادکامي و عزت نفس کار کرده اند. ديگر اينکه اکثر مطالعات انجام شده به صورت توصيفي و پژوهش هاي همبستگي يا علي پس رويدادي بوده اند. لذا نه تنها رابطه علي ورزش بر اين شاخص ها مشخص نشده است بلکه مقادير اندازه اثر مداخلات ورزشي نيز بسيار معدود است. با توجه به اين موارد، در اين پژوهش سه متغير اختصاصي سلامت روان را مورد هدف قرار مي گيرد و علاوه بر آن با انجام يک دوره فعاليت ورزشي در قالب يک طرح نیمه آزمايشي، به سنجش تاثير مداخله ورزشي بر متغير هاي مذکور پرداخته مي شود ميزان اثر بخشي ورزش بعد از يک دوره نیمه آزمايشي مورد آزمون قرار مي گيرد. منابع 216408056769000 منابع فارسی احمدی، عزت ا...؛ شیخ علیزاده، سیاوش؛ شیر محمدزاده، محسن. (1385). بررسی آزمایشی تأثیر ورزش برسلامت روانی دانشجویان. مجلة حرکت، شمارة 28، 19-29. آرگايل، مايکل. (1383). روان شناسي شادي. ترجمه مسعود گوهري انارکي و همکاران. چاپ دوم. انتشارات جهاد دانشگاهي واحد اصفهان. آقايی نژاد جان بابا، فرامرزی سالار، عابدی احمد. تأثير يک دوره فعاليت منظم ورزشی بر عزت نفس دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذير. تعلیم و تربیت استثنایی. 1392; 5 (118) :5-13  ام. هي وود،كاتلين-رشد و تكامل حركتي در طول عمر ، چاپ نهم –مترجمين : مهدي نمازي زاد ومحمدعلي اصلان خاني (۱۳۸۷) –انتشارات سمت امیرتاش ع.، سبحانی نژاد م. و عابدی ا. (1385). مقایسه رشد اجتماعی دانش آموزان پسر ورزشکار و غیرورزشکار دوره راهنمایی تحصیلی. فصلنامه المپیک. 2، 61-53. اميني، ا (1390) ارتباط ابعاد شادکامي وکيفيت ورزش کردن دانش آموزان پسردبيرستاني. اولين همايش ملي شادکامي. انصاري جابري، علي.(1374) بررسي تأثير برنامه ورزشي طراحي شده بر ميزان عزّت نفس سالمندان ساكن در مجتمع خدمات بهزيستي و معلولين و سالمندان شهيد هاشمي نژاد كهريزك.پايان نامه كارشناسي ارشد رشته آموزش پرستاري. دانشگاه تربيت مدرّس، دانشكده علوم پزشكي، 1374 انور الخلولي ، امين – ورزش وجامعه ، چاپ دوم – مترجم حميدرضاشيخي ( ۱۳۸۳ )- انتشارات وزارت امورخارجه باقری، پیمان: «زنجیرة اعتیاد در نوجوانان و جوانان»، نشر علم و ورزش، 1387 برزو سميرا، ارسطو علي اصغر، قاسم زاده رؤيا، زاهدنژاد شهلا، حبيبي عبدالحميد، لطيفي سيدمحمود. تأثير تمرين هاي ورزشي هوازي بر کيفيت زندگي سالمندان مقيم سراي سالمندان شهرستان اهواز. مجله سالمندي ايران. 1390، 6 (19). بنائي،مهدي،(1384). ورزش واکسني براي پيشگيري ازبيماريهاوناهنجاريها. انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد بیابانگرد، اسماعیل(1372). روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان. تهران. انتشارات انجمن اولیا و مربیان. پاول هنري‌ماسن؛ جروم كيگان؛ مترجم:مهشيد ياسايي - نشر مركز - 672 صفحه - وزيري - چاپ 2 سال 1370 پروين، ‏ لارنس اي. روانشناسي شخصيت نظريه و تحقيق ‏ ؛ مترجمان محمدجعفر جوادي؛ پروين کديور ‏تهران، ‎۱۳۷9 تقوي،اميد.(1385) . "بررسي وضعيت اجتماعي – اقتصادي وانگيزه هاي شركت درورزش همگاني"، پايان نامةكارشناسي ارشد،دانشگاه گيلان. توماس، ريموند –روانشناسي ورزشي،چاپ اول–مترجم: محمدحسين سروري (۱۳۷۰ )- انتشارات يگانه ثالثي محسن، جوکار بهرام. اثر ورزش و فعاليت بدني بر ميزان شادي زنان يائسه . مجله سالمندي ايران. 1390; 6 (20) جمشيدي، عاليه (1379)،"بررسي كيفيت زندگي كاري كاركنان مراكز توانبخشي روزانه دولتي بهزيستي استان تهران" پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي. خوارزمي،ش(1386)،كيفيت زندگي وانقلاب ديجيتال. درج دروب گاه آينده نگر به نشاني www.Ayandehnegar.org : خيرجو اسماعيل، احدي حسن، جمهري فرهاد(1391). مقايسۀ سبک زندگي ارتقاءدهنده سلامت در بيماران زن مبتلا به آرتريت روماتوئيد با زنان سالم و ارتباط آن با عوامل جمعيت‌شناختي.دانش و پژووهش در روان شناسی. 1. 1391; 13 (50) :6-6 ذوالفقاري منش،خشايار. 1381. فصلنامه طب ورزشي. سال هفتم. شماره 78 رمضاني نژاد،رحيم(1389)مقايسه کيفيت زندگي افرادشرکت کننده وغيرشرکت کننده درورزش همگاني. "تربيت بدني و مديريت ورزشي " زمستان 1389 - شماره 7 (علمي-پژوهشي). (18 صفحه - از 93 تا 110) س . رابرتس ،گلين و س .اسپسنك ،كوئن و ل . پمبرتن،سينتال-روانشناسي ورزشي ، چاپ اول- مترجمين: محمد كاظم واعظ موسوي و معصومه شجايي(۱۳۸۲) –انتشارات رشد سلطاني شال رضا، آقا محمديان شعرباف حميد رضا، غنايي چمن آباد علي. اثربخشي ورزش بر سلامت عمومي، کيفيت خواب و کيفيت زندگي دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد. مجله علمي دانشگاه علوم پزشکي قزوين. 