پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن با نمره گذاری، روایی و پایایی (docx) 6 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 6 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
چک لیست راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (WCQ)
این پرسشنامه توسط لازاروس و فولکمن (1985) تهیه شده است و دارای 66 سوال است. نمره گذاری بر اساس یک مقیاس لیکرت 4 گزینه ای (از 1 تا 4) نمره گذاری می شود. این آزمون هشت شیوه مقابله ای را به دو دسته مسأله مدار و هیجان مدار تقسیم می کند. شیوه های مسأله مدار عبارتند از: جستجوی حمایت اجتماعی، مسئولیت پذیری، مسأله گشایی برنامه ریزی شده و ارزیابی مجدد مثبت. شیوه های مقابله هیجان مدار عبارتند از: رویارویی، دوری گزینی، فرار – اجتناب و خویشتن داری. لازاروس ثبات درونی 66/0 تا 79/0 را برای هر یک از سبک های مقابله ای گزارش کرده است. در پژوهش رستمی (1391) آلفای کرونباخ کلی آزمون 87/0 به دست آمد. در این پژوهش نیز آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 72/0 به دست آمد.
جدول 3-1.روایی و پایایی پرسشنامه سبک های مقابله ای
مقیاسروایی کلپایاییسوالاتهیجان مدار81/074/01،3،4،7،9،11،13،16،18،20،21،24،25،28،32،33،34،40،41،43،44،45،46،47،50،51،53،54،55،58،59،60،65،66مسئله مدار85/069/02،5،6،8،10،12،14،15،17،19،22،23،26،27،29،30، 31،35،36،37،38،39،42،48،49،52،56،57،61،62،63،64
نام ونام خانوادگی:سن:تحصیلات:شغل:ردیفعباراتاصلاً استفاده نکرده امبعضی اوقات استفاده کرده اممعمولاً از آن استفاده می کنمبه میزان زیادی از آن استفاده می کنمدائم نگران این هستم که باید قدم به قدم چه کاری انجام دهم. من سعی کردم برای فهم بهتر مشکل آن را تجزیه وتحلیل کنم.من برای آسایش خاطر از همه مشکلاتی که در ذهنم هست خود را مشغول کار یا فعالیتهای دیگری کردم.من تصور کردم که زمان همه چیز را تغییر خواهد داد، تنها کاری که می توان انجام داد انتظار است.با استفاده از برداشت مثبت از چیزهایی که در موقعیت وجود دارند با آن کنار آمدم.من کاری را انجام دادم که فکر نمی کردم مؤثر باشد، اما حداقل کاری انجام شده بود.سعی کردم تا شخصی را مسئول تغییر ذهنیت او ( خودش ) بدانم.با کسی برای فهم بیشتر از موقعیت مشورت کردم.خودم را مورد انتقاد قراردادم یا سرزنش کردم.مسایلم را از بین نبردم، بلکه با کنار گذاشتن آنها، مقداری از مشکلات را حل کرد.انتظار داشتم که معجزه ای اتفاق بیافتد.با سرنوشت جلو رفتم، من تنها گاهی اوقات بدشناس هستم.طوری رفتار کردم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.سعی کردم احساساتم را برای خودم نگه دارم.به دنبال خط مشیهای روشن گشتم، شاید بتوان گفت؛ که سعی کردم بخشهای روشن مسائل را ببینم.بیش از حد معمول خوابیدم.من خشم خود را به اشخاصی که مشکل را ایجاد کردند، نشان ندادم.هم حسی همدلی را از دیگران پذیرفتم.به خودم چیزهای گفتم که کمک می کردند احساس بهتری داشته باشم.من برای کار خلاقانه مشکل انگیزه داشتم.سعی کردم همه مشکلات را فراموش کنم.من از کمک تخصصی بهره گرفتم.به رشد شخصی رسیدم و به شکل خوبی تغییر کردم.قبل از اینکه کاری انجام دهم، صبر کردم تا ببینم چه اتفاقی می افتد.من عذر خواهی کردم یا کاری برای جبران انجام دادم.من برنامه اجرایی درست کردم و آن را دنبال کردم.من بهترین راه را به جای آن راهی که می خواستم انتخاب کردم.من به احساساتم اجازه دادم هر جور شده خود را نشان دهد.من برای فهمیدن مشکل، خود را به بررسی کردن آن وادار کردم.زمانی که از این تجربه بیرون آمدم ( این تجربه تمام شد) بهتر از زمان شروع آن بودم.با شخصی که توانست مشکل را به شکل مؤثری حل کند مشورت کردم.برای مدتی از آن ( مشکل) فرارکردم، سعی کردم استراحت و یا تفریح کنم.سعی کردم از طریق خوردن، آشامیدن، سیگار کشیدن، مصرف مواد و ... در خود احساس بهتری ایجاد کنم.شانس بسیار بزرگی را کسب کردم یا کار بسیار پر مخاطره ای را انجام دادم.من سعی کردم خیلی با عجله یا بر اساس اولین راهی که به ذهنم رسید عمل نکنم.راه جدیدی پیدا کردم.اعتماد به نفس خود را حفظ کردم و صبر خود را بالا نگه داشتم.مجددا بررسی کردم که چه چیزی در زندگی مهم است.به منظور رسیدن به نتیجه ای خوب، بعضی چیزها را تغییر دادم.به طور کلی از مردم اجتناب کردم.اجازه ندادم که مشکل بر من چیره شود، از فکر کردن خیلی زیاد درباره آن خوداری کردم.از خویشاوندی یا دوستی که برایش احترام قائلم درخواست راهنمایی کردم.دیگران را از فهمیدن مشکلات بدی که وجود داشتند دور نگه داشتم.موقعیت را کوچک شمردم، از خیلی جدی گرفتن آن خودداری کردم.درباره اینکه چه احساسی داشتم با کسی صحبت کردم.موضعم را حفظ کردم و برای چیزی که می خواستم پافشاری کردم.آن ( حل مشکل) را به شخص دیگری محول کردم.تجربه های گذشته ام را به یاد آوردم.من فهمیده بودم که چه کاری باید انجام شود، بنابراین تلاش هایم را به طور مؤثری افرایش دادم.از پذیرفتن اینکه آن ( مشکل) اتفاق افتاده است، خود داری کردم.من به خودم قول دادم که دفعه بعد اوضاع طور دیگری خواهد بود.مجموعهای از راه حل های مختلف برای مشکل داشتم.از آنجایی که نمی توانستم کاری انجام دهم، آن را پذیرفتم.من سعی کردم که اجازه ندهم احساساتم خیلی در امور دیگر مداخله کنند.آرزو کردم که ایکاش می توانستم اتفاقی را که رخ داده بود یا احساساتم را تغییر دهم.چیزی را در مورد خودم تغییر دادم.من خودم را در موقعیت یا زمانی بهتر از آنجه بودم تصور کردم یا در این باره خیالبافی کردم.آروز کردم که وضعیت بهتر شود یا در هر صورت تمام شود.در مورد اینکه اوضاع چطور خواهد شد رویاها و آرزوهایی داشتم.من عبادت کردم.خود را برای بدترین وضعیت آماده کردم.من در ذهنم دنبال این گشتم که چه کاری انجام دهم یا چه بگویم.من فکر می کردم شخصی که او را تحسین می کردم چگونه با این موقعیت برخورد می کرد و از آن به عنوان الگو استفاده می کردم.من سعی کردم که موقعیت ها را از دیدگاه شخص دیگر ببینم.من به خودم خاطر نشان کردم که اوضاع می توانست خیلی بدتر باشد.من دویدم یا ورزش کردم.