نظریه های پیشرفت تحصیلی و عوامل موثر بر آن (docx) 84 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 84 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
-144145662305-17145-248920دانشگاه آزاد اسلامی
پردیس تحصیلات تکمیلی علوم و تحقیقات
هرمزگان
مدیریت آموزشی(M.A)
عنوان:
نگارنده:
علی بلوچ محمدمرادی
سال تحصیلی
تقدیم
تقدیم به مادرو پدروهمسرو فرزندانم
سپاسگذاری
خداوند متعال را شكرگزارم كه به من اين توفيق را عطا فرمود تا با كمك استادان فهيم و دانا و تواناي دانشگاه ، توانستم اين مجموعه را فراهم نمايم . از استاد راهنماي گرانقدر جناب آقاي دكتر محمد نور رحمانی كه با صبر و حوصله ستودني در كليه مراحل انجام پايان نامه ، راهنمائيهاي ارزنده اي را ارائه نمودند و متحمل زحمات زيادي شدند ، تشكر مي نمايم .
فهرست مطالب
2-1-8-انگيزش پيشرفت تحصيلي
2-1-9-پيشرفت
2-1-10-اهداف پيشرفت
2-1-11-منشا نياز به پيشرفت
2-1-12-مدل پيشرفت اتكينسون
2-1-13-نظریه مک کللند
2-1-14-انگیزه پیشرفت
2-1-15-زمینه اجتماعی انگیزه پیشرفت
2-1-16-ويژگي هاي دانش آموزان داراي انگيزش پيشرفت
2-1-17-عوامل موثر بر انگيزش پيشرفت تحصيلي دانش آموزان
2-1-18-پیشرفت تحصیلی
2-1-19-عوامل مهم تاثیر گذار بر پیشرفت تحصیلی
2-1-20-اُفت و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان
2-1-21- افت تحصیلی چرا؟
2-1-22-خانواده عامل کلیدی در افت تحصیلی دانش آموز
2-1-23-به نیازهای فرزندانتان توجه کنید
2-1-24-پیشنهادهایی به والدین برای پیشرفت تحصیلی فرزندان :
2-1-25-نظریه های پیشرفت تحصیلی
2-1-26- گانیه
2-1-27- بلوم
2-1-28-عوامل مؤثر بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان
2-1-29- تجربه معلمان
2-1-30-آماده كردن درس و نمره دادن
2-1-31- مهارت ها
2-1-32- تحصيلات عمومي
2-1-33- تحصيلات در زمينه تعليم و تربيت
2-1-34-مدارس شهري و روستايي
2-1-35-دستور العمل برای والدین در باره پیشرفت تحصیلی فرزندان
2-1-36- توصیه به والدین در مورد مقایسه دانش آموزان
2-1-37-مشکلات مرتبط با تکالیف مدرسه
2-1-38- نقش اولياء در پيشرفت تحصيل كودكان
2-2-پیشینه تحقیق
فهرست منابع و مآخذ
منابع فارسی
منابع انگلیسی
انگيزش پيشرفت تحصيلي
سازه ي انگيزش پيشرفت تحصيلي در مدرسه به رفتارهايي كه به يادگيري پيشرفت مربوط است ، اطلاق مي شود (هوسن ، 1994)
رويكردهاي زيادي براي تعريف انگيزش پيشرفت تحصيلي وجود دارد ، بعضي از رويكردها به انگيزش هاي مربوط به موفقيت به طور عام مي پردازند . يكي از آن ها ، رويكرد هدف هاست. رويكرد هدف ها براساس انگيزش هاي سازگارانه و ناسازگارانه پديد آمده است (ايمز،1994)
تحقيقات در اين زمينه اين رويكرد نشان داده است ، كودكاني كه توانايي هاي يكساني دارند ، در برابر مشكلات آموزشي و يادگيري ، پاسخ هاي متفاوتي مي دهند ، بعضي از افراد با وجود توانايي هاي سطح بالا با اين دشواري ها به گونه ي مواجه مي شوند كه به نظر مي رسد توانايي اندكي دارند و از اين كه تلاش هايشان به موفقيت نمي رسد ، نااميد مي شوند ، گاهي در قالب الگوي درماندگي آموخته شده آن را تفسير مي كنند كه ناسازگارانه است ، زيرا در مقابل رسيدن كودكان به اهداف ارزشمند و بالفعل كردن توانايي هاي دروني آن ها مانع ايجاد مي كند .در مقابل ، گروهي مشكلات را به گونه ي مي بينند كه مي توانند بر چالش هايي كه بر سر راه شان هست غلبه كنند ، از مشكلات ناراحت نمي شوند ، حتي در وجودشان احساس لذت از غلبه نمودن بر چالش پديد مي آيد . آن ها توجه خود را به تغيير دادن راهبردها با حداكثر تلاش متمركز مي كنند و سطوح حل مسئله خود را غني تر مي كنند . اين واكنش ها را پاسخ هايي با جهت گيري تسلط مي نامند(ايمز،1994)
پژوهشگران انگيزش پيشرفت تحصيلي را مربوط به دو طبقه از اهداف مي دانند : اهداف عملكردي و اهداف يادگيري (دوئيك ،1998). دوئيك (1998)در نظريه هدف – محوري خود پيش بيني مي كند ، رفتار افراد با سوگيري هاي متفاوت در دست يابي به اهداف ، به ادراك آنان از توانايي هايشان بستگي خواهد داشت.
دوئيك (1998)اشاره مي كند در اهداف عملكردي ،هدف، عملكرد و كفايت است و دانش آموزان موفقيت ها را به عنوان ملاك كفايت خويش مي دانند . در اهداف يادگيري ، هدف ، يادگيري و تسلط بر كفايت است. در اين حالت افراد به دنبال هدف هاي ديگري هستند و در جستجوي فعاليت جديد و افزايش كفايت خود تلاش مي كنند.به عبارت ديگر ، دانش آموزاني كه اهداف عملكردي را مد نظر دارند ، در ابتدا علاقه مند به اكتساب ارزشيابي هاي مثبت از تواناي هايشان هستند ، سعي مي كنند تا از موارد منفي اجتناب كنند ، اين افراد ترجيح مي دهند ارزشيابي مثبتي در يك تكليف آسان تر به دست آورندتا اين كه احتمال ارزشيابي منفي در تكليفي مهم تر و چالش انگيزتر را بپذيرند.
امادانش آموزان داراي اهداف يادگيري ، ابتدا متوجه كسب مهارت هاي جديد يا گسترش دانش خود هستند ، حتي اگر مستلزم داشتن خطاهايي در اين راه باشند ، لذا ضروري است كه با انجام پژوهش هايي علمي مهم ترين همبسته هاي انگيزش پيشرفت تحصيلي شناسايي و سهم نسبي هر يك از آن ها در تبيين انگيزش پيشرفت تحصيلي مشخص گردد.در دايره المعارف تعليم و تربيت ، هوسن و ديگران (1994)انگيزش پيشرفت تحصيلي را بيشتر به آن بعدي از انگيزش منحصر مي دانند كه انگيزش دروني دانش آموز ناميده مي شود . انگيزش دروني يك حالت روان شناختي است و هنگامي حاصل مي شود كه انسان خود را داراي كفايت لازم و خود كنترلي بداند . خودكنترلي به دو بخش تقسيم مي شود : فرصت كنترل يا فرصتي كه به دانش آموز داده مي شود تا براي امور تحصيلي خود تصميم بگيرد و توانايي كنترل يا احساس كفايتي كه دانش آموز در موقعيت بايد داشته باشد تا بتواند بر آن اساس اقدام كند.
2-1-9-پيشرفت
پيشرفت ،ميل به انجام دادن خوب كارها متناسب با معيار برتري است . اين نياز،افراد را براي جستجو كردن "موفقيت در رقابت با معيار برتري"با انگيزه مي كند .(مك كللند ،1953)
واكنش هيجاني افراد هنگامي كه با معيارهاي برتري مواجه مي شوند ،تفاوت دارد . افراد داراي نياز زياد به پيشرفت عموما با هيجان گرايشي (مانند اميد)و رفتار گرايشي پاسخ مي دهند ، در حالي كه افراد داراي نياز كم به پيشرفت (ترس زياد از شكست)عموما با هيجان اجتنابي (مثل اضطراب)و رفتار اجتنابي واكنش نشان مي دهند.(همان)
انگیزه پیشرفت عبارت است از نیروی انجام دادن خوب کارها نسبت به استانداردهای عالی. دیوید مک للند و جان اتکسنیون که ماهیت انگیزش پیشرفت را در چهل سال اخیر مطالعه کردهاند نیاز پیشرفت را اینگونه تعریف میکنند. جستجو کردن موفقیت در رقابت با استانداردهای عالی شخص با انگیزش پیشرفت نیرومند میخواهد در برخی از تکالیف چالش انگیز موفق شود.
بنابراين ،افراد داراي نياز زياد به پيشرفت ، تكاليف نسبتاٌ دشوار را انتخاب مي كنند ، فوراٌ به تكاليف پيشرفتي مي پردازند در تكاليف نسبتا دشوار تلاش بيشتري به خرج مي دهند و عملكرد بهتري دارند ، در صورت رو به رو شدن با مشكلات استقامت مي كنند و مسئوليت موفقيت ها و شكست ها را مي پذيرند.
طبق مدل پيشرفت كلاسيك اتكينسون ، گرايش در برابر اجتناب رفتاري حاصل ضرب نياز فرد به پيشرفت ، احتمال موفقيت ، و مشوق موفقيت (يعني ،Ts=Ms*Ps*Is) و ترس فرد از شكست ،احتمال شكست ،و مشوق اجتناتب از شكست است (يعني Taf=Maf*Pf*If). اين فرمول در موقعيت هايي مانند تكاليف نسبتاٌ دشوار ، رقابت و كارفرمايي، رفتارهاي گرايشي در برابر اجتنابي را نسبتاٌ خوب پيش بيني مي كند.(همان)
2-1-10-اهداف پيشرفت
سه نوع هدف پيشرفت وجود دارد : 1 – عملكردي – گرايشي 2 – عملكردي – اجتنابي 3 – تسلط
نياز به پيشرفت ، پذيرفتن هدف هاي عملكردي – گرايشي را پيش بيني مي كند ، ترس از شكست ، هدف هاي عملكردي – اجتنابي را پيش بيني مي كند و انتظارات شايستگي ، هدف هاي تسلط را پيش بيني مي كنند . هدف هاي تسلط و عملكردي – گرايشي عموما با پيشرفت و نتايج مثبت ارتباط دارند ، در حالي كه هدف هاي عملكردي – اجتنابي چنين نيستند.(ايمز،1984)
2-1-11-منشأ نياز به پيشرفت
نیاز به پیشرفت عبارتست از: میل به انجام دادن خوب کارها در مقایسه با معیار برتری. این نیاز افراد را برای جستجو کردن «موفقیت در رقابت با معیار برتری» با انگیزه می کند (مک کللند، اتکینسون، کلارک و لوول)( 1953) اما معیار برتری، اصطلاح گسترده ای است، به طوری که رقابت با تکلیف مثل حل کردن معما، نوشتن رساله ای متقاعد کننده، رقابت با خود مثل دویدن در مسابقه در بهترین زمان ممکن، بالا بردن معدل نمره ها، یا رقابت کردن با دیگران مثل بردن مسابقه و شاگرد اول کلاس شدن را شامل می شود. آن چه در تمام موقعیت های پیشرفتی مشترک است این است که شخص می داند عملکرد آتی او ارزشیابی معناداری از شایستگی فردی اوست. معیارهای برتری به این علت نیاز پیشرفت را برمی انگیزند که عرصه بسیار معناداری برای ارزیابی میزان شایستگی فرد تأمین می کنند (مارشال ریو ، ترجمه سید محمدی ۱۳۸۲).
مورای نیاز به پیشرفت را به عنوان تمایل به غلبه بر موانع و مشکلات، کسب قدرت و سعی در انجام کارهای مشکل تعریف می کند(بک ،۱۹۸۳)
نياز به پيشرفت را مي توان در سه مقوله ي زير به اختصار توضيح داد :
1 – تأثيرات جامعه پذيري 2 – تأثيرات شناختي 3 – تأثيرات رشدي
تأثيرات جامعه پذيري: تلاش هاي پيشرفت نيرومند و انعطاف پذير ، تا اندازه ي از تاثيرات جامعه پذيري ناشي مي شوند ، در صورتي كه والدين موارد زير را تامين مي كنند ، فرزندان آن ها تلاش هاي پيشرفت نسبتاٌ نيرومندي را به خرج مي دهند ، آموزش استقلال ( مثل اتكا به نفس ، خود مختاري)آرمان هاي عملكرد عالي ، معيارهاي برتري واقع بينانه خودپنداره ي توانايي عالي ( مثل : اين كار براي تو خيلي آسان است)ارزش قايل شدن براي كارها ي مرتبط با پيشرفت ، معيارهاي روشن براي برتري ، محيط خانوادگي سرشار از تحريك (مثل كتاب هايي براي خواندن)تجربيات گسترده ي مانند مسافرت و فراهم كردن كتاب هاي كودكان كه مملو از داستان هاي تخيلي مرتبط با پيشرفت باشند . (آمس و آمس ،1984).
بخشی از پرورش تلاش های پیشرفت نیرومند و انعطاف پذیر به تأثیرات اجتماعی شدن مربوط می شود. دانش آموزان در صورتی تلاش های پیشرفت نسبتاً نیرومندی پرورش می دهند که والدینشان موارد زیر را تامین کنند: آموزش استقلال، خود مختاری، آرمان های عملکرد علمی، معیارهای واقع بینانه برتری (روزن و داندرید ۱۹۵۹)خود پنداره توانایی عالی مثل «این کار برای تو آسان است»، ارزش مثبت برای تکالیف پیشرفتی، معیارهای روشن برای برتری، محیط خانوادگی که سرشار از توانش تحریک است مثل کتاب هایی برای خواندن، تجربه گسترده مثل مسافرت و فراهم کردن کتاب های کودکان که سرشار از داستان های تخیلی پیشرفتی هستند. اما در نهایت این اقدام برای مشخص کردن شیوه های اجتماعی کردن کودکان دارای نیاز به پیشرفت زیاد فقط تا اندازه ای موفقیت آمیز بود، عمدتاً به خاطر این که یافته های طولی نشان دادند که تلاش های پیشرفت از کودکی تا بزرگسالی که به مقدار زیاد تغییر می کند و در بزرگسالی از یک دهه به دهه بعدی اصلاً قابل پیش بینی نیستند (جنکینز، ۱۹۸۷)
تأثيرات شناختي : چندین پژوهشگر این نظر را که افراد شخصیت پیشرفت گرا را درونی می سازند رها کرده اند. این پژوهشگران در عوض، توجه خود را به اساس شناختی نحوه تفکر پیشرفت گرا معطوف کرده اند (آمس و آمس ،۱۹۸۴). برخی از شیوه های تفکر پیشرفته تر از شیوه های تفکر دیگر هستند؛ یعنی ادراک توانایی زیاد، پذیرفتن گرایش تسلط و برتری، انتظارات زیاد برای موفقیت، ارزش قائل شدن زیاد برای پیشرفت و سبک انتسابی خوشبینانه. ادراک توانایی زیاد هم استقامت در تکلیف و هم عملکرد شایسته را تسهیل می کند (هانسفورد و هاتی، ۱۹۸۲). گرایش به تسلط در مقایسه با گرایش به درماندگی باعث می شود که افراد تکالیف نسبتاً دشوار را انتخاب کنند و با افزایش نه کاهش تلاش به مشکل پاسخ دهند. انتظار موفقیت، رفتارهای گرایشی مثل جستجو کردن چالش های بهینه و انجام دادن خوب کارها را به بار می آورد (اکسلز ،۱۹۸۴). ارزش قائل شدن برای پیشرفت در حیطه خاص، استقامت در آن حیطه را بیشتر می کند. سبک انتسابی خوش بینانه (نسبت دادن موفقیت به خود ولی نسبت دادن شکست به علت بیرونی)، هیجان های مثبت مثل امید و غرور را بعد از موفقیت پرورش می دهد و از هیجان های منفی مثل ترس هنگام تنگنا و مخمصه جلوگیری می کند (وینر، ۱۹۸۵). بنابراین، هنگامی که شرایط در خانه، محیط آموزشی، سالن ورزشی، محیط کار و محیط درمانی موجب عقاید توانایی زیاد، گرایش تسلط، انتظار موفقیت، ارزش قائل شدن برای پیشرفت و سبک انتسابی خوش بینانه می شود، این شرایط برای پرورش دادن نحوه تفکر و رفتار کردن پیشرفتی خاک حاصلخیز شناختی تأمین می کند.
2 – تأثيرات شناختي : زماني كه در دهه ي 1970 و 1980 ، انقلاب شناختي روي بررسي انگيزش تاثير گذاشت ، پژوهشگران توجه خود را به شالوده ي شناختي شيوه ي تفكر پيشرفت گرا معطوف كردند .(همان)
برخي از شيوه هاي تفكر ، بيشتر از شيوه هاي تفكر ديگر با پيشرفت ارتباط دارند ، از جمله اين موارد : 1 – ادراك توانايي زياد 2 – گرايش تسلط 3 – انتظارات زياد براي موفقيت 4 – ارزش قايل شدن زياد براي پيشرفت 5 – سبك انتسابي خوش بينانه . ادراك توانايي زيادبه استقامت و عملكرد كمك مي كند (هنسفولدوهاتي ،1982)
گرايش تسلط ( در مقايسه با گرايش درمانده)باعث مي شود كه افراد تكاليف نسبتا دشوار را انتخاب كنند و با افزايش دادن تلاش خود ، نه با كاهش دادن آن ، به تكاليف دشوار پاسخ دهند.
انتظارات زياد براي موفقيت ،رفتارهاي گرايشي مانند جستجو كردن چالش هاي بهينه و عملكرد خوب را پرورش مي دهند (اكلس ،1984 )
تأثيرات رشدي : شناسایی تأثیرات شناختی بر رفتار پیشرفتی باعث شده که پژوهشگران در این باره تحقیق کنند که چگونه این شیوه های تفکر در طول زندگی فرد پرورش می یابد (هک هاسن، ۱۹۸۲).