1392; 17 (4) :39-46. شاملو،سعید،(1372).بهداشت روان،ویرایش دوم،تهران،انتشارات رشد. شكوهي مقدم سولماز ، زيوري رحمان محمود ، لساني مهدي ، بررسي نقش ورزش در سلامت روان و شادكامي دانش آموزان مقطع متوسطه شهر كرمان. فصلنامه سلامت و روان شناسي ، شماره 3، پاييز 1390. شمس، ثریا. (1383)بررسی اثربخشی روش های القای خلق شامل تصویرسازی مثبت، خواندن جملات مثبت و ایجاد حالت خندان در افزایش میزان شادمانی دانش آموزان دوره متوسطه شهر اصفهان. گزارش تحقیق. اصفهان: وزارت آموزش و پرورش. شيرسوار محمدحسن، اميرتاش علي محمد، جلالي شهين، کوشان محسن، کيوانلو فهيمه، سيداحمدي محمد. مقايسه اثربخشي دو روش بازتواني همراه با ورزش و بدون ورزش بر کيفيت زندگي و عزت نفس افراد معتاد. 1. 1392; 20 (3) :292-301 صديق،سلمان(1385). "بررسي سبك زندگي دانش آموزان ورزشكارو غيرورزشكار شهررشت". پايان نامةكارشناسي ارشد،دانشگاه گيلان عابدي ، محمد رضا .( 1383) ، شادي در خانواده ، تهران ، انتشارات مطالعه خانواده ، چاپ اول. عبدالهی،ف.محمدپور،ع.(1385).بررسی کيفيت زندگی سالمندان مقيم درمنزل وسرای سالمندان در شهرستان ساری درسال1384.دومين کنگره سراسری آسيب شناسی خانواده درايران دانشکده شهيد بهشتی،پژوهشکده خانواده. عبدلي ، بهروز ( ۱۳۸۶ ) –مباني رواني واجتماعي تربيت بدني وورزش،چاپ دوم–انتشارات بامدادكتاب عزيز آبادي فراهاني ، ابوالفضل ( ۱۳۷۳ ) –تربيت بدني عمومي(۲) ،چاپ هشتم–تهران،انتشارات دانشگاه پيام نور علي پور، احمد؛ نوربالا ، علي. (1378) ، بررسي مقدماتي پايايي و روايي پرسشنامه شادکامي آکسفورد در دانشجويان دانشگاه تهران، فصلنامه انديشه و رفتار، سال پنجم ، شماره 1و2. فروم، اريک. (1375). هنر عشق ورزيدن. ترجمه عزت الله فولادوند. انتشارات مرواريد، چاپ پنجم. تهران. قاسم پور عبدالله، جودت حيدر، سليماني معصومه، ژاله شعبانلو کيومرث. شادکامي به عنوان پيشگوي بهزيستي روانشناختي دانش‌آموزان پسر ورزشکار. تازه‌هاي علوم کاربردي ورزش. 1392; 1 (2) :25-32. كار، آ. (1385). روان شناسي مثبت. ترجمه پاشاشريفي، تجفي زند، چاپ اول، تهران:انتشارات سخن. كوشافر ، علي اصغر (۱۳۸۱) –اصول ومباني تربيت بدني،چاپ اول–انتشارات دانشگاه آزاداسلامي تبريز كوئن،بروس – درآمدي برجامعه شناسي،چاپ سيزدهم مترجم: محسن ثلاثي(۱۳۸۶) –انتشارات توتيا کارلسون، نیل آر.روان‌شناسی فیزیولوژیک.ترجمهیدکترمهردادپژهان. ارکان دانش. تهران.1380 کشاورز،امير.بررسي رابطه بين شادکامي، جزميت-انعطاف پذيري و ويژگي هاي جمعيت شناختي در مردم شهر اصفهان،(1384) ،پايان نامه کارشناسي ارشد. کوزه چيان هاشم، نوروزي رسول، سيدحسيني مرادي، حديث. مقايسۀ عزت نفس و رضايت از زندگي دانشجويان ورزشکار و غيرورزشکار دانشگاه تربيت مدرس مطالعات مديريت ورزشي (پژوهشکده تربيت بدني) تابستان 1391 شماره 14 گائيني ، عباس و رجبي حميد (۱۳۸۶) –آمادگي جسماني،چاپ چهارم–انتشارات سمت گودرزي،محمود؛ حمايت طلب،رسول. مقايسه عوامل مربوط به شادکامي بين ورزشکاران رشته هاي انفرادي و تيمي دانشگاه تهران .پژوهش در علوم ورزشي. پژوهش در علوم ورزشي » تابستان 1386 - شماره 15 (علمي-پژوهشي). (10 صفحه - از 57 تا 66) مکی ماتیو، مترجم: مهرناز شهر آرای، رشد و افزایش عزت نفس، تهران، نشر آسیم،چاپ اول،1387، تهران. ملکي،ب؛محمد زاده،ح؛سيد عامري،م؛زماني ثاني،ج.(1390).بررسي رابطه عزت نفس و انگيزش پيشرفت در ورزشکاران موفق و ناموفق استان آذربايجان غربي.پژوهش در علوم توانبخشي،سال هفتم،شماره1 منشئي،غلامرضا(۱۳۷۶)- روانشناسي تندرستي، چاپ اول- انتشارات غزل نائينيان ، م. ر. شعيري، م. ر. ، روشن، ر. صيدمحمدي، ك. و خامي، ز. (1384). مطالعه برخي ويژگي‌هاي روان سنجي پرسشنامه كيفيت زندگي(QOL) . دوماهنامه علمي – پژوهشي دانشور رفتار. دانشگاه شاهد. سال دوازدهم، دوره جديد، شماره 13. نشاط دوست، حميد طاهر(1388)،تعيين عوامل موثر در شادکامي کارکنان فولاد مبارکه، مجله علمي پژوهشي دانشگاه اصفهان، سال بيستم، شماره پياپي 33،بهار. نصری، صادق(1389) فوايد روان شناختي فعاليت جسماني، بهمن ماه 1389، آكادمي ملي المپيك. نصيري، حبيب‌اله و جوكار، بهرام. (1385). معناداري زندگي، اميد، رضايت از زندگي و سلامت روان در زنان. مجله پژوهش زنان. دوره 6، شماره 2، 176-157 نور بخش،پ:ضرغامي،م:حسني،س(1384).