نقش الگوهای تربیتی در تربیت و رشد فرزندان (docx) 75 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 75 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بسم الله الرحمن الرحیم
دانشکده ادبیات و علوم انسانی
بخش علوم تربیتی
رشته علوم تربیتی
گرایش فلسفه تعلیم و تربیت
مؤلف :
فاطمه پورشیخعلی
تقدیم به :
به همه کسانی که دوستشان دارم
و به ریاحین باغ زیبای زندگیم سارا، سها، هانا
و یاری از خداوند برای قرار گرفتن در مسیر خود شکوفایی و رسیدن به کمال نهایی که همان تقرب به ذات مقدس حق است.
فهرست مطالب
مقدمه12
2-1- مبانی نظری12
3-1-1- نهاد خانواده12
2-1-2- وظیفه خانواده15
2-1-3- رمز تأکید اسلام بر تشکیل خانواده19
2-1-4- هدف از تشکیل خانواده20
2-1-5- اهمیت خودسازی والدین23
2-1-6- اهمیت فرزندان در زندگی والدین25
2-1-7- زمان پیریی شخصیت فرزندان25
2-1-8- نقش الگوهای تربیتی در تربیت و رشد فرزندان27
2-1-9- نیاز عاطفی خانواده31
2-1-10- عامل بقا و تداوم زندگی خانوادگی34
2-1-11- توجه به جنبه عاطفی خانواده36
2-1-12- پرورش عاطفی فرزند38
2-1-13- محبت مهمترین عامل سلامت روح فرزند39
2-1-14- آثار محبت به کودک41
2-2- مروری بر تحقیقات مشابه
2-2-1- چکیده تحقیقات انجام شده در ایران
2-2-2- چکیده تحقیقات انجام شده در خارج ایران
منابع
1-6- تعاریف مفاهیم :
الف : تعریف مفهومی :
روابط عاطفی خانواده : نحوه ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده با هم است . نظر افراد خانواده نسبت به هم، احساسات و علاقه آنها به یکدیگر و چگونگی دخالت آنها در کارهای هم و همکاری یا رقابت آنها با یکدیگر . ( شریعتمداری ، 1369: 211).
تعاریف عملیاتی :
رفتاردینی : دراین پژوهش منظورازرفتاردینی نمره ای است که پاسخگویان ازپرسشنامه 9سوالی رفتار دینی (علوی 1379) دریافت می دارند.
روابط عاطفی موجود درخانواده : مقصود نمره ای است که پاسخگویان ازپرسشنامه 23 سئوالی سنجش روابط عاطفی ( علوی ، 1387) دریافت می کنند.
2-1-1- نهاد خانواده :
ازبدو پیدایش انسان بر روی کره زمین همواره زنان و مردان جهان با تشکیل خانواده عمری را درکنار یکدیگرگذرانیده وفرزندانی دردامان پرمهرخویش پرورانده و از این جهان رخت بربستهاند. طبیعیترین شکل خانواده همین است که هیچ عاملی جزمرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد ومیان زن وشوهرجدایی بیفکند. ( بهشتی ،1382: 33).
خانواده کانونی مقدس است که درسایه پیوند زناشویی دو انسان از دو جنس مخالف پایه گذا ری شده و با پیدایش وتولد فرزند رنگ وجلوه ای ملکوتی می گیرد. این کانون می تواند همواره گرم وروشن بماند به شرطی که زوجین هرکدام به حدود مسئوولیت خویش آشنا ودرانجام آن کوشا باشند نتیجه پیوند دو همسر فرزند یا فرزندانی است که عضوجامعه انسانی می باشند که هرکدام ممکن است درآینده فردی سربار یا سرباز نگهدار جامعه باشد، از نظر تربیت، خانواده کلاس اول زندگی وپرورش کودک است طفل مبانی زندگی را در آنجا فرا می گیرد و خوب وبد امور را آنجا می آموزد واین امرتا حدی است که کفر و ایمان کودک را هم شامل می شود، می توان گفت کودک ازآنجا درس کفریا درس ایمان میگیرد. خانواده خوب بهترین آموزشگاه است ، آموزشگاهی که کودک درآن لبخند و قهر، درستی و خوشخلقی، خودداری وبردباری، تعادل و تکامل ،وظیفه شناسی و خدمت مسئوولیت واخلاق میآموزد، به جامعه بشری ازطریق آنها راه می یابد و با آنها براساس اصل انسانی رفتار میکند.( قائمی ، 1363: 38)
خانواده از مهمترین عوامل موثردرروابط ومحیطی امن برای دستیابی به اهداف عالی انسانی است خانواده کانونی است شکل گرفته برپایه مقدس ازدواج که با حضورفرزندان ، روابط اعضای خانواده، گسترده تأثیرگذاری مثبت یا منفی آنها بر یکدیگر بیشتر می شود. در این میان ضروری است عوامل ثبات وسازوکارهای ایجاد ارتباط صمیمانه وسازنده را بررسی کنیم و محیطی سالم و با نشاط برای پرورش فرزندان فراهم آوریم با نگاهی به وضعیت نابسامان اجتماع درمی یابیم که بیشتردردها ومشکلات از خانواده سرچشمه می گیرد و در مجموع خانواده مرکز هرگونه ثروت مادی و معنوی وکانونی برای پرورش شخصیت انسانهاست.( حسینی ،1389: 19).
اولین محیطی که بنای تربیتی پس ازولادت در آن شکل گرفته وپرورش می یابد ، خانواده نام داشته و نخستین مربی ومعلم هرفرزندی همانا پدر و مادر و بالاخص مادر وی می باشد. کودک امانتی است بزرگ از جانب خدای که ابتدائاً به پدرومادرسپرده شده ، وهمین کودک آنچنان رشد خواهد نمود وشخصیتش شکل خواهد گرفت که پدر و مادرش با وی رفتارکرده و می کنند وآنچنان خواهد شد که والدین هستند یعنی اولین خشت و زیر بنای تربیتی که شخصیت کودک برآن استوار خواهد گردید همانا والدین و رفتار عملی و روزمره آنان خواهد بود و مسأله مهم نقش پذیری و الگوسازی وهمانند سازی ازلحاظ جسمی ، روحی ، عاطفی واجتماعی. بدین ترتیب برخورد آگاهانه و گام به گام پدر و مادر را در تربیت فرزندان که می بایست متناسب با رشد جسمی وذهنی کودک باشد را داریم وکاستن بذرحرف شنوی برای نهال تفاهم و رشد و در نتیجه درخت بارآوری، زایندگی و بالندگی درتعالی و قرب. ( شرفی ،1371: 15).
نهاد خانواده جامعه نسبتاً کوچکی را تشکیل می دهد که هریک ازاعضای آن به نحوی بردیگری تأثیر می گذارد در چنین تأثیرمتقابلی ، مجموعه ای ازاعتقادات ، آداب ورسوم وارزشهای اخلاقی ، عاطفی و اجتماعی شکل می گیرد. رشد کودکان دراین نهاد نیزبیشترمتأثرازهمین ارزش گذاریها وگرایشهای اخلاقی، عاطفی و اجتماعی است. اهمیت نقش خانواده وقتی روشن میشود که به مسئوولیت خطیر والدین برای پرورش جسمی و روانی فرزندان بیشتر واقف شویم، مسئوولیتی آنچنان بزرگ که حضرت سجاد (ع) درقبول وانجام دادنش از خداوند متعال درخواست کمک می کنند «اَعِنّی عَلی تربَیتهِم وَ تأدیبِهم وبِرهم » ( صحیفه سجادیه : دعای 25)
روشهای تربیتی کودک در جوامع مختلف و زمانهای متفاوت ازتنوع بسیاری برخورداراست . دیدگاه هر فرهنگ تا حدودی جهت دهنده تربیت کودکان در آن فرهنگ است وبستگی والدین وفرزند نسبت به همدیگر نیز میتواند ازپایه های اساسی پرورش اجتماعی کودک محسوب می شود. والدین میتوانند برای کودک خود نقش بهترین معلم والگورا برعهده داشته باشند.کودک ازوالدین خود، خصوصیات اخلاقی، عقیدتی، شخصیتی ودیگرگرایشها ونگرشها را می آموزد ودراین زمینه ها ازآنان تقلید می کند. اینکه مردم در قضاوتهای خود ، رفتارهای مختلف کودک را به حساب پدرومادرکودک می گذارند، حاکی از واقعیتی است که ازمطالعات فراوان به دست آمده است. کوپراسمیت، نتیجه مطالعه و تحقیق خود را اینگونه بیان کرده است پسرانی که ازعزت نفس بالایی برخوردارند، معمولاً والدینی هستند که اعتماد به نفس ، ثبات هیجانی و اتکای به خود ازویژگیهای شخصیتی آنان به شمار می رود ودر اِعمال پرورش وتربیت فرزندان بین آنها توافق کاملی مشاهده می شود.
از آنجا که نقش والدین در تربیت ورشد فرزندان ازاهمیت بسیاروالایی برخورداراست مکتب انسان ساز اسلام از دیرباز بر روابط سالم و مهرآمیز والدین با یکدیگر تأکید داشته، توصیه می کند که زندگی خانوادگی براساس مهر ومحبت بنیان نهاده شود، قرآن کریم یکی ازفواید ممتاز حاصل از ازدواج را ایجاد مهر و محبت و الفت بین زن و شوهر دانسته است «وَمِن آیاتِه اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنوا اِلَیها وَجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَۀً وَرَحمَةً فِی ذَلِکَ لِآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَرُون» (روم:21) و از نشانههای خداوند اینکه آفرید برای شما همسرانی ازخودتان تا آرامش یابید به وسیله آنها و قرارداد بین شما دوستی و محبت و در نشانه هایی است برای گروهی که می اندیشند.
و در روایات فراوانی نیز، رفتارصحیح ومناسب پدر و مادر با کودک بسیاربا اهمیت دانسته شده است . قلمرو وسیع این طرزتلقی حتی دوران قبل ازتولد را نیزدر برمی گیرد دورانی که توجه به آن می تواند زمینه مساعدی رابرای رشد وتربیت بهنجارفرزند فراهم آورد.
برخی از روایات به اهمیت والدین نسبت به فرزندان اشاره دارند وآن رااساس تربیت کودک ورشد وی می دانند.پیامبراکرم (ص) : « اُحبوا الصِبیانَ وَارحمُوهُم »:دوست بدارید کودکان را ومهربان با شید با آنها .
دسته ای به برخورد کودکانه با کودک وبازی با او اشاره دارند. پیامبراکرم (ص) «مَن کانَ لَهُ صَبّیً فَلیَتَصابَّ لَه»:هرکسی کودکی دارد پس با او کودکانه رفتارنماید.
دراین میان ازهمه مهمترتربیت نیکووشایسته فرزندان است که محوراصلی تعدادی دیگرازروایات است .پیامبراکرم(ص) : « اَکِرِموا اَولادَکُم وَاحسِنوآدابَهُم»:گرامی بدارید فرزندانتان را وبه آنها آداب نیکو را بیاموزید. ( بی ریا و دیگران، 1375: 855 - 853).
یکی از عوامل موثردر رفتار فرد، خانواده است . محیط خانه اولین وبا دوامترین عاملی است که در رشد شخصیت افراد تأثیرمی نماید. نفوذ والدین دربچه ها تنها محدود به جنبههای ارثی نیست در آشنایی کودک به زندگی جمعی وفرهنگ جامعه نیزخانواده نقش موثری را اجرا می نماید. موقعیت اجتماعی خانواده ، وضع اقتصادی آن، افکاروعقاید ، آداب و رسوم ، ایدآلها و آرزوهای والدین و سطح تربیت آنها در طرز رفـتـارکـودکان نفوذ فراوان دارد.
خانه محلی است که کودک درآن امورمختلف را فرا می گیرد. گاهی والدین آگاهانه چیزهایی به کودک می آموزند ولی درموقعیتهای متعدد کودک ازطرزکارورفتاروالدین چیزهایی فرا می گیرد که خود آنها متوجه نیستند. کودک درخانه تجربیات فراوانی کسب می کند. ازطریق این محیط کوچک است که کودک با دنیای خارج آشنا می گردد. با کودکان دیگر و بزرگسالانی که به مناسبتی درخانه رفت وآمد دارند تماس پیدا میکند.طرز معـاشرت با دیـگران را کودک در خانه می آموزد. دراین محیط است که اخلاق، ایدآلها ، راه زنـدگی و فلسفه اجتماعی جامعه منعکس می شود وکودک دراثرتماس با دیگران به تدریج این گونه امور ر ا درک می کند.کودک نه تنها طرز غذا خوردن را می آموزد بلکه یاد می گیرد که کارها را با شوروهیجان انجام دهد. (شریعتمداری ،1369: 193).
2-1-2- وظیفه خانواده :
مقصود ما ازخانواده همه کسانی که به طور مستمریا غالب با کودکان زندگی می کنند مانند : پدرومادر، پدربزرگ و مادربزرگ، برادروخواهربزرگتروحتی خدمتکارمنزل. دراین میان پدرومادرچون سرپرستی کودک را برعهده داشته وباعث وجود او هستند، درتربیت او نیزمهمترووظیفه سنگین تری را برعهده دارند. پدر و مادرشدن فقط به تولید مثل نیست زیرا این کار از عهده حیوانات نیزساخته است. والدین در صورتی لیاقت پدری ومادری را دارند که درتعلیم وتربیت فرزند خود هم جدیت کنند. اسلام تربیت و تأدیب ر ا یکی ازحقوق فرزندان می داند که اگرپدرومادردرانجام آن کوتاهی می کنند مورد عاق فرزند قرار گرفته ودرقیامت مورد بازخواست قرارمی گیرند.
پیامبراکرم (ص) می فرماید: یاعلی! لَعَنَ اللهُ والدینَ حَملا وَلَدَهُما عُقوقِهما، یاعلی! یَلِزمُ الوالدینَ مِن وَلَدِهما ما یَلزِمُ لَهُما مِن عقوقِهما . یا علی ! رَحَمَ اللهُ والدینَ حَملاً وَلَدُهُما عَلی بِرِّهمُا.
یا علی ! خدا لعنت کند مادروپدری که موجب عاق شدن فرزند خود شوند. یا علی چنان که فرزند ممکن است عاق والدین شود پدر و مادر نیزممکن است عاق فرزندان شوند. یاعلی ! خدا رحمت کند والدینی که باعث نیکوکاری فرزندشان نسبت به خودشان شوند.
رسول اکرم می فرمایند: «اَلا کُلُکُم راعٍ وَکُلُکُم مَسؤولٌ عَن رَعیَةِ. فَاَلامیرالَّذی عَلی النّاس راع، وَ هُوَ مَسئوولٌ عَن رَعیَتِه، وَالرَّجُلُ راعٍ عَلی اَهلِ بَیتِهِ وَهُوَ مَسؤولٌ عَنهُم، وَالمَراةُ راعیَةُ عَلی بَیتِ بَعلِها وَوَلِدهِ وَ هِیَ مَسئوولَةٌ عَنهُم.
همه شما سرپرست هستید ونسبت به زیردستان خود مسئوولیت دارید. والی سرپرست رعیت ومسئوول آنها می باشد. مرد سرپرست خانواده اش و مسئوول آنهاست. زن سرپرست خانه شوهر و فرزندانش و مسوول آنهاست.
امام صادق (ع) می فرمایند: تَجِبُ لِلوَلِدِ، عَلی والِدِهِ ثَلاثُ خِصالِ. اِختیارِهِ لِوالِدِةِ، وَ تَحسِینِ اِسمهِ وَالمبالَغَةُ فِی تَأدیبِهِ: فرزند سه حق بر پدر دارد، مادر خوب انتخاب کردن، نام خوب نهادن، جدیت درتربیت وتأدیب او.
بنابراین تعلیم وتربیت فرزندان یکی از وظایف بسیارمهم وسنگینی است که بردوش والدین نهاده شده است در زمان کودکی مخصوصاً دو سال اول زندگی دوران بسیارحساس وسرنوشت سازی است شخصیت کودک هنوز شکل نـگرفته وبـرای پذیرفتـن هرنـوع تربیتی آمادگی دارد.اتفاقاً این دوران حـساس را دردامـن مادروتحـت سرپرستی پدر میگذراند ودراثررفتاروگفتارآنان استعدادهایش پرورش می یابد وشخصیت آینده اش ساخته می شود بنابراین سرنوشت هرکودک تا حد زیادی دراختیاروالدین است لذا بستگی دارد که اطلاعاتش درچه حد باشد ودرتعلیم وتربیت فرزندانشان چه مقدار عنایت به خرج می دهند پدرومادراگردرست انجام وظیفه کنند بزرگترین خدمت را نسبت به فرزندانشان خواهند داد و سعادت وخوشبختی آینده آنها را تأمین خواهند کرد.