عقاید، ارزش ها و هیجان های مربوط به پیشرفت همگی الگوهای رشدی قابل پیش بینی را نشان می دهند. بچه ها توانائی های واقعی شان را ناشیانه ارزیابی می کنند. آنها در مورد توانایی شان عقاید غیر واقع بینانه ای دارند. بعد از شکست عقاید توانایی شان را خوار نمی شمرند و از عملکرد ضعیفشان در مقایسه با همسالانشان چشم پوشی می کنند. اما کودکان در اواسط کودکی به طور فزاینده ای عملکرد خود را با همسالانشان مقایسه می کنند و در اواخر کودکی، برای ایجاد توانایی نسبتاً واقع بینانه بر اطلاعات وسیعی وابسته می شوند: به خود ارزیابی ها، ارزیابی های همسالان، ارزیابی معلمان و ارزیابی های والدین متکی می شوند. در رابطه با ارزش ها، بچه ها برای تأیید دیگران، ارزش بسیار زیادی قائل می شوند ولی در مورد پیشرفت به تنهایی اهمیت چندانی قائل نیستند (دبورا استیپک، ۱۹۸۴). زمانی که کودکان عمدتاً از والدینشان یاد می گیرند که برای پیشرفت ارزش کم یا زیاد قائل شوند، ارزش های پیشرفتی آموخته می شوند (واترمن، ۱۹۸۸).
2-1-12-مدل پيشرفت اتكينسون
جان اتکینسون (۱۹۵۷)معتقد بود که نیاز پیشرفت فقط تا اندازه ای رفتار پیشرفت را پیش بینی می کند. رفتار پیشرفت نه تنها به نیاز پیشرفت فرد بستگی دارد بلکه به احتمال موفقیت او در تکلیف و ارزش تشویق که او برای موفق شدن در آن تکلیف قائل است نیز وابسته است. از نظر اتکینسون احتمال موفقیت و ارزش تشویقی برای موفق شدن به صورت موقعیتی تعیین می شود؛ یعنی، برخی تکلیفها احتمال موفقیت زیاد دارند، در حالی که احتمال موفقیت تکالیف دیگر کم است. ضمناً برخی تکلیفها نسبت به تکالیف دیگر برای موفقیت مشوق بیشتری عرضه می کنند. برای مثال، کلاسهایی را در نظر بگیرید که هم اکنون در آنها شرکت می کنید. هر درسی احتمال موفقیت خودش را دارد. مثلاً، ریاضیات پیشرفته از آموزش فیزیک مقدماتی سختتر است و برای موفقیت هم ارزش تشویقی خودش را دارد، بدین معنی که، گرفتن نمره خوب در درسی که به رشته شما مربوط است معمولاً با ارزشتر از درسی است که به رشته شما مربوط نیست.
2-1-13-نظریه مک کللند
طبق نظریه مک کللند، اتکینسون، کلارک و لوول (۱۹۵۳) انگیزه پیشرفت از آرزوهای فزاینده کودک ناشی می شود. وقتی کودکی با یک موقعیت جدید پیشرفت مثل یک معمای علمی برخورد می کند، هیچ انتظاری از توانایی خود برای حل آن ندارد. اگر این معما آن قدر مشکل نباشد و او بتواند به طور صحیح آن را حل کند او به زودی آرزوهای خاصی پیدا می کند و از این آرزوها لذت می برد. موفقیت در موقعیت پیشرفت و در پیش بینی نتیجه این موقعیت برای انگیزه حاصل از پیشرفت ایجاد تقویت مثبت می کند. سرانجام، کودک در حل معما به میزان صد در صد انتظار پیشرفت پیدا می کند. در این مرحله معما تازگی خود را از دست می دهد و حل آن به عنوان پیشرفت تلقی نمی شود. در این موقع مربی آگاه به پیشرفت باید موقعیت تازه و کمی پیچیده تری را ایجاد کند. در این صورت، کودک علاقه تازه ای به پیشرفت می یابد. کودک باید از موقعیت (تقویت مثبت) لذت ببرد. برای ایجاد لذت کودک را بایستی با موضوعها و موفقیتهایی که به تدریج پیچیده تر می شوند، اما با موفقیت توأم هستند، مواجه ساخت.
2-1-14-انگیزه پیشرفت
اصطلاح انگیزش از فعل لاتین movere به معنی حرکت دادن مشتق شده است مفهوم کلی جنبش (تحرک) منعکس کننده این تصور عام است که انگیزش چیزی است که ما را به جنبش و تحرک وادار و کمک می کند تا تکلیف خود را کامل کنیم(شهر آرای۱۳۸۶).
انگیزش به حالت های درونی ارگانیزم که موجب هدایت رفتار او به سوی نوعی هدف می شود اشاره می کند. به طور کلی، انگیزش را می توان به عنوان نیروی محرک فعالیت های انسان و عامل جهت دهنده آن تعریف کرد. انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کرده اند و در این مقایسه نیرو وجهت، مفاهیم عمده انگیزش هستند. بنابراین انگیزش عامل فعال ساز رفتار انسان است (سیف، ۱۳۷۹).
انگیزه اصطلاحی است که غالباً با انگیزش مترادف به کار می رود. با این حال می توان انگیزه را دقیق تر از انگیزش و به عنوان حالت مشخصی که سبب ایجاد رفتاری معین می شود تعریف کرد. به سخن دیگر انگیزش عامل کلی مولد رفتار به حساب می آید در حالی که انگیزه حالت اختصاصی رفتار یک شخص می باشد. مثلاً وقتی که می پرسیم چرا فلان شخص رفتار خاصی را انجام داد به دنبال انگیزه او هستيم.(همان)
گیج و برلاینر (۱۹۹۲) انگیزه پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه کلی به موفقیت کلی یا موفقیت در زمینه ی فعالیت خاص تعریف کرده اند(سیف۱۳۸۴ ).
انگیزه پیشرفت بعنوان یکی از انگیزه های مهم اجتماعی و یکی از ویژگی های شخصیتی هر فرد است که بین افراد متفاوت است و بر اساس آن می توان رفتارهای خاصی را پیش بینی نمود.
انگیزه پیشرفت گرایشی است برای ارزیابی همه جانبه عملکرد خود با توجه به عالی ترین معیارها، تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکرد همراه است.
روبینز (۱۹۹۳)انگیزه پیشرفت را سائقی برای پیشی گرفتن بر دیگران، دستیابی به پیشرفت با توجه ملاک های مشخص و تلاش جهت کسب موفقیت می داند و معتقد است کسی که دارای انگیزه پیشرفت است این تمایل را دارد که کارش را به خوبی انجام دهد و به صورت خود جوش به ارزیابی عملکرد خود بپردازد. رفتارهای پیشرفت گرای افراد نشانه هایی از انگیزه پیشرفت آنان است.
کورمن (۱۹۷۷)انگیزه پیشرفت را عبارت از آرزو برای پیشی گرفتن در یک رفتار ویژه می داند که آن رفتار ویژه به صورت ملاک یا معیار در آمده باشد.
2-1-15-زمینه اجتماعی انگیزه پیشرفت
هنگام توصیف انگیزه پیشرفت ضروری است که زمینههای اجتماعی آن توجه شود. هر فرد تلاش میکند به نحوی به وظائف مورد نظر خویش عمل کند ولی از آنجا که این امر در یک محیط اجتماعی اتفاق میافتد. مفاهیمی از قبیل تشریک مساعی ، رقابت ، تشکیل گروه ، اهداف گروه و پیشرفت گروهی نیز مطرح میشود. در میان آثار اجتماعی انگیزه پیشرفت میتوان به آثار مثبت اجتماعی آن اشاره کرد که مورد توجه بیشتری قرار میگیرند. با توجه به اینکه بیشتر افراد جامعه موفقیت در انجام وظائف را یک هدف مثبت در نظر میگیرند و در این زمینه تلاش میکنند در نتیجه به آثار مثبتی از قبیل فزونی انتظار موفقیتهای بعدی غرور و صلاحیت بیشتر دست مییابند. بنابراین موفقیت دارای آثار مثبت اجتماعی است.(شهرآراي،1386)
دستیابی به هدف مورد انتشار موجب تجلی موفقیت میگردد و در این صورت افراد نسبت به یکدیگر برخورد صمیمانه و خیر اندیشانه از خود نشان میدهند. در یکی از آزمایشاتی که در این زمینه انجام شد، محققان نتیجه گرفتند که افراد موفق نسبت به افراد ناموفق در زمینه کارهای اجتماعی و عام المنفعه و مددیاری آمادگی بیشتری از خود نشان می دهند. آنها معتقد بودند که بین موفقیت و گرایش به کارهای مردم پسند رابطه وجود دارد. نتیجه تحقیق دیگری نشان داد که وجود احساس موفقیت در افراد باعث میشود که آنها به شکلات دیگران بیشتر رسیدگی کنند. (همان)
تأثیر عدم موفقیت بر رفتار به درستی معلوم نیست ولی وقتی موفقیت سبب افزایش رفتار اجتماعی میشود، میتوان تصور کرد که عدم موفقیت در بروز رفتارهای ضد اجتماعی موثر باشد. گاهی افرادی که موفق نمیشوند، سعی میکنند عزت نفس خویش را به صورت سطحی با رفتارهای بلند پروازانه بهبود بخشند. تأثیر عدم موفقیت به عواملی از قبیل زمینههای اجتماعی و موقعیت اجتماعی که فرد در آن موقعیت موفق نشده است، بستگی دارد.(همان)
2-1-16-ويژگي هاي دانش آموزان داراي انگيزش پيشرفت
دانش آموزاني که نیاز پیشرفت زیادی دارند در تکلیفی که به آنها گفته شده از نظر دشواری متوسط بهتر از افرادی که نیاز پیشرفت کمی دارند عمل میکنند. دانش آموزان با نیاز پیشرفت زیاد بهتر از افراد با نیاز پیشرفت کم در تکالیف آسان یا دشوار عمل نمیکنند و عملکرد در تکالیف نسبتا دشوار برای فرد با نیاز پیشرفت زیاد مشوق مثبتی را فراهم میسازد که فرد با نیاز پیشرفت کم آن را تجربه نمیکند. فرد با نیاز پیشرفت زیاد به دنبال چالش متوسط است زیرا این نوع چالش مهارت و تونایی وی را بهتر میآزماید. موفقیت از طریق مهارت خود شخص به فرد با نیاز پیشرفت زیاد این احساس را میدهد که کار وی خوب انجام شده است، احساسي که اهمیت خاصی برای این افراد دارد.(كفايت،1373)
حداکثر عملکرد در تکالیف نسبتا چالش انگیز در شاگردان با انگیزش پیشرفت بالا و شاگرداني که نیاز پیشرفت زیادی دارند در تکلیفی که به آنها گفته شده از نظر دشواری متوسط بهتر از دانش آموزاني که نیاز پیشرفت کمی دارند عمل میکنند. وی دانش آموزان با نیاز پیشرفت زیاد بهتر ازدانش آموزان با نیاز پیشرفت کم در تکالیف آسان یا دشوار عمل نمیکنند و عملکرد در تکالیف نسبتا دشوار برای فرد با نیاز پیشرفت زیاد مشوق مثبتی را فراهم میسازد که فرد با نیاز پیشرفت کم آن را تجربه نمیکند. فرد با نیاز پیشرفت زیاد به دنبال چالش متوسط است زیرا این نوع چالش مهارت و تونایی وی را بهتر میآزماید. موفقیت از طریق مهارت خود شخص به فرد با نیاز پیشرفت زیاد این احساس را میدهد که کار وی خوب انجام شده است، احساس که اهمیت خاصی برای این افراد دارد.(نايلي،1373)
2-1-17-عوامل مؤثر بر انگيزش پيشرفت تحصيلي دانش آموزان
بطور کلی بهترین راه ایجاد انگيزش پيشرفت تحصيلي یادگیرندگان بهبود شرایط یادگیری و افزایش سطح کیفی روش های آموزشی است. از این طریق یادگیرندگان به موفقیت بیشتر در یادگیری نائل می آیند و این کسب موفقیت علاقه و انگیزش آنها را نسبت به یادگیری مطالب تازه افزایش می دهد. در زیر روش ها و فنونی را معرفی می کنیم که استفاده از آنها معلم را در بالا بردن سطح انگیزشی یادگیرندگان یاری می دهد. (مرداني،1374)
1 - مشخص کردن اهداف آموزشی
آنچه را که از یادگیرندگان به عنوان هدف آموزشی انتظار دارید، در آغاز درس دقیقا به دانش آموزان بگویید. ترغیب یادگیری دانش آموزان و دانشجویان مستلزم بیام صریح هدف های آموزشی و نوع رفتارها یا مهارت هایی است که آنها می خواهند بیاموزند. پژوهش های انجام شده نشان داده اند یادگیرندگانی که از هدف های درس و آموزشی مطلع نمی شوند، به خوبی یادگیرندگانی که معلم پیش از آغاز درس دقیقا آنها می گوید که چه انتظاراتی از آنها دارد، در پیشرفت درسی موفق نمی شوند.
علاوه بر این مطلب ، معلمان باید در ضمن دادن هدف های آموزشی به یادگیرندگان ، در آنها نسبت به نتایج یادگیری انتظارات مثبتی ایجاد کنند. ندادن اطلاعات ضروری به یادگیرندگان درباه نتایج مهم فعالیت های یادگیری شان یا ایجاد انتظارات منفی در آنان درباره کاری که باید بکنند، منجر به انگیزه یادگیری در آنها نخواهد شد.
2 - در شرایط مقتضی از تشویق های کلامی استفاده کنید.
در بسیاری مواقع تقویت ملموس به اندازه تشویق های کلامی معلم مؤثر نیست. استفاده از اظهاراتی چون خوب ، مالی ، مرحبا پس از عملکرد درست دانش آموز از تدابیر موثر انگیزشی است. تشویق دانش آموز ساده ترین و طبیعی ترین وسیله است که به سهولت در اختیار معلمان قرار دارد مؤثرترین تشویق آن است که به رفتار و عملکرد درست دانش آموز وابسته باشد. ضمناٌ معلم نباید بیشتر از اندازه لازم دانش آموز را مورد ستایش و تشویق قرار دهد. تشویق بیش از حد اثرش را از دست می دهد و از خاصیت تقویت کنندگی آن کاسته می شود.
علاوه بر اظهارات شفاهی ، تشویق های کتبی در ورقه امتحانی و دفترچه تکلیف دانش آموزان بر یادگیری آنان اثر مثبت دارد. پژوهش هایی که پیج در این باره انجام داده او را متقاعد کرده که وقتی معلم به خود زحمت می دهد و در دفترچه تکلیف دانش آموزان اظهارات تشویق آمیزی می نویسد، این اظهارات بر کوشش ، دقت ، نگرش با هر آنچه سبب افزایش یادگیری دانش آموزان می شود، تاثیر چشم گیری بر جای می گذارد این تأثیر از توانایی دانش آموز برای یادگیری مستقل است.
3 - از آزمون ها و نمرات به عنوان وسیله ای برای ایجاد انگیزش در یادگیرندگان استفاده کنید.
از آنجا که نتایج آزمون ها به صورت نمره هایی به یادگیرندگان داده می شوند، با پاداش های مختلف ، چون تأئید معلم و والدین ، ارتقا به کلاس بالاتر ، دریافت گواهینامه ، ورود به دانشگاه ، کسب مشاغل مورد علاقه و مواردی نظایر اینها وابسته اند، نمره های معلمان دارای ارزش انگیزشی زیادی هستند. بنابراین ، معلم می تواند ، با اجرای مکرر آزمون ها ، سطح انگیزشی یادگیرندگان را بالا ببرد. با این حال نکته ای که معلم باید در رابطه با آزمون ها و امتحانان مختلف در نظر بگیرد، این است که از آنها به عنوان وسیله ای برای دادن باز خورد به دانش آموزان در رابطه با نحوه عملکرد و میزان یادگیری شان استفاده کنند، نه به عنوان وسیله ای جهت ارعاب و تنبیه آنان.
4 - از خاصیت برانگیختگی مطالب مختلف استفاده کنید.
محرک های تازه ، تعجب برانگیز و پرمعنی سطح برانگیختگی را افزایش می دهند و سبب تحریک حس کنجکاوی یادگیرنده می شوند. معلم می تواند با ارائه مسائل و مطالبی که از این ویژگی ها برخوردارند، در یادگیرندگان ایجاد انگیزش کنند. در این مورد باید دقت شود که مسائل و مطالب ارائه شده، بیش از حد توانایی دانش آموزان پیچیده نباشند، زیرا ممکن است به شکست و ناکامی در آنها منجر گردد.
5 - مطالب آموزشی را از ساده به دشوار ارائه دهید.
ارائه مطالب درسی به صورت متوالی ، از ساده به دشوار موجب می شود که یادگیرندگان ابتدا در یادگیری مطالب ساده به اندازه کافی موفقیت بدست آورند. این کسب موفقیت اولیه ، انگیره یادگیرنده را برای یادگیری های بیشتر افزایش می دهد و بر آمادگی او می افزاید. علاوه بر این کسب پیشرفت غالباٌ به دریافت پاداش و تایید از سوی معلم و والدین منجر می شود که این خود یکی از عوامل انگیزشی بشمار می آید. بنابراین معلم باید سعی کند تا در تمام مراحل آموزشی برای همه یادگیرندگان فرصت کسب موفقیت فراهم آورد.
6 - ایجاد رقابت و هم چشمی در میان دانش آموزان جلوگیری کند.
معلم باید از ایجاد رقابت بین دانش آموزان که به کسب موفقیت در معدودی از آنها و شکست اکثریت آنها می انجامد، جلوگیری به عمل آورد. معلم به این منظور می تواند از تدابیر مختلفی استفاده کند به عنوان مثال ، برای جلوگیری از ایجاد رقابت منفی میان دانش آموزان در بحث های کلاسی ، معلم می تواند در جریان بحث ، پس از گفتن نام دانش آموزی معین ، به طرح سؤال بپردازد، نه اینکه ابتدا سؤال را طرح کند و بعد از کلاس بخواهد تا هر که می تواند بطور داوطلبانه به سؤال او جواب دهد.
بردن نام دانش آموز پیش از طرح سؤال موجب خواهد شد که معلم مشارکت همه افراد کلاس را در فعالیت های آموزشی جلب نماید و همه افراد کلاس تقویت دریافت کنند. اما اگر معلم ابتدا سوال را طرح کند و بعد از دانش آموزان نخواهد تا هر که می تواند به آن جواب دهد، تعداد کمی از دانش آموزان مستعد و قوی کلاس به سؤال های معلم پاسخ می دهند و تنها آنها مورد تائید و تقویت قرار خواهند گرفت.
7 - هنگام آموزش دادن مطالب تازه از مثال های آشنا استفاده کند.