مقايسه جهت گيري ورزشي دانشجويان دختر و پسر ورزشکار رشته هاي انفرادي و گروهي شرکت کننده در هفتمين المپياد ورزشي و رابطۀ آن با انگيزه هاي رقابتي.حرکت.شماره 3.ص ص 121-103. نوری، ع(1390)بررسي رابطه بين كيفيت زندگي مرتبط باتندرستي با سطح فعاليت بدني شركت كنندگان درورزش همگاني شهرگرگان[ نخستين همايش ملي دستاوردها ی جديدعلمي درتوسعه ورزش). گرگان نيازي. م (1390). ارتباط بين سلامت رواني وشادكامي زنان شركت كننده درورزش همگاني. همايش منطقه اي سلامت زنان. نيازي،سيدمحمد. (1386). "بررسي وضعيت سلامت عمومي افرادشركت كننده وغيرشركت كننده در ورزش همگاني". پايان نامةكارشناسي ارشد،دانشگاه شمال هاشمي جواهري سيد علي اکبر، محمد رحيمي ناصر، سيد احمدي محمد، کيوانلو فهيمه. بررسي تاثير يک دوره تمرينات منظم ورزشي در آب بر کيفيت زندگي مردان سالمند.فصلنامه رستمینه. 1. 1390; 3 (4) :67-78. ولی زاده محمد و همکاران(1387)"فلسفه یوگ" ،انتشارات زرقلم ، چاپ سوم ،تهران ويلمور، اچ . ، جك و ال . كاستيل ، ديويد –فيزيولوژي ورزشي وفعاليت هاي بدني،چاپ ششم- مترجمين : مينامعيني؛فرهادرحماني نيا؛حميدرجبي؛حميدآقا علي نژادوفاطمه اسلامي (۱۳۸۶)-انتشارات مبتكران پيشروان . یزدانی،فضلاله. آزاد،حسین(1382) ،بررسی رابطه بین نگرش دینی،سبک مقابلهاي وشادکامی دردختران وپسران دبیرستانی اصفهانی. مجله دانش وپژوهش درعلوم تربیتی. ش(5) 78-86. يعقوبي حميد، برادران مجيد. همبسته هاي سلامت رواني: شادکامي، ورزش و هوش هيجاني. پژوهش هاي نوين روانشناختي تبريز سال ششم پاييز 1390 شماره 23 منابع لاتین Aglamiş B1, Toraman NF, Yaman H. Change of quality of life due to exercise training in knee osteoarthritis: SF-36 and WOMAC.J Back Musculoskelet Rehabil. 2009;22(1):43-5, 47-8, 46. doi: 10.3233/BMR-2009-0219. American Heart Association (AHA) (2001). Heart and Stroke Facts. New York: American Heart Publication. Argyle,m,martin,m,lu,l.(1995).testing for stress and happiness:the role of social and cognitive factors. In c.d.spielberger and i.g.sarason(eds),stress and emotion (pp.173-87).washington:taylor and francis. Baghiani Moghadam MH, Ehrampoush MH. The principles of health. 1st ed. Yazd: Gheragh-e- danesh and Albab .pub; 2003. Bahrke, M.S., & Morgan, W.P. (1978). Anxiety reduction following exercise and mediation cognitive therapy and research. 2, 323-333.  Baldwin, M. W.; Sinclair, L. (1996). "Self-esteem and 'if...then' contingencies of interpersonal acceptance". Journal of Personality and Social Psychology 71 (6): 1130–1141. Bandura, A. (1998). Health promotion from the perspective of social cognitive theory. Psychology & Health, 13, 623–649. Ben Macconville,"Revealed: nine ways to find your inner happiness",www.the costman.co.uk/inde:126272003.2003. Ben Mcconville ; “Revealed: nine ways to find your inner happiness” , www.thecostman.co.uk/inde.cfm?id: 126272003. 2003. Besharat MA, Abbasi QR, Shojaoldin S. The relationship between self-esteem and sport achievement amangfootball and wrestling athletes. University of Tehran Electronic Journals, Harakat 2002; 12: 31-44. Biddel, S. J. H., Boutcher S.H. & Fox K.R. (2000) Physical activity and psychological well-being. Biddle, S., & Mutrie, N. (1991). Psychology of physical activity and exercise. London: Springer –Verlage. Boyd KR, Hrycaiko DW. The effect of physical activity intervention package on the self-esteem of pre-adolescent and adolescent females. Adolescence 1997; 32(127): 693-708. Boyd KR, Hrycaiko DW. The effect of physical activity intervention package on the self-esteem of pre-adolescent and adolescent females. Adolescence 1997; 32(127): 693-708. Bruin de ,  Woertman  L , C. Bakker F, Oudejans R.