به علاوه خودشان نیزازوجود چنین فرزندان شایسته ای بهره مند خواهند شد وبه اجتماع نیزبزرگترین خدمت را خواهند کرد ، زیرا افراد شایسته مفید وخدمتگذاری را پرورش داده وبه اجتماع تقدیم کردهاند به طور کلی چنین والدینی دردنیا وآخرت سربلندومأجورخواهند شد. ( امینی ،1387: 146).
بیتردید فرزندانی می توانند تأثیرات مثبت وسازنده درزندگی والدین داشته باشند که به خوبی تربیت شده باشند. والدینی که فضای مناسب ومطلوبی برای رشد وتربیت فرزندان خود فراهم نکنند . هرگز نمیتوانند ازوجود آنان به نحو بهینه بهره گیرند. علاوه برآن ،فرزندانشان نیزنمی توانند ازوجود خود بهره برداری کنند . به عبارت دیگرنه والدین ازداشتن چنین فرزندانی احساس رضایت می کنند ونه فرزندان از بودن خویش راضی هستند و این امر زمینه سازبروز بیماری های روانی وگاه بزهکاری درآنها خواهد شد. ازاین رو اهمیت تربیت وادب کردن تا آنجا هست که حضرت علی (ع) می فرماید: «لامیراثَ کَالادب » هیچ میراثی مانند ادب نیست.
ایمانوئل کانت فیسلوف شهیرآلمانی نیزدراهمیت تربیت می گوید « دربین صناعات بشردوصنعت ازهمه مشکل تراست، یکی حکومت ودیگری تربیت» .
فرزندانی که به خوبی از تربیت بهره مند گردند آثار و ثمرات سازنده ای در زندگی والدین خود داشته و عامل تداوم حیات خانوادگی به حساب می آیند وزندگی والدین را سرشار از گرمی و طراوت میسازند( نیک خواه ،1386: 21).
در بین تمامی نهادها، سازمانها وتأسیسات اجتماعی خانواده نقش و اهمیت به سزایی دارد. تمامی آنان که درباره سازمان جامعه اندیشیده اند ، همه مصلحین ، رویاگران وآنانکه به ناکجا آباد، روی کردهاند به خانواده واهمیت حیاتی آن تأکید ورزیده اند به درستی هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند چنانچه از خانواده های سالم برخوردار نباشد. بازبی هیچ شبهه هیچ یک از آسیبهای اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آمده باشد به بیان اتوکلاین برگ «فرزند ، پدربشراست». یعنی فرزند آینده را رقم می زند کودک درمحیط خانواده با پدر و مادر و... تماس دارد که وظیفه اصلی تربیت وی به عهده آنهاست و خانواده برای کودک تأثیرپذیروتربیت پذیراست در جریان جامعه پذیری آرا وافکارزیادی از طریق خانواده به کودک منتقل می شود به عنوان مثال کودک دین خانواده را می پذیرد وارزشهای خانواده را ارج می نهد.
پیامبراسلام می فرمایند:«هرنوزادی به فطرت اسلام وتوحید متولد میشود آنگاه پدر و مادر او را به یهودیت و نصرانیت گـرایش می دهنـد و از راه فطرت منحرف می سازند هر کودک با ارتباط خانواده و اجتماع است که ساخته می شود درغیراینصورت هیچ یک از عناصر ارتقای فرهنگی را کسب نمی کند.
کودکی نظیر «ویکتور» که درجنگلهای آیرون فرانسه تنها وفاقد هرارتباط انسانی در9 ژانویه 1800 میلادی به دست آمد جزموجودی شبه انسان نبود وتنها شباهتش با انسان ارگانیزم او بود، او همانند حیوانات زوزه میکشید، چهاردست و پا راه می رفت، و جالب آنکه بعد از بازگشت به جامعه و آموزش و باز هرگز نتوانست انسانی همانند دیگران شود.
در سالهای نخست زندگی هیچکس نمی تواند جایگزین پدرومادرشود ، کودک درخانواده شاهد رفتار دینی پدر و مادر و دیگراعضای خانواده است او در ابتدا بیشتر رفتار آنها را تقلید می کند مثلاً در امور دینی سجادهای پهن می کند وبه نمازمی ایستد ودرصورتی که خانواده به امورمذهبی تأکید کند سخت تحت تأثیرقرارمی گیرد و آمادگی پذیرش آموزشهای دینی را پیدا می کند.( نیک خو،1387: 75).
اگر لازم باشد که انسان برای رسیدن به کمال ازیک نردبان چند پله ای صعود کن، به طورحتم اولین پله این نردبان تشکیل خانواده است درمحیط خانواده ای که براساس معیارهای اسلامی تشکیل شده باشد آرامش و آسایش جسم و جان انسان تأمین می گردد و در صفا و صمیمیت و همفکری وهمدردی و هماهنگی آن زنگارهای پریشانی وخستگی عصبی وجسمی زدوده می شود ودو انسان می توانند با تعاون وتعاضد و یـکـی شـدن نـیرومـند ترو مسـتـحکم تـرشونـد. زن ومـرد طـوری آفـریـده شـده انـد کـه بـایـد در حوزه جذب و انجذاب یکدیگر قرار گیرند و عمیقاً مجذوب یکدیگر شوند و تمام عمررا در کنار هم بگذارند و هیچ عاملی نتواند آنها را از یکدیگر جدا گرداند.
سعادت زن و مرد، در این است که از سنتهای آفرینش خارج نشوند و تحت تأثیر جذبه های سطحی و زودگذر قرارنگیرند ودرپی آنگونه جاذبه ای باشند که تمام وجود آنها را به یکدیگر پیوند دهد وآنها را در اعماق جان و دل متحد سازد.
زن و مرد طالب این هستند که با مشاهده ثمره وجود خویش خود را برمسند پرافتخارپدرومادری بنگرد و مسئوولیت تربیت انسانهایی صالح وارزشمند را برعهده گیرند و از این رهگذربه وجود خویش امتداد بخشند ( بهشتی ،1382: 67).
والدین جایگاه ویژه ای درتعلیم وتربیت فرزندان خود دارند. این جایگاه ناشی ازارتباط ذاتی ووجودی آنها با یکدیگروهمینطور داشتن استعداد همیاری وکمک به کمال یکدیگراست . هرچند که این ارتباط از نفس واحد ونوعیت وجود انسانی نشأت می گیرد واین ارتباط دربین همه انسانهای عالم وجود دارد. ولی شکل رشد یافته ونزدیکترآن دربین اعضای خانواده به خصوص والدین وفرزند دیده می شود . به همین خاطرایثاروفداکاری والدین نسبت به رفع نیازها ومشکلات جسمی وروحی ومودت ونقش رحمت درپیشرفت و آینده بهترانسان ، توسط والدین وفرزندان دررابطه با یکدیگرقابل توجه است و به شدت جلوه گری می نماید.
فرزند بعد ازذات اقدس الهی و توجهات خاصه او به خواست خداوند مورد لطف و محبت غیرقابل وصف و بیان والدین است به طوری که اگرفرزند با تمامی وجود والدین را احترام نماید بازهم هرگز موفق به ادای حق نمی شود. البته این درصورتی است که والدین وظایف خویش را نسبت به فرزند به امرورضایت خداوند وبرطبق رهنمودهای پیامبر(ص) وائمه معصومین (ع) انجام دهند.
لذا این استعداد تربیتی که خداوند به پدرومادرعنایت کرده است لازم است که شناخته شود وپرورش یابد تا نهایتاً درامرتربیت فرزند کارآمد گردد وادب فرزند که توشه بزرگ والدین درپاداش های اخرو است حاصل شود.
اولین اصلی که مطرح است ووالدین بایستی به آن شناخت پیدا کنند تقویت روحیه انسانیت از طریق صلهای است که بین آنها و فرزند وجود دارد. این صله ذاتی امرتربیت را بسیارآسان نموده است زمان زیادی ازعمرکودک در اختیار تعلیم وتربیت والدین است که به صورت آگاهانه وناآگاهانه درپرورش شخصیت او اثرمی گذارند. این تعلیم و تربیت بایستی به یک برنامه کاملاً عالمانه تبدیل شود و عمده کاروالدین تربیت فرزند خویش وبهره گیری نشاط آور ازثمره این کارخود در دنیا و آخرت می باشد. (رستمی نسب ،1388: 283).
آموزههای اسلام درباره روابط غیر کلامی اعضای خانواده نکات جالب توجهی دارد که در ضمن توصیههای گوناگون مشاهده می شود نگاه مهربانانه زن وشوهر به یکدیگرموجب نشاط آنان می گردد. همچنین نگاه به والدین از روی لطف ورحمت نوعی عبادت است و نگاه والدین به فرزندان وشاد نمودن آنها از این طریق نیز تشویق شده است. از سوی دیگر نگاه تند و خشم آلود اعضای خانواده به یکدیگر به ویژه فرزندان به والدین نامناسب و موجب اختلال در روابط عاطفی مثبت می گردد. (سالاری فر،1385: 126).
در روابط عاطفی عدم توجه به نیازهای یکدیگربه نارضایتی درزندگی واختلاف می انجامد. گاه روابط عاطفی اعضای خانواده با افراد بیرون خانواده قویتر وبا خود اعضای خانواده سرد است. چنین خانوادهای با مشکلات جدی عاطفی روبه رواست واعضای خانواده را محیط مناسبی برای ارضای نیازهای عاطفی خود نمی بیند درروابط عاطفی بی اعتنایی ، نفرت ، وابستگی، حسادت وخود خواهی موجب کشمکشها درخانواده است. تردیدی نیست که سهم عمده درپرورش عاطفی فرزندان ، ازآن مادراست واو ست که باید درپرتوعواطف ملکوتی خود بذر عاطفه را در درون فرزندان خود بپروراند... فرزندانی که به هر علت از این مهر وعاطفه محروم می شوند ودرس مهرورزیدن را درخانواده نمی آموزند انسانهایی خود خوا ه، بی عاطفه وخشن بارمی آیند که فرسنگها ازانسانیت حقیقی فاصله دارند. (سادات،1372: 145)
کودکی که در محیط گرم محبت پرورش می یابد روانی شاد و دلی آرام وبا نشاط دارد.
درپرتومحبت صفات عالی انسانیت عواطف واحساسات کودک نیزبه خوبی پرورش می یابد ونتیجه آن پرورش انسانی متعادل خواهد بود. (امینی ،1387: 491).
خوشبخت کسی است که دیگران را خوشبخت می کند وشادمان وخوشدل آن است که خلق خدا را شادمان وخوشدل کند... دانشآموزباید یاد بگیرد که راه سعادت خود را ازطریق سعادتمند کردن دیگران بجویند و پیشتازی خویش را درممتاز کردن همراهان خود بجوید وپیشرفت خود را درپیش راندن دیگران بیابد وهویت خود را درهم آمیزی با هویت دیگران کشف کند. زیرا تنها ازطریق گستردگی ارتباط با دیگران است که یه گستردگی خویشتن دست می یابیم وبا شناخت ازدیگران است که به شناخت عمیق ترخویش می رسیم وبا محبت ورزیدن به دیگران است که خود را دوست میداریم وزمانی به رضایت درونی خواهیم رسید که رضایت دیگران را جلب کنیم وهنگامی نافع خود خواهیم بود که به دیگران منفعت برسانیم آنگاه به تحقق تمامیت خود معنی خواهیم بخشیدکه تمامیت خلق را با خود همراه سازیم.( کریمی ،1376: 47)
2-1-3- رمز تأکید اسلام برازدواج :
انسان ها ، گرچه واحدهای جدا ازهم اند ، اما عوامل مختلفی ازاین آحاد مجموعه پدید می آورد وآنان را به شکلهای مختلفی با هم ومرتبط با یکدیگرمی سازد. خانواده یکی ازاین گونه مجموعه هاست واز مقدسترین نهادهای اجتماعی وپیوند دهنده افراد به شمارمی آید. اینگونه نهادها نیازمتقابل آنان است چه در مسایل وزمینه های اقتصادی واشتغال ومعیشیت وچه ازنظرروحی وعاطفی وغریزی. بنیان نهادن نهاد خانواده هم تأمین کننده نیازهای روحی وعاطفی انسان هاست و هم روحیه تعاون و ایثار را زنده و تقویت میکند و زمینهساز بروز استعدادهای انسان میگردد.رمزورازتأکید شدید اسلام برازدواج در همین نکته نهفته است زیرا با این برنامه انسانها حیاتی فطری ترورو به کمال تری می یابند. دربیان نورانی حضرت رسول(ص) ازدواج به عنوان محبوب ترین بنیاد نزدخداوند به شمارآمده است. «مَا بَناءَ فی الاسلامِ اَحَبُّ اِلی الله عَزَّوجَلَّ مِنَ التَزویِج »
درحدیث دیگری ازآن حضرت، ازدواج به عنوان « آبادی یک خانواده» ودرمتقابل آن طلاق به عنوان «ویران شدن » یک خانه با جدایی بیان گشته است . (محدثی ،1389: 11)
ازدواج مستحب موُکَّد است ودرصورتی که انسان به دلیل عدم ازدواج مرتکب گناه شود؛ ازدواج بروی واجب می شود اما داشتن فرزند امری واجب نیست وضرورتی ندارد که والدین بدون داشتن آمادگی صاحب فرزندی بشوند وبدین ترتیب زوجین می توانند ازمواهب وجود فرزند بهره مند شوند. (نیک خو،1386: 23).
2-1-4- هدف از تشکیل خانواده :
فرد در هدف خود ظهور می کند و بدیهی است که بی هدفی مساوی با پوچی و بیهودگی است و هدفداری مساوی با قانونمندی و داشتن معنا و محتوا وارزش کمال است .
هدفگرایی انسان به وسیله برخورداری اوازحسن نعمت ورسیدن او به خوشبختی وسعادت و برخورداری او از رحمت وتکفیرگناهان ورستن او ازآتش دوزخ است .
کسی که به هدف نهایی می رسد مصداق «چوصد آمد نود هم بیش ماست» می شود و واجد همه چیز است، اما اگربه آن هدف نهایی نرسیده بلکه به درجه ومرتبه یک مادریا یک پدرخود ساخته رسیده در حد خویش بهره مند ازاین مزایا ومحاسن است .
بستن پیمان همسری برای انسان، یک کمال وبنابراین یک هدف است آن هم هدفی که مقدمه رسیدن به هدفی دیگریعنی پدرومادرشدن است که اینها نیزهرکدام یک کمال محسوب میشوند به همین جهت اینها را هم هدفی برترازدواج به حساب می آوریم منتها مقصود سخن درباره پدرومادرخود ساخته است نه پدرومادری که فقط ازلحاظ فیزیکی پدرومادرند.
همچنین هدف از ازدواج فقط جنبه فیزیکی نیست بلکه شرط اساسی آن خود ساختگی آمادگیهای شرعی و اخلاقی وانسانی است .
پدر و مادرخود ساخته شخصیتهایی هستند دارای ابعاد وسیع؛ آنها درحال عبادت با خدایند و در اجتماع با مردم و در خانه با همسرکه مرحله همسانی و یگانگی آنهاست وبا فرزند خردسال خود،کودک خردسال
چونکه با کودک سروکارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد.
پدران ومادران خود ساخته که پیش کودکان بچگی می کنند با مردم چگونهاند؟ با خدا چگونهاند با یکدیگر چگونه اند؟حالت آنها دربرابرخدا؟ اِذا ذُکِرَالله وَجِلَت قُلُوبُهُم (حج : 25) هنگامی که به یاد خدا می افتند دلهایشان ترسان می شود .
در برابر مردم : بَعضُکُم مِن بَعض ( آل عمران : 195) شما جدای ازیکدیگرنیستید و همگی اعضای یک پیکرید.
نسبت به یکدیگر: خَیرُکُم خَیرّ لِنسأنِه ، وانا خیرکُم لنسائی پیامبراکرم(ص) میفرمایند: بهترین شما کسی است که برای همسر خود بهترباشد و من بهترین شما نسبت به همسرم هستم.
اگربخواهیم ابعاد وجودی یک شخصیت تکامل یافته را مورد تجزیه وتحلیل قراردهیم ، می بینیم او در بعد فرزند و پدر و مادری و همسری و اجتماعی در حد کمال است و هم اینها در بندگی او در پیشگاه خداوند خلاصه میشود. بنده خالص خدا، جزخدا نمی پرستند و در برابر والدین روش احسان و نیکوکاری پیشه می کند و در برابر همسر، حسن معاشرت دارد و در برابر فرزند می کوشد که از نظر الگو و نمونه باشد.