هنگام آموزش مطالب تازه از مثال های آشنا و هنگام کاربرد مطالب آموخته شده از موقعیت های تازه استفاده کند. وقتی که می خواهید مطلب تازه ای را به دانش آموزان بیاموزید آن را با استفاده از مثال ها و موارد ملموس و آشنا به یادگیرندگان توضیح دهید. این اقدام به جریان یادگیری سرعت می بخشد و سطح علاقه مندی دانش آموزان را افزایش می دهد. اما هنگامی که می خواهید کاربرد مطالب آموخته شده را نشان دهید، آنها را در موقعیت های تازه و بدیع به کار برید. استفاده از موقعیت های تازه از یکنواختی مطالب و حالت کسل کنندگی آن می کاهد و به علاقه یادگیرنده در استفاده از آنچه آموخته است، می افزاید.
8 - از روشهای متنوع برای تدریس استفاده نمایید.
علاوه بر توضیح و تشریح مطالب بطور کلامی ، تا آنجا که ممکن است از روش های دیگر آموزشی نیز استفاده کنید. بحث گروهی ، بازی های آموزشی ، گزارش انفرادی و گروهی بوسیله دانش آموزان گزارش مطالب دروسی مانند تاریخ به صورت نمایش زنده و هر تدبیری دیگری که دانش آموزان را در فعالیت شرکت دهد، به مقدار زیاد انگیزه آنها را بالا می برد. کسل کننده ترین روش آموزشی آن است که معلم تمام وقت کلاس را به خود اختصاص دهد و فرصت هیچ گونه فعالیت و اظهار نظری را به یادگیرندگان ندهد. پژوهش های متعدد نشان داده است که یکی از بهترین راه های ایجاد انگیزه در یادگیرندگان شرکت دادن آنها در فعالیت های کلاسی است.
9 - پیامدهای منفی مشارکت یادگیرندگان در فعالیت یادگیری را کاهش دهید.
مشارکت دانش آموزان در جریان یادگیری باید با تقویت مثبت مواجه گردد تا موجب دلسردی آنها نشود. معلم برای این منظور باید سعی کند از پیامدهای آزارنده این کار جلوگیری به عمل آورد.
10 - به دانش آموزان مسائل و تکالیفی بدهید که نه خیلی ساده و نه خیلی دشوار باشند.
افراد دارای انگیزش پیشرفت به سراغ تکلیفی می روند که مستلزم قدری تقبل خطر است. این نوع تکالیف اگر به درستی انجام پذیرند، منجر به افزایش احساس اعتماد به نفس در یادگیرنده می شوند. اما تکالیف بسیار آسان به چنین احساسی نمی انجامد و تکالیف بسیار دشوار نیز غالباً به شکست و ناکامی فرد منجر می شوند. بنابراین سطح مسائل و تکالیف درسی باید منطبق بر سطح توانایی یادگیرنده باشد، به گونه ای که با کوششی که بکار می گیرد، از عهده انجام آنها برآید.
11 - مطالب را به صورت معنی دار ارائه دهید.
حدالامکان مطالب درسی را به صورت معنی دار و در ارتباط با موقعیت های واقعی زندگی ارائه دهید و در حد امکان در انجام فعالیت های آموزشی به یادگیرندگان آزادی عمل بدهید.
2-1-18-پیشرفت تحصیلی
پیشرفت تحصیلی از جمله موضوعاتی است که از ابعاد تربیتی، روان شناسی،به آن بسیار پرداخته شده است . ﻳﺎﻓﺘـﻪهـﺎی تحقیقات ﻣﺘﻌـﺪد ﻧـﺸﺎن دادﻩ اﺳــﺖ كه ﭘﻴــﺸﺮﻓﺖ تحصیلی ﻧــﻪ ﺗﻨــﻬﺎ از ﺳــﺎﺧﺘﺎرهای داﻧــﺶ و ﻓﺮاﻳﻨــﺪهای ﭘــﺮدازش اﻃﻼﻋــﺎت ﺗــﺄثر ﻣــﻲﭘــﺬﻳﺮد ﺑﻠﻜــﻪ ﺑــﻪ ﻋﻮاﻣــﻞ اﻧﮕﻴﺰﺷــﻲ از جمله ﺑﺎورهــﺎ، ﻧﮕــﺮشهــﺎ و ارزشهــﺎ ﻧﻴــﺰ ﻣﺮﺑــﻮط ﻣــﻲﺷــﻮد (ﺑــﺴﺎﻧﺖ، ١٩٩۵).
ﻧﮕﺮش از ﺳﺎزﻩهاﻳﻲ اﺳﺖ که ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ زﻣﻴﻨﻪی ﻣﻮرد اﺳـﺘﻔﺎدﻩی ﺁن، ﺗﻌـﺎرﻳﻒ ﻣﺘﻔـﺎوﺗﻲ دارد. درﺣﻮزﻩی روانﺷﻨﺎﺳﻲ و ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴـﺖ، ﻧﮕـﺮش، درﺑﺮ گیرنده ی اﺑﻌﺎد ﺷﻨﺎﺧﱵ، ارزﺷﻲ، ﻋﺎﻃﻔﻲ و کنشی اﺳﺖ. ﺑﻌﺪ ﺷﻨﺎﺧﱵ ﺑـﻪ داﺷـﱳ ﺑﺎورهـﺎ ﻳـﺎ ﻋﻘﺎﻳـﺪﺁﮔﺎهاﻧﻪ اﺷﺎرﻩ دارد؛ ﺑﻌﺪ ارزﺷﻲ ﺑـﻪ ﻣﺜﺒـﺖ ﻳـﺎ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﻮدن ﺟﻬﺖگیری ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻓﺮد ﻣﻌﻄﻮف اﺳـﺖ؛ ﺑﻌـﺪﻋﺎﻃﻔﻲ ﺑﻪ زﻣﻴﻨﻪی هیجانی و اﺣﺴﺎﺳﻲ ﻓﺮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪﻣﻮﺿﻮع ﻣـﻮردﻧﻈﺮ اﺷـﺎرﻩ دارد و ﺑﻌـﺪ کنشی ﺑـﺮﺟﻬﺖﮔیری ﺑﺮای انجام دادن ﻳﻚ رﻓﺘﺎر وﻳـﮋﻩ تاکید می کند (رﺑﺮ و رﺑﺮ، ٢٠٠١).
از آنجایی که نگرش افراد نسبت به مسایل، دارای اهمیت زیادی می باشد و در واقع نگرش زمینه ساز انجام فعالیت و نحوه ی انجام فعالیت می باشد، پس در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر مستقیم داشته و یکی از عوامل مهم در رضایت تحصیلی دانش آموزان می باشد. به لحاظ اهمیتی که نگرش ها در زندگی افراد دارند، برخی از صاحب نظران تا آنجا پیش می روند که موضوع اصلی روان شناسی اجتماعی را نگرش می دانند وآن را علم مطالعه نگرش های افراد تعریف می کنند. آگاه بودن از نگرشهای افراد می تواند دارای اهمیت زیادی باشد .نگرش دانش آموزان به رشته تحصیلی می تواند اثرات متفاوتی مانند پیشرفت ویا افت را در پی داشته باشد. اگر نگرش های مردم را بدانیم می توانیم رفتار آنها را پیش بینی کنیم و بر رفتار آنها کنترل داشته باشیم واین موضوع دارای اهمیت بسیاری می باشد زیرا از یک طرف درک رفتار اجتماعی را میسر می نماید و از طرف دیگر امکان تغییر دادن نگرشهای افراد با طبع تغییر رفتار آنها (کریمی، 1385).
پیشرفت تحصیلی و مسایل مربوط به آن یکی از دغدغه های اصلی نظام آموزش و پرورش کشورهاست، چرا که مسئولین و تصمیم گیرندگان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در سراسر دنیا توسعه و پیشرفت جامعه شان را در توسعه و پیشرفت نظام آموزشی می دانند و این توسعه و پیشرفت از طریق پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در مدرسه و کلاس درس عملیاتی می گردد. با وجود این بررسی انجام شده در مورد وضعیت تحصیلی دانش آموزان در سراسر دنیا حاکی از آن است که عدم دستیابی معلمان و دانش آموزان به اهداف آموزش و پرورش (افت تحصیلی) همچنان یکی از چالشهای جدی نظام آموزشی کشورهاست. این معضل نسبتاً گسترده در سطح دنیا در ایران از وخامت بیشتری برخوردار است. به طوریکه با نگاهی گذرا به نتایج و آمار منتشر شده آموزش و پرورش در سال تحصیلی 86-1385 مشخص شد که تعداد 148016 نفر دانش آموز دوره ی ابتدایی و تعداد 31443 نفر از دانش آموز دوره راهنمایی مردود شده اند. (وزارت آموزش و پرورش، 1385).
"بدون شک در دنیای پیشرفته امروزی یکی از علایم موفقیت فرد، پیشرفت تحصیلی می باشد که بدون آن توسعه و ترقی هیچ کشوری امکان پذیر نخواهد بود. ترقی هر کشوری رابطه مستقیم با پیشرفت علوم و دانش و تکنولوژی آن کشور دارد و پیشرفت علمی نیز حاصل نمی شود مگر اینکه افراد خلاق تربیت شده باشند، پیشرفت تحصیلی ضمن اینکه در توسعه و آبادانی کشور مؤثر است در سطوح عالی منجر به یافتن شغل و موقعیت مناسب و در نتیجه درآمد کافی می شود. دانش آموزان و دانشجویان که از موقعیتهای تحصیلی برخوردارند، خانواده و جامعه با دیده ی احترام به آنان می نگرند. در جامعه با روحیه و نشاط بیشتری حضور خواهند یافت و در کنار اینها از هزینه های گزافی که از افت تحصیلی برآموزش و پرورش تحمیل می شود، کاسته خواهند شد. دستیابی به بهره وری و بهبود کیفیت نظام آموزشی را می توان اثر گذار ترین عامل در توسعه کشور ها دانست. تجارب کشورهای پیشرفته ای چون ژاپن در زمینه توسعه همه جانبه نیز حکایت از سرمایه گذاری بر روی منابع آموزشی و انسانی دارد. در راستای دستیابی به این اهداف بهبود کیفیت موقعیت تحصیلی از جمله اهداف اساسی برنامه های آموزشی است. در حالی که امروزه افت تحصیلی یکی از نگرانی های خانواده ها و دست اندرکاران تعلیم و تربیت است. از جمله موضوعات مورد علاقه صاحب نظران علوم تربیتی یافتن شرایط و امکانات لازم و مؤثر در جهت تحصیلی موفق و پیشرفت تحصیلی است. اما عدم موفقیت در تحصیل زمینه ساز مشکلات فردی و اجتماعی و انحراف از دستیابی به اهداف سیستم آموزش است. محققین عوامل مختلفی را در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دخیل دانسته اند. اما با توجه به تفاوت های فرهنگی و تغییرات سریع عوامل در طول زمان نمی توان به عنوان یک قانون عمومی و کلی، علل خاصی را برای جوامع مطرح نمود. زیرا قوانین بافت فرهنگی و نسبت جامعه، نگرش مردم به تحصیلات، سطح درآمد والدین و غیره، همه از عواملی هستند که به طور اخص در یک جامعه بر شکست یا موفقیت تحصیلی تأثیر می گذارند. منابع موجود نشان می دهد که آموزش به طور کلی تحت تأثیر پنج عامل فراگیر آموزش گر، برنامه، تجهیزات و محیط آموزشی است که هر یک از عوامل مذکور دارای ویژگی هایی است که می توانند در پیشرفت تحصیلی و یادگیری تأثیرات متفاوتی داشته باشند" (سیف، 1368).
هر فرد جهت ورود به اجتماع و در نتیجه رویارویی با موقعیت های گوناگون و افراد مختلف (از نظر فرهنگی، اقتصادی) به پاره ای از ابزار مجهز شده است، این ابزارهای فردی را می توان ساختارهای روانی فرد دانست که می توانند او را در مقابله با رویدادهای زندگی یاری رسانند، این ساختارهای روانی به طور متقابل تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند خانواده، اجتماع، گروه همسالان و غیره قرار دارد از سویی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد. به همین دلیل محققان همواره به تأثیرات این مؤلفه های روانی بر جنبه های گوناگون زندگی افراد توجه بسیاری کرده اند که از این میان به تأثیر این مؤلفه ها بر عملکرد شغلی، تحصیلی و اجتماعی اشاره کرد (ویلسون ، 2007).
“در این میان پیشرفت تحصیلی بیشتر از سایر متغیرها مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. زیرا به نظر می رسد آنچه می تواند یک فرد، خانواده در نهایت یک کشور را در مسیر پیشرفت، بیش از همه یاری دهد، بهره مندی از افرادی است که نه تنها دارای سلامت روانی مناسبی هستند، بلکه در امر آموزش نیز تحصیلات خود را با موفقیت پشت سر گذاشته اند، آگاهی از جنبه های روانی دانش آموزان می تواند همانند یک ابزار کمک آموزشی قدرتمند عمل کند. برای نمونه فهمیدن این نکته که دانش آموز در شرایطی خاص چگونه رفتار می کند، می تواند منجر به افزایش تأثیرگذاری ابزارهای آموزشی و همچنین روش های آموزشی معلم و سیستم آموزشی و پرورش و در نهایت پیشرفت تحصیلی دانش آموزان گردد."( ادری،2006).
2-1-19-عوامل مهم تأثیر گذار بر پیشرفت تحصیلی
مطالعه عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی مسأله پیچیده ای است که چرا که پیشرفت، عنصری چند بعدی است و به گونه ای ظریف به رشد جسمی اجتماعی، شناختی و عاطفی دانش آموزان مربوط است. در گذشته بسیاری از پژوهشگران بروی تأثیر توانایی های ذهني و شناختی بر پیشرفت تحصیلی تأکید می کردند. پیاژه ها با تبیین تحول ذهن با این فرض که فرایند تفکر در نوجوانی و بزرگسالی به لحاظ کیفی با فرایند تفکر در دوران کودکی تفاوت دارد و نیز با تأکید بر ساختار تفکر و نه محتوای آن، جریان رشد شناختی را در طی چهار مرحله (حسی- حرکتی – پیش عملیاتی، عملیاتی عینی و عملیات صوری) تبیین می کند که ترتیب عبور از این مراحل برای همه افراد یکسان است. پژوهش ها نشان می دهند که بین رشد شناختی، و پیشرفت در مدرسه رابطه وجود دارد. به این صورت که دانش آموزان دارای رشد ذهنی بالاتر از پیشرفت بهتری در مدرسه بر خوردارند. اما دانش آموزانی که از لحاظ رشد شناختی در مرحله عینی قرار دارند، تنها 30 درصد از مفاهیم سطح عملیات عینی را درک می کنند و تقریباً قادر به درک هیچ یک از مفاهیم انتزاعی نیازمند به استدلال صوری نیستند. پژوهشهای بسیار دیگری نشان داده اند که هوش و سطح توانایی دانش آموزان در پیش بینی موفقیت تحصیلی در مدرسه از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار است. اما به مرور زمان مشخص شد که هر چند توانایی های ذهنی و شناختی تا اندازه ای با پیشرفت تحصیلی رابطه دارند و تا حدود زیادی پیشرفت تحصیلی را پیش بینی می کنند، اما تنها کلید پیش بینی موفقیت تحصیلی نیستند (گریگرسون ،2002).
به همین دلیل محققان در سالهای اخیر متوجه یک سری از عوامل غیرشناختی شده اند که می توانند در پیشرفت تحصیلی و به طور کلی موفقیت مؤثر باشند. این محققان در تبیین اهمیت عوامل غیرشناختی در موفقیت به نتایج قابل ملاحظه ای دست یافته اند و نشان داده اند که چنانچه این اندازه های غیرشناختی را برای پیش بینی موفقیت به اندازه های هوش شناختی اضافه کنیم، پیش بینی موفقیت تحصیلی به طور معناداری و با احتمال بیشتری امکان پذیر می شود تا اینکه تنها از اندازه های توانایی هوش شناختی استفاده کنیم(هارتویس،2002).
رویکرد یادگیری به عنوان یکی از منابع تفاوت فردی در عملکرد تحصیلی، با توانایی فرد رابطه ندارد و شیوه ترجیحی فرد را در مطالعه و یادگیری مطلب نشان می دهد. بالغ بر 30 سال است که محققان به مطالعه رویکردهای یادگیری در یادگیرندگان تمایل نشان می دهند. (داف ، 2004) .در مدل بیگز هماهنگ با مدل فرایند- بازده دانیکن و بیدلی (1974) سه مؤلفه در کلاس درس مورد توجه قرار می گیرند. پیش زمینه به آن مولفه هایی اشاره دارد که قبل از وقوع یادگیری حضور دارند. فرایند شامل آن دسته از فرایندهایی است که ضمن یادگیری حضور دارند و در نهایت بازده به نتایج بعد از یادگیری اشاره دارد. با توجه به این مدل، سه رویکرد یادگیری از یکدیگر قابل تمایز هستند. رویکرد سطحی که در بردارنده تولید مجدد مطالب آموزش داده شده به منظور دستیابی به حداقل مقتضیات است. رویکرد عمیق که شامل درک واقعی مطالب یادگرفته شده است و رویکرد پیشرفت مدار که در آن به استفاده از راهبردهایی تأکید می شود که نمره فرد را به حداکثر ممکن می رساند، که در نتایج مطالعات مختلف، بر وجود رابطه مثبت بین رویکرد یادگیری عمیق و پیشرفت تحصیلی تأکید شده است (توفان، 1389). در تحقیقات اخیر تأکید شده است که عوامل شخصیتی، به ویژه در سطح بالاتر تحصیلات رسمی در پیش بینی عملکرد تحصیلی و پیشرفت نقش بسزایی ایفا می کنند، علاوه براین در تعدادی از مطالعات نشان داده شده است که رابطه بین هوش روان سنجی و پیشرفت تحصیلی، به ویژه در محیط های دانشگاهی به مراتب کمتر از اندازه مورد انتظار است. براین اساس به نظر می رسد که با کمتر بودن توان پیش بینی کننده مقیاس های مربوط به توانایی های شناختی در سطوح بالاتر تحصیلات رسمی بر سهم متغیرهای شخصیتی افزوده می شود. فارنهام (2003) در بررسی رابطه بین صفات شخصیت و عملکرد تحصیلی دریافتند که عامل های شخصیتی 17-10 درصد واریانس عملکرد را تبیین می کنند. برای نمونه نتایج مطالعه دفرویت (1996) از یک طرف وجود رابطه منفی و معنادار بین روان رنجور خوبی و پیشرفت تحصیلی و از طرف دیگر وجود رابطه مثبت وظیفه شناسی و پذیرش با پیشرفت تحصیلی را نشان دادند (ماتسون،1972) .