(2009). Weight-Related Sport Motives and Girls’ Body Image, Weight Control Behaviors, and Self-Esteem. Sex Roles Volume 60, Numbers 9-10. Carr, Alan.,( 2003). Positive Psychology .Handbook of psychology. New York : runner-Routledge Press. Catherine De Maeyer,corresponding author Paul Beckers, Christiaan J. Vrints, and Viviane M. Conraads(2012)Exercise training in chronic heart failure. Ther Adv Chronic Dis. May 2013; 4(3): 105–117. doi: 10.1177/2040622313480382. Chadwick Jon, Tanni Grey Thompson (2005), “Physical activity strategy Charkazi A, Koochaki GM, Shahnazi H, Ekrami Z, Bahador E. Lifestyle of teachers working in Gorgan City in.2009. J Health Syst Res 2009; 6(3): 522-31. Cheng S. & Chan A. (2005). Measuring psychological well-being in the Chinese. Personality and Individual Differences. 38, 1307-1316. Clapp, et al. "Acute effects of thirty minutes of high intensity intermittent exercise on patients with chronic fatigue syndrome", Physical therapy, 1999. 79:8, pp:749-756. Cohen & L. Syme. Social support and health. Orlando, FL: Academic Press. Coopersmith, S. (1967). The Antecedents of Self-Esteem. New York: W. H. Freeman Coopersmith, S. (1967).The antecedents of self-esteem. San Francisco: W. H. Freeman & Co. Costa,p.t.mccrae,r.r.(1980).influence of extraversion and neuroticism on subjective well-being :happy and unhappy people. Journal of personality and social psychology,38,668-678. Costanza, R., Fisher, B., Ali, S. & et a1. (2007). Quality of life: an approach integrating opportunities, human needs and subjective well- being. Ecological economics 61, 267-276. Cox, Richard H. Sport psychology concepts and application MC, fifth edition 2002; (128, 129, 180, 181). David Leonhardt. "Investing as a sport? Money doesnot generally buy happiness", www. Power stress managment. com /articale.asp.section-id=4,article=80, 2002. Deeneve,k,m&cooper,h.m.(1998).the happy personality : a metaanalysis of 137 personality trits and subjective well-being. Psychology bulletin,124,197-229. Didie E R., Kuniega-Pietrzak T, Phillips K A.(2010) Body image in patients with body dysmorphic disorder: Evaluations of and investment in appearance, health/illness, and fitness Body Image.Volume7,Issue1,Pages66-69. Diener, E., & Diener, C. (1996). Most people are happy, Psychological science. 7, 181-185. Diener , E., Suh, E., Oishi, S. (1997). Recent finding on subjective well-being . Indian Journal of clinical Psychology. Diener,E.,Lucas,R.E & Oishi,S.(2002). Subjective well – being. Journal of clinical psychology.24,25-41. Dilorenzo, et al. "Long-term effects of aerobic exercise on psychological outcomes" preventive Medicine 1999,28,pp: 75-85. Edington , N. , Shuman , R. (2004).Subjective well-being .Presented by continuity.Psychology Education,61,282-312. Elavsky S, McAuley E, Motl RW, Konopack JF, Marquez DX, Hu L, Jerome GJ, Diener E. Physical activity enhances long-term quality of life in older adults: efficacy, esteem, and affective influences. Ann Behavior Med. 2006 Oct; 30(2):138-45. Fava,G.A., Fatanelli,C., lazzaro,M., conti,S.,& Grandi, S. (1998).Well-being therapy a novel psychotherapeutic approach for residual symptoms of affective disorders. Psychological Medicine,28,475-480. Fei Zheng, Xianju Zhou, Changjong Moon, Hongbing Wang. Regulation of brain-derived neurotrophic factorexpression in neurons Int J Physiol Pathophysiol Pharmacol 2012;4(4):188-200 Findlay LC, Bowker A. The link between competitive sport participation and self-concept in early adolescence: aconsideration of gender and sport orientation. J Youth Adolesc 2009; 38(1): 29-40. Fontine, K.R. (2007). Physical activity improves mental health. Journal of Physicians and Sports Medicine, 28:10. Fox, K. R. (2000a) Physical activity and mental health promotion: the natural partnership. International Journal of Mental Health Promotion., 2, 4-12 (38ref). Frisch, Ml, B. (2006) .Quality of life Therpy, New Jersey: John Wiley &sons pres. Ghafari F, Fatokian Z, Mazloom SR. The Effects of Croups Regular Training on Self-esteem in nurse student.Medical Sciences Babol University Journals 2007; 9(1): 52-7. Giacobbi, P.R., Jr., Hausenblas, H.A., & Frye, N.E. (2005). A