قران در آخرسوره فرقان آیاتی دروصف : « عبادالرحمن» دارد که همان انسانهای کاملند دراین آیات « من » خانوادگی واجتماعی این گونه افراد درهدف والای انسان یعنی بندگی خدا تجلی می کند . اینها غافل از مسأله خانواده وابعاد آن یعنی همسری وپدرومادری نیستند یکی ازخواسته های قلبی آنها این است :« رَبَّنا هَب لَنا مِن ازواجِنا و ذُریاتِنا قُرَة اعین » (فرقان :74)
بندگان خدا وانسان های کامل چشم ودل به هرجایی ندارند: زنان وشوهرانی که به کمال انسانی وبه بندگی خدا رسیده اند دردل یکدیگرجای دارند وبه آنگونه وحدتی رسیده اند که جزحوادث تلخ طبیعت هیچ عاملی نمیتواند آنها را از یکدیگر جدا کند.
چشمان پاک آنها جز روی همسر قرار و استقرار پیدا نمی کند ( نور: 31 ،30) قُل لِلمُومنینَ یَخُصنُّوا مِن أبصَارِهِم
در برابر فرزند نیزچنینند، فرزند آرامش بخش دل وجان وقرة العین آنهاست. چشم آنها شب وروز به فرزند دوخته است .
پرواضح است که اینها همه چیزرا با عینک بندگی خداوند رحمان می نگرند زیبایی طبیعت را ، یکدیگر را ، فرزندان را و... بنابراین تنها چهره ظاهری فرزند را نمی بینند چهره جان وچهره انسانیت و چهره بندگی اش در برابرخداوند رحمان را هم می نگرند ( بهشتی ،1383: 236-234).
هدف کلی خانواده سعادتمند کردن افراد خانواده است نه تنها به معنای مادی بلکه درجنبه معنوی هم غرض ایجاد کانونی است که نمونه کوچکی از جامعه اسلامی مورد نظر باشد واعضای آن دارای تقوا و شرف و انسانیت باشند هدف خانواده در تربیت اسلامی رشد وپرورش همه جانبه اعضای خود، درجنبه های مغزو تن و روان فعلیت دادن سجایای اخلاقی و ملکات فاضله چون میل به وصول به کمال، وصول به خیر، رسیدن به عدالت و انصاف در افراد خود و پرورش شخصیتهایی ارزنده برای جامعه بشری است.
اسلام خانواده ای می خواهد که در آن وظیفه شناسی ، حقیقت دوستی ، شجاعت اخلاقی وجود داشته و زمینه برای پرورش وگشایش همه جوانه های استعداد به صورت موزون وهماهنگ فراهم باشد. اسلام میخواهد خانواده کانون اخلاق، مرکز آموزش دفاع از خود و جامعه، مقاومت در برابر بدآموزیها و نارواییها و مرکز حفظ شرف انسانی و دفاع از فضیلتها باشد.( قائمی ،1363: 63)
در خانواده های موفق افراد اهداف با ارزشی درنظردارند وبه آنها دست می یابند خانواده برای آنها مهم است.سعادت حقیقی را دربا هم بودن میبینند حس هیجان و اعتماد به نفس وجود دارد.خانوادههای موفق دارای برنامه هستند و فعالیتهای خانوادگی انجام می دهند وبرای انجام دادن وظایف مختلف سازماندهی میکنند ایجاد کانونی برای رسیدن به زندگی بهتر، دوست داشتن ویادگیری بهتروتازه کردن خانواده با فعالیتهای تفریحی وسنتها میسر می شود.
پدر و مادر اولین وبهترین الگوهای بچه ها هستند چه بخواهند وچه نخواهند و درحقیقت نمی توانند الگو نباشند غیرممکن است چون مردم آنها را چه مثبت وچه منفی به عنوان پدرومادر، الگویی برای چگونه زندگی کردن می بینند. نویسنده ناشناسی به زیبایی می گوید:
- اگربچه ای با انتقاد بزرگ شود یاد می گیرد سرزنش کند.
- اگربا خشونت بزرگ شود می آموزد بجنگد.
- اگربا پذیرش دیگران بزرگ شود می آموزد عشق بورزد.
- اگربا امنیت بزرگ شود می آموزدبه خودش ایمان داشته باشد.
- اگربا ترس بزرگ شود ترسو بارمی آید.
- اگربا شناخت بزرگ شود یاد می گیرد هدف داشته باشد.
- اگربا حسرت بزرگ شود یاد می گیرد برای خودش متأسف باشد.
- اگربا تأیید دیگران بزرگ شود می آموزد خودش را دوست بدارد.
- اگربا حسادت بزرگ شود احساس گناه می کند.
- واگربا دوستی بزرگ شود یاد می گیرد که جهان جای خوبی برای زیستن است .
اگر دقیق تربنگریم می توانیم ضعف هایمان را درزندگی فرزندانمان ببینیم . نقش الگویی ما به عنوان والدین اساسی ترین مقدس ترین وروحانی ترین مسئولیت ما درقبال فرزندانمان است ما سناریوی زندگی را دست به دست به فرزندانمان می دهیم . (لاجوردی،1384: 349).
اسلام می خواهد خانواده محیط شاداب وامنیت ، رضایت خاطر، آسایش ورفاه بوده واعضای آن در برابر اجتماع به گونه ای اندیشیده که به مسائل روزآگاه وازمخاطرات برحذروبرکنارباشد. هدف خانواده ساختن انسانی کامل وشرافتمندانه است ، انسانی که دارای میل به ارزشهای عالی علاقمند به حریت، دارای شخصیتی شکفته ، آماده برای زندگی اجتماعی، موجد تحول وسازندگی باشد انسانی که درعین برخورداری از سلامت تن و روان و حفظ جنبههای رشد وداشتن خوروخواب مناسب ازجنبه های خودشناسی وخود سازی برخوردار، دربرابرشرور مقاوم، از قبول بندگیها در شهوات و اسارت نفس بر کنار، از فروماندن در اسارتها و آلودگیها برحذر، دارای روح اجتهاد واستنباط برای کشف حقیقت و از تحجر وتعصب نیندیشیده دور و برکنار باشد.هدف خانواده باید پرورش افرادی کارآمد از لحاظ اقتصادی، دارای رشد علمی و اجتماعی، آماده برای همکاری ، قائل به احترام به انسانیت، دارای عادات اخلاقی مطلوب وپذیرنده مسئوولیتها و وظیفه شناسی، علاقمند به انجام مسئوولیت ، مؤمن به ارزش فـداکاری درراه احیای حـق وخلق ، دارای گذشت و ایثارو درک صـحـیـح ازارزش صلح باشد.
وبالاخره هدف خانواده باید تقویت جنبه های روانی ، ایجاد خصال پسندیده ، ایجاد زمینه برای تکامل موثردرامرتفکر، یادگیری راه ورسم تحقیق باشد. ( قائمی ،1363: 64)
2-1-5- اهمیت خود سازی والدین :
والدین خود ساخته به همان اندازه دربرابرزردی وافسردگی چهره جان فرزند خود افسرده می شوند که در برابرزردی وافسردگی ظاهری او وبلکه برای اولی به مراتب بیشتر.
آنها خود را فقط ماشین مولد پول ، جهت تأمین نیازهای جسمی او یعنی خوراک وپوشاک ومسکن نمی دانند بلکه خود را درسرنوشت نیک وبد او نیزموثروشریک می دانند.
آنها می دانند که فرزند صالح آنها را درپیشگاه خدا وخلق سرافراز می کند وحقیقتاً مقام ومرتبت آنها را از لحاظ بندگی ارتقاء می بخشد. آنها می دانند که فرزند ناصالح اگربه خاطرتقصیرخودشان باشد آنها را در پیشگاه خدا وخلق سرافکنده می سازد و مقام و مرتبت آنها را ازلحاظ بندگی تنزل می بخشد.
قران کریم نمونه های بسیارآموزنده از پدران و مادران خود ساخته به ما معرفی می کند. مردم مسلمان باید با توجه به این نمونهها والگوها به فکرخودسازی باشند تا بتوانند با عبور از نردبان تکامل یعنی همسری، پدری و مادری به هدف والای آفرینش دست یابند و در عین حال آگاه باشند که بدون عبور از این پلهها آن قله بلند را نمی توانند فتح کنند یعنی راه صعود به سوی آن قله بلند ازمیان خانواده میگذرد. ازفرزندی تا همسری و از همسری تا پدرومادرشدن یک پدرنمونه درقرآن کریم لقمان حکیم است که سوره ای به خود اختصاص داده است در این سوره لقمان به فرزند خود درس توحید می دهد او را ازشرک درهمه ابعادش برحذرمی دارد زیرا شرک ظلمی بزرگ است و... پدرنمونه دیگر، ابراهیم خلیل است که فرزند شیرخوارخود اسماعیل را با مادرش در محلی که بعد به کعبه وقبله گاه نیایشگران می شود اسکان می دهد وبعد با همکاری او پایه های کعبه را استوارمی دارد وآنچنان خود را برمسند پدری موفق وکامیاب می نگرد که می گوید:
« الحمدُاللهِ الذی وَهَبَ لِی عَلی الکِبَرِاِسماعیلَ وَاِسحاقَ » ( ابراهیم :39)
ستایش خدای را که با وجود سالخوردگی اسماعیل واسحاق را به من بخشید.
حضرت زکریا که به وجود فرزندی معصوم وشهیدی چون یحیی سرافرازاست.
حضرت نوح نیزپدری نمونه است منتها بدون اینکه قصور یا تقصیری ازاوسرزده باشد گرفتارفرزندی ناخلف می شود (اما پسرنوح مادرش زنی غیرمکتبی وگمراه است) . اینجاست که انسان متوجه میشود اگر در محیط خانواده میان دو همسرتفاهم وتوافق نباشد درتربیت فرزند وثمره هستی خویش نیزچندان موفقیتی نخواهند داشت .هماهنگی والدین خود ساخته احتمال شکست تربیتی آنها را بسیارضعیف می سازد و ناهماهنگی آنها این احتمال را به شدت قو ت می بخشد.
قرآن توصیه می کند که : « قُوااَنفُسَکُم وَاَهلیکُم ناراً» )تحریم:6)
خود وخانواده های خود را ازآتش دوزخ حفظ کنید.
درحقیقت این مسلمان گام به گام همراه اعضای خانواده است وناظراعمال واخلاق وعقاید آنهاست وبا ادای رسالت تربیتی خویش هموارکننده راه سعادت وسربلندی آنهاست . ( بهشتی ،340-238)
ازجمله عواملی که احساس وظیفه درقبال تربیت فرزندان را می افزاید توجه به این نکته است که مردم خوب وبد وتربیت و بیتربیتی فرزندان را به حساب والدین می گذارند وازچشم آنان می بینند. درحسابرسی آخرت هم پدرومادرازاین مسأله بازخواست می شوند.
دامنه این تربیت ، باورهای دینی واعتقادات واخلاقیات را هم شامل می شود وصرفاً درآداب اجتماعی خلاصه نمی شود.
«تربیت مکتبی» فرزندان رسالت سنگین والدین است ودرسایه چنین تربیتی نسلی خدا شناس متعهد، پاکدامن و مؤدب به جامعه اسلامی تحویل می شود. درحدیث یادشده، آثارچنان تربیت راه خدایی زیستن ، اهل اطاعت بودن، مایه آراستگی وآبروی والدین بودن ، ودرپیشگاه خداوند عذرداشتن به شمار آورده است. آنچه این آثار را فراهم می سازد، تربیت براساس مبانی دین و رهنمودهای اهل بیت پیامبر(ص) است و اصول وروشهای چنین تربیتی باید از فرهنگ اسلام وباورهای دینی گرفته شود ، تا این « حق» به شایستگی ادا گردد. ( محدثی ،1389: 73)
2-1-6- اهمیت فرزندان درزندگی والدین:
فرزندان در محیط خانوادگی ازجایگاه مهمی برخوردارند واگربه نقش آنان توجه کنیم براین امر بیشتر واقف میشویم. کلام گهربارپیامبراکرم(ص) حکایت ازآن دارد که فرزند گرامی اش فاطمه پاره تن اوست ولذا فرمودند« فاطَمَهُ بِضعَةُ مِنی» ایشان همچنین میفرمایند: «اَولادُنا اَکبادُنا» فرزندان ما جگر گوشههای ما هستند ویا فرموده اند: « الوَلَدُ الصالِحِ رِیحانَةٌ مِن ریاحینِ الجَنَّۀِ» فرزند صالح گلی ازگلهای بهشت است ومراد آن است که اگردرخانه ای فرزند صالح همچون گلی بهشتی حضوردارد می توان رایحه معطربهشت را از آن خانه استثشمام کرد که فوق العاده دل انگیزاست . درقرآن نیزجایگاه ومنزلت رفیع فرزندان مورد تأکید قرارگرفته است تا آنجا که تحت عنوان نورچشمان آدمی ازآن یاد شده است: «رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزواجِنا وَذُرَیاتِنا قُرَۀَ اَعیُنِ» ( فرقان: 47)
همچنین آنگاه که پدر از نعمتی ارزشمند برخوردارمی شود خواهان آن است که فرزند او نیزازچنان نعمتی برخوردارگردد لذا وقتی که حضرت ابراهیم پس ازامتحانات عدیده به مقام امامت دست می یابد از خدا می خواهد که امامت را درذریه او نیزقراردهد وخدا می فرماید عهد ما برظالمین نمیرسد: « وَ اِذا اِبتَلی اِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتِ فَاَتَّمَهُنَّ قَال اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً قَالَ وَ مِن ذُرّیَتی قَالَ لایَنالُ عَهدی الظَالمینَ (بقره: 124)
وقتی که گفتگوهای لقمان با فرزندش را مرورمی کنیم درمی یابیم که امرخطیرتربیت فرزند مدنظر اوست و این خود حکایت ازاهمیت فرزند دارد، عبارت «یا بُنَّی» حاکی ازاین معناست. ملاقات هر روزه: پیامبر(ص) با فاطمه (س) وتوصیه های معصومین در خصوص فرزندان ودرخواست سعادتمندی برای آنان بیانگراهمیت فرزندان درزندگانی والدین است . (نیک خو،1387: 22)
2-1-7- زمان پیریزی شخصیت فرزندان :
آنچه که به زندگی کودک شکل می دهد، دستورها وتوصیه های ما نیست بلکه اعمال وشیوه های زندگی ماست. جزئیترین،خرد ترین، پنهان ترین وغیررسمی ترین رفتارهای ما وسیع ترین ، عمیق ترین و آشکارترین تأثیرات را به دنبال دارند. کودکان آنچه را که ما می خواهیم نمی شوند بلکه آنچه را که ما انجام می دهیم میشوند.کودکان درمیان خاموشی وسکوت بیشترازسخنرانی ونصیحت تأثیر میپذیرند، در واقع رفتارهای خاموش ما بیشتر از رفتارهای کلامی ما اثرمی گذارند این تأثیرهم درجهت مثبت وهم در جهت منفی مصداق دارد یعنی ازراه پنهان و غیرمستقیم پیامهای ما خواه وناخواه نافذ می افتد.
می رود ازسینه ها در سینه ها از ره پنهان صلاح وکینه ها
خردسالی دورانی است پر از مخاطرات گوناگون و در عین حال سرشار از فرصتها و مشحون از کشف و اکتشافات، آزمونها، تجربه اندوختنها و رویارویی با دگرگونیها . (نیک خو،1386: 11)
شکی نیست که اساس شالوده وشخصیت فرزندان اززمانی پی ریزی می شود که یک زن ومرد طبق سنت آفرینش پیمان زناشویی می بندند ومی دانند که میوه درخت وجود آنان فرزندانی هستند که ازآنها به دنیا می آیند وتحویل جامعه می شوند. یک سلسله ازپایه های شخصیت فرزندان مربوط به صفات و سجایایی است که ازپدرومادربه عنوان وراثت ( ژنتیک) ، به فرزندان منتقل می شود ودرواقع فرزندان آینه تمام نمای روحیات پدران ومادران هستند البته اینها صفات موروثی هستند که طبق قانون خلقت ، نسل بعد وارث نسل قبل می شود.
اززمانی که کودک به امروفرمان خداوند وارد فرودگاه عالم ماده ودنیا می شود، دین مقدس اسلام وظایف مهم وسنگینی را به عهده پدرومادرقرارمی دهد که آنها دردرجه اول باید این مسئوولیتها را شناخته ودردرجه دوم توفیق عمل به آن وظایف را ازپیشگاه خداوند طلب نمایند.
پدران ومادران برای نیل بـه سعادت وتأمین کمال لایق فرزندان ازنظرتربیت باید به دواصل توجه نمایند.
اول: احیاء استعدادهای مفید.
دوم : اِماتة وازبین بردن تمایلات مضّروزمینه های نادرست .
مربی لایق کسی است که تمام قابلیتهای درونی واستعدادهای نهانی کودک را با مراقبتهای علمی وعملی تدریجاً پرورش داده وازحالت قوه به فعلیت وبروز برساند. و از طرف دیگرزمینه های نامطلوبی را که از پدر و مادر یا آباء گذشته به ارث برده سرکوب نموده وآن زمینه ها را از بین ببرد. (مشایخی ، 1383)
والدین، نخستین کسانی هستند که کودک ازآنها منشاء می گیرد و با آنها در تماس است . اینان عاملان تربیتند و عالیترین نقش را درزمینه پرورش ورشد شخصیت اوایفاء می کنند. والدین از یک سو و عامل وراثتند و ازسوی دیگرعامل محیطی.
والدین به عنوان عامل وراثتی:
آنها عامل وراثتند ازآن بابت که خصایص بسیاری را ازخود واجداد خویش به کودکان منتقل می کنند.
والدین به عنوان عامل محیطی:
دراین زمینه بهتراست محیط را به دوقسمت بخش کنیم نخست محیط داخل ، یعنی رحم وخصایص فیزیکی وشیمیایی آن که درسلامت یا نقص کودکان فوق العاده موثراست .
دیگر محیط خارجی که شامل دامان والدین است دامن پدرومادرنخستین مدرسه کودک است که شخصیت کودک در آن رنگ می گیرد بسیاری ازهمت های بلند، ارزشهای عالی ، خلق وخوی نیکو، آزادگیها ، دون طلبی ها ،و... ازراهنماییهای والدین نشأت می گیرد. ( قائمی ، 1363: 20)
آماده ساختن کودک برای زندگی درخارج ازمحیط خانوادگی یکی ازبزرگترین وظایف اجتماعی پدرومادر است وکیفیت روابط خانوادگی تأثیرعمیق وپایداری برتحول روانی کودک برجای می گذارد.خانوادهای که ازتوان وامکانات لازم برخورداراست تا وظایف پدرومادریش را به نحوی مطلوب و با موفقیت انجام دهد . درهریک ازاعضایش احساس ایمنی ، وابستگی ورفاقت ایجاد می کند.همچنین احساس داشتن هدف وجهت وپیشرفت وارزش فردی را درآنان به وجود میآورد. این امر برای کودک از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا خانواده بین او و دنیای گسترده در حکم سپروپل عمل می کند.
بنابراین خانواده نقش منحصربه فردی درپی ریزی اساس سازگاری فرد با جامعه ایفاء می کند قابلیتهای پیوستگی، همکاری،خلاقیت از زندگی خانوادگی نشأت میگیرند.(ترجمه ایجادی وشافعی مقدم، 1386: 100)
2-1-8- نقش الگوهای تربیتی رشد کودکان :
تردیدی نیست که والدین براساس ویژگیهایی که مایلند فرزندشان دارا باشند. روشها والگوهایی را به منظور تربیت آنان اتخاذ می کنند. به همین علت، آنها می خواهند بدانند که چگونه باید باشند وکدام یک از ارزشهای اخلاقی، اجتماعی ومعیارهای رفتاری را باید داشته باشند تا فرزندشان ازآنها بهره مند شوند.
محققان در این زمینه مطالعات مختلفی انجام داده ودرابعاد مختلف، روشهای تربیتی والدین را بررسی و طبقه بندی کرده اند که به بیان نمونه ای ازبررسیهای آنها می پردازیم.
بامریند خانواده را به سه نوع کلی دسته بندی کرده است :
1- والدین سهل گیر 2- والدین سختگیر 3- والدین مقتدر
خانواده سهل گیر:
ازویژگیهای خانواده سهل گیربی توجهی به آموزش رفتارهای اجتماعی است . دراینگونه خانواده ها به طورکلی قوانین بسیارمحدودی وجود دارد وافراد نسبت به اجرای قوانین وآداب ورسوم اجتماعی چندان تقیدی ندارند وهرکس هرکاری بخواهد می تواند انجام دهد ودخالت درکارهای یکدیگرمعنا ندارد، چرا که در خانواده سهل گیربه تعداد افراد خانواده نظروجود دارد حـتـی درموارد جـزئی روزمـرهای چـون غـذا خـوردن.
گرچه کودکان خانوادههای سهل گیردارای استقلال فکری وعملی هستند به سبب هرج ومرج، نوعی تزلزل روحی در اینگونه خانواده ها به چشم می خورد، زیرا هرکس به منافع خود توجه دارد نه به منافع عمومی خانواده و همین تزلزل باعث بیبندوباری کودکان شده باعث می شود آنان نسبت به زندگی احساس مسئوولیت نکنند. درنتیجه این کودکان قادربه زندگی اجتماعی نیستند ودرجامعه بزرگترهمیشه با مشکلات اخلاقی و اجتماعی مواجه می شوند.
یکی از اساسیترین مبانی رفتارانسانی ازنظردین مقدس اسلام برقراری اعتدال دربرنامه های زندگی است. اصل مزبوردرتمامی زمینه ها وازجمله درزمینه برنامه های تربیتی نیزمی تواند مناسب باشد. براین اساس افراط وتفریط درمحبت، توجه سختگیری و نظیرآن رفتاری نامطلوب به حساب می آید.امام باقر(ع) فرموده اند: «بدترین پدران کسانی هستند که درنیکی کردن به فرزند زیاده روی می کنند». نیکی بسیارکردن درهرمورد بدون درنظرگرفتن روش تربیتی صحیح کودک را به قانون شکنی وبی قیدی تشویق می کند ودرواقع این تربیت هرگزسازنده نخواهد بود. پرهیزازاین نوع تربیت غلط درکلام امام حسن عسکری (ع) نیزگوشزد شده است : «جرأت وجسارت فرزند درکودکی نسبت به پدر، نارضایتی پدررادربزرگسالی به دنبال خواهد داشت».
بنابراین سهل انگاری که شامل بی بندوباری ، بی توجهی، محبت بی جا، لوس کردن، و... است . نوعی انحراف تربیتی است ودرآینده کودک آثارروانی منفی (ناسازگاری اجتماع، بی قیدی و...) خواهد داشت. به همین دلیل اولیای دین، والدین را ازاین روش ناپسند بازداشته اند.
خانواده سختگیر ومستبد:
در خانواده های مستبد برقدرت والدین بیش ازاندازه تأکید می شود. والدین برای اجرای دستورات خود اطاعت بی چون وچرا می خواهند ولزومی برای ارائه دلیل نمی بینند. فرد مستبد که غالباً پدراست ، تصمیم گیرنده و تعیین کننده وظایف دیگراعضای خانواده است وآنچه را مطابق میل ودلخواه اوست به انجام میرساند. پدرمستبد حتی برای کارهای مربوط به کودکان امیال آنها را درنظرنمی گیرد وبنابراین کودکان از حقوق خاص خود بهره مند نمی شوند. قواعدی را که این والدین بر کودکان خود تحمیل میکنند، بستگی به سن کودک دارد به عنوان مثال : سختگیری درمورد سروصدا، پاکیزگی، بازی با اسباب بازی ها ، اطاعت، نحوه لباس پوشیدن و... مربوط به سالهای پیش از مدرسه می شود وتوقع رفتارهای عاقلانه ، عملکرد خوب درمدرسه ، درست غذا خوردن و... ازمسائلی است که والدین مستبد دردوران دبستان ازفرزندانشان می خواهند.
والدین مستبد ، رفتارهای آینده بچه های خود را دنبال می کنند ونسبت به رقابت اجتماعی وشکست فعالیتهای اولیه وتعامل اجتماعی غیرموثرفرزندان خود اضطراب دارند.
فرزندان اینگونه خانواده ها کمتربه خود متکی بوده ، خلاقیت کمی دارند وازاینکه بخواهند درچنین محیطی ادعای حق کنند هراس دارند. اینان فاقدحس کنجکاوی هستند ودرمسائل اخلاقی ، عاطفی ، ذهنی انعطاف پذیرند و معمولاً والدین خود را بی توجه می دانند.
هافمن ازتحقیق چنین نتیجه می گیرد: کودکانی که درخانواده سختگیربزرگ می شوند معمولاً مطیع و فرمانبر دارند ولی دراکثرموارد رفتارآنها توأم با پرخاشگری است .
این کودکان احساس ناامنی می کنند و ازخود استقلال کافی ندارند، آنها دربین همبازیهای خود محبوبیت زیادی را به دست نمی آورند. برای حقوق دیگران احترام قائل نمی شوند و دربرابر انتقا د بزرگتران بی تفاوتند و از ثبات عاطفی کمی برخوردارهستند و سرانجام اینکه گرایش بیشتری به انحرافات اخلاقی ازخود نشان می دهند.تربیت والدین مستبد وسختگیردرپسران نتایج منفی درازمدت بیشتری برجای می گذارد تا دردختران. فرزندان پسر والدین مستبد وخودکامه ازنظرتوانایی شناختی و اجتماعی در رده پایینی قرار دارند عملکرد تحصیلی و فکری آنها ضعیف است و در روابط آنان با همسالانشان حس ابتکار، رهبری واتکای به نفس دیده نمی شود (مکوبی ومارتین ، 1983) این نوع کودکان معمولاً درکارهای گروهی شرکت نمی کنند وافرادی ضعیف النفس بوده ازقبول مسئوولیت خود داری می کنند وبه طورکلی نسبت به بزرگسالان بدبین هستند. اینان درسنین نوجوانی بیشتراوقات خود را با همسالان به ولگردی وپرسه زدن درخیابانها می گذرانند.
پیشوایان اسلام نیزالگوی تربیتی همراه با سختگیری واعمال قدرت را نادرست تلقی کرده اند. از فرازی ازکلمات حضرت علی علیه السلام درنهج البلاغه استفاده می شود: فرزند انسان به حکم اینکه انسان است و دارای شعور و اندیشه است باید از طریق پند واندرز وادب شایسته تربیت شود، نه ازطریق زورگویی و تنبیه بدنی . درجایی دیگرحضرت می فرمایند: آداب ورسوم خود را برفرزندانتان به زور تحمیل نکنید چرا که آنها برا ی زمانی غیرزمان شما خلق شده اند.(نهج البلاغه ، نامه 31)
خانواده مقتدر:
منظورازخانواده مقتدرخانواده ای است که کودک را به شیوه ای که درنظراواطمینان بخش وقاطع است آزاد می گذارد. درچنین خانواده ای فرزند به استقلال وآزادی فکری تشویق میشود ، درحالی که نوعی محدودیت وکنترل ازطرف والدین براو اعمال می شود . دراین خانواده اظهارنظروارتباط کلامی وسیعی در تبادل کودک ووالدین وجود دارد وگرمی ، صمیمیت ومحبت نسبت به کودک درآن درسطح بالایی است ازویژگی های این خانواده ، انضباط توأم با رفتارخود مختارانه است. والدین هرگاه کودک را ازچیزی منع کنند ویا ازوی انتظاری خاص داشته باشند، برای او مسأله را خوب تبیین کرده دلیل آن را ارائه می دهند. درچنین خانواده ای تقسیم کاروجود دارد به طوری که هریک ازاعضاء مسئوولیتی را به عهده می گیرد ودرتصمیم گیری ها و تقسیم درآمدها، رفت وآمدها، روش زندگی ودیگرمسائل براساس مشورت و پیروی ازمبنای عقلی و مصلحت اندیشی رفتارمی کند. خلاصه ای ازاساس کاراین خانواده چنین است :
1- همه افراد خانواده قابل احترامند.
2- اعضای خانواده صلاحیت اظهارنظردرباره مسائل ومشکلات مربوط به خود را دارند.
3- همه افراد خانواده درتصمیماتی که درباره آنها اتخاذمی شود ویا کاری که به آنها مربوط استحق دخالت دارند ودرتصمیم گیری عاقلانه انجام وظیفه می کنند.
4- نوعی روش عقلایی درکلیه شئون زندگی این خانواده دیده می شود.
5- اساس این نوع زندگی برهمکاری وهمیاری است .
این الگونزدیکترین الگووروش تربیتی به دستورات تربیتی اسلام است حضرت علی (ع) می فرمایند: فرزندانتان را گرامی بدارید وبرخورد خود را با آنان نیکوکنید... این گواهی برلزوم شخصیت دادن به فرزندان است،یعنی درعین حال که امام (ع) فرموده است به فرزندان خویش احترام بگذارید، برالگودهی شایسته به آنان وطرز رفتارصحیح با آنها نیزتأکید می ورزد. بنابرمضمون روایتی ازامام صادق (ع) به نقل ازرسول اکرم اسلام (ص) بسیارشایسته است والدین هرچه را فرزندشان به اندازه توانایی خویش انجام می دهند، بپذیرند وآنچه را انجام دادنش بر وی سنگین وغیرقابل تحمل است ازاو نخواهند واورا به گناه وگردنکشی وادارنکنند وبا این شیوه صحیح تربیتی کودکان خود را برتربیت نیکووانجام دادن کارهای ارزشمند ونیک ، یاری رساند تا مورد لطف ورحمت حق تعالی قرارگیرند.
احترام به کودک ، روحیه استقلال واعتماد به نفس را دراو تقویت وبه رشد سالم شخصیت اوکمک می کند این امر،محبوبیت کودک را درمیان همسالان خود به دنبال دارد وبه تدریج استعداد او را درپذیرش و ایفای نقش رهبری ومدیریت شکوفا خواهد ساخت. چنین الگویی عملاً درزندگی پیشوایان اسلام وجود داشته است. آن بزرگواران خود نیزآن برنامه ها را درتربیت فرزندان خویش به کارمی بستند وآنان را با عالیترین شیوه پرورش می دادند، چنانکه علی ابن ابی طالب علیه السلام ازکودکی دردامن پر مهر پیامبراکرم (ص) تربیت شده وتمام صفات عالیه وارزشهای اخلاقی را ازآن حضرت آموخته اند.حضرت علی (ع گذشته ازاینکه ازنظر جسم وجان کودکی معمولی نبوده اند ودرساختاروجودی ایشان، استعدادها وشایستگی های خاص وجود داشته است، مراقبتهای رسول خدا درآشکارساختن تواناییها وقابلیتهای درونی آن حضرت نقش به سزایی داشته است.
روزی که پیامبراکرم (ص) به نبوت مبعوث شدند علی (ع) نوجوانی ده ساله بودند ولی شخصیت یک انسان کامل را داشتند. ازاین روپیامبرخدا اسلام را برایشان عرضه کردند وآن حضرت را به پذیرش این آیین آسمانی دعوت فرمودند وبا این عمل ، شایستگی وعظمت شخصیت حضرت علی (ع) را تأیید کردند. علی (ع) درپاسخ به دعوت پیامبراکرم(ص) با درایت کامل وواقع بینی به آن توجه کردند و در کمال آزادگی و استقلال به ایشان ایمان آوردند.
امام حسن وامام حسین علیهما السلام، نیزازمزایای بهترین شیوه تربییت بهره مند بودند. درکودکی تحت نظارت جدّ گرامی وپدرومادرارجمند خود تمام کمالات را فرا گرفتند.
شخصیت آنان درنظردیگران آنچنان ارزشمند بود که حتی مأمون عباسی درحضورجال بزرگ کشور خود گفت : رسول خدا با حسن وحسین بیعت کرد با آنکه سن آن دوکمترازشش سال نبود وبا هیچ کودکی جزآن دو بیعت نکرد. پس ازشهادت حضرت امام رضا(ع) ، مـأمون خـلیفه وقت به بغداد آمد. روزی به عـزم شکـارحرکت کرد ودربین راه چند کودک ونوجوان را دید که مشغول بازی بودند. هنگامی که مأمون به نزدیکی آنان رسید به جزیک نفرهمه فرارکردند. قیافه جذاب این کودک نظر مأمون را به خود جلب کرد. توقف کرد وپرسید چه چیزی سبب شد که چون دیگرکودکان نگریزی؟ وی فوراً پاسخ فرمود: ای مأمون راه تنگ نبود تا با رفتن خود آن را برای تووهمراهان تو وسعت داده باشم مرتکب گناهی هم نشده ام که ترس مجازات آن را داشته باشم ، نسبت به تو نیزحسن ظن دارم گمانم این است که بی گناهان را آسیب نمی رسانی ، بنابراین درجای خود ماندم و فرار نکردم.
مأمون که ازکلمات محکم ومنطقی کودک وقیافه جذاب او به شکفت آمده بود، پرسید اسم توچیست؟
کودک جواب داد : محمد، پرسید پسرکیستی ؟ فرمود من محمد فرزند علی بن موسی الرضا هستم، مأمون نسبت به ایشان وپدربزرگوارشان احترام کرد وراه خود را پیش گرفت ورفت.
سیمونددر تحقیقات خود درباره خانواده مقتدر به این نتیجه رسید که نمرات درسی کودکان این خانوادهها و حتی بهره هوشی آنها نسبت به بقیه الگوها پیشرفت بهتری دارند، ازحس کنجکاوی بیشتری برخوردارند، خلاق هستند ودربین همسالان خود به حدی محبوبیت دارد که می توانند رهبری گروه را به عهده بگیرند. درفرزندان این خانواده ها اعتماد به نفس ولیاقت برای مسئوولیتهای اجتماعی دیده میشود. چنین فرزندانی درهرزمان وموقعیتی مشکلات خود را با والدین مطرح ونوعی امنیت خاطر در خود احساس می کنند این کودکان درمدرسه می توانند با دیگران خوب معاشرت کنند وتعصب دربین آنان کمتردیده می شود. (بی ریا ، رهنما، آقاتهرانی ،1375: 877-870)
2-1-9- نیازعاطفی خانواده :
بی گمان یکی ازاساسی ترین نیازهای انسان ، پس ازنیازهای زیستن ( نیازبه غذا، آب و...) نیاز به محبت است به گونه ای که اگراین نیازانسان برآورده شود تا حد زیادی نیازهای زیستی دیگر را تحت تأثیر خود قرارخواهد داد. این نیازدرکودک شدیدتراست چون نخستین سرپرست کودک خانواده است. والدین باید به این نیازاو توجه ویژه ای کنند وبدانند پاسخگویی صحیح به این نیازکودک ، اساس وپایه تربیت اوست زیرا ارضای این نیازدرکودک آرامش روانی امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین وحتی سلامت جسمی او را درپی دارد وارضا نشدن آن به فروپاشی امنیت روانی، بی اعتمادی به خود و دیگران واحساس عجزوحقارت، بیماریهای جسمی وروانی گوناگون وانحرافهای اجتماعی بسیار خواهد انجامید. سیره عملی واحادیث پیشوایان معصوم (ع) نیزبیانگرتوجه ویژه مکتب تربیتی اسلام به این اصل مهم است..پیامبراکرم (ص) درباره محبت وترحم به کودکان می فرماید: «اُحبُوالصِبیانَ وَارحِمُوهُم، اَنَّ اللهَ لایَغضِبُ شَیءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِساءِ وَالصبیانَ». کودکان خود را دوست بدارید وبه آنها ترحم کنید خداوند برهیچ چیزی خشم نمی گیرد آنچنان که به خاطرزنان وکودکان خشم می گیرد.
امام باقر(ع) از پدرش و او نیز از امام حسین(ع) نقل می کند که فرمود: من و برادرم بر جدم رسول خدا(ص) وارد شدیم : پیامبر مرا برزانوی چپ وبرادرم را برزانوی راست خویش نهاد. سپس ما را بوسید وفرمود: « پدرم به فدای این دوفرزند باد که امامند»
یکی از نکات مهم درمسأله محبت به کودکان این است که تنها به محبت درونی بسنده نکنیم ، زیرا محبت هنگامی موثرومفید خواهد بود که آن را ابرازوکودک را ازمحبت خود به اوآگاه کنیم وگرنه اصل محبت داشتن تنها برای محبت کننده میتواند مفید باشد نه برای محبت شونده . امام کاظم (ع) از پیامبر روایت می کند که فرمود: «اِذا اَحَبَ اَحَدُکُم اَخاهُ فَلِیَعلَمُهُ فَأنَهُ اَصلَحَ ذاتِ بَینَکُم» هرگاه یکی از شما برادرش را دوست داشت این دوستی را به اطلاع او برساند که این که برای رابطه بین شما بهتراست. حضرت علی(ع) درنامه ای به فرزندش امام حسن(ع) می نویسد و محبت خود را به او ابرازمی کند و میفرماید که من تورا قسمتی ازخود بلکه تمام خودم یافتم به گونه ای که اگر چیزی برتووارد شود برمن وارد شده است واگرمرگ به سراغ توبیاید به سراغ من آمده است . هرامری ازخودم که مقصود من است همان امرازتونیزمقصود من است. ازاینرواین نامه را به تونوشتم تا این مطلب را (محبت به تو) برایت بیان کرده باشم. (حسینی ،1389: 88)
کودک همچنان که به غذای جسم نیازدارد ، شدیداً محتاج به غذای روح ومحبت است حس محبت جویی کودک بایدتوسط والدین ارضاء شود واین خود یکی از حقوق فرزند است. والدین باید بدانند که راههای ارضای این نیاز طبیعی با تغییرسن طفل تا زمان ازدواج تغییرمی کند مثلاً گاه گریه طفل صرفاً برای جلب محبت است در این حال درآغوش گرفتن ونوازش وی را خشنود می کند درمرحله کودکی پرخاش نکردن، اعتنا به خواسته های طبیعی کودک، اهدای اسباب بازیهای مناسب و پرهیز از تحقیر او حس محبت جویی اش را ارضاء می کند. درسنین نوجوانی و جوانی نیز باید متناسب با وضع خانواده نیازهای وی را برآورده نمود تا احساس کمبود محبت ننمایند.
حضرت علی (ع) می فرماید: یکی ازاحتیاجات اساسی روانی افراد برخورداری ازمحبت دیگران است . کودکی که در سالهای اول زندگی ازمحبت پدرومادرمحروم باشد درخانه احساس ناامنی می کند، از زندگی لذت نمی برد، اغلب سرد وخشک ونسبت به دیگران بی مهراست وکمترمقید به اصول وقوانین اخلاقی است برعکس کودکی که ازمحبت سرشار پدر ومادربرخورداراست قدرت سازگاری بیشتری دارد، احساس سکون وآرامش می کند اعتماد به خویشتن در او قوی است ونسبت به میزانهای اخلاقی حساس است. گاهی یکی از والدین نسبت به کودک بی مهراست ولی دیگری جبران می کند دراین صورت بچه کمتر احساس ناراحتی می نماید عشق ومحبت واقعی پدر و مادر نسبت به بچه امری ضروری و قابل تقدیراست ولی محبت بی مورد گاهی مانع رشد شخصیت بچه می شود. والدین باید متوجه رشد بچه باشند امکانات، احتیاجات، تمایلات و استعداد بچه را در هر مورد در نظربگیرند و در هرمرحله ازرشد به مقتضای آن عمل کنند.اغلب گفته می شود که والدین مخصوصاً مادرها بچه خود را دوست می دارند واین امررا به عنوان یک اصل مسلم وغیرقابل انکاردرمورد تمام مادرها صادق میدانند ولی باید توجه داشت که این امرکلیت نداردگاهی دیده می شود پدرومادرازبچه تنفردارند این تنفرممکن است معلول عوامل مختلف باشد مثلاً بودن بچه مانع شود ازاینکه پدریا مادربه هدف خود برسد یا پدر و مادر را به کاربیشتروتحصیل درآمد زیادتروا دارد. گاهی پیدایش بچه باعث تغییرشغل مادرمی شود. پدرومادری که خود از محبت والدین محروم بوده اند اغلب نسبت به بچه های خویش بی مهرهستند. بچه هایی که ازجهت والدین محروم هستند اغلب متزلزل و ناراحت می باشند.
والدین به صورتهای مختلف ممکن است بچه را مورد بی مهری قراردهند واو را به اصطلاح طرد کنند ، گاهی بی مهری پدرومادرنسبت به بچه دررفتارخشونت آمیزآنها ظاهرمی گردد. دربعضی موارد والدین برای اینکه ازبچه ها دورشوند او را به وسیله اسباب بازی سرگرم می کنند وازاین راه بی مهری خود را به اونمایان می سازند.بعضی ازپدرومادرخوب ازبچه های خود مواظبت می کنند به موقع به آنها غذا می دهند وآنها را تمیزنگه می دارند ولی دررفتارآنها بی حوصلگی دیده می شود همین امرممکن است دلیل بی مهری آنها نسبت به بچه باشد و در موارد خاصی بی مهری والدین به صورت بهانه جویی ازبچه یا عدم تأیید اعمال خوب او ظاهر می شود محبت والدین نسبت به بچه گاهی به صورت مراقبتهای زیاد ظاهر می گردد بچه هایی که بیش ازتحت مراقبت پدر و مادر قراردارند مانند بچه های مطرود دچار ناراحتی می شوند. مراقبت ها ی شدید والدین معلول ازعوامل خاصی است گاهی والدین فرزند قبلی خود را از دست داده اند و درنتیجه بیش ازاندازه از فرزند فعلی خـود مراقبت می نمایند. پدرو مادری
ممکن است برای چند سال بچه دارنشده باشند وهمین امرسبب شود که فرزند خود را زیاد تحت مراقبت قرار دهند. گاهی پدر و مادر نمی توانند احتیاجات عاطفی یکدیگر را تأمین کنند روی این اصل بچه را مرکز عواطف و احساسات خود قرار می دهند .( شریعتمداری ،1369: 19)
«یَجِبُ أن تَشفَقَ عَلی وَلَدِکَ اَکثَرُمِنْ إشفاقِهِ عَلَیکَ»
برتوواجب است که بیش ازآنچه فرزندت به تومهرمی ورزد به او مهربورزی.
ودرجای دیگرمی فرماید:
« مَودّةُ آلاباءِ وَالقَرابَةُ اَحوَجُ ألی المَوَدَّةِ مِنْ المَوَدَةِ اِلی القَرابَة»
دوستی پدران خویشاوندی بین فرزندان است وخویشاوندی به دوستی نیازمندتراست ازدوستی به خویشاوندی .
ودرحدیثی دیگرآمده است که :
«جاءَ رَجُلُ اِلی النَّبیِ صَلی الله علیه و آله فَقالَ : ما قَبَّلتُ صَبیاً فَطَّ فَلَما وَلی قَال رَسُولُ الله صَلی الله علیه وآله هذا رَجُلُ عِندی اِنَّهُ مِنْ اَهلِ النَّار .
مردی نزد پیامبر آمد وگفت : تا کنون فرزندانم را نبوسیده ام پس از رفتن او حضرت فرمود : به نظر من او اهل دوزخ است . محبت به فرزندان سبب محبت متقابل آنان به والدین می شود . محبت برخی از تقصیرها و قصورهای والدین را جبران می کند بسیاری از ناسازگاری ها ی فرزندان را اصلاح می سازد. والدین که از بی مهری فرزندان نسبت به خود دلگیر می شوند باید خود درس محبت را به آنان بیاموزد یعنی آنها را با عواطف پرورش دهند تا ثمره لطف و عطوفت را بچینند. پیامبر معظم اسلام(ص) میفرماید :
مَن لایُرحَمُ لا یُرحَم : هر که مهربانی نکند مهربانی نمی بیند .
عدم توجه به این نکات باعث می شود که فاصله والدین و فرزندان و فرزندان به دامان کسانی پناه برند که به ایشان مهر ورزند. روابط بین والدین وفرزندان باید بسیار گرم و دوستانه باشد و هر گونه سوء تفاهم ریشه یابی و رفع گردد . تا خاطره تلخی از والدین در ذهن فرزندان باقی نماند آنان باید صرف نظر از جنبه روابط خویشاوندی با هم رابطه رفاقت ودوستی داشته باشند . ( دست داده ،1379)
2-1-10- عامل بقا و تداوم زندگی خانوادگی :
تنها عاملی که موجب تشکیل خانوا ده و بقا ء تداوم زندگی خانوادگی است محبت و در شکل رقیق تر و لطیفتر و والاتر عشق است . محبت وعشق خانوادگی بخشی از عواطف قلبی ارزنده ومطلوب انسانها است که باید در جای خود به کار بیافتد. همین نیروی عظیم وسرشار است که وسیله جذب و انجذاب اعضای خانواده و فامیل و دوستان به یکدیگر میشود و به حق برای زندگی خانوادگی و اجتماعی ضروری و لازم است واگر از محیط زندگی رخت بربندد زندگی هیچ و پوچ وعبث خواهد بود زندگی عاری از عشق ومحبت بی روح وخشک ونفرت آور و تلخ است. آنها که زندگی را از راه سیطره ماشینیسم از عاطفه و محبت تهی می سازند بزرگترین لطمه رابر پیکر انسانیت زده اندو خود نمی دانند عشق ومحبت به انسانها جهت می دهد و نیروهای عظیم و خفته آنهارا بیدار ساخته و به کار می اندازد . ( بهشتی ،1382: 235).
محبت جوششی زلال است که از قلب آدمی متصاعد میشود و به همه جا گسترش می یابد و دلها را زیر نفوذ می گیرد .محبت وعشق نیروی محرکه زندگی است که حضور آن درآغاز ازدواج لازم وضروری است و لی برای تداوم آن کافی نیست عوامل دیگری هم چون تدبیر ، احساس مسئولیت و آینده نگری نیز باید به آن پیوند یابد تا زندگی را در مسیر هموار و نورانی هدایت نماید . میزان عشق و محبت را در زندگی به مرور باید افزایش داد و هریک از زوجین می تواند سطح علاقه و مهرورزی خود را نسبت به همسر بالا ببرد.( شرفی ،1371: 52)
نیازبه عشق وامنیت ازبدو تولد به بعد با برخوردارشدن کودک ازرابطه ای پایه دار، دائمی ، قابل اعتمادو محبت آمیزبا پدرومادرخود (یا جانشین دائمی آنها) که خود رابطه رضایت بخش با یکدیگرداشته باشند برآورد می شود کودک به واسطه این رابطه که نخست با مادرسپس با پدرخود وبه تدریج با حلقه روبه گسترش ازسایرافراد شکل می گیرد هویت شخصی وارزشمندی خود را درک می کند این رابطه اساس تمامی روابط بعدی کودک را تشکیل میدهد که علاوه برخانواده خود او، ارتباط او را با دوستان، همکاران و عاقبت با همسروفرزند او را نیزشامل می شود. تحول سالم شخصیت توانایی پاسخ دهی به محبت وبه وقت خود ، پدر یا مادری با محبت ومسئوول شدن تماماً برمبانی این رابطه قراردارند.
ویژگی اساسی وفراگیرعشق مادرانه وپدرانه این است که کودک بدون توحه به جنسیت ، ظاهر توانایی با شخصیتش، به طوری بی قید وشرط وبه صرف وجودش ارزشمند شمرده می شود، چنین عشقی بدون انتظار یا نیازبه قدرشناسی ارائه می شود واینکه پدرومادردرقید وبندهایی را که به لحاظ داشتن فرزند از نظرفعالیت زمان وتأمین مالی متحمل می شوند بی هیچ خشم یا سرزنشی می پذیرند پدرومادراین محبت بیدریغ خود را درتمامی روابط خود با کودک ابرازمی دارند با مراقبت جسمانی ولمس کودک و در آغوش گرفتن او وپاسخ دهی به اولین لبخند واصوات او ، با محافظت او ازاجتماع و سپس آشنا ساختن تدریجی او با اجتماع وسرانجام با محدود ساختن ودرنهایت تنبیه کودک به دلیل سرپیچی او از حدودی که برای رفتار درست و مورد قبول تعیین کرده اند چنین عشقی بیشترین اثر را برخویشتن کودک میگذارد. تأیید و پذیرش دیگران برروی تأیید خود وپذیرش خویشتن ضروری است نگرش سازنده یا مخرب کودک نسبت به خود وسایرین دردرجه اول به نحوه نگرش پدرومادراوبرمی گردد.(ترجمه ایجادی وجواد شافعی مقدم ،1386: 59-57)
خانواده نخستین محلی است که درآن طفل خاطره ای مطبوع ویا نامطبوع پیدا می کند. احساسات و عواطف قوی یا ضعیف به دست میآورد محلی ایدهآل برای تمرین مهروعاطفه وانس والفت و یگانگی و مهرورزی است.محبتهای صادقانه مادر، بوسههای پرمهروبی ریای پدر، دستگیریهای بدون چشمداشت وخالصانه والدین ، درآغوش گرفتنها ، نوازش کردن ها ودلسوزیها وغم خوریها برای او همه وهمه زمینه هایی جهت عاطفی بارآوردن کودک است خانواده ازسوی دیگروسیله ای برای انتقال آداب واخلاق ورسوم وسنت صحیح یا غلط است، کودک درخانه اخلاق، اعتماد به نفس، پاکدامنی ، مقررات ، احترام به قانون، ادب، انسانیت یاد می گیرد ویا خشونت ، بی بندوباری، کینه ورزی و... میآموزد.
خانواده اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح، احیاءوشکوفایی استعدادهاست .هرگونه تغییروتحول اجتماعی می باید از آنجا آغاز شود و هر اقدام اصلاحی نخست خانواده را شامل گردد.(قائمی،1363: 43)
2-1-11- توجه به جنبه عاطفی خانواده :
کاروالدین تنها رسیدگی به جنبه های جسمی ، دینی واخلاقی نیست بلکه توجه به جنبه های عاطفی او نیز می باشد والدین با ید حالات واحساسات طفل را بسازند وزندگی را براساس آن رنگ ومعنی دهند آنها موظفند در او جنبه های عاطفی ایجاد کنند وطفل را به بعضی زمینه ها حساس سازند. اما اینکه عاطفه چیست؟ می توان گفت عاطفه یک حالت درونی است که جلوه وانعکاسش به صورت هیجان بروز میکند .(قائمی،1363: 136)
عشق ومحبت، سختیهای حرکت وتکاپورا برانسان آسان و ناهمواریها را همواروتلخیها را شیرین میسازد. به نیروی عشق ومحبت است که یک دخترجوان به مدت نه ماه سختیهای دوران بارداری را تحمل می کند و پس از فراغت همه رنجهای تربیتی وحضانت طفل را بر عهده می گیرد ودشواری و تلخی بی خوابیها و شب زنده داریها را بخاطر کودک محبوبش همچون شهد خوشگوارنوش جان می کند و صمیمانه حاضراست همه هستی خود را درراه هستی وسعادت جگرگوشه خویش قربانی نماید. به نیروی عشق ومحبت است که پسرجوان تمام هم وغم واندیشه و نیرویش را متوجه تأمین زندگی وسعادت همسروفرزند می شود ودلخوش است که اگر از کار و فعالیت روزانه خسته می شود اعـضای خـا نـواده اش درآسایش وآرامـش به سرمی برند وبـه داشتـن سـرپـرست و تکیه گاه و زنان آور ومربی دلسوزی به نام پدروهمسرسرفراز و دلگرمند.
چنین عواطفی پایه ومایه عواطف اجتماعی هم هست احساس مسئوولیت را نه تنها درمرود اعضای خانواده بلکه درکل اجتماع تقویت واسباب امنیت وآسایش عمومی را نیزفراهم می سازد.
کسی که این همه درقبال سعادت آنها خود را مسئول می شناسد . برای همسروفرزند دیگران نیزارزش قایل است وقطعاً خود را مسئوول سعادت آنها هم می داند. انسانی که وجودش سرشارازعشق ومحبت خانوادگی است انسانی پویا وفعال وپرنشاط است همچنین انسانی وجودش درجامعه مفید وسودمند است ومی تواند جامعه خود را به سوی خود کفایی و استقلال سوق دهد.
عشق و محبت راه گشا وآسان کننده دشواریهاست ونیروها را به کارمی اندازد وزشتیها را زیبا وتلخیها را شیرین می سازد.
عشق و محبت به انسان جهت و هدف ومسئوولیت می دهد و به همه ارزشها ونهادهایی که درجهت و هدف خود می نگرد احترام وقداست می بخشد وحتی تحمل مرگ را نیزآسان وبلکه شیرین ولذت بخش می سازد .عشق ومحبت فاصله ها را کم وکششها را تقویت وبیگانگان را یگانه می کند وبه انسانها صمیمیت و یکرنگی ویکدلی وهمدردی وهمفکری می بخشد.
ترجمان عواطف پرشکوه خانوادگی، نگاههای لطف آمیزوجذبه های مهرآلود وازخود گذشتگی های پرشکوه و یکدلی ها ویکرنگی ها ی استواروخلل ناپذیراست .( بهشتی ،1382: 339)
در خانه ای که صمیمیت ومحبت وجود دارد کودک می تواند ثبات روحی خود را حفظ کرده و تغییرات مطلوب را درشخصیت خود فراهم آورد ازیک طرف می تواند با اطمینان به شخصیت خود با مشکلات روبه روشود وازطرف دیگربدون داشتن اضطراب وتشویش رفتارهای نامناسب خود را مورد تردید قرارداده وبه نحومطلوبی تغییردهد.
کودک همانطور که ازنخستین لحظات تولد به تغذیه سالم نیازدارد همچنین به غذای دیگری نیازدارد که روانشناسان آن را امنیت خاطرنامیده اند. یعنی کودک احساس کند پدرومادرش با یکدیگرصمیمی و یگانه هستند این احساس عالیترین غذای روح است که به کودک داده می شود چه درپرتواین احساس همه نیروهای معنوی وعلایق او پرورش یافته وشکوفا می گردد. برعکس کودکی که این احساس را ندارد دچار خود خوری بوده همیشه درحال سوختن وگداختن خواهد بود واین اشتباه پدر و مادر است که چنان می کنند می توانند با پرده پوشی و صحنه سازی کودک را از اختلافات عمیق خودشان دربی خبری نگه دارند و حال آنکه کودک ازچهره ورفتارشان به شکاف و جدایی بین آنان پی خواهد برد. ( رشید پور،1372: 23).
بیوفایی ، فراموشکاری ، قدرشناسی، احترام هنگام نیازوبی اعتنایی هنگام بینیازی خشونت و قساوت، تنها به فکرخود بودن وازدیگران بی خبرماندن ومانند آن ، همه نقایص روحی واخلاقی هستند که ریشه در فقر عاطفی دارند.
خانواده نخستین کانونی است که باید درآنجا عاطفه انسانی را درکودکان پروراند مهروعطوفتی که ازسوی مادر وبستگان نزدیک دیگرازقبیل پدروخواهروبرادرنثارکودک می شود ازهیچ کس دیگرنمی تواند دریافت کند هیچ پرستاری قادرنیست نقش طبیعی مادررا درزندگی طفل بازی کند وجای خالی او را پرکند ، زمانی که مادربا هیجان عاطفی خاصی طفل را درآغوش خود می فشارد وبه او شیرمی دهد ویا زمانی که به زبان کودکانه وبا تمام وجود با فرزند خود سخن می گوید وبرق عشق ومحبت از چشمان او می جهد وتا اعماق وجود طفل نفوذ می کند وهنگامی که مادرفرزند خود را شب در کنار خود پناه می دهد و او را نوازش می کند شیرینی محبت را به طفل خردسال خود می چشاند وگرمای عشق و عاطفه را دروجود کودک می پروراند و او را با اکسیر عشق و کیمیای محبت آشنا می سازد. کودکانی که این نیروی معنوی را از خانواده نمیگیرند قادر به پرورش عاطفی خود نمیشوند. بررسیهای انجام شده درمورد کودکانی که درپرورشگاه بزرگ می شوند یا به علت جنگ یامتلاشی شدن خانواده ویا به هرعلت دیگردورازخانواده بزرگ می شوند نشان می هد که اینگونه کودکان با وجود رسیدگیها ومراقبت های بسیارازیک خلاء عاطفی شدید رنج می برند. (یوسفیان ،1386: 80)
2-1-12- پرورش عاطفی فرزند:
ازهدفهای اساسی درتربیت کودکان ، پرورش عاطفی آنهاست منظور از عاطفه، استعداد وگرایش فطری و درونی است که پشتوانه نوع دوستی درانسان است. براساس این استعداد فطری انسان قادراست گرایش درونی براساس مهرومحبت به همنوع خود پیدا کند وازاین راه با اوپیوند قلبی وانس والفت بیابد.
استعداد عاطفی در انسان سبب رشد بسیاری از کمالات می شود این کمالات شامل امتیازاتی است که براساس دیگر خواهی درانسان پدید می آید ازقبیل محبت ودوستی، فداکاری وازخود گذشتگی عفو وگذشت ، بذل وبخشش، همکاری ودلسوزی وبه طورکلی مقدم داشتن دیگران برخود.
برای بهبود کیفیت زندگانی کودکان لازم است چند عقیده ای که درواقع هیچ پایه واساسی ندارند ازبین بروند یکی اینکه داشتن فرزند مهمترین، آسانترین وتنها راه ارضای حس زنانگی است . دیگراینکه نوزاد مثل یک دستگاه تلویزیون یا یخچال، خلاء زندگی خانواده را پرمی کند.این عقیده که داشتن فرزند ازدواج نا موفق را استحکام می بخشد. اینکه فرزند مثل سایرمایملک پدر و مادر است که می توانند ازحقوق انحصاری آن بهره مند شوند. درنهایت کودک تنها امانتی موقت در نزد آنهاست لازم است تأکید بر اهمیت حقوق پدر و مادر جای خود را به تأکید بیشتر بر وظایف پدرو مادر بدهد و نیز به جای آنکه کودک را به عنوان یکی ازاموال شخصی تلقی کنند .حقوق اورا برای برخوردارشدن ازمراقبتی محبت آمیزبه رسمیت بشناسند. (ترجمه ایجادی وشافعی مقدم، 1386: 117)
2-1-13- محبت مهمترین عامل سلامت روح فرزند:
محبت نیاز اساسی وطبیعی کودک وهرانسان دیگراست واساس رشد وسعادت اوبدان بستگی دارد یکی از عللی که آدمی از تنهایی گریزان ودرجمع سرخوش است این است که درتنهای محبت نیست و تمایلات آدمی در آن بر آورده و ارضاء نمی شود. محبت برای کودک یک نیازمهم است از آن بابت که رشد جسمی و روانی او در سایه آن است طفلی که محبت نبیند هرگز بزرگ نخواهد شد و رشد نخواهد کرد .
بررسیهای متعدد درباره کودک ثابت کرده است که محبت مهمترین عامل سلامت روح کودک و عدم آن موجب نابهنجاری روانی است .کمبود محبت مشکلاتی را پدید می آورد که نه تنها برای خود طفل زیان بخش است بلکه زمینه را برای آشفتگیهای اجتماعی فراهم می سازد هیچ چیز به اندازه محبت والدین طفل را آرام و مطمئن نمی سازد به همین نظر روانشناسان تربیتی آن را تنها نقطه امید و شادی و نشاط کودک ذکر کرده اند .محبت موجبی برای سازندگی در کودک است از طریق آن می توان بسیاری از نا بهنجاری های اخلاقی را در او اصلاح کرد وکودک را به جهت مورد نظر سوق داد . میزان سازندگی در کودک بستگی به میزان محبت اندیشی والدین دارد و وابسته به میزان اعتمادی است که طفل به مهر ومحبت والدین دارد . یک تعریف ساده یک دلجویی حتی سطحی گاهی مسیر زندگی آدمی را عوض میکند و پایه های فساد اخلاقی را در هم میشکند.محبت زمینه ای برای تشکیل اخلاق در ذهن کودک است طفل به هنگامی که در محیط محبت آمیز رشد میکند قادر میشود در بزرگی با مشکلات مواجه شود بدون اینکه اضطراب و تشویش داشته باشد و نیز فراموش نکنیم برای اینکه در آینده انسانی پر مهر و فردی دارای رفتار محبت آمیز باشیم ناچاریم در دوران کودکی به او محبت کنیم وراه محبت کردن را به او نشان دهیم (قائمی،1363: 144)
انسان موجودی است با نیازهای متعدد که نمی توان او را ازنیازهایش جدا ساخت. برخی ازاین نیازها مربوط به جسم وتن وبعضی مرتبط با روح وروان اواست . بخشی ازاین نیازها درزمینه حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اوست و بخش دیگردرزمینه مسائل فرهنگی، اخلاقی ومذهبی و... البته این نیازها به جهت رتبه واهمیت واولویت نیزقابل تقسیم هستند. اما آنچه مسلم است این نیازمندی وفقر لازمه وجودی انسان برای طی مراحل کمال درتقرب الی لله است که درمسیرتعلیم وتربیت دینی باید به صورت مناسب ومتناسب با مراحل رشد انسانی به آنها پاسخ داده شود. (نیک خو،1387: 95).
از نظر اسلام تبادل محبت ومهرورزی باید ازدوران کودکی آغازوپایه ریزی بشود وبهترین وبرترین کسانی که باید آن را پایه گذاری می کنند پدرومادر، مخصوصاً مادراست به همین جهت تمام مربیان را امر به محبت به کودکان می نماید. پیامبراسلام (ص) (بارها در تاریخ زندگی ایشان گزارش شده است) که نسبت به کودکان ابرازعلاقه ومحبت می کردند دربازیها وتفریحات کودکانه آنان را کمک می کردند ودرحق کودکان دعا نموده وآن ها را برای خیروصلاح تشویق می کردند. شعرهایی منسوب به فاطمه زهرا(س) است که در حال بازی کردن فرزندانشان می خوانند. این اشعارهمچون زمزمه هایی آگاهی بخش و آکنده مهرومحبت گوش وهوش فرزندان را می نواخت به عنوان نمونه روایت کرده اند که فاطمه زهرا (س) خطاب به امام حسن (ع) چنین می خوانند :
اَشبِهِ اَباکَ یا حَسَنُ وَاخلَع عَنِ الحَّقِ الرسَن
واعبُد الهَا ذامَنَــن وَلا تُــوالِ ذَا الحَسَـن
حسن جانم همانند پدرت باش وحق را ازبند رها کن
خدای صاحب احسان ومنت را بندگی کن وازکینه ورزان پیروی مکن .
آری این کودک از اینکه دردامان گرم مادرآرمیده وازنگاهها ونوازشهای محبتآمیز او بهرهمند میشود احساس لذت میکند. مراقبت وحمایت نمودن، خواندن وزمزمه کردن ولبخند زدن مادر بر روی کودک نشانه های مهرورزی به فرزندش است که کودک آن را به خوبی دریافت میکند . به یقین محبت و مهربانی در خانواده پایه اساسی پرورش صحیح عواطف کودک است ودر پرتوآن میتوان احساسات کودک را به خوبی هدایت نمود واو را به راه صحیح ومسیرسعادت بخش سوق داد. بینش اسلامی حتی برای تحریک وتحریض جامعه انسانی به انجام کارهای نیک وشایسته وبازداشتن آنان از بدی ها وکژی ها به عنصر محبت ومهرورزی تکیه کرده وبا زبان احساس وعاطفه سخن گرفته است برای نمونه می توان به آیاتی اشاره کرد که خداوند دوستی خود را با گروه مورد نظراعلام داشته است.
به عنوان مثال:
«اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَوابین» ( بقره :222)
همانا خداوند دوست دارد توبه کنندگان را
«واللهُ یُحبُّ المُحسِنین» : ( آل عمران :148-146)
خداوند دوست دارد نیکوکاران را
«وَاللهُ یُحبُّ الصابِرین» : ( آل عمران :148-146)
خداوند دوست دارد صابرین را
«اِنَّ اللهَ یُحبُّ المُقسِطین» (مائده :42)
خداوند افراد عدالت پیشه را دوست دارد
«اِنَّ اللهَ یُحبُّ المُتَقین» ( توبه :4)
خداوند پروا پیشگان را دوست دارد.
درمقابل برای بازداشتن ازکردارزشت وناروا نیزهمین روش واسلوب استفاده می کنند وناخرسندی خداوند را ازخطاکاران ومعصیت کاران به زبان احساس وعاطفه بیان می کنند وبه عنوان مثال :
« وَاللهُ لایُحبُّ الظالِمین » (آل عمران : 57)
خداوند دوست ندارد ستمگران را .
« اِنَّهُ لایُحبُّ المُستَکبِرین » ( نحل : 23)
خداوند سرکشان را دوست نمی دارد.
« وَاللهُ لایُحبُّ الفِساد» ( بقره : 205)
خداوند کارهای فاسد را دوست ندارد.
« وَالله لایُحبُّ کُلَّ کَفارٍ اَثیم» (بقره : 276)
خداوند ناسپاس گناهکاررا دوست نمی دارد.
« اِنَّ الله لایُحبُّ الخائِنین » ( انفال : 58)
خداوند خائنان را دوست نمی دارد.
با توجه به آیات فوق معلوم می شود که محبت نیرومندترین قدرت تحرک بشردرتمام مظاهر گوناگون زندگی است . محبت اساس مطبوع ودلپذیری است که با وجود آن مشکلات آسان وسختی ها قابل تحمل می گردد.درمسیرتربیت عامل محبت ، قوی ترین عنصربرای پذیرش وتحمل وتفاهم است اگردرخانواده محبت متقابل حاکم شود وپدرومادربتوانند محیطی آکنده ازمهروعواطف به وجود آورند راه تفاهم وهمکاری برای فرزندان بازمی شود، مآلاً پرورش وتربیت درچنین محیط خانوادگی ، فرزندان را درمحیط بزرگ اجتماعی نیزبا مردم مهربان ورئوف می سازد. ( نیک خو،1387: 99-96)
2-1-14- آثار محبت به کودکان :
1- رفع وارضای نیاز طبیعی درکودک ، افزون براینکه او ،او را ازپیامدهای ارضاء نشدن آن مصون می دارد.دراو حالت اعتدال روانی وروحی پدید می آورد.
2-کودکان برخوردار ازمحبت ، سلامت جسما نی دارند .کودکانی که با کمبود محبت روبروهستند به ناراحتی هایی مانند رنگ پریدگی ، ازدست دادن شادابی طبیعی تنفس نامنظم وحتی بیماریهای معده ای و روده ای منتهی به اسهال واستفراغ دچارمی شوند.
3- اعتمادبه نفس ازدیگر آثار محبت به کودک وازعوامل موفقیت فرد درزندگی فردی واجتماعی است زیرا محبت به کودک احساس ارزشمند بودن را دروی برمی انگیزد.
4- با محبت به کودک می توان علاقه اورابدست آورد. درنتیجه کودک به کسی که به او محبت می کند اعتماد و اطمینان می یابد وازاوحرف شنوی دارد وازاین راه ، زمینه تربیت های بعدی فراهم خواهد شد.
5-با محبت به کودک می توان ازبسیاری ازانحرافها که او را تهدید می کند جلوگیری کرد زیرا کمبود محبت در بیشتر موارد از عوامل بسیـار قـوی گـرایـش کـودکـان و نـوجـوانـان به بـزهکاری است .
6-اصولاً درطبیعت نقش کلیدی دارد ازمهمترین اموردرتربیت ایجاد ارتباط بین مربی ومتربی است وبهترین نوع رابطه ، رابطه ای است که براساس محبت باشد. زیرا چنین رابطه ای ، رابطه طبیعی است .
(حسینی ،1389: 90)
والدین می توانند وباید بازو وپشتیبان وپشتوانه فرزندانشان درکارهای نیک باشند . این وظیفه درروایات مکرری با عبارتی ازاین قبیل « رَحِمَ اللهُ مَن اَعانَ وَلِدِهِ عَلی البِرِ» : بیان شده است آسان سازی کارهای شایسته و پرهیز ازسختگیری های نابجا وجلوگیری اززمینه های بروزعقوق ونافرمانی ازاین باب است . پیامبر(ص) می فرمایند: خداوند رحمت کند کسی را که فرزندش را در مسیرنیکی اش یاری رساند پرسیدند چگونه درنیکی یاریاش کند؟ فرمودند : کارهای آسان وشدنی را درآن ها بپذیرند وازکارهای سخت ودشواراو درگذرد. و با او به تندی وخشونت رفتارنکنند، چرا که میان فرزندان ووارد شدن به قلمروکفر، چیزی جزاین فاصله نیست که عاق شوند یا دچارقطع رحم گردند.
انس والفت داشتن با فرزندان ، صمیمیت ومحبت ودوستی با آنان به خوب شدن وخوبی کردن آنان کمک می کند ورابطه عاطفی سبب جذب خواسته های تربیتی می شود. ازرسول خدا(ص) چنین روایت شده است: «رَحِمَ اللهُ عَبداً اَعانَ وَلَدِهِ عَلی بِرِهِ بِالاِحسانِ اِلیَِه، وَالتَالُفُ لَهُ وَتَعلیمُهُ وَتَأدیبُهُ» : خداوند رحمت کند کسی را که به فرزندش کمک کند تا او نیکوکارشود و به وسیله نیکی کردن به او ، الفت داشتن وگرم گرفتن با آموزش وتربیت او اگرکسی فرزندانش را دوست بدارد ومحبت خود را ابرازکند ودرابرازمحبت هم مراعات ومساوات وعدالت کند ، هم موجب رضای الهی است وهم رشد دهنده معنوی فرزندان وتأمین نیازهای عاطفی آنان است .
این گونه نگاه محبت آمیز« عبادت » نیزبه شمارآمده است . بوسیدن فرزندان ازروی محبت نیزعبادت است و« حسنه » محسوب می شود ، پیامبراکرم (ص) می فرماید: « نَظَرَوالِدِ اِلی وَلَدِهِ حُبٌّ اِلی عِبادَةِ » ونیزازکلمات نورانی آن حضرت است که : « مَن قَبِلَ وَلَدِهِ کَتِبَ اللهُ لَهُ حَسَنَةٌ »
شاید نگاه محبت آمیزیا بوسیدن فرزند درابتدای نظرازمقوله های تربیت فرزند به شمارنیاید، ولی آیا مگر نه اینکه در تربیت، توجه به نیازها و تأ مین خواسته ها و رشد دادن به ابعاد روحی و فکری واخلاقی مهم است؟ و مگر نه اینکه بسیاری از کودکان از کمبود محبت « رنج » می برند و در سایه بی مهری والدین وسردی محیط خانه وروابط والدین با آنان گرفتار عقده می شوند وگاهی دست به خود کشی و فرار از خانه می زنند در تعالیم اسلام ، بر مسائل همچون دست کشیدن بر سر کودکان از روی محبت، نکوهش از نبوسیدن اولاد ، مساوات در محبت و بوسه، عدالت در توجه فرزندان بازی کردن با کودکان لزوم وفا به وعده ای که به آنان می دهیم . توجه به نظافت و تمیزی بچه ها و غیره تاکید شده است. اینها جلوه هایی از رهنمود های « تربیت مکتبی» است. خانواده مکتبی لزوماً باید شیوه تربیت فرزند را نیز از تعالیم مکتب فرا گیرد، تا فرزندانش آبرو بخش خانواده مکتب و مایه آسایش و آبروی خانواده و روشنایی کامل خانه شوند . فرزندان شیوه صحیح اخلاق وادب را درمعاشرت ازکجا باید بیاموزند ودرکدام مکتب؟ جزمکتب والدین؟
2-2- مروری برتحقیقات مشابه :
2-2-1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور:
علوی (1385) در تحقیقی تحت عنوان نگرش ورفتاردینی دانشجویان دانشگاه باهنرکرمان انجام داده ایشان در این تحقیق به این نتیجه دست یافت که: برای نگرش دینی دربعد شناختی 96% بعد عاطفی 93% بعد پیامدی 54% ودرمورد رفتاردینی معادل 36% ازنظرات پاسخگویان درحد مطلوب بوده است. همچنین نتایج تحقیق نشان می دهد که بین نوع دانشکده، جنسیت، وضعیت تأهل، معدل دیپلم، با رفتار دینی رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین بعد شناختی، بعد عاطفی وبعد پیامدی نگرش دینی با رفتار دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد.
علوی(1388) : درتحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه میزان احساس شادی با نوع رفتاردانشجویان مختلف دانشگاههای شهرکرمان به این نتیجه دست یافت که با افزایش رفتارهای علمی ، هنری ، اخلاقی ودینی دانشجویان میزان شادی درآنان افزایش می یابد.
علوی (1385): درتحقیقی تحت به عنوان بررسی رفتاردینی وعوامل مرتبط باآن درنوجوانان دبیرستانهای کرمان اینگونه گزارش داد که 2/92% دانش آموزان رفتاردینی مطلوبی را ازخود نشان میدهند. و همچنین بین رفتاردینی ونوع مدرسه وجنسیت دانشآموزان رابطه معنی داری وجود دارد ولی بین رفتاردینی دانش آموزان وپایه تحصیلی آنان رابطه معنی داری وجود ندارد.
عسکری ، احدی ، مظاهری ، عنایتی ،حیدری (1386) درتحقیقی تحت عنوان رابطه بین شادکامی ، خود شکوفایی،سلامت روان وعملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی دردانشجویان دختروپسرواحد علوم تحقیقات مرکزاهوازبه این نتایج رسیده اند که بین متغییرهای شادکامی ودوگانگی جنسی، بین خود شکوفایی ودوگانگی جنسی، بین سلامت روان ودوگانگی جنسی، بین شادکامی وخود شکوفایی، بین شادکامی وسلامت روان، بین خود شکوفایی وسلامت روان روابط معنا داری به دست آمد .( 001/0> P). ولی بین عملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی ، بین شادکامی با عملکرد تحصیلی ، خود شکوفایی با عملکرد تحصیلی وسلامت روان با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری مشاهده نگردید.(001/0< P). درضمن روابط بین متغییرها با توجه به تفکیک جنسیت مورد بررسی قرارگرفت که با توجه به نتایج به دست آمده بین شادکامی ودوگانگی جنسی دردانشجویان پسررابطه معنا داری مشاهده نگردید. (001/0< P) ولی بین شادکامی و دوگانگی جنسی در دختران رابطه معناداری مشاهده گردید. (001/0> P) همچنین بین سلامت روان ودوگانگی جنسی وخود شکوفایی ودو گانگی جنسی ونیزبین عملکرد تحصیلی ودوگانگی جنسی در دختران وپسران به تکفیک حنسیت رابطه معنا داری مشاهده نگردید. (001/0< P)
ازسوی دیگرببن شادکامی وخود شکوفایی ونیزبین شادکامی وسلامت روان وبین خود شکوفایی وسلامت روان هم دردختران وهم درپسران رابطه معنا داری مشاهده گردید. . (001/0> P).
ولی بین شادکامی و عملکرد تحصیلی ، بین خود شکوفایی وعملکرد تحصیلی ونیزبین سلامت روان وعملکرد تحصیلی هم دردختران وهم درپسران رابطه معنا داری مشاهده نگردید. (001/0< P).
نوری (1387) درتحقیقی تحت عنوان عوامل خانوادگی مرتبط با دیانت دانش آموزان دختردبیرستان های شهررفسنجان ، به این نتایج رسید :
1- دیانت دانش آموزان ووالدین آنها درسطح مطلوبی قرارداشت.
2-بین دیانت والدین وفرزندان رابطه معنی داری وجود داشت .
3-بین دیانت دانش آموزان وروابط عاطفی موجود درخانواده رابطه معنی داری وجود داشت .
4-بین دیانت دانش آموزان واقتصاد خانواده درنمونه مورد بررسی رابطه معنی داری یافت نشد.
5-بین دیانت دانش آموزان وتحصیلات والدین در نمونه مورد رابطه معنی داری یافت نشد.
علوی (1379) درتحقیقی تحت عنوان بررسی رفتار وعملکرد دینی نوجوانان سالهای اول ، دوم وسوم دبیرستان های شهرکرمان به این نتایج دست یافت.
1-بین رفتاروعملکرد دینی دانش آموزان سالهای اول ، دوم وسوم تفاوت معنی داری وجود ندارد.
2- رفتاروعملکرد دینی دانش آموزان درمدارس دولتی بیشترازغیرانتفاعی بوده است .
3- رفتاروعملکرد دینی دانش آموزان دختربهترازپسران بوده است .
4-میانگین نظرات پاسخ دهندگان درمورد رعایت هفتاد وچهارمؤلفه دینی 8/63 درصد بوده است که وضع نامطلوبی را نشان می دهد.
رنجبر(1387) درتحقیقی تحت عنوان تأثیردیانت برشادی دانش آموزان مدارس دخترانه مقطع راهنمایی ودبیرستان ناحیه 2 شهرکرمان به این نتایج دست یافتند:
1-میزان دانش دینی دانش آموزان پایین، نگرش دینی دانش آموزان مثبت ورفتاردینی آنها تا حدی مناسب به دست آمد.
2-میزان شادی دانش آموزان نسبتاً زیاد است .
3-دانش دینی برشادی دانش آموزان موثرنیست.
4- نگرش ورفتاردینی دانش آموزان برشادی آنها تأثیردارد.
5- دربین عوامل فردی مقطع تحصیلی دانش آموزان بردانش دینی آنها، معدل دانش آموزان بردانش دینی ، رفتاردینی وشادی آنها ، همچنین پایه تحصیلی وسن دانش آموزان بررفتاردینی آنها تأثیردارد.
میرلوحی، مولوی وآنش پور(1386) درتحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه بین جوعاطفی خانواده وخلاقیت دانش آموزان کلاس چهارم وپنجم دبستان شهراصفان ، به این نتایج دست یافته اند که بین خلاقیت دانش آموزان با پاسخ دهی عاطفی ومشارکت عاطفی رابطه معنا داری وجود دارد. (5 0/0>P) بین خلاقیت وسایرزیرمقیاسهای جوعاطفی خانواده رابطه معنا داری وود نداشت همچنین خلاقیت دردختران به طور معنا داری بیشترازخلاقیت درپسران بود (5 0/0>P) ازمتغییرهای جمعیت شناسی، متغیرمعدل با خلاقیت رابطه معناد داری داشت. (1 0/0 P) بین سایرمتغییرهای فضای منزل ، نوع منزل ، شغل پدرومادر، تعداد اعضای خانواده ، ترتیب تولد با خلاقیت رابطه معنا داری مشاهده نگردید.
جاویدی (1379) به نقل ازمیرلوحی، مولوی، آتش پور، (1386) به برسی رابطه جو عاطفی خانواده و خلاقیت درکودکان پیش دبستانی پرداخت. نتایج تحقیق وی نشان داد که جوعاطفی خانواده آزادمنشانه با خلاقیت رابطه معنادار ومثبت داشت جوعاطفی خانواده مستبدانه با خلاقیت رابطه منفی ومعنا دارنشان داد ورابطه خانواده آزاد منشانه وخلاقیت معنا دارنبود.
2-2-2- تحقیقات انجام شده درخارج ازکشور:
دراوائل دهه ( 1980) گروه پژوهشی مؤسسه علمی بهداشت روان آمریکا رابطه بین اضطراب وفعالیت دینی را دریک نمونه 3000 نفری مورد بحث قرارداد. نتیجه حاصله نشان داد که افرادی که مرتباً به کلیسا می روند عملاً میزان بسیارپایین تری ازاختلالات نا آرامی را تحمل می کنند که به طور مرتب شرکت نمی کنند ویا آنان که هیچ وابستگی دینی ندارند.
که از(1995) رابطه بین مقابله دینی وعزت نفس را دریک نمونه بزرگ غالباً مسیحی مورد بررسی قرارداد وبه این نتیجه رسید که اشخاصی که درمقابله شدیداً متکی به دین هستند سطوح بالایی از عزت نفس را دارا بودند . او نتیجه گرفت که احساس خود اتکایی درآنهایی که تعهد دینی بسیارکمی دارند کمتراست .
جکینز واسمیت، (1991) (به نقل ازعلوی، 1377 : 55) تحقیق مبنی برناهمگونی زناشویی ومشکلات رفتاریکودکانه انجام داده اند. هدف ازاین مطالعه بررسی روابط خانوادگی وارتباط آن با مشکلات رفتاری و عاطفی کودکان بوده است . نتایج این بررسی روشن نمود که عدم تفاهم بین والدین مهمترین عامل پیش بینی کننده مشکلات عاطفی – رفتاری کودکان براساس قضاوت خود والدین وکودکان می باشد.همچنین تنشهای پوشیده بین والدین واختلاف در امرتربیت کودکان به طورمعنی داری درارتباط با مشکلات رفتاری کودکان بوده است .
میلگرام (1990) موقعیت خانوادگی را ازعوامل اساسی درتحقق توانایی ذاتی انسان می داند . او به تحقیقاتی استناد می کند که نشان داده اند که رفتارونگرش والدین وکمیت وکیفیت علاقه های آنها و نحو ارتباط با فرزندان دررشد توانایی آنها کاملاً مؤثراست .
پالرما وپندلتون ( به نقل آرگایل، 1382) دریافتند که هنگامی که تجارت مذهبی درحال دعاو ونیایش رخ می دهند احساس سلامتی وخوشحالی دربالاترین حد قراردارد.
میلر( به نقل مرزیه وپناهی ، 1384) رابطه بین مذهب وعزت نفس را مثبت ورابطه بین مذهب با اضطراب وافسردگی را منفی بدست آورد.
پالرما ویندلتون (به نقل شهبازی ، 1375) درمورد نقش مذهب درسلامت روان انجام شد به این نتیجه رسیدند که اعتقادات مذهبی ونمازخواندن به طورقوی و مستقیم درارتباط با روشهای متعدد احساس شادی مثل احساس رضایت کامل اززندگی شادی ورضایت خاطر می بابند. همچنین دریافتند که این احساس رضایت اززندگی با تجربیاتی که درطی نمازخواندن به دست آمده است مثل احساس نزدیک شدن به خدا، ارتباط بیشتری دارد تا با تعداد دفعات نمازخواندن .کمپل وهمکارانش (1996) در پژوهشی، شاخصهای کم رویی، عزت نفس وخلاقیت را در مورد 64کودک پیش دبستانی مورد بررسی قراردادند نتایج تجزیه وتحلیل تحقیق آنها حاکی از رابطه مثبت میان عزت نفس وخلاقیت است ولی ارتباط بین کم رویی وخلاقیت منفی می باشد.
روشندل (1378) به نقل ازمیرلوحی ، مولوی، آتش پور(1386) درپژوهشی عوامل مؤثربرخلاقیت وموانع آنرا بررسی وبیان می کند که خلاقیت کودکان هنگامی که روابط ومناسب اجتماعی امنی داشته باشند و نگران مسائل اجتماعی وروابط آنها نباشند بیشترشکوفا می شود.
نجارپوراستادی (1388) درتحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه جوعاطفی خانواده ، خود پنداره ، عزت نفس وپایگاه اقتصادی اجتماعی برشکل گیری هویت جوانان به این نتایج دست یافتند که افرادی دارای جوعاطفی خانوادگی مساعد، خودپنداره مثبت عزت نفس بالا وپایگاه اقتصادی – اجتماعی بالا داشته و از نظرشکل گیری هویت بهترازسایرین هستند. همچنین معلوم شد که جنسیت ودانشجوبودن یا نبودن آزمودنیها درشکل گیری هویت آنها تأثیری ندارد وبا افزایش سن ، هویت یابی آنها نیزبیشترمی شود. جوادی نژاد(1380) به نقل از(عسکری ، احدی ، مظاهری ، عنایتی ، حیدری (1386)
درتحقیقی به بررسی رابطه بین جوعاطفی خانواده وسلامت روان با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دخترپرداخت نتایج به دست آمده نشان دادند که بین سلامت روان دانش آموزان با عملکرد تحصیلی وهمچنین بین جو عاطفی خانواده وسلامت روان دانش آموزان دختررابطه معنا داروجود دارد.
دو محقق درآمریکا به نامهای دولاهایت ومارکز درسال 2005 میلادی با 72 خانواده بسیارمذهبی مسلمان، مسیحی ویهودی مصاحبه هایی را انجام دادند. این مصاحبه ها ، مبسوط، عمیق وتحلیلی بود، آنها به این نتیجه رسیدند که این خانواده ها ، عواملی مانند توکل به خدا ، حل تعرضات روحی با دعا، انجام اعمال ومراسم مذهبی، بخشودن یکدیگر، پرهیز ازگناه وهمچنین ایثاروفداکاری را ازمسائلی مهم در تسریع رشد معنوی فرزندان دانسته اند. این دو محقق ، کودکان ونوجوانان از10 تا 20 ساله این خانواده ها را نیز مورد سنجش وسئوال قرار دادند. نتایج نشان داد که رفتارهای مذهبی وهمچنین عادات مثبت درکودکان ونوجوانان خانواده هاس مذهبی ، بیشترازکودکان ونوجوانان خانواده های غیرمذهبی است. کودکان ونوجوانان مصاحبه شونده اذعان داشتند که گرایشات معنوی ومنش اخلاقی آنها ، غالباً به علت آموزه های والدینشان وارائه الگوهای رفتاری مناسب ازسوی آنهاست .
جدول 2-1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور
ردیفمحققسال انجام تحقیقعنوان تحقیقنتایج اصلی تحقیق1علوی1385نگرش و رفتار دینی دانشجویان شهیدباهنر کرمانبین نوع دانشکده با جنسیت، وضعیت تأهل، معدل دیپلم با رفتار دینی رابطه معنیداری وجود دارد بعد شناختی، بعد عاطفی و بعد پیامدی نگرش دینی با رفتار دینی دانشجویان رابطۀ معنیداری وجود دارد.2علوی1388بررسی رابطه میزان احساس شادی بانوع رفتار در دانشجویان مختلف دانشگاههای شهر کرمانبا افزایش رفتارهای علمی، هنری اخلاقی و دینی دانشجویان میزان شادی آنان افزایش مییابد.3علوی1379بررسی رفتار دینی و عوامل مرتبط با آن در نوجوانان دبیرستانهای کرمانبین رفتار دینی و نوع مدرسه و جنسیت دانشآموزان رابطه معنیداری وجود دارد ولی بین رفتار دینی دانشآموزان و پایه تحصیل آنان رابطه معنیداری وجود ندارد4عسکری احدی و همکاران1386رابطۀ بین شادکامی، خوشکوفایی، سلامت روان عملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی در دانشجویان دختر وپسر واحد علوم و تحقیقات مرکز اهوازبین متغیرهای شادکامی ودوگانگی جنسی, بین خودشکوفایی و دوگانگی جنسی، بین سلامت روان و دوگانگی جنسی، بین شادکامی و خودشکوفایی بین شادکامی و سلامت روان بین خود شکوفایی و سلامت روان روابط معناداری است.5نوری1387عوامل خانوادگی مرتبط با دیانت دانشآموزان دختر دبیرستانهای شهر رفسنجانبین دیانت والدین و فرزندان رابطه معناداری وجود داشت.بین دیانت دانشآموزان و روابط عاطفی موجود درخانواده رابطه معناداری وجود داشت.6علوی1379بررسی رفتار و عملکرد دینی نوجوانان سالهای اول و دوم و سوم دبیرستانهای شهر کرمانبین رفتار و عملکرد دینی دانشآموزان سالهای سال، دوم و سوم تفاوت معناداری وجود ندارد. رفتار و عملکرد دینی دانشآموزان در مدارس دولتی بیشتر از غیرانتفاعی بوده است.رفتار و عملکرد دینی دانشآموزان دختر بهتر از پسران بوده است.7رنجبر1387تأثیر دیانت بر شادی دانشآموزان مدارس دخترانه مقاطع راهنمایی و دبیرستانهای ناحیه 2 کرمانمیزان شادی دانشآموزان نسبتاً زیاد است. میزان دانش دینی دانشآموزان پایین ، نگرش دینی دانشآموزان مثبت و رفتار دینی آنها تا حدی مناسب به دست آمد.8میرلوحی مولوی و آتشپور1386بررسی رابطه بین جو عاطفی خانواده و خلاقیت دانشآموزان کلاس چهارم و پنجم دبستان شهر اصفهانبین خلاقیت دانشآموزان با پاسخدهی عاطفی و مشارکت عاطفی رابطه معناداری وجود دارد. بین خلاقیت و سایر زیر مقیاسهای جو عاطفی خانواده رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین خلاقیت در دختران به طور معناداری بیشتر از خلاقیت در پسران بود.
9جاویدی به نقل از میرلوحی، مولوی، آتشپور1379رابطۀ جو عاطفی خانواده و خلاقیت در کودکان پیش دبستانیجو عاطفی خانواده آزاد منشانه با خلاقیت رابطه معنادار و مثبت داشت.جو عاطفی خانواده مستبدانه با خلاقیت رابطه منفی و معنادار نشان داد.10روشندل به نقل ازمیرلوحی، مولوی ، آتشپور1378عوامل مؤثر بر خلاقیت و موانع آنخلاقیت کودکان هنگامی که والدین روابط و مناسبات اجتماعی امنی داشته باشند و نگران مسائل اجتماعی و روابط آنها نباشند بیشتر شکوفا میشوند.11نجارپور استادی1388بررسی رابطه جو عاطفی خانواده، خودپنداره، عزت نفس و پایگاه اقتصادی اجتماعی بر شکل گیری هویت جوانانافراد دارای جو عاطفی خانوادگی مساعد، خود پندارۀ مثبت، عزت نفس بالا و پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالا داشته و از نظر شکلگیری هویت بهتر از سایرین هستند.12جوادی نژاد به نقل از عسکری احدی و همکاران1380بررسی رابطۀ بین جو عاطفی خانواده و سلامت روان با عملکرد تحصیلی دانشآموزان دختربین سلامت روان دانشآموزان با عملکرد تحصیلی و همچنین بین جو عاطفی خانوده و سلامت روان دانشآموزان دختر روابط معناداری وجود دارد.13معتمدی وپورنصیری1383رابطه انواع جوهای عاطفی خانواده با عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر و چسر شهرکرددانشآموزانی که از ارتباط گرم و صمیمانه با والدینشان برخوردارند از عزت نفس و عملکرد تحصیلی بهتر و بالاتری برخوردار هستند بین عملکرد تحصیلی فرزندان و جو عاطفی خانواده رابطه معناداری وجود داشت بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ارتباط وجود داشت.14بهبهانی1380بررسی رابطه دینداری و سعادتمندی که نمونه آن دانشجویان دانشگاههای دولتی شهر تهرانبین مؤلفههای مختلف دینداری و مؤلفههای مختلف سعادتمندی رابطه وجود دارد.
جدول 2-2- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
ردیفمحققسال انجام تحقیقعنوان تحقیقنتایج اصلی تحقیق1میلر به نقل از مرزیه و پناهی1384رابطه بین مذهب و عزت نفسرابطه بین مذهب و عزت نفس را مثبت و رابطه بین مذهب با اضطراب را منفی به دست آورد.2پالرما و پندلتون به نقل از شهبازی1375نقش مذهب در سلامت رواناعتقادات مذهبی با احساس شادی و رضایت کامل از زندگی رابطه قوی و مستقیم دارد.3کمپل و همکارانش1996رابطه کمرویی و عزت نفس و خلاقیت درکودکان پیش دبستانیرابطه مثبت میان عزت نفس و خلاقیت ارتباط بین کمرویی و خلاقیت منفی4گروه پژوهشی مؤسسه علمی بهداشت روان آمریکا1980رابطه بین اضطراب و فعالیت دینی در یک نمونه 3000 نفریافرادی که مرتب به کلیسا میروند عملاً میزان بسیار پایینتری از اختلالات و ناآرامی را تحمل میکنند که به طور مرتب شرکت نمیکنند یا آنان که هیچ وابستگی دینی ندارند.5کراز1995رابطه بین مقابله دینی و عزت نفس در نمونه بزرگ مسیحیاشخاصی که شدیداً متکی به دین هستند سطوح بالایی از عزت نفس را دارا بودند و همچنین احساس خوداتکایی در آنهایی که تعهد دینی بسیار کمی دارند کمتر است.
6جکینر و اسمیت به نقل از علوی1991ناهمگونی زناشویی و مشکلات رفتاری کودکانعدم تفاهم بین والدین مهمترین عامل پیشبینی کننده مشکلات عاطفی- رفتاری کودکان براساس قضاوت خود والدین و کودکان میباشد.7میلگرام1990رابطه موقعیت خانوادگی در تحقق تواناییهای ذاتیرفتارو نگرش والدین و کمیت و کیفیت علاقههای آنها و نحوه ارتباط با فرزندان در رشد تواناییهای آنها کاملاً مؤثر است.8دولاهایت مارکُز2005مصاحبه با 72 خانواده بسیار مذهبی مسلمان، مسیحی و یهود بررسی عوامل تسریع رشد معنوی فرزندانرفتارهای مذهبی و همچنین عادات مثبت در کودکان و نوجوانان خانوادههای مذهبی بخشی از کودکان و نوجوانان خانوادههای غیرمذهبی است. کودکان و نوجوانان مصاحبه شونده اذعان داشتند که گرایشات معنوی آنها به علت آموزههای والدینشان است.
فهرست منابع
قرآن کریم
آزمندیان، علیرضا (1384): تکنولوژی فکر. تهران: پدیده فکر.
آزمندیان، علیرضا. (1385): تکنولوژی فکر 2. تهران: پدیده فکر.
احمدی، علی اصغر، (1374): روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلام. تهران: امیرکبیر.
امینی، ابراهیم. (1387): اسلام و تعلیم و تربیت. قم: بوستان کتاب.
بازارت، ملانی. (1388): عزت نفس سالم. ترجمه آرام نیا و حسینی. تهران: پیکان.
بازرگان، عباس.(1383):ارزشیابی آموزش (مفاهیم، الگوها و فرایند عملیاتی). تهران:سمت
باقری، خسرو. (1386): نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. جلد دوم. تهران : مدرسه.
برادشاو، جان. (1386): خانواده (تحلیل سیستمی خانواده) . (ترجمه مهدی قراچهداغی). تهران: لیوسا
بهشتی، احمد. (1382): خانواده درقرآن. قم: بوستان کتاب.
پرینگل، میاکلمر.(1386): نیازهای کودکان. (ترجمه ایجادی و شافعی مقدم). تهران: رشد.
تبریزی، غلامرضا و مرضیه و طی خواه. (1387): پرورش هوش و خلاقیت کودکان. مشهد: صیانت.
جی. الیاس، موریس، ای توبیاس، اسیون و برایان اس فرید لندر. (1387): پرورش هوش هیجانی نوجوانان . (ترجمه فیروزه کاووسی). تهران: رشد.
جمعی از نویسندگان. (1375): روانشناسی رشد 2 با نگرش به منابع اسلامی. قم: سمت
چوپرا، دیباک (1385): هفت قانون معنوی برای والدین . (ترجمه گیتی خوشدل). تهران: پیکان
حجتی، سیدمحمدباقر. (1358): اسلام و تعلیم و تربیت. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
خلیلی شورینی، سیاوش. (1375): روش تحقیق در علوم انسانی. مؤسسه انتشارات یادواره کتاب
خاکی، غلامرضا. (1379): روش تحقیق در مدیریت. مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
حداد عادل، غلامعلی . (1359): خانواده در اسلام. تهران: نهضت زنان مسلمان
حسینی، داودد. (1389): روابط سالم در خانواده . قم: بوستان کتاب.
دست داده، زینالعابدین . (1379): پرورش جسمی و روح کودک. قم: امیر.
دلشاد تهرانی، مصطفی. (1376): سیری در تربیت اسلامی. تهران: ذکر.
رجبی ، محمود. (1388): انسان شناسی. قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
رستمی نسب، عباسعلی. (1388): فلسفه تربیتی ائمه اطهار(ع). کرمان: دانشگاه شهیدباهنر.
رشیدپور، مجید. (1372): آشنایی با تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: انجمن اولیاء و مربیان
سادات، محمدعلی.(1372): راهنمای پدران و مادران. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
سالاری فر، محمدرضا. (1385): خانواده در نگرش اسلام و روانشناسی . قم: پژوهش حوزه و دانشگاه.
سیف، علیاکبر. (1384): روانشناسی پرورشی. تهران: آگاه
ساغروانی و غیور. (1388): معنویت، خودشکوفایی و هوش معنوی در محیط کار. فصلنامه علمی- پژوهشی- تخصصی گروه مدیریت دانشگاه امام رضا(ع). شماره ششم.
شرفی، محمدرضا. (1371): با فرزندن خود چگونه رفتار کنیم؟ تهران: جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران.
شریعتمداری، علی. (1369): روانشناسی تربیتی. تهران: امیرکبیر.
طباطبایی، سیدمحمدحسین.(1356): آموزش دین. (جمعآوری سیدمهدی آیتاللهی). قم: جهان آرا.
علوی، سیدحمیدرضا. (1379): بررسی رفتار دینی و عوامل مرتبط با آن در نوجوانان دبیرستانهای کرمان. مجله تربیت اسلامی.
علوی، سیدحمیدرضا. (1385): نگرش و رفتار دینی دانشجویان دانشگاه شهیدباهنر کرمان . مجله علوم تربیتی و روانشناسی. سال سوم.
علوی، سیدحمیدرضا (1388): بررسی رابطه میزان احساس شادی بانوع رفتار در دانشجویان مختلف دانشگاههای شهر کرمان. دو فصلنامه علمی پژوهشی تربیت اسلامی . شماره 9
علوی. سیدمحمود رضا. (1387): رنجها هدیههای الهی. قم: انصاریان.
عسکری، پرویز، احدی، حسن و همکاران.(1386): بررسی رابطه بین شادکامی، خودشکوفایی، سلامت روان و عملکرد تحصیلی با دوگانگی جنسی در دانشجویان دختر و پسر واحد علوم و تحقیقات مرکز اهواز. مجله علوم تربیتی9، شماره 33
عمیدی، علی. (1378): نظریه نمونهگیری و کاربردهای آن. جلد اول. تهران: مرکز نشر دانشگاهی
فرهادیان ، رضا. (1388). آنچه والدین باید بدانند. قم: بوستان کتاب
ـــــــ . (1374): تربیت برتر. قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه
قائمی ، علی. (1363): خانواده و تربیت کودک. تهران: امیری.
ـــــــ . (1364): پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان . تهران: امیری
ـــــــ.. (1367): نظام حیات خانواده در اسلام. تهران: انجمن اولیاء و مربیان.
ــــــ . (1370): زمینه تربیت. تهران :امیری
کاشفی، محمدرضا.(1388): آیین مهرورزی. قم: بوستان کتاب.
کریمی، عبدالعظیم. (1376): حکمتهای گمشده در تربیت. تهران: تربیت
گنجهای ، حمزه.(1386): ارزشیابی شخصیت. تهران: ساوالان.
لباف، فریبا. (1385): حقوق فرزندان ازنظر قرآن و سنت تهران: زهد
لاجوردی، گیتی. (1384): پنجرهای به سوی بهشت با عشق. تهران: قوانین
مازلو، آبراهام اچ . (1367): انگیزش و شخصیت (ترجمه احمد رضوانی) . مشهد: آستان قدس رضوی.
مشایخی، قدرت اله. (1383): حقوق از دیدگاه امام سجاد(ع). قم: انصاریان.
میرلوحی، فخرالسادات، حسین مولوی و سیدحمید آتشپور. (1386): رابطه بین جو عاطفی خانواده و خلاقیت دانشآموز کلاس چهارم و پنجم دبستان شهر اصفهان. دانش و پژوهش در روانشناسی بشماره 31
نادری، عزتاله و سیف نراقی، مریم. (1379): روانشناسی تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی. تهران: بدر
نجارپور استادی، سعید. (1387): رابطه جو عاطفی خانواده، خودپنداره، عزت نفس و پایگاه اقتصادی، اجتماعی بر شکلگیری هویت جوانان .مجله اندیشه و رفتار دوره سوم. شماره 9
نوری، مهدیه. (1387): عوامل خانوادگی مرتبط با دیانت دختر دبیرستانهای شهر رفسنجان. پایاننامه کارشناسی ارشد، چاپ نشده، بخش علوم تربیت دانشگاه شهیدباهنر کرمان.
نیکخو، مهدی. (1387): گلبرگ زندگی. قم: بوستان کتاب
هارتلی بروئر، الیزابت. (1388): ایجاد انگیزه در کودکان . (ترجمه احمد ناهیدی) تهران: رشد
یوسفیان، نعمتاله. (1386): تربیت دینی فرزندان . قم: زمزم هدایت.