برخی از روانشناسان، عملکرد تحصیلی را وابسته به بافت در نظر گرفته اند، برای مثال، مدل بافت بر نقش با اهمیت متغیرهایی برون فردی، روشهای آموزش، برنامه درسی و روشهای ارزشیابی تأکید می کنند. برهمین اساس برخی از محققان به منظور تبیین عملکرد تحصیلی بر نقش متغیرهای اجتماعی – اقتصادی یادگیرندگان به عنوان یک متغیر برون فردی دیگر تأکید می کنند پژوهش های انجام شده توسط محققان دیگر نشان داده است که پیشرفت تحصیلی از تعامل بین متغیرهای موقعیتی مانند برنامه روشهای آموزشی، شرایط عاطفی و نیز محیط تحصیلی، نگرش نسبت به مسایل آموزش و انگیزه پیشرفت فراگیران تأثیر می پذیرد. ترکیب دو دسته از انگیزه های پیشرفت (درونی و بیرونی)، رفتار و فعالیتهای تحصیلی دانش آموزان را جهت می دهد(شریفی، 1385).
پژوهش های جوشوا (2004) نشان داد که پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه را می توان براساس خود پنداره و نگرشی دانش آموزان به فعالیتهای تحصیلی پیش بینی کرد(پارکر ، 1999). پژوهش های بس (2004) حاکی از آن است که نگرش مثبت دانش آموزان نسبت به دروس آموزشگاهی بر پیشرفت تحصیلی آنان در این درسها تأثیر مثبت می گذارد. علاوه بر نگرش دانش آموز نسبت به مدرسه، نگرش او نسبت به توانایی و شایستگی خود در انجام دادن تکالیف درسی، اغلب با انگیزه و پیشرفت و عملکرد تحصیلی بهتر همراه است. چنانکه پژوهشهای گسترده بندورا (1997) در این زمینه شواهدی را مطرح می سازد که نشان می دهد خود توانایی انگیزه، دانش آموز را برای تلاش در راه پیشرفت تحصیلی بر می انگیزد. این متغیر نه تنها در پیشرفت تحصیلی بلکه در موفقیت زندگی نیز نقش مهمی را ایفا می کند. مهارت ها و توانایی های هیجانی و اجتماعی که تحت عنوان هوش هیجانی مشهورند، از جمله پیش بینی کننده های قوی پیشرفت تحصیلی هستند. هوش هیجانی یک سری از توانایی ها و مهارتهای غیرشناختی است. (برای مثال: توانایی کنترل احساسات و هیجانات در خود و دیگران، پذیرائی دیدگاه سایر افراد و کنترل روابط اجتماعی) که توانایی فرد را در مقابله با فشارها و اقتضاهای محیطی افزایش می دهد (باراون، 1997). تحقیقات انجام شده در مورد ارتباط هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی به طور کلی بیانگر نقش معنادارهوش هیجانی در پیشرفت تحصیلی است (پارکر ، 2004، سالوی،2004، الیاسی ، 1383، شات 1998، بار اون 1997و استوارت، 1996). در یک رویکرد مهم تأثیر فرآیندهای محیط خانوادگی بر پیشرفت تحصیلی مطرح است. پژوهش هایی که براساس این رویکرد انجام شده، حاکی از رابطه میان سبک فرزند پروری و عملکرد تحصیلی است، کودکانی که در خانواده های قاطع پرورش می یابند، نمره پیشرفت تحصیلی بالاتری را در مقایسه با فرزندان سایر سبک های خانوادگی کسب می کنند (استرنبرگ، 1989) .
یک سری پژوهش ما هم بر پایه رویکردی است که بیانگر رابطه میان مهارت خود گردانی دانش آموزان و پیشرفت تحصیلی آنهاست. دانش آموزان که از مهارت خود گردانی بیشتری برخوردارند، پیشرفت تحصیلی بالاتری را نشان می دهند (لان ، 1993) .
به طور کلی عواملی که بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیر دارند را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
الف. عوامل فیزیولوژیکی: این عوامل شامل متغیرهای بدنی و فیزیکی یاد گیرنده از جمله سوء تغذیه و سلامت جسمانی می شود.
ب. عوامل روانشناختی: این عوامل شامل متغیرهای روانشناختی از جمله هوش، استعداد، خلاقیت خودپنداره، عزت نفس، نگرش نسبت به مسایل آموزشی، انگیزه پیشرفت، مکان کنترل و ویژگی های شخصی دیگر می شود.
پ. عوامل محیطی: این عوامل در برگیرنده متغیرهای بیرونی شامل پایگاه اقتصادی و اجتماعی (درآمد، تحصیلات، محل زندگی) متغیرهای مربوط به خانواده (تعداد افراد خانوار، سبک فرزند پروری والدین، ارزشهای فرهنگی خانواده) و متغیرهای مربوط به محیط مدرسه (شرایط مدرسه، مدیریت مدرسه، نگرش ویژگی های معلمان، فرهنگ و جو سازمانی مدرسه) می شود (راجرز1982و اسچک ، 1994)
2-1-20-افت و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان
ویژگی های فردی، عوامل خانوادگی و مشکلات ناشی از مدرسه مهمترین دلایل افت تحصیلی دانش آموزان است یکی از مشکلات نظام های آموزشی هر کشور افت تحصیلی دانش آموزان است. کاهش یا افت عملکرد تحصیلی یکی از مسائل و مشکلات عمده ای است که برخی از خانواده ها و فرزندانشان با آن روبه رو می شوند. ما زمانی از این اصطلاح استفاده می کنیم که عملکرد درسی دانش آموز به طور پیوسته و در بیشتر درس ها یا درس های اساسی رو به کاهش می گذارد.(بازرگان،82)
همچنین زمانی که ظرفیت یادگیری دانش آموز هنگام تحصیل، بعد از یک دوره موفقیت تحصیلی یا پیشرفت در حد متوسط بتدریج کاهش یابد یا تکرار پایه ای تحصیلی داشته باشد و به طور کلی نمرات او نسبت به ماه قبل یا سال های قبل سیر نزولی محسوسی از خود نشان بدهد، می گوییم دانش آموز دچار افت تحصیلی شده است که نشانه های آن شامل انجام ناقص تکالیف، حضور نامرتب در مدرسه، عدم رغبت تحصیلی، دست کشیدن ناگهانی دانش آموز از سعی و تلاش برای موفقیت تحصیلی است. این پدیده نه تنها آثار و پیامدهای مالی زیادی برای خانواده، مدرسه و اجتماع در بردارد، بلکه سلامت و بهداشت روانی آنان را نیز تهدید می کند. دانش آموزی که دچار افت تحصیلی می شود و انگیزه خود را برای فراگیری از دست می دهد نسبت به استعدادها و توانایی های خود بدبین می شود و اعتماد به نفس او کاهش پیدا می کند. با توجه به اهمیت این مسأله در این نوشتار به برخی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر افت تحصیلی می پردازیم.
2-1-21- افت تحصیلی چرا؟
افت تحصیلی مانند دیگر مشکلات اساسی پدیده ای است که عوامل زیادی بر شکل گیری آن تاثیر دارند که از جمله مهم ترین آنها می توان ویژگی های فردی دانش آموز، عوامل خانوادگی، مشکلات ناشی از مدرسه و عوامل اجتماعی را نام برد.
در مورد ویژگی های فردی دانش آموز می توان به عواملی چون داشتن مشکلات و بیماری های جسمی، ذهنی، روانی، کمبود انگیزه برای یادگیری، هدف نداشتن، ناتوانایی های یادگیری، داشتن خودپنداره ضعیف، ناسازگاری های رفتاری، داشتن اضطراب و فشار روانی برای تحصیل اشاره کرد.
درباره اهمیت مسائل خانوادگی نیز می توان گفت از آنجا که والدین بیشترین تاثیر را بر رشد جسمی، ذهنی و روانی فرزند خود می گذارند، بنابراین کمترین سهل انگاری، کم توجهی و عدم رسیدگی به نیازهای دانش آموز می تواند سائل و مشکلات زیادی را برای او به وجود آورد. (همان )
از جمله مهم ترین عوامل خانوادگی تأثیرگذار بر پیشرفت تحصیلی دانش آموز می توان موارد زیر را نام برد:
ـ جدایی یا غیبت یکی از والدین
ـ نبود ارتباط مؤثر بین والدین و فرزندان
ـ میزان تحصیل و سواد والدین
ـ بیماری های جسمی یا روانی والدین
ـ کافی نبودن امکانات خانه
ـ مشکلات مالی و اقتصادی خانواده
ـ عدم احساس مسؤولیت والدین
ـ مشاجرات و منازعات والدین
ـ بی تفاوتی و عدم علاقه والدین به تحصیل
ـ واداشتن نوجوان به تحصیل در رشته ای که مورد علاقه او نیست.
مشکلات ناشی از مدرسه بخصوص مشکلات ناشی از معلم و شیوه تدریس وی می تواند به تنهایی به اندازه مجموعه عوامل متعدد بر روند آموزش و تحصیل دانش آموز تأثیر بگذارد. برخی دیگر از مشکلات ناشی از مدرسه که تأثیر مستقیم بر افت تحصیلی دانش آموز دارد شامل کیفیت فضای آموزشی، تغییرات پی در پی محتوای کتاب های درسی، توبیخ و تنبیه های دانش آموز، عدم رسیدگی به علت غیبت های دانش آموز و... هستند.
در مورد عوامل اجتماعی مؤثر بر افت تحصیلی دانش آموزان می توان گفت این عوامل که بیشتر آنها از اختیار دانش آموز، خانه و مدرسه خارج هستند شامل مواردی چون کمبود امکانات تحصیلی در اجتماع، عدم انگیزه دانش آموزان برای پیشرفت در اجتماع، کم ارزش شدن مدرک تحصیلی و نداشتن امکانات رفاهی معلمان است. (بزرگان،86)
2-1-22-خانواده عامل کلیدی در افت تحصیلی دانش آموز
یکی از عوامل مهم در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، خانواده است. خانواده اولین مکانی است که کودک در آن زندگی می کند و تربیت می شود. بسیاری از روان شناسان بر این عقیده اند که شخصیت کودک در 6 سال اول زندگی شکل می گیرد.
بنابراین خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی می تواند نقش بارزی در پیشرفت تحصیلی و همین طور افت تحصیلی وی داشته باشد از جمله عوامل خانوادگی مؤثر می توان شرایط عاطفی و امنیت محیط خانواده، شرایط اجتماعی و اقتصادی، تحصیلات و سطح فرهنگ خانواده، تعداد اعضا و اشتغال مادران را نام برد. این که والدین با دانش آموز و درس و تحصیل او چگونه برخورد کنند و در الگوهای تربیتی خود برای چه نوع رفتارهایی ارزش قائل شوند یکی از اجزای اساسی در شکل گیری نگرش دانش آموز نسبت به تحصیل است. چنانچه نگرش خانواده نسبت به مدرسه، معلمان و درس منفی باشد یا بین آنچه می گویند و آنچه عمل می کنند تفاوت وجود داشته باشد، طبیعی است که به تدریج فرزند آنها نیز نگرش منفی نسبت به درس و تحصیل پیدا خواهد کرد. در موارد بسیاری علت افت تحصیلی یا شکست تحصیلی به وجود این گونه نگرش های منفی، تضادها، مساعد نبودن شرایط خانواده از نظر عاطفی، روانی و... برمی گردد. (بيابانگرد،86)
والدین باید محیط خانه را به محیطی صمیمی و به دور از مشاجرات تبدیل کنند، زیرا ناامنی محیط خانه موجب می شود دانش آموز رغبتی برای مطالعه دروس و انجام تکالیف نداشته باشد و همچنین هنگام یادگیری دچار اضطراب و عدم تمرکز شود .(شهرآراي،1389)
غنی کردن محیط خانواده از دیگر روش هایی است که والدین می توانند در پیشرفت تحصیلی فرزندان خود نقش داشته باشند. در بعضی خانواده ها والدین به طور ناخواسته و ناآگاهانه نه تنها محیط مساعدی را برای مطالعه فرزندان ایجاد نمی کنند، بلکه اصرار می ورزند که دانش آموزان در محلی آکنده از سر و صدا و محرک های مختلف و مزاحم به انجام تکالیف بپردازند. آنها تصور می کنند مطالعه و انجام تکالیف نیز مانند کارهای دیگر (مثلاً کار یدی) در هر شرایطی قابل انجام است. شرایط اقتصادی خانواده نیز تاًثیری بسزا در پیشرفت یا افت تحصیلی دانش آموز دارد.
هستند دانش آموزانی که از نظر بهره هوشی و جسمانی هیچ گونه ناراحتی و عقب ماندگی ندارند، اما بر اثر فقر خانوادگی، کمبودها و نداشتن وسایل تحصیلی نمی توانند به طور مرتب در مدرسه حضور یابند و درس های خود را فراگیرند در نتیجه دچار ناکامی و عقب ماندگی می شوند. سطح تحصیلات و فرهنگ خانواده نیز مانند سایر عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی یا افت تحصیلی دانش آموز تأثیرگذار است. پایین بودن سطح تحصیلات و فرهنگ خانواده در درجه اول سبب می شود که خانواده نتواند کمک های درسی لازم را به دانش آموز انجام دهد و در حل مشکلات درسی آنها را یاری کند. همچنین به دلیل فقر فکری چنین خانواده هایی نمی توانند نگرش های لازم را به فرزندان فرد برای ادامه تحصیلات مناسب بدهند. (همان)
2-1-23-به نیازهای فرزندانتان توجه کنید
والدین با فرزندانی روبه رو هستند که هر کدام از آنها علایق و خواسته های متنوعی دارند و از ویژگی های منحصر به فردی برخوردارند. تفاوت های فردی میان آنها کاملا به چشم می خورد و این تفاوت ها، رفتارهای متفاوتی را می طلبد. با همه این تفاوت های فردی بین فرزندان، پاره ای از نیازهای آنها جنبه مشترک و عمومی دارد.
مثلاً همه آنها دارای نیازهای فیزیولوژیک هستند. همه آنها به آب، غذا و هوا نیازمندند و بدون تغذیه مناسب و موثر قادر نخواهند بودند وظایف محوله زندگی خود را به نحو احسن انجام دهند.
به عنوان نمونه دانش آموزی که گرسنه است و از سوءتغذیه رنج می برد قادر نخواهد بود بدرستی مطالعه کند و بر مباحث درسی تمرکز داشته باشد. دومین نیازی که همه دانش آموزان را تحت تاثیر قرار می دهد نیاز به امنیت و احساس آسایش خاطر است که نیازی فوق العاده مهم و اساسی است. اگر دانش آموز در خانه ای به سر ببرد که هر لحظه در آن نزاع و کشمکش، آرامش او و افراد خانواده را بر هم زند و رابطه عاطفی سردی بین افراد خانواده حکمفرما باشد، آیا به نظر شما دیگر میل و رغبتی برای رشد و شکوفایی و تحصیل و تعلیم بر جای خواهد ماند؟ همه ما خوب می دانیم که کودکان و نوجوانان تا چه اندازه عاطفی و احساساتی هستند. تا چه حد نسبت به محیط پیرامون خود بویژه خانواده حساسیت به خرج می دهند و چقدر محیط می تواند در رشد و ساخت شخصیت آنان نقش اساسی داشته باشد. سومین نیازی که کودکان و نوجوانان سخت در پی ارضای آن هستند، نیاز به عشق و دوست داشتن است. آنان میل دارند دیگران آنها را دوست داشته باشند و آنها نیز دیگران را دوست بدارند. میل دارند پدر و مادر و افراد خانواده آنها را مورد لطف و توجه خود قرار دهند و این اجازه را بدهند که با آنها ایجاد رفاقت، ارتباط و همکاری داشته باشند. (موراي،1999)
زمانی که کودک یا نوجوان احساس کند که مقبول پدر و مادر است این احساس در تشدید حس اعتماد به خود و اتکای به نفس وی بسیار مؤثر خواهد بود. این اعتماد به نفس به او جرأت شرکت در دیگر فعالیت ها را خواهد داد.
بنابراین پدر و مادر باید به فرزندان خود محبت کنند و آن را در سخن گفتن، نگاه کردن و در انجام خواسته های مقدور کودکان به طور عملی نشان دهند. از دیگر نیازهای مهم، نیاز به احترام است. دانش آموزان نیازمندند که مورد احترام دیگران قرار گیرند، آنان دوست دارند که مورد اعتماد و اعتبار دیگران باشند و به عنوان افرادی شناخته شوند که دارای استعدادهای خاص و منحصربه فرد بوده و با دیگران فرق دارند، از تحقیر شدن توسط دیگران بیزارند و دوست دارند در خانواده و اجتماع مورد تبعیض واقع نشوند. همچنین به هیچ عنوان دوست ندارند که با دیگران مقایسه شوند. (همان)
2-1-24-پیشنهادهایی به والدین برای پیشرفت تحصیلی فرزندان :
1 ـ مواظب باشید عوامل و موانعی که باعث افت تحصیلی فرزندانتان هستند ادامه پیدا نکند.
2 ـ به طور مرتب و منظم با معلم فرزندانتان در تماس باشید و با آنان در مورد پیشرفت تحصیلی وی همکاری همفکری و مشورت کنید.
3 ـ استعدادها و توانمندی های فکری و جسمانی فرزندانتان را باور داشته باشید.
4 ـ از فرزند خود انتظار پیشرفت تحصیلی معقول و منطقی داشته باشید، توقعات شما باید براساس توانمندی های او باشد.
5 ـ هیچ گاه نزد فرزندانتان از مدرسه و معلم آنها بدگویی نکنید.
6 ـ سعی کنید گفتار و حرکات شما در تضاد با مقررات مدرسه نباشد.
7 ـ از طریق فراهم کردن امکانات، به فرزندتان در پیشرفت تحصیلی کمک کنید.
8 ـ همواره از فرزندانتان انتظار داشته باشید که می تواند بخوبی یاد بگیرد.
9 ـ وقتی که فرزندانتان در خانه یا مدرسه بخوبی از عهده یادگیری برآمدند با تشویق به آنها نشان دهید که از موفقیتشان دلگرم شده اید.
10 ـ از رفتار آمرانه، حاکمانه و پرخاشگرانه با فرزندان بپرهیزید.
11 ـ مشکلات شغلی و اقتصادی را کمتر به فرزندانتان انتقال دهید.