naturalistic assessment of the relationship between personality, daily life events, leisure-time exercise, and mood. Psychology of Sports and Exercise, 6, 67-81. Graft , II, Lander, DM , The effect of exercise clinical depression resultingfrom mental illness :meta analysis , J Sport and Exercise Psychol , 2000 ,20,339–357. Greenberg, J., Solomon, S., Pyszczynski, T., Rosenblatt, A., Burling, J.,Lyon, D., & Simon, L. (1992). Assessing the terror managementanalysis of self-esteem: Converging evidence of an anxiety-bufferingfunction. Journal of Personality and Social Psychology, 63, 913-922. Gucciardi, D., Gordon, S., & Dimmock, J. (2009). Towards an Understanding of Mental Toughness in American Football. Journal of Applied Sport Psychology, 20(3), 261-281 Gucciardi, Daniel F., Gordon, Sandy., & Dimmock, James A. (2009). Developmental and preliminary validation of a mental toughness inventory for Australian football. Psychology of Sport and Exercise, 10, 201-209. Gutierrez,j,l,g,Jimenez,b,m,Hernandez,e,g,Puente,l.p.(2005).personality and subjective well-being : big five correlated and demographic variables. Personality and individual differences,38,1561-1569. Hajiran, H. (2006). Toward a quality of life theory: Netdomestic product of happiness. Dictators Research, 75, 31-43. Harper, J.M., Schaalye, B.G., & Sandberg, J.G. (2000).Daily hassles, intimacy and marital quality in later life marriages. The American Journal of FamilyTherapy, 28, 1-18, 3. Hayes,N,&Joseph.S.(2002).Big 5 correlates of three measures of subjective well-being.personality and individual differences.34,723-727. Hayes,s.d.,crocker,p.r.e,Kowalski,k.c.gender differences in physical self_ perception,global self_ esteem and physical activity: evaluation of the physica self_perception profile model. Journal of sport behavior,(1999).vol.22,no.1. Headey,b&wearing,a.(1992).understanding happiness:a theory of subjective well-being .melbourne,Australia:Longman Cheshire. Hills,p&argyle,m.(2001).happeness,introversion-extroversion-extraversion and happy introvert. Personality and individual difference,30,595-608.issues and perspective.Londen:Nelson Thorenes. Howard, G. S. (1999). Sport psychology. The sport psychologist. 8: 262-270. Hughes, c., Hawange, B. K., J. E., Eisenman, L., et al. (1995). Quality of life is applied research: A review and analyses of emrical measures. American journal of mental retardation, 99,623-641. Ireson, J., Hallam, S. (2009). Academic self-concepts in adolescence: Relations with achievement and ability grouping in schools. Learning and Instruction, n 19 , 201-213. Karnofsky, D. A. & Burchenal, 1. H. (1949). The clinical evaluation quality of life chemotherapeutic agents in corner. New York: Columbia university press. Kasghing H, Krautgartner M, Sartorius N, Gaebel W, Lopez JJ, Maj M, Quality of life: a new dimension in mentalhealth care, Psychiatry in society, Wiley, 2002, 171-85. Ketchian, Lionel (2006). Your keys to Happiness PK @ aol. com. The website www. Happiness club. Com. Kirkcaldy B.D , Shephard R. J. , Siefen R. G.(2002). The relationship between physical activity and self-image and problem behaviour among adolescents. Soc Psychiatry Psychiatr Epidemiol 37: 544–550. DOI 10.1007/s00127-002-0554-7. Knapen J, Vermeersch J, Van Coppenolle H, Cuykx V, Pieters G, Peuskens J (2007) The physical self-concept in patients with depressive and anxiety disorders 14(1): 31–6. Kolt, , G. Schofield, N. Kerse, N. Garrett and I. Ashton. Healthy steps: The effect of a primary care physical activity program on quality of life in low-active older adults. Journal of Science and Medicine in Sport. 2010, 12, 227-236. Kraut, R. (1979). Two conceptions of happiness. Philosophical Review, 87, 167-196. Kubota Y, Sasaki S. Aerobic exercise and self-esteem in children. J Behav Med 2002; 24(12): 127-35. Landers, D.M. (2005). The influence of exercise on mental health. http://www. Fitness. gov/mentalhealth.htm. Landers, D.M., Petruzzello, S.J. (1994). Physical activity fitness and anxiety, Champaign. IL: Human Kinetics Publishers. Larsen,Randy J.,&Diener,Edward. (1987). Affect intensity as an individualdifference characteristic: Areview. Journal of Research in Personality, 21, 1–39. Laurin, D. et al. (2001) Physical activity and riskof cognitive impairment and dementia in elderlypersons. Arch. Neurol. 58, 498–504. Lee C, Russell A. Effect of physical activity on well-being among older Australian women: Cross- Sectional and longitudinal analyses J psychosis Res 2003; 54(2): 155-160. Levy, S. S., & Levy, V. (2005). The exercise and self- esteem model in adult woman, the inclusion of physical acceptance. Personality of Sport and exercise, 6(5): 571-584. Lewis GD, Shah R, Shahzad K, Camuso JM, Pappagianopoulos PP, Hung J, Tawakol A, Gerszten RE,Systrom DM, Bloch KD, Semigran MJ.Sildenafil improves exercise capacity and quality of life in patients with systolic heart failure and secondary pulmonary hypertension.Circulation. 2007 Oct 2;116(14):1555-62. Epub 2007 Sep 4. Lmbert, M. & Naber, D. (2004). Current issues in schizophdria: over view of patients acceptability, functioning capacity and quality of life. eNS drugs (suppI2).18,5-17 Lowther.J. Lane.A. &Lane. H. (2002). Self-Efficacy and Psychological Skills during the Amputee Soccer World Cup, the Online Journal of Sport Psychology, August 2002 Volume 4, Issue 2. Lykken,d&tellegen,a.(1996).happinessis a stochastic phenomenon.psychology science,7,180-189. Lyumbomirsky, S. Sheldon, K. M. (2005). Achieving sustainable new happiness: Prospects, practice and prescriptions. in P.A., Linley, & S. Joseph. Positive psychology. Mac. Donald, D.G., and Hodgdon, J.A. (1991). “The psychological effects of aerobic fitness training: research and theory”. New York, springer – verlag.  Magnus, K.; Diener, E.(1991)A Longitudinal Analysis of Personality, Life Events, and Subjective Well-Being. 63rd Annual Meeting of the Midwestern Psychological Association, 1991, Chicago, USA. Martinsen , Egil ,W & et al, Comparing aerobic with nonaerobic forms ofexercise in the treatment of clinical depression , Comprehensive Psychiatry ,Volume 30,Issue 4, 2004,Pages324 –333. Martinsen EW. Physical activity in the prevention and treatment of anxiety and depression. Nord J Psychiat 2008: 62 Suppl 47: 25-9. Maslow, A. H. (1970). Motivation and personality. New York, Harper & Row, 2nd Edition, (First Edition 1954). McAuley E, Elavsky S, Motl RW, Konopack JF, Hu L, Marquez DX. Physical activity, self-efficacy, and self-esteem: longitudinal relationships in older adults. Journal of Gerontology Behavior Psychology Science. 2005, 60(5):P268-75. Moksnes U.K., Moljord I.E.O., Espnes G.A. & Byrne D.G. (2010). Leisure time physical activity does not moderate the relationship between stress and psychological functioning in Norwegian adolescents. Mental Health and Pysical Activity. 3, 17-22. Musanti R . A study of exercise modality and physical self-esteem in breast cancer survivors. Med Sci Sports Exerc. 2012 Feb;44(2):352-61. doi: 10.1249/MSS.0b013e31822cb5f2 Myers,d.g.The Pursuit Of happiness:Who is happy – Why.(2002).Morrow and co. Myers,d.g&diener,e.