12 ـ از هر گونه اختلاف و دعوای زناشویی در محیط خانواده جداٌ خودداری کنید، زیرا موجب ایجاد اضطراب و ترس در فرزندانتان می شود.(رحماني ،1381)
2-1-25-نظریه های پیشرفت تحصیلی
اﻣﺮوزه ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ داﻧﺶآﻣﻮزان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺷﺎﺧﺺ ﻣﻬﻢ ﺑﺮای ارزﻳﺎﺑﻲ ﻧﻈﺎمﻫﺎی آﻣﻮزﺷﻲ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻋﻼوه ﺑﺮ اﻳﻦ، ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻫﻤﻮاره ﺑﺮای ﻣﻌﻠﻤﺎن، داﻧﺶآﻣﻮزان، واﻟﺪﻳﻦ، ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان، و ﻣﺤﻘﻘﺎن ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﻧﻴﺰ ﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤﻴﺖ ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻳﺎدﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎن ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﻼکﻫﺎی ارزﻳﺎﺑﻲ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻣﻌﻠﻤﺎن ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﺮای داﻧﺶآﻣﻮزان ﻧﻴﺰ ﻣﻌﺪل ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﻌﺮف ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲﻫﺎی ﻋﻠﻤﻲ آﻧﻬﺎ ﺑﺮای ورود ﺑﻪ دﻧﻴﺎی ﻛﺎر و اﺷﺘﻐﺎل و ﻣﻘﺎﻃﻊ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﺑﺎﻻﺗﺮ اﺳﺖ. ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﻫﻤﻴﻦ اﻫﻤﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﻈﺮﻳﻪﭘﺮدازان ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﺑﺴﻴﺎری از ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ﺧﻮد را ﺑﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﻛﺮده اﻧﺪ. از ﺟﻤﻠﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻣﻲﺗﻮان از ﻋﻮاﻣل نگرش می توان یاد کرد. در ادامه به بررسی نظریاتی چند پیرامون پیشرفت تحصیلی می پردازیم.(رضايي،85)
2-1-26- گانیه
گانیه معتقد است که برای یادگیری دو دسته شرایط وجود دارد: شرایط درونی و شرایط بیرونی. شرایط درونی که به آن مراحل یادگیری نیز می گویند، جریاناتی است که در هنگام یادگیری در درون یادگیرنده می گذرند. این مراحل عبارتند از انگیزشی، دریافتن، اکتساب، نگهداری، یادآوری، تعمیم هدف، عملکرد، و بازخورد. شرایط بیرونی یادگیری که به آنها رویدادهای آموزشی نیز گفته می شود، موقعیت های هستند که به وسیله معلم یا مربی فراهم می شوند تا یادگیرنده بتواند تحت آن شرایط مراحل یادگیری را بگذارند. در حقیقت کار معلم فراهم کردن شرایط بیرونی یادگیری که به آنها رویدادهای آموزشی نیز گفته می شود وموقعیتهایی هستند که به وسیله معلم یا مربی فراهم می شوند تا یادگیرنده بتواند تحت آن شرایط مراحل یادگیری را بگذراند. بنابراین کار معلم فراهم کردن شرایط بیرونی یادگیری برای تحقق یافتن مراحل درونی یادگیری است. به عبارت بهتر، رویدادهای آموزشی پیش بینی هایی هستند که هر معلمی در طرح درس خود برای انجام کارهای کلاسی صورت داده است. این شرایط عبارتند از جلب توجه، آگاه ساختن دانش آموزان از هدف، تحریک یادآوری آموخته های قبلی، ارائه محرک، فراهم ساختن راهنمایی یادگیری، فراخوانی عملکرد، فراهم ساختن بازخورد ارزیابی عملکرد و افزایش یادداری و انتقال.
2-1-27- بلوم
بلوم در نظریه یادگیری آموزشگاهی خود می کوشد تا متغیرهایی که موجب تفاوتهای افراد در پیشرفت تحصیلی می شوند را تعیین کند. وی معتقد است که اگر سه متغیری که مشخص کرده است، به دقت مورد توجه قرار گیرند، یادگیری در آموزشگاه ها به بهترین وجه صورت خواهد گرفت و آموزشگاه ها به سمت یک نظام آموزشی خالی از اشتباه قدم برخواهند داشت. این سه متغیر عبارتند از:
میزان تسلط دانش آموز بر پیش نیازهای مربوط به یادگیری مورد نظر
میزان انگیزشی که دانش آموز برای یادگیری دارد (یا می تواند داشته باشد).
میزان تناسب روش آموزشی با شرایط و ویژگی های دانش آموز (بلوم، 1982) .
2-1-28-عوامل مؤثر بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان
1ـ برنامه درسي را مي توان به سه گروه “برنامه درسي مورد انتظار (آنچه كه در فهرست دروس و يا هدف هاي يادگيري مندرج است)،” برنامه درسي اجرا شده “ (آنچه كه معلمين عملاً تدريس مي كنند در زبان پژوهش به آن اغلب فرصت يادگيري مي گويند) و “ برنامه درسي فرا گرفته” (آنچه كه كودكان واقعاً ياد مي گيرند) تقسيم نمود. شواهد زيادي وجود دارد مبني بر اينكه تقاضاي برنامه درسي در پيشرفت تحصيلي مؤثر است. به طور خلاصه مي توان اظهار داشت كه اگر دانش آموزان فرصت يادگيري چيزي را داشته باشند، معمولاً آن را فرا مي گيرند و اگر اين فرصت براي آنها فراهم نباشد، از يادگيري آن محروم خواهند شد. به عبارت ديگر ، هر چه ميزان تقاضا در “ برنامه درسي مورد انتظار” با ثابت فرض كردن بقيه عوامل بيشتر باشد، كودكان بيشتر ياد خواهند گرفت.(ساروخاني،83)
بسياري از كشورهاي در حال توسعه داراي مراكز برنامه ريزي درسي هستند، گر چه در بسياري از كشورها برنامه هاي درسي براي رهايي از نفوذ برنامه هاي قدرت هاي استعماري گذشته به صورت “ملي” تدوين شده اند، هنوز در برنامه هاي درسي برخي از كشورها اين وضعيت وجود ندارد و يا آنكه در طرف ديگر طيف به آنچه كه در ديگر كشورها كودكان براي يادگيري بخصوص در زمينه خواندن، رياضيات و علوم دارند، توجه كافي مبذول نشده است.
دو مقوله بايد مورد توجه قرار گيرد يكي تكنولوژي برنامه ريزي درسي و ديگري عوامل تعيين كننده برنامه درسي ، بسياري از عوامل مطالعات اندكي نياز دارند كه مراكز برنامه ريزي درسي بايد به انجام آن توجه داشته باشند.(همان)
تمايل به افزودن مطالب بيشتري به برنامه هاي درسي مشاهده مي شود بدون آن كه هرگز چيزي از آن كاسته شود. اخيراً حركت هايي براي پيراسته كردن برنامه هاي درسي ديده مي شود زيرا وضعيت كنوني و انباشتگي مطالب از جمله عوامل استاندارد پايين آموزشي به شمار مي رود.
برنامه هاي درسي بايد با دقت جرح و تعديل شوند و بايد توجه كرد كه مدارس حداقل آنچه را كه فارغ التحصيلان براي شروع به كار نياز دارند به كودكان بياموزند. دانش آموزان بايد همچنين پايه لازم را براي اينكه بتوانند به يادگيري پس ازفراغت از تحصيل ادامه دهند و محتوايي را كه بعداً به آن ها آموخته مي شود، سريعاً بياموزند، در مدرسه كسب كرده باشند.
برنامه هاي متعددي نظير ادغام آموزش و كار توليدي يا اضافه شدن موضوعات پيش حرفه اي به برنامه هاي درسي مورد آزمايش و تجربه قرار گرفته اند. ارزشيابي از چنين برنامه هايي، مادامي كه مسئله بيكاري حل نشده، تشويق به خود اشتغالي فارغ التحصيلان صورت نگرفته يا منابع مورد نياز افزايش نيافته است، نااميد كننده به نظر مي رسد.
بر اساس برخي از مطالعات، در حقيقت آن چه كه براي خود اشتغالي بزرگسالان در مناطق روستايي و شهري بصورت بالقوه از سودآوري بيشتري برخوردار است، سواد آموزي و مهارت هاي محاسبه، دانش كشاورزي و يا تا حدودي دانش علمي است. از نقطه نظر مسائل تعليم و تربيت، به نظر مي رسد برخي از اين برنامه هاي حرفه آموزي اگر معلمان از انگيزه كاري بالايي برخوردار بوده و آموزش موضوعات علمي را با آموزش مطالب نظري براي درك بهتر آن مطالب پيوند داده باشند كم و بيش نتايج جالبي دارند موفقيت آنها در حقيقت تا حدود زيادي به منابعي كه در اختيار بوده است بستگي دارد.
برنامه هاي درسي اغلب مورد انتقاد قرار مي گيرند و سبب عدم پيشرفت تحصيلي تلقي مي شود. معمولاً در اين امر عوامل عديده اي دخالت دارند و دانش كم معلم نيز به وضوح يكي از مشكلاتي است كه در بعضي از كشورها دليل شكست برنامه هاي درسي مي باشد.
زبان آموزش و زباني كه مواد آموزشي و كتابها به آن نوشته مي شود از مسائل ديگر است. براي نمونه نيجريه پس از استقلال زبان انگليسي را به عنوان زبان آموزش در پايه اول دبستان پذيرفت. در منطقه اي كه در آن مردم به زبان يوروبا صحبت مي كنند كودك بايد ابتدا زبان محلي را بياموزد و سپس زبان يوروبا و بعد وارد مدرسه اي شود كه در آن آموزش به زبان انگليسي صورت مي گيرد.(نظير كودك انگليسي زباني كه وارد مدرسه اي مي شود كه در آن به زبان ژاپني درس مي دهند.)
مطالعاتي در مناطقي كه از نيجريه كه به زبان هاي يوروبا و هاووسا تكلم مي كنند صورت گرفته نشان مي دهد يادگيري كودكان وقتي با زبان محلي تحت آموزش قرار مي گيرند بيشتر از زماني است كه آموزش آنها با زبان انگليسي صورت مي گيرد البته تغيير همه مواد آموزشي يا بازنويسي آنها به زبان هاي محلي كاري پر هزينه است. از طرف ديگر استفاده از زبان محلي ممكن است به يك موضوع سياسي تبديل شود زيرا بعضي از گروه ها ممكن است استفاده از زبان گروه ديگر را نپذيرند و در نتيجه اين مشكل در بسياري از كشورها حل نشده باقي بماند.
بالأخره امتحانات ملي بايد آنچه را كه در برنامه هاي درسي مورد توجه است منعكس كنند زيرا معلمين بر اساس محتواي سئوالات امتحاني تدريس مي كنند. در تمامي اين فعاليت ها مركز برنامه ريزي درسي بايد نقش قاطعي ايفا نمايد.
1ـ كتاب هاي درسي و مواد آموزشي هر جا كه كمبود كتاب و مواد آموزشي وجود دارد پيشرفت تحصيلي پايين تر است. تأمين يك كتاب به ازاي هر دانش آموز (و تضمين اينكه كتاب ها به مدرسه برسند و مورد استفاده معلمين و دانش آموزان قرار گيرند.)، ميزان پيشرفت تحصيلي و نرخ ماندگاري را افزايش مي دهد. در فيليپبن وقتي تعداد كتاب هاي درسي دوره ابتدايي از يك كتاب براي ده دانش آموز به يك كتاب براي دو دانش آموز تغيير يافت درصد قبولي دانش آموزان از 50 به 70 درصد در طي يك سال تحصيلي افزايش پيدا كرد (بانك جهاني ،1989)
فولر (1986 ) نشان داد كه كمبود كتاب درسي در برخي از موضوعات درسي مسئله اي وخيم تر از بقيه است ولي همواره اين كمبود بر ميزان پيشرفت دانش آموزان تأثير مي گذارد مشكل اصلي اين است كه چگونه مي توان كتاب درسي (يا حتي چند برگ) به تعداد كافي و به قيمت ارزان تأمين كرد و در عين حال تضمين نمود كه مواد آموزشي به دست دانش آموزان خاص به مدارس مناطق روستايي خواهد رسيد. مطالعات انجام شده در زمينه توزيع كتاب هاي درسي در نيجريه و اندونزي مشكلات عديده اي را كه در اين زمينه وجود دارد نشان مي دهد كه بر اساس آنها اقدامات اصلاحي آغاز شده است. چاپ كتاب هاي درسي به تنهايي كافي نيست بلكه بايد مطمئن بود كه اين مواد به مدارس خواهند رسيد كه مشكل اجرايي است و اين كه آنها بوسيله معلمان مورد استفاده قرار خواهند گرفت كه يك مشكل تعليم و تربيتي و در عين حال اجرايي است. در ارتباط با مواد آموزشي امكان دسترسي داشتن دانش آموزان به كتاب ها از طريق كتابخانه مدرسه نيز مطرح است. مطالعات فولر و ايفا هر دو نشان مي دهد كه هر چه تعداد بيشتري كتاب از كتابخانه مدارس توسط دانش آموزان به امانت گرفته شود ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان بيشتر است و در مدارس ابتدائي هر چه تعداد كتاب هايي كه در گوشه اتاق هاي درس قرار داده مي شود بيشتر باشد ميزان پيشرفت دانش آموزان در خواندن بيشتر خواهد بود.
1ـ معلم، روش تدريس و تربيت معلم ،پژوهش هاي زيادي در ارتباط با روش هاي تدريس و آنچه معلمان بايد براي به دست آوردن پيشرفت بيشتر در امر فرايند يادگيري ياددهي انجام دهند، صورت گرفته است.
2-1-29- تجربه معلمان
معلمان با سابقه گرايش بيشتري به سمت پرورش مهارت هاي آموزشي و كلاس داري از خود نشان مي دهند. آنها ميزان وقتي را كه براي امور اداري كلاس صرف مي شود، كاهش مي دهند. در بازگرداندن نظم به كلاس به سرعت عمل مي كنند و روش تدريسي را برمي گزينند كه وظايف بيشتري را بر دوش دانش آموزان قرار دهد. (آندرسون،1988) از اين بررسي نتيجه مي شود كه بايد تمام كوشش را به كاربست تا معلمين مجرب به طور يكسان در مناطق شهري حاشيه شهرها و مناطق روستايي به كار گرفته شوند و ترك خدمت و جابجايي تقليل يابد البته اين مسئله با حقوق معلمان و ارتقاء منزلت آنها ارتباط دارد.
2-1-30-آماده كردن درس و نمره دادن
معلميني كه براي آماده ساختن درس و همچنين نمره دادن تكاليف درسي و كار كلاس دانش آموزان وقت گذاري مي كنند نسبت به معلميني كه اين كار را انجام نمي دهند، دانش آموزان آنها نتايج بهتري كسب مي نمايند. اگر در تربيت معلم بر اين موضوع تأكيد شود و اگر معلمين براي در آمد اضافي مجبور به كار اضافي نباشند انتظار مي رود فرايند يادگيري بهبود يابد.
2-1-31- مهارت ها
معلميني كه در نظر دانش آموزان سخت گيرتر و متوقع تر هستند، معلميني كه توانايي برقراري سريع نظم را در كلاس درس دارا هستند، معلميني كه به روش نظام مند از كار خود ارزيابي مي كنند و بر آنچه كه يك دانش آموز ياد گرفته يا يادنگرفته در برابر همه آنچه بايد ياد مي گرفت به درستي واقفند و به دانش آموزاني كه مطالب را در بار نخست ياد نگرفته اند، فرصت فراگيري مجدد را مي دهند و معلميني كه به دانش آموزان كمك مي كنند تا ميزان اهميت مطالب را پي ببرند و بتوانند بين مطالب اصلي و فرعي تميز دهند، در معلمي موفق تر از معلمين ديگرند و دانش آموزان آنها از پيشرفت تحصيلي بالاتري برخوردارند.
برخي از معلمين فداكار توانايي اين را دارند كه در محروم ترين مناطق دانش آموزان را به فراگيري مطالب تشويق نمايند. آوالوس (1986) در اين زمينه مطالعاتي در چهار كشور آمريكاي لاتين انجام داده است و آنان را گل هاي سرخ فرهنگي ناميده است. ليكن مطالعات بيشتري نياز است تا بتوان به شيوه كار اين گونه معلمان كه نتايج بسيار خوبي را در كار با دانش آموزان محروم بدست مي آيند پي برد.
2-1-32- تحصيلات عمومي
مطالعات ليا(1976) نشان مي دهد كه معلميني كه داراي مدارج تحصيلي بالاتري پس از دوره متوسطه مي باشند نسبت به معلميني كه از مدارك تحصيلي پايين تر بر خوردارند موفقيت بيشتري داشته اند. البته اين دستاورد براي مسئولان آموزش و پرورش كشورهايي كه با كاهش بودجه آموزش و پرورش و با افزايش تعداد دانش آموزان روبرو هستند و مجبورند با گذراندن دوره هاي يك ساله براي فارغ التحصيلان سيكل اول يا دوم متوسطه آنها را براي تدريس در مدارس متوسطه آماده سازند، چندان تسلي بخش نيست.
2-1-33- تحصيلات در زمينه تعليم و تربيت
پاسو (1976) هيچ گونه تفاوتي بين ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و طول دوره هاي آموزش تعليم و تربيت معلمان آنها پيدا نكرده است. اين نتيجه نشان مي دهد كه در محتواي دوره هاي تربيت معلم مشكلاتي وجود دارد. چه نوع فعاليت هايي براي تدريس/ يادگيري انواع مختلف هدف ها و وظايف آموزشي در موضوعات مختلف درسي مورد نياز است؟ برخي از نتايج حاصله از فعاليت هاي معلمان كه بر يادگيري دانش آموزان اثر بخش است قبلاً ارائه شد. از اين گونه مطالعات است كه محتواي قسمت هاي تربيتي دوره هاي تربيت معلم بايد بيرون كشيده شود. اين مطالعات همچنين نشان مي دهد كه مي توان مدت زماني را كه به آموزش مطالب تعليم و تربيت به معلمان اختصاص داده مي شود كاهش داد مشروط بر آنكه انتخاب درستي از آنچه كه براي معلمان ضرورت دارد، انجام شده باشد.
آموزش ضمن خدمت به صورت معمول است: دوره هاي كوتاه مدت يك هفته اي و آنچه كه آموزش از طريق كار ناميده مي شود.
در حالت دوم، معلمين در طي هفته به فعاليت خود يعني تدريس در مدارس مشغول مي شوند ولي در هفته يكبار (نصف روز يا تعطيل آخر هفته) به همراه معلمين مدارس همجوار در مركز معلمان (يا در اتاقي از يكي از مدارس) دور هم جمع مي شوند. آنها به بحث پيرامون مشكلات مشترك مي پردازند و افرادي را نيز به عنوان ناظر يا راهنما به جلسات خود دعوت مي كنند. گفته مي شود كه آموزش از نوع اول فقط دو برابر مدت آموزش اثر بخش است و بعد از آن ارزش خود را از دست مي دهد. يعني اگر طول دوره ضمن خدمت يك هفته باشد معلمين تا دو هفته آنچه را كه آموخته اند در كلاس درس به كار خواهند بست و بعد از آن به شيوه گذشته عمل خواهند نمود. (فلوگر،1983) نشان داده است كه اثرات آموزش از طريق كار بر روي فعاليت هاي معلمان (و يادگيري شناختي) ماندگارتر از اثرات آموزش به شيوه دوره هاي ضمن خدمت كوتاه مدت خواهد بود. در اين زمينه نيز قبل از نتيجه گيري كلي بايد پژوهش هاي بيشتري انجام گيرد.
در برخي از كشورها آموزش ضمن خدمت اجباري نيست. نتايج مطالعات (اييا،1985) نشان مي دهد كه وقتي آموزش معلمان با فعاليت هاي عملي توام باشد (نظير توليد مواد آموزشي، ساختن ابزار ارزيابي) موفقيت آنها در امر تدريس بيشتر از معلماني است كه دوره هاي آموزشي را نديده اند و يا دوره هايي را گذرانده اند كه صرفاً جنبه نظري داشته است.
در بسياري از كشورها هنگامي كه معلمين در كلاس هاي ضمن خدمت شركت مي كنند دانش آموزان آنها تعطيل مي شوند و به اين ترتيب براي شركت معلمان در اين گونه كلاس ها هيچ گونه پرداخت اضافي صورت نمي گيرد. در برخي از كشورها نيز براي شركت معلمان در دوره هاي ضمن خدمت حق الزحمه هزينه سفر و مأموريت پرداخت مي شود كه مي توانند بسيار پرهزينه باشد.
(كارول،1988)پيشنهاد مي شود كه آموزش ضمن خدمت يا از طريق كار اجباري و حق الزحمه اي هم بابت آن پرداخت ميگردد. اين دوره ها لازم است به جنبه هاي عملي بيشتر توجه كنند و بر آموزش از طريق كار بيشتر تأكيد شود.
1ـ مدت زمان تحصيل در مدرسه و منزل ، مدت زماني كه به آموزش اختصاص داده مي شود در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان نقش زيادي دارد. بطور كلي هر چه كودكان زمان بيشتري صرف مطالعه نمايند. با ثابت نگهداشتن بقيه عوامل مطالب بيشتري فرا خواهند گرفت. تعداد روزهاي مفيد سال تحصيلي بين كشورها از 120 روز تا 240 روز در نوسان است. تعداد ساعات آموزش روزانه 2 تا 7 ساعت مي باشد. سن ورود به مدرسه از 4 سالگي تا 7 سالگي و (حتي بيشتر) تغيير مي كند. بنابراين براي كودكاني كه تا سن 14 سالگي در مدرسه مي مانند ، تعداد ساعات آموزش مي تواند بين 4000 تا 10000 ساعت در نوسان باشد.
بايد توجه داشت كه تعداد ساعات واقعي كه به امر آموزش اختصاص داده مي شود ممكن است با آنچه كه بر روي كاغذ مي آيد متفاوت باشد. كشورهاي زيادي وجود دارد كه در آنها سال تحصيلي رسماً 240 روز است ولي در عمل دانش آموزان 30 روز از سال تحصيلي را به دليل تعطيلات عمومي ديدار شخصيت ها و غيبت معلمين ناشي از بيماري، فوت و ازدواج خانواده، شركت در كلاس هاي ضمن خدمت و غيره آزاد هستند. بنابراين تعداد روزهاي واقعي تحصيل به مراتب كمتر خواهد بود. حضور معلم در مدرسه مسئله اي است كه نياز به توجه ويژه دارد. در برخي از كشورها اقداماتي بايد صورت گيرد (براي نمونه، دخالت دادن انجمن محلي يا والدين در مديريت مدرسه) تا معلمان براي تدريس در مدارس حضور پيدا كنند.
در خصوص مدت زماني كه بايد به آموزش هر ماده درسي اختصاص يابد و اينكه چند ساعت در هفته و براي مدت چند سال يك ماده درسي بايد آموزش داده شود، مطالعات زيادي مورد نياز است.(همان)
(كارول،1975) پيشنهاد كرد براي اينكه يك دانش آموز به خواندن درك مطلب زبان فرانسه به عنوان زبان خارجي تسلط يابد، به طور متوسط به شش سال مطالعه مداوم (با چهار يا پنج جلسه هفتگي) براي 40 هفته در سال نياز دارد كه دانش آموزان از انگيزه خيلي بالا برخوردار باشند و شرايط تدريس نيز بسيار خوب باشد اين مدت را مي توان حداكثر به 4 سال تقليل داد.
مدت زمان آموزش را مي توان از جنبه ديگري هم مورد مطالعه قرار داد و آن مدت زماني است كه عملاً در كلاس درس به امر يادگيري و تدريس اختصاص مي يابد و مدت زماني كه دانش آموزان عملاً براي يادگيري در كلاس صرف مي كنند (در مقابل خيال پردازي و غيره) بسياري از مطالعات انجام شده در اين زمينه نشان مي دهند كه هر چه اين مدت زمان بيشتر باشد با ثابت نگهداشتن بقيه عوامل، ميزان يادگيري دانش آموزان بيشتر است.
بالأخره، تكاليف درسي از اهمّيّت زيادي برخوردار دارند. دانش آموزاني كه تكاليف درسي بيشتري انجام مي دهند، در مقايسه با بقيه موفق ترند هر چند كه آن تكاليف مورد ارزشيابي و نمره گذاري قرار نگيرند. اگر به تكاليف درسي نمره داده شود و معلم ويژگي هاي هر دانش آموز را مورد توجه قرار دهد و به او كمك كند تا نقاط ضعف خود و راه اصلاح آنها را بشناسد، ميزان يادگيري به مراتب افزايش مي يابد. بديهي است اگر معلمين از انگيزه كافي براي كار كردن برخوردار نباشند يا به فعاليت هاي ديگر در ساعات بيكاري مشغول شوند، احتمال اينكه تكاليف درسي دانش آموزان مورد نمره گذاري قرار گيرد كم خواهد بود.(همان)
1ـ سازمان و تسهيلات مدرسه مطالعات (فولر،1982 ) نشان مي دهند كه هيچ گونه اختلافي بين ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در مدارس كوچك و بزرگ با تعداد دانش آموزان متفاوت مشاهده نشده است و در نتيجه مي توان ابعاد مدرسه را افزايش داد مشروط بر آنكه مديران اين گونه مدارس قبلاً آموزش هاي مناسب را ديده باشند.
در رابطه با نقش تراكم كلاس (تعداد دانش آموزا در كلاس) بطور كلي مطالعات نشان مي دهند كه در كلاس هاي كم تراكم موفقيت دانش آموزان بيشتر نيست، مگر آن كه تراكم كلاسي كمتر از 15 نفر باشد كه در اين صورت امكان آموزش انفرادي فراهم مي شود. همچنين مي توان اظهار داشت كه ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در كشورهاي صنعتي در كلاس هاي بيش از 45 نفري و در كشورهاي در حال توسعه در كلاس هاي بيش از 55 نفري كاهش مي يابد. جالب توجه است كه در مقايسه تطبيقي انجام شده بين دانش آموزان پايه پنجم 15 كشور، كره با تراكم 60 نفر در كلاس و ژاپن با 42 دانش آموز در كلاس رتبه اول را بدست آورده اند (اليا،1988) بنابراين آنچه در پيشرفت دانش آموزان نقش مهمي ايفا مي كند، تراكم كلاسي نيست بلكه آن چيزي است كه در كلاس اتفاق مي افتد. در مورد كلاس هاي با تراكم بيش از 60 دانش آموز در كلاس هيچ گونه مطالعه اي در دسترس نيست و به نظر مي رسد كه عدد 60 را بتوان به عنوان تراكم حدأكثر به حساب آورد البته مشروط بر آن كه اتاق درس به اندازه كافي براي آن تعداد دانش آموزان بزرگ باشد و معلم قبلاً با شيوه تدريس در اين گونه شرايط آشنا شده باشد.
يكي از مشكلاتي كه وجود دارد اين است كه معلمين معمولاً براي تدريس در كلاس هاي با تراكم متوسط آماده مي شود. بايد توجه داشت كه اگر تراكم كلاسي بالا رود، معلمين بايد آموزش هاي لازم را براي تدريس در كلاس هاي با تراكم بالا ببينند. همچنين بايد انگيزه كافي براي حضور آنها در كلاس هاي پر تراكم به وجود آيد كه به سادگي ممكن نيست.(همان)
استفاده از مدارس دو شيفت و سه شيفت اين امكان را مي دهد كه بدون افزايش هزينه اي سرمايه اي بتوان از تعداد بيشتري دانش آموز ثبت نام كرد. در صورتي كه معلمين فقط در يكي از نوبت ها تدريس كنند به نظر مي رسد اينكه دانش آموز در كدام نوبت در مدرسه حضور يابد، تأثيري در پيشرفت تحصيلي وي نخواهد داشت. البته بسياري از معلمان براي بدست آوردن درآمد بيشتر در دو نوبت (گاهي در دو مدرسه متفاوت) تدريس مي كنند از والدين نيز ترجيح مي دهند فرزندان آنها در نوبت اول كه هوا خنك تر است و كودكان آماده ترند، به مدرسه بروند. گرچه در بسياري از كشورها مدارس بصورت دو يا چند نوبتي در آمده اند، به نظر مي رسد كه تأثير چنداني بر نتايج نداشته است. جمع آوري اطلاعات بيشتر در اين زمينه بسيار مفيد خواهد بود.(مونتوسوري،1984)
2-1-34-مدارس شهري و روستايي
در بسياري از كشورها، بين پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مناطق شهري و روستايي اختلاف زيادي مشهود است و به ندرت ممكن است اين اختلاف به نفع مناطق روستايي باشد، مگر در مقايسه با مناطق پست حومه شهرهاي بزرگ كه ممكن است از كيفيت پايين برخوردار باشند. در بقيه موارد اين مناطق روستايي هستند كه از وضعيت بدتري نسبت به مناطق شهري برخوردارند.
در اين خصوص بايد توجه كرد كه تخصص نابرابر منافع بين مدارس مختلف در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان آن مدارس مؤثر است. اطلاع از نسبت تعداد ميز و نيمكت به ازاي هر دانش آموز تعداد تخته سياه قابل استفاده به ازاي هر اتاق درس، تعداد اتاق هاي درس با كف خشتي، چوبي، سيماني تعداد روشنايي به ازاي هر اتاق درس، تجهيزات مورد نياز براي آموزش عملي علوم (ويا حتي در كشورهاي غني تر، فضاي آزمايشگاه و كاربرد آنها به ازاي هر دانش آموز) و… با استفاده از نتايج سرشماري به سادگي ميسر است.
وقتي دستيابي به اين گونه اطلاعات اساسي در سطح ناحيه، منطقه يا كشوري ممكن نباشد به ناچار بايد حدأقل هر چند سال يكبار اين گونه اطلاعات جمع آوري شود. مي توان در جايي كه سرشماري صورت نمي گيرد. اين گونه اطلاعات را با استفاده از روش نمونه گيري به دست آورد داده بايد تجزيه و تحليل شوند و اقدامات مناسب براي هر چه بيشتر بر قرار كردن برابري بين مدارس انجام گيرد. از انجمن هاي محلي نيز مي توان در اين زمينه كمك خواست. از سياست ملي هند در اين مورد مي توان بسياري مطلب آموخت. تسهيلات اساسي نظير دو اتاق نسبتاً وسيع تخته سياه، نقشه، نمودار و ديگر مواد آموزشي براي همه مدارس ابتدايي بايد فراهم گردد.(آدلر،1987)
مشكلات ويژه اي در مدارس مناطق دور افتاده وجود دارد. مدارس در اين گونه مناطق اغلب كوچك هستند و گاهي فقط يك معلم دارند كه بايد شش پايه دوره ابتدايي را به تنهايي تدريس كند. در چنين شرايطي بايد آموزش هاي لازم به معلمين داده شود و در اين زمينه كشورهاي در حال توسعه مي توانند از تجربيات كشورهاي پيشرفته استفاده كنند. مشكل ديگر جذب معلمين براي كاركردن در مدارس روستايي (اغلب دور افتاده) و نگهداري آنها در اين گونه مناطق است. (چيووري،1988)
عدم تمايل معلمين آموزش ديده براي رفتن و ماندن در مناطق روستايي به خوبي آشكار است. كيفيت معلمين مناطق روستايي با ميزان پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ارتباط دارد. پاداش نقدي و تأمين مسكن رايگان كه مي تواند پرهزينه باشند هميشه كافي نيستند.
نقش مدير مدرسه نيز بسيار حائز اهميت است. فولر (1986) نشان داده است كه نقش مدير مدرسه اغلب با نوع مدرسه (نظري، حرفه اي) و فرهنگ محيط در ارتباط است. آموزش رسمي مديران مدارس پس از انتخاب آنها به اين سمت، اثرات مثبتي بر نحوه اداره مدرسه داشته و بايد احتمالاً بخشي از آموزش ضمن خدمت يا از طريق كار تلقي شود. هزينه اين آموزش از طريق كار ناچيز است مگر براي گروهي كه در رابطه با محتواي اين دوره و تهيه مواد آموزشي مورد نياز فعاليت مي كند. محتواي آموزشي اين دوره ها بايد به صورت ملي تهيه شوند و در هنگام بررسي محتواي چنين دوره هايي در ديگر كشورها به ويژه كشورهاي صنعتي بايد دقت كامل مبذول گردد.
در مناطقي كه بيشتر والدين بي سواد يا كم سواد هستند، مديران مدارس مي توانند برنامه هايي را براي والدين تهيه كنند و از اين طريق در رفتار والدين تغيير ايجاد كنند. براي نمونه به آنها بياموزند كه فرزندان خود را مجبور كنند تا درس ها را براي آنان بخوانند، يا به والدين آنچه را كه آموخته اند تعريف نمايند. چنين برنامه هايي اثرات بسيار شگفتي بر پيشرفت دانش آموزان به ويژه دانش آموزان پايه هاي دوم و سوم كه از نظر خواندن ضعيف هستند داشته باشد.(ساواديسيوي،1982)
اقدامات زيادي در اين زمينه صورت گرفته كه ارزش ثبت و خلاصه كردن را دارد. در تمامي اين اقدامات نقش مديران مدارس توجه بوده است.
1ـ آموزش از راه دوروقتي از برنامه هاي آموزشي از راه دور و استفاده از راديو يا وسايل ارتباطي ديگر به عنوان يك وسيله تكميلي براي آموزش در كلاس درس استفاده شود، در بالا بردن پيشرفت تحصيلي دانش آموزان مي تواند مؤثر باشد. (مكاناني،1982)
توليد اوليه برنامه هاي درسي پرهزينه است. ليكن هزينه سرانه به ازاي هر دانش آموز كم خواهد بود. همان گونه كه (مكاناني،1982) تأكيد مي ورزند، ضرورت است كه هر يك از عناصر مورد آزمايش قرار گيرند و در صورت ضرورت قبل از اجراي برنامه تجديد نظر لازم در آنها صورت گيرد. وقتي تمرين ها خيلي به سرعت و بدون اجراي آزمايش هاي لازم شود، تأخيري بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان نخواهد داشت و هزينه هاي اوليه توليد به هدر خواهد رفت.
عوامل زيادي وجود دارند كه فرايند يادگيري را تحت تأثير قرار مي دهند و پژوهش هاي زيادي در اين زمينه انجام شده كه ارائه آنها در اينجا ممكن نيست. با گسترش پژوهش ها بايد به توان تأثيرات عوامل مختلف را تشخيص داد. ضروري است نسبت به جمع آوري اطلاعاتي كه پيشرفت دانش آموزان تأثير مثبت يا منفي و يا احتمالاً تأثيري ندارند، اقدام شود. نظرات زيادي در اين زمينه وجود دارد كه اين پژوهش ها مي تواند صحت و سقم آنها را نشان دهد. به علاوه ضروري است هر كشوري مكانيزمي براي قضاوت در مورد سلامت آموزش و پرورش و هدف هاي برنامه ريزي در اختيار داشته باشد.(خلخالي،1383)
اولياء و معلمين براي اين كه از وضعيت تحصيلي دانش آموزان در مواد درسي مختلف آگاه شوند و بدانند در چه قسمتي بايد بيشتر كوشش نمايد، نيازمند اطلاعات هستند، مدير مدرسه نياز دارد در باره نقاط قوت و ضعف هر يك از كلاس هاي مدرسه (در باره تفاوت هاي جنسي) اطلاعات داشته باشد و همچنين بايد بداند و ضعف مدرسه او در هر پايه تحصيلي در مقايسه با مدارس مشابه ديگر چگونه است؟ مدير مدرسه بايد مجموعه فعاليت هاي مدرسه را برنامه ريزي كند و اطلاعات لازم را براي برنامه ريزي فعاليت هاي سال آينده در اختيار داشته باشد. مسئول منطقه بايد بداند كه هر يك از مدارس چگونه كار مي كند، نسبت به تفاوت هاي شهري و روستايي و نظاير آن آگاهي داشته باشد تا بداند در چه قسمتي داد منابع بيشتر مفيد خواهد بود و براي اين كار نيازمند اطلاعات است. اداره برنامه ريزي ملي در زمينه نحوه عملكرد مناطق و استان هاي مختلف كشور نيازمند اطلاعات است. همچنين اطلاعاتي در زمينه نقش هر يك از عوامل (موقعيت مكاني، تجهيزات، آموزش معلمان، كيفيت تدريس، مديريت مدرسه و … ) در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در مواد درسي مختلف و مناطق و مدارس نياز دارد. اداره برنامه ريزي همچنين بايد بداند كه آيا فارغ التحصيلان و آموزش ديدگان در ارتباط با جامعه به آساني كار پيدا مي كنند و مشاركت آنها در توسعه اقتصادي و اجتماعي چگونه است؟ كه اين موضوع البته مطمح نظر اين نوشته نيست.(سراج زاده،82)
چنين داده هايي را مي توان از طريق بررسي هاي منظم جمع آوري و در اختيار تصميم گيرندگان سطوح مختلف قرار داد. وقتي كه نظام هاي آموزشي اطلاعات لازم را در چنين زمينه هاي اساسي نظير تعداد دانش آموزان هر كلاس/مدرسه، تعداد اتاقهاي درس ، كتاب و ميز تحرير و نظاير آن در اختيار نداشته باشند، مي توان به سادگي آنها را از طريق ارزيابي هاي منظم به دست آورد.
وقتي تفاوت هاي زيادي در تدارك و همچنين عملكرد مدارس يا مناطق نسبت به هم وجود داشته باشد مي توان تأخير اين تفاوت ها را بر نتايج عملكرد مدرسه، نظير پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ، رفتار و مهارت هاي آنها ارزيابي نمود. اين ها از اطلاعاتي هستند كه برنامه ريزان آموزشي به آنها نياز دارند.
ضمناً داشتن اطلاعاتي از ديگر كشورها و مقايسه ميزان پيشرفت تحصيلي يك كشور با آن ها (به ويژه با كشورهايي كه از نظر اقتصادي در مرتبه مشابهي دارند) و مقايسه ميزان تفاوت ها در مقايسه با ساير كشورها مي توان بسيار سودمند باشد.
بدون ارزيابي منظم، آگاهي از سلامت يك نظام غير ممكن است. و اين در حالي است كه هزينه ايجاد و احد ارزيابي حدود در صد مجموع بودجه مدارس ابتدايي و متوسطه خواهد بود.( سيف ،1368)
2-1-35-دستور العمل برای والدین در باره پیشرفت تحصیلی فرزندان
برای آن که فرزند خود را به مدرسه علاقمند کنید و او را در مسیر پیشرفت تحصیلی قرار دهید دستور العمل زیر را به کار ببندید. به کار بردن این موارد مستلزم آگاهی و صرف وقت است، ولی نتایجی که بدست می دهد فرزندانی صالح و پرورش یافته می باشد که بهترین ثمره عمر و باقیات صالحات خواهد بود.
ـ برای فرزند خود موفقیت ایجاد کنید. موفقیت در یک مورد موفقیت های بعدی را به همراه خواهد داشت.
ـ کمک کنید تا فرزندان شما برای یادگیری یا انجام هر عملی حواس خود را متمرکز کنند و این کار به تمرین نیاز دارد.
ـ سرعت و دقت دو عامل اصلی در موفقیت تحصیلی است. فرزندان خود را با انجام تمرینات و تشویق عادت دهید که تکالیف و سایر امور تحصیلی را سریع و دقیق انجام دهند.
ـ ایجاد موفقیت در فرزند اعتماد به نفس او را تقویت می کند، ولی تجربه شکست نیز در زندگی ضرورت دارد، بنابر این در مواردی باید کودک را با شکست مواجه سازید تا ترس از شکست در او از بین برود.
ـ استعدادهای خاص را در کودک پیدا کنید و پرورش دهید.
ـ به پرسش های کودکان خود در حدّ فهم آنان پاسخ دهید و آنان را به سؤال کردن تشویق کنید.
ـ برای رفتن فرزند خود به دبستان قبل از آمادگی و سنّ مناسب عجله نکنید. تعجیل در شروع آموزش عواقب سوء تربیتی و گریز از مدرسه را به دنبال خواهد داشت.
ـ فرزند خود را در پیشرفت تحصیلی با دانش آموزان باهوش تر مقایسه و شماتت نکنید.
ـ توقع خود را در پیشرفت تحصیلی فرزندتان در حدّ استعداد و توانائی او محدود کنید.
ـ در انتخاب رشته تحصیلی فرزندتان و ورود به دانشگاه با مشاوران راهنمائی مشورت کنید و نظرات خود را به فرزندتان تحمیل نکنید.
ـ اگر فرزندتان در رفتن به مدرسه و درس خواندن تنبلی می کند، از روش تنبیه و تهدید و یا رشوه دادن به وی خودداری کنید. ایجاد موفقیت برای وی و تشویق بهترین روش برای بکارگیری او است.
ـ در مواجهه با فرزندان در امور تربیتی سعی کنید از افراط و تفریط بپرهیزید. صراط مستقیم در تربیت تعدیل بین افراط و تفریط و کاربرد اصول علمی است.
ـ مواردی از آموزش ها با وجود اهمیت زیاد مورد توجه نیست، پرورش عامل گوش دادن ـ آموزش در نحوه نشستن ـ راه رفتن و مشاهده کردن از این جمله است. با کمک مدرسه به این موارد توجه نمائید.
و... . (شريفي،85)
2-1-36- توصیه به والدین در مورد مقایسه دانش آموزان
1- هیچگاه فرزندان خود را در امور تحصیلی با دیگری مقایسه نکنید و آن ها را رقیب کسانی که از آنان باهوش ترند قرار ندهید.
2- در رقابت با دیگران دو حالت اتفاق می افتد یا ظرفیت هوشی دو کودک مشابه است یا یکی از دیگری بیشتر یا کمتر می باشد. در حالت دوّم به هیچ وجه رقابت سازنده نیست. در حالت اوّل در صورتی که رقابت، حالت غیر اخلاقی پیدا نکند و رعایت شرایط و حدود بشود می تواند سازنده باشد.
3- دانش آموز را به جای آن که با دیگران مقایسه کنید با خودش مقایسه کنید. در صورتی که پیشرفت داشته باشد او را تأیید و تشویق نمائید.
4- در تأیید و تشویق حتّی الامکان از محرک های طبیعی مانند احساس پیشرفت، رضایت خاطر، تحسین و مشابه آن استفاده کنید و در صورتی که از محرک های غیر طبیعی مانند جایزه دادن و پاداش دادن به صورت های مختلف استفاده کنید، اصل اعتدال را رعایت نموده و از این که جایزه به جای وسیله هدف قرار گیرد پرهیز نمائید. معلّمینی که بدون جهت دانش آموز را زیاد نمره می دهند ناآگاهانه بزرگترین خصومت را به خانواده و دانش آموز اعمال می کنند.
معلّم و اولیاء مدرسه را به نمره زیاد دادن از طریق خواهش و فشار تشویق نکنید. (عبدالمحمد،85)
2-1-37-مشکلات مرتبط با تکالیف مدرسه
1. به فرزندتان القا کرده و بباورانید که انجام تکالیف مدرسه جزو وظایف ذاتیش بوده و این مسئله بخش اساسی فلسفه وجودیش را توجیه می کند. چه در غیر این صورت، درس خواندش هیچ گونه توجیه عقلانی نخواهد داشت. از طرف دیگر، در این رابطه باید از هر گونه دخالت کردن و مسئولیت پذیری خودداری کرده و این مسئولیت و وظیفه را به صورت تام و تمام به کودکتان واگذار کنید. چون هر چقدر احساس مسئولیت و حساسیت شما در این رابطه بیشتر باشد به همان اندازه نیز، پشت گوش اندازی و سهل انگاری کودک بیشتر می شود. با این وجود شما نیز نباید از وظیفه اصلی خود که همانا مدیریت درست و نظارت دورا دور است غافل شوید.
2. برای این که در کودک سهل انگار، عادت سازنده ای شکل گیرد، لازم است که تکالیف درسی در مکان و زمان ثابت و مشخصی انجام شود برای مثال، این کار پس از صرف شام و شستن ظروف باید انجام شود، چون در این مقطع زمانی محیط آشپزخانه می تواند برای این کار مناسب باشد.
از طرف دیگر، امتیاز این کار در این است که کودک در اثر گذشت زمان در برابر این وظیفه ذاتی خود شرطی شده و در آینده بدون آنکه نیازی به نظارت و کنترل شما باشد، به طور خودکار در این مکان و زمان تکالیفش را انجام خواهد داد.
3. برای این که انجام تکالیف، هر چه بیشتر برای کودک جالب و جذاب باشد لازم است که محیط کار کودک، هر چه بیشتر برانگیزاننده و کشش آفرین گردد. برای مثال، میز کار کودک باید بزرگ و تمیز بوده و در عین حال اتاق نیز نورگیر خوبی داشته باشد تا کودک بتواند با گشودن پنجره هوای اتاق را تهویه نماید. همین طور، کودک در جریان کار باید به شارژرهای غذایی چون، تنقلات خوشمزه دسترسی داشته باشد. از سویی دیگر، محیط کار کودک باید بر ترجیحات و شخصیت کودک سازگاری و همخوانی داشته باشد. برای مثال، برخی از کودکان در جریان کار تمایل به گوش دادن موزیکی ملایم دارند و این در حالی است که برخی از کودکان سکوتی دلچسب را برای این کار ترجیح می دهند. به هر صورت، در این رابطه جهت کارآیی و بازدهی بیشتر، باید ترجیحات و اولویت های کودک مورد توجه قرار گیرد. گذشته از این، برخی از کودکان در برابر تشویق و ترغیب بهتر عمل می کنند تا تنبیه و تهدید. پس بهتر است که تحسین و تشویق را جایگزین توپ و تشرتان نمائید تا راحت تر به مقصودتان دست یابید.
4. در رابطه با این وظیفه مهم کودک، هیچ گاه متوسل به پاداش و مجازات نشوید چون ابزار «هویج و چماق» در این رابطه از کارایی بر خوردار نمی باشد چون اولا این حربه و رویکرد سبب می شود که فرآیند یادگیری کودک مختل شود و در ثانی، این مسئله سبب تشدید استرس و اضطراب کودک می شود. گذشته از این، در برخی از مواقع، کودک به راحتی می تواند تنبیه و تشویق را بی اثر کرده و آنرا کاملاً نادیده بگیرد.(سيد مهدي حسيني – با تلخيص از كتاب مشاوره والدين در مسايل تربيت و تحصيلي فرزندان ،ص 94-105)
2-1-38- نقش اولياء در پيشرفت تحصيل كودكان
محيط خانوادگي دانش آموزان پيشرفته درسي با محيط خانوادگي دانش آموزان ضعيف چه تفاوتي دارد؟
معلمان غالباً در كلاسهاي خود به دانش آموزاني برخورد مي كنند كه با هوش سرشار و كنجكاوي وافر خود نه تنها مطالب درسي را به سرعت فرا مي گيرند بلكه وجود پرانرژي آنان، سؤالاتي كه دركلاس مطرح مي كنند و طرز درس جواب دادن آنان، محركي نيرومند در جهت پيشرفت كلاس محسوب مي شود. مسلماً هر آموزگاري آرزومند است در كلاس خود هرچه بيشتر از اين قبيل دانش آموزان داشته باشد. اما در كنار اين شاگردان، كودكان ديگري نيز به چشم مي خورند كه گاه غرق در روياي خود خاموش و آرام گويي در فضاي ديگر و در دنياي ديگري غوطه ورند.
اينان هرگز سؤال نمي كنند كه هيچ گاه پاسخ صحيح و كامل در مقابل سؤالات معلم خود ندارند و اغلب به هنگام جواب دادن درس مضطرب خجالتزده و ناراحتند. گاهي نيز برعكس عصبي، پرخاشگر و ناآرام به نظر مي رسند كه اين حالت به خصوص در حياط مدرسه و ضمن بازي با همكلاسان به چشم مي خورد. گويي اين دانش آموزان مي خواهند تلافي سكوت و كسالت ساعات گذرانده شده در كلاس را با فرياد و حركات خشن جسماني جبران كنند.
در بسياري از كشورها براي پي بردن به عمل اختلاف كودكان در يادگيري مطالب درسي تحقيقات فراواني انجام شده است تا با تشخيص اين نكته كه چرا برخي از دانش آموزان با وجود داشتن هوش كافي نمي توانند مانند سايرين مطالب را فرا گيرند به آنان كمك گردد و از شكست تحصيلي آنان جلوگيري به عمل آيد زيرا عقب افتادگي هاي تحصيلي و فقدان روشهاي مناسب آموزشگاه براي مقابله با آن نه تنها اعتماد به نفس دانش آموز را به تدريج از بين مي برد بلكه آينده شغلي و حرفه اي او را نيز به خطر بيندازد.
در سالهاي اخير گروهي از متخصصين تعليم و تربيت در كشور ضمن بررسي و تحقيق در مورد علل عقب افتادگي تحصيلي دانش آموزان با خانواده هاي بسياري نيز تماس حاصل نموده و با مادران فراواني مصاحبه نموده اند تا ضمن آشنايي با محيط خانوادگي شاگردان خصوصيات خانوادگي دانش آموزان پيشرفته و دانش آموزان ضعيف و عقب افتاده درسي كلاسها را با هم مقايسه كنند.
آن طور كه از نتايج تحقيقات بر مي آيد محيط خانوادگي اين دو دسته دانش آموزان كاملاً از نظر مادي و فرهنگي با هم فرق دارند و از آن گذشته طريق آموزشي مادران بر فرزندان خود در ميان طبقات اجتماعي نيز متفاوت است. در طي تحقيقات مسلم گشته است كه مادران شاگردان زرنگ اغلب گرمتر و با محبت تر از مادران ديگر به نظر مي رسند و از ابزار محبت، صحبت و همكلامي با كودك خود ابا ندارند اين مادران به شخصيت فرزندشان احترام مي گذارند، او را كمتر سرزنش مي كنند، توانائي هاي او را در نظر مي گيرند و بدون اينكه فشار زياد به وي وارد كنند يا دائم براي درس و مشقش از او باز خواست نمايند، محيط مناسبي در خانه برايش فراهم مي كنند تا بتواند در آرامش كامل تكاليفش را انجام دهد. اين مادران ضمن زير نظر داشتن تكاليف درسي فرزندشان را آزاد مي گذارند تا آنطور كه مايل است درس بخواند و استقلال و خودكاري را در او تشويق مي كنند در حاليكه اغلب مادران كه فرزندشان عقب افتادگي تحصيلي دارند به فرزند خود كمتر فرصت مي دهند تا مسائل و مشكلاتش را خودش حل كند. مثلاً به هنگام راهنمايي درس به او كمتر مهلت مي دهند تا كودك خودش فكر كند و جواب صحيح را بيابد بلكه اغلب مايلند به زور مفاهيم و اطلاعات را به همانگونه كه در كتاب نوشته شده است به او منتقل كنند بسياري از اين مادران به طور ناخودآگاه از بزرگ شدن و مستقل شدن فرزند خود واهمه دارند و با مراقبتها و دخالتهاي فراوان جلوي رشد استقلال او را مي گيرند به علاوه آنان در موارد بسيار و به بهانه هاي مختلف فرزند خود را سرزنش مي كنند و با مقايسه دائمي او با كودكان مانع رشد اعتماد به نفس در او مي گردند.
متخصصين تعليم و تربيت ضمن بررسي كيفيت تربيتي و خانوادگي اين دو دسته از دانش آموزان به اين نتيجه رسيده اند كه محيط زندگي دانش آموزان ساعي و پيشرفته در موارد زير با محيط خانواده دانش آموزان ضعيف و عقب افتاده درسي اختلاف دارد:
1- برخورداري دانش آموزان ساعي از محيط گرم و با ثبات خانوادگي در خانواده شاگردان پيشرفته اختلاف عقيده، جر و بحثهاي بيهوده و دعواهاي خانوادگي مي تواند مولد اضطراب و ناآرامي در كودك گردد كمتر وجود دارد و به طور كامل خانواده آرام و پر تفاهم به نظر مي رسد.
2- برخورداري از وقت آزاد و توجه والدين: اوليا شاگردان زرنگ به خصوص مادران آنان وقت بيشتري را صرف تربيت و آموزشي فرزند خود مي كنند با او بيشتر به صحبت و بازي مي پردازند به او جرأت اظهار نظر و شركت در تصميم گيريهاي خانوادگي را مي دهند از او انتظار پيشرفت و ترقي دارند و او را به صورت فرد مسئولي مي بيند كه داراي توانايي ها و استعدادهاي متعدد است بنابراين محيط خانه و برنامه هاي زندگي خود را طوري تنظيم مي كنند كه به رشد و تعالي اين توانايي ها بينجامد اين مادران به فرزند خود توجه نشان داده و اجازه مي دهند كه او غمها، شاديها و نگرانيهايش را بدون اينكه مورد تمسخر و يا سرزنش قرار بگيرد آزادانه ابراز كند.
3- توافق اولياء در مورد مسائل تربيتي- در غالب خانواده هايي كه مورد مصاحبه قرار گرفته به نظر مي رسيد كه پدر و مادر در مورد مسائل تربيتي توافق دارند و كمتر اتفاق مي افتد كه پيشنهاد مادر و راه و روش تربيتي او مورد سرزنش و انتقاد پدر خانواده قرار گيرد و يا برعكس به عبارت ديگر پدر و مادر هر كدام با تائيد نظر و روش ديگري به تحكيم شخصيت وي در خانواده كمك مي كنند بديهي است اختلافات سليقه اي اولياء دور از چشم و حضور كودكان مورد بحث و بررسي قرار گرفته، اولياء سعي مي كنند به نحوي به توافق برسند.
4- تحمل اولياء در مقابل سروصدا و ريخت و پاش كودكان – اولياء دانش آموزان پيشرفته اكثراً در مورد سروصدا و ريخت و پاش كودكان تحمل بيشتري از خود نشان مي دهند و با اينكه به نظم و تربيت محيط خانه توجه دارند اما شادي و آرامش كودك بر ايشان اهميت ويژه اي دارد و به آثار مثبت و تربيتي بازي در رشد كودك واقفند اما مادران اين دانش آموزان فرزندان خود را طوري عادت مي دهند كه پس از پايان بازي و يا كارهاي درسي خود به تناسب سن و توانائيش به مرتب كردن و نظافت محيط اطراف بپردازند و در حفظ پاكيزگي و زيبائي محيط زندگي او را نيز شريك مي نمايند.
5- تحمل اولياء در مورد عدم اطاعت كودكان از بزرگسالان- با اينكه هر دو دسته نسبت به عدم اطاعت كودكان از پدر و مادر و به طور كلي بزرگسالان حساس بودند اولياء كودكان ضعيف به طور محسوسي كم تحمل تر و حساس تر از دسته ديگر اولياء به نظر مي رسيدند ضمن محاسباتي كه با مادران مختلف انجام گرفت مشخص گرديد كه مادران شاگردان پيشرفته در مقابل شيطنت ها و احياناً كارهاي ناپسند خود كه از روي ناآگاهي انجام مي شده كمتر به تنبيه و سرزنش متوسل مي شوند بلكه سعي مي كنند ضمن صحبت، استدلال و بحث در مورد موضوع، كودك را نسبت به عواقب رفتارش آگاه كنند و ضمناً فرصتي براي جبران كار ناشايست در اختيار او قرار دهند در حاليكه برخي از مادران شاگردان عقب افتاده درسي اظهار مي داشتند كه اكثراً با تنبيه بدني، داد كشيدن و سرزنش كودك سعي مي كنند مسائل انضباطي را حل كنند.
6- عكس العمل اوليا در مقابل انتظارات و توقعات بلهوسانه فرزند- به نظر مي رسد كه مادران شاگردان زرنگ از قدرت شخصيتي بيشتري برخوردار بوده مي توانند بدون ابراز خشونت در مقابل هوسها و توقعات زياد فرزند خود مقاوم و با ثبات باشند در حاليكه مادران شاگردان ضعيف، گاه خشن، زماني تسليم و گاهي نا مطمئن و متزلزل به نظر مي رسند برخي از اين مادران اظهار داشتند كه براي تهديد و ترساندن به شوهر خود شكايت مي كنند چيزي كه مسلماً به رابطه خوب و سالم پدر و فرزند لطمه وارد مي آورد و باعث مي شود تصوير خشن و نامهرباني از پدر در ذهن فرزند باقي بماند.
نكات فوق ثابت مي دارد كه فضاي خانوادگي كودكاني كه معمولاً رديف هاي عقب كلاس را اشغال مي كنند و مشكلات درسي فراوان دارند داراي كيفيت پاييني است.
محيط زندگي اين دانش آموزان غالباً بي ثباتي نا آرام و خالي از تجربيات مفيد تربيتي است مادرانشان كم حوصله و گرفتار به نظر مي رسند و كمتر تحمل سروصدا و بازيهاي كودكانه فرزند خود را دارند. رفتار اين مادران در برخورد به مسائل و مشكلات كودكان تا حدودي خشن و نا آرام است اين رفتار واكنش هاي ناشي از ترس و نگراني را در كودكان به وجود مي آورد و مانع رشد ذهني آنان مي گردد براي همين است كه اين قبيل شاگردان در مقابل هر نوع فعاليت آموزشي ابراز انزجار يا بي علاقگي مي نمايند و رفته رفته با از دست دادن حسن اعتماد به نفس به صورت دانش آموزان ضعيف و عقب مانده تحصيلي در مي آيند.(كريمي،85)
محيط خانوادگي دانش آموزان پيشرفته درسي با محيط خانوادگي شاگردان ضعيف چه تفاوتي دارد؟
بي تفاوتي- بي حوصلگي- خشونت اولياء واكنشهاي ترس و اضطراب را در كودكان به وجود مي آوردكه به سلامت روان آنان صدمه مي زند و رشد ذهني را متوقف مي سازد.
شاگردان زرنگ غالباً از محيط گرم و با ثبات خانوادگي- وقت بيشتر- توجه بيشتر و تحمل اولياء خود برخوردارند.
2-2-پیشینه تحقیق
قاسمی تادوانی (1392)تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه بین مهارتهای ارتباطی با پیشرفت تحصیلی و خلاقیت در دانشجویان علوم پزشکی شیراز انجام داد. این پژوهش از نوع کاربردی بوده و برای اجرای آن از روش توصیفی- همبستگی استفاده شده است.نتایج پژوهش نشان داد که مهارت¬های ارتباطی دانشجویان بر روی خلاقیت آنها تأثیر گذار است و اگر دانشجویان در ارتباط خود با دیگران به پنج مولفه مهارت ارتباطی (گوش دادن، توانایی دریافت و ارسال پیام، بینش نسبت به فرایند ارتباط، کنترل عاطفی، ارتباط توأم با قاطعیت) توجه لازم را داشته باشند این امر می¬تواند بر خلاقیت آنان تأثیر گذار باشد و خلاقیت آنان از افرادی که از مهارت¬های ارتباطی کمتری برخوردارند بیشتر می¬باشد. ولی مهارت¬های ارتباطی دانشجویان بر روی پیشرفت تحصیلی آنها تاثیر گذار نبوده است و داشتن مهارت ارتباطی مناسب یا غیر مناسب نتوانسته است تاثیری بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان داشته باشد.
نجفی نیاسر(1391) تحقیقی تحت عنوان مطالعه رابطه بین مهارتهای ارتباطی اساتید دانشکده فنی دختران تهران ولیعصر با اثر بخشی آموزشی انجام داد. برای انجام این تحقیق با استفاده از روش پیمایشی با تکنیک پرسشنامه، 197دانشجو در 12 رشته تحصیلی در دانشکده فنی ولیعصر تهران در سال 91با استفاده از نمونه گیری تصادفی مورد سوال قرار گرفتند.بعد از جمع آوری پرسشنامه ها داده ها با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد، آمار استنباطی که در تجزیه و تحلیل به کار گرفته شد شاملضریب همبستگی پیرسون می باشد. بعد از تحلیل و بررسی های انجام شده نتیجه گرفتیم که: هر اندازه مهارتهای ارتباطی اساتیدبیشتر تقویت شود،اثر بخشی گروههای علمی، ایجاد انگیزه یادگیری در دانشجویان و پیشرفت تحصیلی دانشجویانافزایش مییابد و همچنین هر اندازه مهارتهای ارتباطی کلامی و غیر کلامی اساتیدبیشتر تقویت شود،اثر بخشی گروههای علمی افزایش می یابد. واژگان کلیدی: مهارتهای ارتباطی – اثربخشی آموزشی – ارتباط کلامی – ارتباط غیر کلامی - اساتید
رحمنی (1392) تحقیقی تحت عنوان مطالعه ی رابطه ی بین مهارت های ارتباطی معلمان ابتدایی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان همان دوره در استان قزوین انجام داد. پژوهش حاضر ازنظر نوع هدف کاربردی واز نظر نحوه جمع آوری داده ها توصیفی - همبستگی است.ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه مهارت های ارتباطی محقق سا خته ای براساس الگوی کویین دام ولیری وپرسشنامه بارتون جی ای ،متشکل از 50 سوال و4 مولفه مهارت کلامی،مهارت غیرکلامی،مهارت گوش دادن وبازخورد می باشد. و پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس هم مورد استفاده قرار گرفته است . جامعه موردبررسی شامل 7000 نفرازدانش آموزان دختر دوره پنجم ابتدایی استان قزوین بوده است .نمونه مورد بررسی با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای وانتخاب 7منطقه از بین 14 منطقه آموزشی وسپس به شیوه ی تصادفی طبقه ای نسبتی ،شامل 350 نفر از دانش آموزان استان قزوین انتخاب شده است.جهت تجزیه وتحلیل داده ها از شاخص های آماری توصیفی شامل فراوانی،درصد،میانگین وانحراف استاندارد وآمار استنباطی شامل ضریب همبستگی پیرسون،t مستقل و آزمونt تک گروهی ورگرسیون خطی استفاده شده است. یافته ها حاکی ازآن است که بین مهارت های ارتباطی معلمان با پیشرفت تحصیلی رابطه معنی داری وجود ندارد. بین متغیرهای مهارت ارتباطی به ترتیب(کلامی،غیرکلامی،گوش دادن،بازخورد)،با پیشرفت دانش آموزان رابطه معناداری وجود ندارد. جهت تعین میزان برخورداری معلمان از مهارت ارتباطی در پژوهش از آزمون t تک گروهی استفاده شده است. که نتایج حاصل ازتوزیع فراوانی پرسشنامه مهارت های ارتباطی حاکی از آن است که حدود6/10درصداز دانش آموزان اظهار داشته اند که معلمان از مهارت های ارتباطی در حد پایین و6/46درصد در حد متوسط و9/42درصد در حد بالا برخوردارند .که میانگین مهارت های ارتباطی معلمان 39/149 می باشد . می توان گفت، معلمان در کلاس های درس از مهارت های ارتباطی درحد خوب برخوردارهستند. به طور کلی معلمان طبق نظر دانش آموزان در بین مؤلفه های مهارت های ارتباطی به ترتیب ارتباط کلامی با 78/52 از بالاترین میانگین و بازخورد 58/33 وگوش دادن 10/33وغیرکلامی 93/29 برخوردارند که این نتیجه نشان می دهد که معلمان بیشتر از مهارت کلامی و به طور متوسط از مهارت بازخورد و در حد پایین از مهارت گوش دادن و از همه کمتر از مهارت غیر کلامی در کلاس استفاده می کنند .و همچنین بین ویژگی های دموگرافی معلمان (سن،سابقه،مدرک تحصیلی) با مهارت های ارتباطی آنان رابطه وجود دارد. بین ویژگی های دموگرافی معلمان با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود ندارد. بین مهارت ارتباطی معلمان با انگیزه پیشرفت دانش آموزان رابطه مثبت ومعناداری وجود دارد. وهمچنین از میان مولفه های مهارت ارتباطی ، بین مهارت کلامی با انگیزه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد. و بین مؤلفه های دیگر مهارت ارتباطی با انگیزه پیشرفت رابطه معناداری وجود ندارد.
صادقی فر (1392) تحقیقی تحت عنوان شناسایی وضعیت مهارت¬های اطلاعاتی ـ ارتباطی در معلمان ابتدایی شهر تهران و اثر آن بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان انجام داد. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 314 نفر از معلمان (160 مرد و 154 زن) ابتدایی شهر تهران انتخاب شدند و به پرسش نامه محقق ساخته در قالب طیف لیکرت پاسخ دادند. آلفای کرونباخ پرسشنامه 862/0 بدست آمد. و داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادکه بین وضعیت موجود و مطلوب برخورداری از مهارت-های اطلاعاتی ـ ارتباطی (برقراری ارتباط، تبادل اطلاعات، تفکر خلاق و انتقادی، و مهارت-های پژوهشی) در معلمان تفاوت وجود دارد و آنان وضعیت موجود خود را پایین تر از وضعیت مطلوب ارزیابی نمودند (p<0.001). از سوی دیگر زنان در مقایسه با مردان وضعیت موجود خود را از برخورداری مهارت-های اطلاعاتی ـ ارتباطی بهتر توصیف کردند (p<0.001). همچنین معلمان اذعان داشتند که استفاده از مهارت¬های اطلاعاتی ـ ارتباطی در بهبود و پیشرفت تحصیلی دانش¬آموزان مؤثر بوده است. آنچه از نتایج تحقیق مشهود است، معلمان ابتدایی از نظر مهارت¬های اطلاعاتی ـ ارتباطی در وضعیت مطلوبی قرار ندارند، با توجه به اهمیت این مسئله، باید نسبت به این امر اقدامات لازم صورت گیرد. مک کياچي،پرینتریچ و لین (1985) در پژوهشي به اين نتيجه دست يافتند که راهکارهاي يادگيري هميشه منجر به عملکرد تحصيلي بهتر نمي گردد. آنها اذعان کردند که احساس کارآيي شخصي در افزايش انگيزش پيشرفت، نقش مهمي ايفا مي کند (به نقل از توحیدی ،1381).
وان بي باک (1998) در پژوهشي با هدف بررسي رابطه بين ميزان انگيزش پيشرفت تحصيلي با نمرات عزت نفس، ميزان اضطراب، پيشرفت تحصيلي و نوع اسنادها در دانش آموزان دختر و پسر، به اين نتيجه رسيد که دانش آموزاني که از انگيزش پيشرفت تحصيلي بالايي برخوردارند در مقايسه با آنهايي که از انگيزش متوسطي برخوردارند، داراي نمرات اضطراب کمتري بوده و عزت نفس بالاتري دارند و موفقيت هاي خود را بيشتر به کوشش و تلاش و شکست هاي خود را به مشکل بودن تکاليف نسبت مي دهند (به نقل توحيدي،1381).
کاسيدي (2000) در پژوهشي تحت عنوان «پيشينه اجتماعي، انگيزش پيشرفت، خوش بيني و سلامت» به اين نتيجه رسيد که زمينه خانوادگي مانند وضعيت اجتماعي اقتصادي، اندازه خانواده و استخدام والدين پيش بيني کننده سلامت رواني، انگيزش پيشرفت و خوش بيني مي باشد. انگيزش پيشرفت از نقشي ميانجي گر بين زمينه خانوادگي و سلامت رواني برخوردار است.
در پژوهشي که توسط گراب (1979) انجام شد، روابط بين انگيزه پيشرفت تحصيلي، تلاش و پيشرفت تحصيلي مورد بررسي قرار گرفت. نتايج نشان داد که تلاش مناسب به طور فزاينده اي با پيشرفت تحصيلي دانش آموزان ارتباط دارد (به نقل از توحيدي،1381).
در مطالعه لی(2005) نیز اثر مستقیم اهداف عملکرد -گرایش بر راهبردهای یادگیری03/0- و بر پیشرفت تحصیلی ریاضی 17/0 و اثر اهداف عملکرد -اجتناب بر راهبردهای یادگیری08/0- و بر پیشرفت تحصیلی ریاضی 05/0 بدست آمد.
منابع
197675591567000
منابع فارسی:
کتاب:
اصلاني، ر، (مترجم، 1360). مديريت انتقال تكنولوژي و توسعه. تهران: سازمان برنامه و بودجه.
- اقتداري، ع (1370)، سازمان مديريت. تهران: انتشارات مولوي، ص: 56.
- الواني، س (1369)، مديريت عمومي. تهران: انتشارات نشر ني، ص: 147.
- الواني، س و دانايي فرد، (مترجمان، 1379)، رفتار سازماني. تهران: انتشارات مرواريد ، چاپ چهارم، ص: 453.
-اردبیلی,ی(1385),اصول و فنون راهنمایی و مشاوره در آموزش و پرورش,تهران,سمت
ايران نژاد پاريزي، م و ساسان كهر، پ (1375). سازمان و مديريت: از تئوري تا عمل. مؤسسه بانكداري ايران، بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران، چاپ سوم، ص: 349.
پرهيزكار، ك. (1368). تئوري هاي مديريت. تهران: انتشارات اشراقي ، ص: 97.
حقيقي، م و هـمكاران. (1380). مديـريت رفتار سـازماني. تهـران: انتـشـارات ترمـه ، ص: 237-245.
رضائيان، ع (1373). مديريت رفتار سازماني. انتشارات دانشكده مديريت دانشگاه تهران.
شعاع، ا (1377)، مديريت كاربردي: تفكر ديروز، تدبير امروز. تهران: انتشارات واگويه ، ص: 72.
- شيرازي، ع (1373). نظريات و كاربرد مديريت آموزشي (مقدمات و اصول). مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهي ، چاپ اول، ص: 293.
فرهنگی,ع.ا(1382)ارتباطات انسانی,تهران,انتشارات خدمات فرهنگی رسا
-قبادی,ب(1382),نفوذ در دلها,تهران,انتشارات فناوران
مشبكي، ا (1380). مديريت رفتار سازماني و تحليل كاربردي، ارزشي از رفتار سازماني. تهران: انتشارات ترمه، ص: 210.
ميرسپاسي، ن (1369). مديريت روابط انساني و روابط كار. تهران، نشر نقش جهان.
پایان نامه:
صادقی فر,ز (1392) شناسایی وضعیت مهارت های اطلاعاتی ـ ارتباطی در معلمان ابتدایی شهر تهران و اثر آن بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان (پایان نامه کارشناسی ارشد), دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
قاسمی تادوانی,ر (1392),بررسی رابطه بین مهارتهای ارتباطی با پیشرفت تحصیلی و خلاقیت در دانشجویان علوم پزشکی شیراز (پایان نامه کارشناسی ارشد), دانشکده علوم انسانی دانشگاه پیام نور استان تهران
-رحمنی,ف (1392)مطالعه ی رابطه ی بین مهارت های ارتباطی معلمان ابتدایی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان همان دوره در استان قزوین (پایان نامه کارشناسی ارشد) , دانشکده علوم انسانی دانشگاه پیام نور استان تهران
كهندل، م (1379). معيارهاي انتخاب مربيان تيم هاي ملي در چند ورزش گروهي، ارائه ي الگو. (رساله ي دوره دكتري)، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران.
مهربان، ح (1379). رابطه مهارت هاي ارتباطي مديران و تعهد سازماني دبيران مدارس متوسطه مشهد (پايان نامه كارشناسي ارشد). دانشكده علوم تربيتي دانشگاه فردوسي مشهد.
يوسفي، ا (1374). بررسي موانع ارتباطي موجود ميان دبيران و مديران از ديدگاه دبيران مدارس راهنمايي شهرسنان قم (پايان نامه كارشناسي ارشد). تهران: دانشگاه شهيد بهشتي ، ص: 100.
مجلات:
تقي زاده، ه. (مترجم، 1381). ده روش تبديل تعارض ها به فرصت ها. مجله تدبير، شماره 122، ص: 111.
زندی,ا(1382),رابطه صمیمانه معلم و دانش آموز,ماهنامه رشد معلم
سلطاني، ا. (1377). تعارض فردي در سازمان. مجله تدبير، شماره 82، ص: 33.
ميرزايي، اهرنجاتي، م (1373). مـهارت و هنر خوش گوش دادن. فـصلنامه دانش مديريت، شماره 24، ص: 27-17.
مقالات:
-حسین چاری، م؛ فداکار، م ؛ 1384؛ بررسی تاثیر دانشگاه بر مهارتهای ارتباطی بر اساس مقایسه دانش آموزان و دانشجویان
سیف,ع (1384),اندازه گیری سنجش و ارزشیابی آموزشی,تهران,دوران
- علم الهدایی,س.ح(1381)راهبردهای نوین در آموزش ریاضی,تهران,شیوه
منابع غیرفارسی:
-Azdan.c.b(2001)classroom discourse:the language of teaching and learning.portsmouth.nh:Heinemann.
- Allan, W, and Blackburn, Richards, (1989). Managing Organizational Behavior. Irwin, Inc: 239-240
-Hellriegel, D. and Slocum, J.W. (1996). Management . 7th ed. South Western College publishing, Cincinneti. Ohio.
95- Robbins, P. Stephen, (1981). Organizational Theory. 2nd ed. Englewood Cliffs, New Jersy prentice Hall: 334.
- Schermerhorn, J.R. (1993). Management for Productivity. Fourth ed. Printed in the United States of America.
- Thompson, Neil. (1996). People skills: A Guide to Effective practice in the Human Services. Macmilan press, LTD.
- Tracy and Dusen and Robbinson. (1998). Using Interpersonal Communication skills. Wadsworth publishing Company. Eight ed: 243.
-kenneth.t.h.&ben.f.e(1999).educational psychology for effective teaching.usa:wadsworth publishing company
- Vicent , R. and waldron. (1991). Achieving Communication Goals in Superior Subordinate Relationship.