(1995).who is happy? Psychological science,6,10-19. Nejat S, Montazeri A, Holakouee K, MohammadK, Majdzadeh R. Psychometric properties of theIranian interview-administered version of theWorld Health Organization's Quality of LifeQuestionnaire (WHOQOL-BREF): a populationbasedstudy. BMC Health Serv Res2008; 8: 61. [Farsi] Norvell. N., Belles. D, "Psychological and physical benefits of circuit weight trouning in law enforcement personal" J- Consult – Clinical – psychology, 1998, 12 , p: 89. Nourbakhsh P, Hassanpour GhR. A comparison of self-esteem and self-concept between school male studentathletes and non-athletes from educational districts in Ahwaz and investigate their relationships with the students'academic achievement. Harakat journals 2004; 21: 19-32. Oncu J, DurmazB. Short-term effects of aerobic exercise on functional capacity, fatigue and quality of life in patients with post-polio syndrome. Clinical Rehabilitation 2009;23(4):155-163. Org / tem plates / story. 5295168. Parker J., Scott J. Strath, and Ann M. Swartz. Physical Activity Measurement in Older Adults: Relationships With Mental Health. Journal of Aging and Physical Activity, 2008, 16, 369-380. Pate RR, Health GW, Dowda M, Trost SG. Associations between physical activity and other health behaviors in a representative sample of U.S. adolescents. Am J Public Health 1996; 86(11): 1577-81 Patterson, L. C. (1977). Self-esteem in youth and factors relating to overall self-esteem.Dissertation Abstracts International, 40(6). (AAT MQ66719) Peluso MAM and De Andevade LHSG. Physical activity and mental health: The association between exercise and mood. CLINTCS 2005; 60: 61 -70. Phillips, D. (2006). Quality of Life .( Concept, Policy. And Practice) Routledge Press. Phipps WJ, Monahan FD, Monahan JK, Marek JF, Neighbors M. Medical-surgical nursing: health and illnessperspectives. 7th ed. Philadelphia: Mosby; 2003. Plante Thomas. G, Robin Judith , " phtsical fitness and enhanced psychological health", Current psychology – Research and review, 2006 , 21, pp:36-39 Pronk , Np, Course. SF, Rohack, JJ," Maximal and acute mood response in women", J – physiology – Behavior, 2005, 27, pp: 56-62. Rasmussen Martin. Psychological benefits of exercise in children and adolescents Master of Science in Health, Organization and Communication Psychology Department of Psychology Rasmussen, Martin; Laumann, KarinThe role of exercise during adolescence on adult happiness and mood.Leisure Studies, Volume 33, Number 4, 4 July 2014, pp. 341-356(16). Richardson CR, Foulkner G, Mcdevitt J, skrinar GS, Hutchinson DS, piette JD. Integrating physical activity into mental health services for persons with serious mental illness. American psychiatric Association psychiatry Serv 2005; 56 (3): 324 – 31. Riley, E., & Start, K. B. (1995). The effect of physical practice on personality trait. Australian Journal of psychical Education, 20: 13-16. Robazza, Claudio, &Bortoli, Laura. (2007). Perceived impact of anger and anxiety on sporting performance in rugby players. Psychology of Sport and Exercise, 8, 875-890. Roland Melin, Kerstin S. Fugl-Meyer and Axel R. Fugl-Meyer From the Department of Neuroscience, Rehabilitation Medicine, Uppsala University, Sweden J Rehabil Med 2003; 35: 84–90 Ryan, R, & Deci, E. (2001). On happiness and human potentials: a review of research on hedonic and eudemonic well- being. Annuall review of psychology. 52, 141-66. Ryff, C.D & Singer. B.(l998).The contours of positive human health. Psychology Inquiry. 9 ,1- 28. Sackheim, H.A. (1983). Self-deception, self-esteem, and depression: The adaptive value of lying to oneself. In J. Masling (Ed.), Empirical studies of psychoanalytic theories (Vol. 1, pp. 101-157). Hillsdale, NJ: Erlbaum. Salmon, p. (2000). Effect of physical exercise on anxiety, depression and sensitivity to stress: A unifying theory. Clinical psychology Review. 21: 53-61. Sanglache B. The study of effectiverehabilitation services on Quality of life MSpeople. These is of MA rehabilitation university.1384. Saxena, S. & O'connell, K. (2002). A commentary cross- cultural quality of life assessment at the end of life. Geromologist 42,81-85. Setkowicz, Z. & Mazur, A. (2006). "Physical Training Decreases Susceptibility to Subsequent Pilocarpine-Induced Seizures in the Rat". Epilepsy Research, in Press. Smith, Tovia, (2007). Finding happiness in Harvard classroom. http:// www. Npr. Solomon, S., Greenberg, J., & Pyszczynski, T. (1991b). Terror managementtheory of self-esteem. In C.R. Snyder & D. Forsyth (Eds.),Handbook of social and clinical psychology: The health perspective(pp. 21-40). New York: Pergamon Press. Sonstroem, J.C. (1978). Physical estimation and attraction scales: rational and research. Medicine and scienes in sports, 10, 97-102, Medline. Sonstroem, J.C. (1978). Physical estimation and attraction scales: rational and research. Medicine and scienes in sports, 10, 97-102, Medline. Spilker, B. (1996). Quality of life and pharmacoecomonics in, clinicaltrials (2 nd ed). New Yark: Lippincott- Raven press. Stubbe J, Demoor M. The association between exercise participation and well-being. Preventive Medicine.2007;44(1):148-152. Taylor & Et Al (1994) Affects of Adjunctive Swedish massage And Vibrations Therapy on Short-Term Postoperative Outcomes. Vole; 27:314-26 Tetlie T, Eik-Nes N, Palmstierna T, Callaghan P, Nottestad JA. The effect of exercise on psychological and physical health. J Psychosoc Nurs Ment Health Serv 2008; 46(7): 38-43. Thel Well, R. C., Greenles, L. A. (2003). Developing comptative enduranc performance using mental skills training. The Sport Psychology, 17, 318-37. Tokuyama, W. et al. (2000) BDNF upregulationduring declarative memory formation in monkeyinferior temporal cortex. Nat. Neurosci. 3, 1134–1142 Valliant GE.(1993) Adaptive mental mechanisms:their role hn a psychology. Ampsychol:55:39-98 Veitch, Jenny et al(2010).Mental health and physical activity among adolescents. DEAKIN UNIVERSITY. Vennhoven, R. (1996). The greatest happiness principle. Happiness as a policy aim. Positive psychology in practice. Chichester, Wilely. Visovsky, C. D., C. (2005) Exercise and cancer recovery. Online Journal of Issues in Nursing, 10. Wang F, Orpana HM, Morrison H, de Groh M, Dai S, Luo W.Long-term association between leisure-time physical activity and changes in happiness: analysis of the Prospective National Population Health Survey. Am J Epidemiol. 2012 Dec 15;176(12):1095-100. Waterman, A. S. (1990). The relevance of Aristotle's conception of eudaimonia for the psychological study of happiness. Theoretical and Philosophical Psychology, 10, 39-44 Watson ,D.(2000). Mood and temperament. New York: Guilford. Watson, D., Clark, L. A., & Tellegen, A. (1988). Development and validation of brief measures of positive and negative affect: The PANAS scales. Journal of Personality and Social Psychology, 54, 1063-1070. Weinberg, RS Gould, D. (1995). Foundations of sport and exercise psychology. Human Kinetics. Whitelaw, Swift, Goodwin &Clark,(2008). Physical Activity and Mental Health: the role of physical activity in promoting mental wellbeing and preventing mental health problems. Published by NHS Health Scotland. WHO quality of life group. (1998). World health organization quality of life survey- abbreviated version: Author. World Population Prospects: The 2006 Revision Department of Economic and Social Affairs Population Division.. Musanti R . A study of exercise modality and physical self-esteem in breast cancer survivors. Med Sci Sports Exerc. 2012 Feb;44(2):352-61. doi: 10.1249/MSS.0b013e31822cb5f2. Wu, Ping. (1998). Goal structures of materialists vs. non-materialists: Theeffects of TV exposure on materialism and the relationship between materialismand happiness. Unpublished doctoral dissertation, CommunicationsDepartment, University of Michigan, Ann Arbor.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه آنلاین فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید