نظریه های طلاق و رویکردهای مرتبط با زوجین در شرف طلاق (docx) 68 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 68 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
-101600700405
دانشگاه کردستان
دانشکده ی علوم انسانی و اجتماعی
گروه مشاوره
رشته مشاوره
گرایش خانواده
عنوان:
پژوهشگر:
محی الدین قادر پور
فهرست مطالب
2-1-3- طلاق 36
2-1-3-1-نگاهی به تاریخچه ی طلاق در بین اقوام و دوران مختلف 37
2-1-3-2-شرایط احراز طلاق 37
2-1-3-3-ویژگی های طلاق 37
2-1-3-4-علل طلاق
2-1-3-5-میل به طلاق 39
2-1-3-6- دام های روانی طلاق 42
2-1-3-6-1- دام های شناختی 42
2-1-3-6-2- دام های رفتاری42
2-1-3-7- عوامل موثر بر میل به طلاق 43
2-1-3-8-اثرات طلاق46
2-1-3-9- عواقب و پیامد های طلاق47
2-2- پیشینه نظری تحقیق47
2-2-2- نظریه های مرتبط با طلاق49
2-2-2-1- نظریه ی تبادل اجتماعی50
2-2-2-2- نظریه رفتاری 50
2-2-2-3- نظریه بحران 50
2-2-3-رویکردهای مرتبط با زوجین در شرف طلاق 50
2-2-3-1- رویکرد روان-تحلیلی50
2-2-3-2- رویکردهای سیستم خانواده51
2-2-3-3- نظریه ی مرحله-ای51
منابع فارسی
منابع انگلیسی
2-1-3- طلاق
یکی از معضلات مهم در زمینه زندگی زناشویی، پدیده اي به نام طلاق است که شیوع روز افزون آن پژوهشگران و نظریهپردازان حوزه خانواده و ازدواج را بر آن داشته که در مورد علل و عوامل تاثیرگذار بر آن، به بررسی و تحقیق بپردازند (گاتمن، 1991).
طلاق در لغت، به معني گشودن گره و رها كردن است، رها شدن از قيد نكاح و رهايي زناشويي است (عراقي، ۱۳۶۹). طبق تعریف، طلاق فرآیندي است که با تجربه بحران عاطفی هر دو زوج شروع میشود و با تلاش براي حل تعارض از طریق ورود به موقعیت جدید با نقشها و سبک زندگی جدید خاتمه مییابد (گاتمن، 1991). انحلال زناشويي مفهوم وسيعي است كه طلاق تنها يكي از اسباب آن است، از اسباب ديگر همانند مرگ يكي از دو همسر، فسخ ازدواج، بذل مدت و جدايي مي توان نام برد (به نقل از؛ جعفري لنگرودی، 1355، 1363).
پديده طلاق، راه حل رايج و قانوني عدم سازش زن و شوهر، فرو ريختن ساختمان خانواده، قطع پيوند زناشويي و اختلال ارتباط پدر و مادر با فرزند است، براي درک طلاق، شناخت خانواده، فرزندان و ازدواج ضروري است و اين سه پديده در پيوستگي با يکديگر قرار
دارند (والچاک، ترجمه طاهري، ۱۳۶۶، ساروخاني، 1376). در واقع طلاق نوعي اعتراف علني به شکست در زندگي زناشويي است (گاتمن، ۱۹۹۳؛ والچاک، ترجمه طاهري، ۱۳۶۶).
2-1-3-1- نگاهی به تاریخچه طلاق در بین اقوام و دوران های مختلف
سابقه طلاق به قرنها قبل بر ميگردد (پيران، ۱۳۶۹). طلاق در بسياري از سرزمينهاي باستاني از جمله؛ ميان یونان، ایران، مصر و چين وجود داشته است، کنستانتين محدوديت هاي بسياري براي طلاق ايجاد کرد و در قرن دهم ميلادي کليساي مسيحي آن را طلاق را ممنوع دانست، هنري هشتم براي نخستين بار از مجلس کليساي انگليس خواست که ازدواج او را فسخ نمايد، در دین بهائي طلاق به درخواست زن نيز صورت ميگيرد و اين به عنوان يکي از موارد رعايت يکي از تعاليم دین بهائي با نام تساوي حقوق زن و مرد برشمرده ميشود، به مرور زمان کشورهاي اروپايي و مسيحي حق طلاق را براي زن و شوهر به رسميت شناختند، با اين حال، در سال 1986 در ایرلند مجلس طلاق را غيرقانوني اعلام کرد، در انگلستان، در سال ۱۹۶۹
لايحه قانوني اصلاح طلاق به تصويب رسيد که گرفتن طلاق را براي زن و شوهر آسانتر کرد، بين سالهاي ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ، ميزان طلاق در بریتانيا به طور ثابت هر سال ۹ درصد افزايش يافت (به نقل از ساروخاني، ۱۳۸۵؛ والچاک، ۱۹۸۴؛ ترجمه طاهري، 1366).
2-1-3-2- شرایط احراز طلاق
در قانون مدني جمهوري اسلامي ايران، مرد با مراجعه به دادگاه حق تقاضاي طلاق دارد، زن نيز در شرايط خاصي ميتواند با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق کند (به نقل از جعفري لنگرودي، ۱۳۵۵، جهانگير، ۱۳۸۴).
بعضي از اين شرايط عبارت اند از:
- ترک زندگي خانوادگي توسط زوج حداقل به مدت شش ماه متوالي و يا نه ماه متناوب در يک سال بدون عذر موجه
اعتياد زوج به يکي از انواع مواد مخدر
ابتلاي زوج به يکي از انواع مشروبات الکلي
محکوميت قطعي زوج به بيش از پنج سال حبس
ضرب و شتم يا سوء رفتار زوج که براي زوجه غيرقابل تحمل است.
ابتلاي زوج به بيماري هاي صعب العلاج رواني و جسماني
2-1-3-3- ویژگی های طلاق
در یک جمع بندی کلی طلاق داراي ويژگيهایي به شرح زير است (به نقل از ساروخاني، ۱۳۷۶؛ کاوه، 1386؛ گاتمن، 1991) :
- پديده طلاق يكي از نمودهاي عيني بحران در خانواده است. بحران خانواده به شكل خشونتهاي خانوادگي، سوءاستفاده هاي جنسي، بزهكاري، فقر، روابط نابرابر و رفتار نامناسب اولياء با فرزندان به چشم خورد؛ بنابراين ستيزههاي خانوادگي كه سرانجام به جدايي و طلاق ميانجامد، رفتاري نابهنجار و غير طبيعي است.
-طلاق امري است اجتماعي، كه صدمه و زيان آن به جامعه ميرسد و جامعه را ازحركت باز ميدارد. اعتماد اجتماعی را سلب و مخدوش ساخته و تعادل انسانها را میسازد.
-طلاق پديدهاي تاريخي است، بدين معني كه با پيدايي ازدواج قرين است؛ ليكن در بسياري از جوامع جديد رو به افزايش است، پس، از اين ديدگاه ميتوان گفت طلاق پديده اي کاملا طبيعي است، آنگاه كه اولين قرارداد زوجيت بسته ميشود، نطفه طلاق را به همراه دارد.
-طلاق پديدهاي فردي و رواني است؛ بسياري از خانوادهها در برابر تكانههاي اقتصادي- اجتماعي يكسان قرار ميگيرند، اما همگي دست به طلاق نمي زنند؛ ميزان سلامت رواني افراد نيز در انجام طلاق موثر است. هر جا قوانين ساده ترند، انسانها سريع تر و بيشتر بدان روي ميكنند و به تبع آن شمار طلاق رو به افزايش است.
2-1-3-4- علل طلاق
نرخ طلاق يك سير صعودي جهاني دارد (حيدري، ۱۳۸۵) كه يكي از پيامدهاي افزايش جمعيت، تغيير در مذهب، قانون، اقتصاد، فاكتورهاي ديگر جامعه و دورههاي بد عملكردي روانشناختي است. هرچند، اين فاكتورها در پيشينههاي طلاق مشخص شدهاند، مواردي مثل آزادي قانون در اجازه براي انحلال ازدواج و طلاق، افزايش آزادي و توافق خانوادهها در طلاق و آزادي اقتصادي زنان در جامعه را نیز ميتوان نام برد (بوچارد، سابوران، لوزير و همکاران، 1999).
مسلماً، تا اندازهاي مشكلاتي كه سبب ميشود، زوجين تصميم به جدایي بگيرند، مزمن است، مثل: انگيزه جدايي، تعارض شديد و رويدادهاي خشونت آميز دائمي، گاهي هم عوامل غيره منتظره باعث فرو پاشي زندگي زناشويي ميشود، مثل افشاء خيانتهاي زناشويي، و يا موقعي كه يكي از همسران قصد جدایي داشته باشد و نسبت به زندگي با همسر خود ترديد
داشته باشد (ايکلار، 1991؛ رضوي پور، رباني، قاسمي و همکاران، ۱۳۸۷). علاوه بر مشكلات درون فردي يا بين زوجي، ممكن است زوجها، عوامل فشارزاي بيروني مختلفي را بر رابطه خود
تجربه كنند، برخي از اين عوامل شامل شغل، اجتماع، و خانواده گسترده ميباشد (رزن گراندن، 2004؛ به نقل از ترکان، کلانتري، مولوي، ۱۳۸۵). از سوی دیگر، وقتي که حداقل يکي از همسران در معرض فشار دروني شديد قرارگرفته باشد، تصميم به طلاق ميگيرد. اين فشارها ممکن است از طريق برآورده نشدن نيازها يا اهداف، شيوههاي مقابلهاي ضعيف، مديريت حوادث زندگي يا ناتواني در انتقال احساسات به همسر صورت بگيرد (يانگ و لانگ ،۱۹۹۸).
در واقع، در بررسي علل طلاق فهرستي بي پايان وجود دارد چرا که تقريبا همه مسائل مورد اختلاف و تضادهاي موجود در اجتماع ميتوانند علل طلاق باشند و طلاق يک پديده چند
عاملي است. علاوه بر اين، هنوز در برخي جوامع، بسياري از پيوندهاي زناشويي بوسيله ديگران و با دخالت و گاهي اجبار ديگران برقرار ميشوند، هر چند اصل بر انتخاب و تصميم خود طرفين است، اما محيط و اطرافيان و خانواده ها، مستقيم و غير مستقيم در اين امر نقش دارند (عراقي، ۱۳۶۹؛ داودي، ۱۳۵۶؛ والچاک، 1984).
2-1-3-5-میل به طلاق
مقصود از میل به طلاق میزان تمایل و علاقهمندی همسران به جدا شدن و گسستن روابط زناشویی با گذراندن مراحل قانونی است؛ این مسئله یکی از پدیدههای فراگیر جوامع انسانی است. پدیده میل به طلاق چند عاملی است و یک عامل به تنهایی نمی تواند موجبات پیدایی آن را فراهم کند. در این پدیده چند عامل به هم میپیوندند و شبکهای پیچیده را فراهم میآورند؛ به گونهای که در نوع خود منحصر به فرد است. اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم داراي ﺳﻪ ﺑﻌﺪ ﺷــﻨﺎﺧﺘﻲ، ﻋــﺎﻃﻔﻲ و رﻓﺘــﺎري اﺳــﺖ، ﻛــﻪ در ﺑﻌــﺪ ﺷــﻨﺎﺧﺘﻲ ﺗﺼﻮرات ﻓﺮد در ﻣﻮرد ﻃـﻼق را در ﺑـﺮ ﻣـﻲﮔﻴـﺮد و در ﺑﻌـﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺷﺎﻣﻞ اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﻋﻮاﻃﻒ ﻣﺜﺒﺖ و ﻣﻨﻔﻲ ﻓﺮد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻃﻼق اﺳﺖ، ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺑﻌﺪ رﻓﺘﺎري ﻣﻴﺰان آﻣﺎدﮔﻲ رﻓﺘـﺎري ﻓﺮد را ﺟﻬﺖ ﻳﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﻃﻼق در ﺑﺮﻣـﻲﮔﻴـﺮد.
ﺗﺼـﻤﻴﻢ ﺑـﻪﻃﻼق ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻓﺸﺎر دروﻧﻲ ﺷﺪﻳﺪي اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺪاﻗﻞ ﺑﻪ ﻳﻜـﻲ از ﻫﻤﺴﺮان وارد ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ از ﻃﺮﻳـﻖ ﺑـﺮآورده ﻧﺸﺪن ﻧﻴﺎزﻫﺎ ﻳﺎ ﺷﻴﻮه اﻫﺪاف، ﻣﻘﺎﺑﻠﻪﻫﺎی ﺿﻌﻴﻒ، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺣﻮادث زﻧﺪﮔﻲ ﻳﺎ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ در اﻧﺘﻘﺎل اﺣﺴﺎﺳﺎت به همسر ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺴﻠﻤﺎً اين ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ میﺷﻮد، ﻣﺜﻞاﻧﮕﻴـﺰه ﺟـﺪاﻳﻲ، ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﻪ ﺟﺪایي ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ، ﺗﻌﺎرض ﺷﺪﻳﺪ و روﻳﺪادﻫﺎي
ﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﻴﺰ داﺋﻤﻲ، ﮔﺎﻫﻲ ﻫـﻢ ﻋﻮاﻣﻞ ﻏﻴﺮه ﻣﻨﺘﻈـﺮه ﺑﺎﻋـﺚ ﻓـﺮوﭘﺎﺷـﻲ زﻧـﺪﮔﻲ زﻧﺎﺷـﻮﻳﻲ ﻣﻲﺷﻮد، ﻣﺜﻞ اﻓﺸﺎءﻫﺎي ﺧﻴﺎﻧﺖ زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ، و ﻳـﺎ ﻣـﻮﻗﻌﻲ ﻛـﻪ ﻳﻜﻲ از ﻫﻤﺴﺮان ﻗﺼﺪ ﺟﺪاﻳﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺧﻮد ﺗﺮدﻳﺪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
از نظر گاتمن (1999)، ازدواج در رویارویی با تعارض شکست نمی خورد، ازدواج زمانی شکست میخورد که برای تعارض راه حلی یافت نشود. به عقیده وی کیفیت تعامل زن و شوهر پیشگویی کننده مهمی برای آشفتگی زناشویی و میل به طلاق است. همسرانی که با یکدیگر ارتباط منفی دارند، دارای رابطه زناشویی نابسامان بوده و به آشفتگی در آینده دچار میشوند. همسرانی که میل به طلاق دارند، در تعاملات زناشویی از هیجان های منفی بیش از هیجان های مثبت استفاده میکند.
افزون بر این، به اعتقاد برک، با کشمکشهای متعدد فردی و بین فردی نیز روبهرو هستند. در این فرایند هویت آشفته، ناامیدی، تغییر در سبک زندگی، مشکلات جدی در شبکه اجتماعی و شغلی مشاهده میشود. در این زمینه بُعد روانشناختی میل به طلاق از اهمیت بیشتری برخوردار است و همسران متقاضی طلاق احساس ناامیدی و افسردگی ناشی از نداشتن خودکارامدی در مدیریت طلاق میکنند. بررسی عوامل اثرگذار در میل به طلاق نشان میدهد که این عوامل گوناگون و گسترده است. گاهی عوامل پیش بینی نشده مانند افشای خیانت زناشویی سبب فروپاشی زندگی زناشویی میشود. گاهی نیز مشکلات درون فردی و عوامل فشارزای بیرونی مانند مشکلات شغلی، اجتماعی و خانوادگی ممکن است به گسستگی خانواده بینجامد. بررسی نظریهها و مدلهای مطرح شده در حوزه زوج درمانی، بیان کننده این نکته است که عوامل مختلفی مانند ویژگی های شخصیتی، مهارت اجتماعی، سبکهای اجتماعی، سبکهای دلبستگی، ویژگیهای جمعیت شناختی و ارتباطی، باعث گرایش به طلاق میشوند. شواهد نشان میدهد که عوامل روانشناختی، پیش بینیکنندههای مهمی در بیثباتی زناشویی و میل به طلاق هستند. از سوی دیگر، رابطه بین عوامل روان شناختی و ارتباطی با میل به طلاق با تحقیقات طولی و مقطعی تایید شده است .
بررسیهای صورت گرفته نشان میدهد که امار میل به طلاق طی دهههای اخیر یک سیر صعودی جهانی داشته و کشور ایران هم از آن بینصیب نبوده است. پژوهشهای صورت
گرفته در داخل و خارج از کشور نیز این مسئله را تایید میکند. طبق پژوهشها میل به طلاق بیشتر در همسرانی که یک تا پنج سال از زندگی مشترک آنها میگذرد، رخ میدهد. این مرحله درست در زمان انطباق و همسازی متقابل همسران است. هر چه از سال های زندگی مشترک میگذرد، تقاضای طلاق کاهش مییابد. براساس اطلاعات مرکز آمار ایران، میزان طلاق در سالهای اخیر رشد فزایندهای داشته، به طوری آمار طلاق در ایران در سالهای 1385 تا 1391 به طور پیوسته در حال افزایش بوده و از 94هزار طلاق در سال 1385به 110 هزار در سال87،137هزار در سال 89 و150هزار در سال 91 رسیده است. میل به طلاق ممکن است از طریق برآورده نشدن نیازها و اهداف، شیوههای ضعیف مقابله، ناتوانی در مدیریت حوادث زندگی و انتقال احساسات به همسر ایجاد شود.
عوارض ناشی از این مشکل (میل به طلاق)، سبب افزایش طلاق در جامعه و بروز نشانه نارضایتی در همسران است؛ زیرا حتی اگر همسرانی که میل به طلاق در آنها وجود دارد، به
دلایلی قادر به طلاق نباشند و به اجبار زندگی زناشویی خود را تحمل کنند، این نارضایتی کم کم روابط آنها را به سردی میکشاند و در پی آن اثرات مخربی بر خانواده خواهد گذاشت. در این میان فرزندان نیز درگیر این مسائل میشوند و پیامدهای ناگوار آن به احساس ناامنی، آشفتگی عاطفی و اضطراب در آنان میانجامد و میتواند بر سلامت جسمانی و روانی انان در آینده نیز اثرات جبران ناپذیری بگذارد. در صورتی که همسران دلیلی برای ماندن در زندگی مشترک نداشته باشند نیز طلاق روی میدهد که اثرات نامطلوب آن روی فرزندان بر کسی پوشیده نیست. بنابراین به منظور کاهش آسیبهای این پدیده، توجه ویژه به آن از اهمیت بالایی برخوردار است.
از آنجا که برخی از واژگانی که در ارتباط با طلاق وجود دارد ممکن است ذهن مخاطبان را مخدوش سازد. در ادامه به این مقوله پرداخته میشود.
طلاق: در نظامهای حقوقی بر انحلال یک رابطهی زناشویی رسمی وقانونی در زمانی دلالت دارد که هر دو طرف در قید حیاتند وپس از وقوع آن میتوانند بار دیگر ازدواج کنند.
انحلال زناشویی: مفهوم وسیعی است که طلاق یکی از اسباب آن است. مرگ یکی از دوهمسر، متارکه وفسخ ازواج شکلهای دیگری از انحلال زناشویی است.
انفصال : به معنای جدایی فیزیکی زن و شوهر از یکدیگر است و غالباً جنبه ی قانونی و رسمی ندارد. در برخی از کشورهای غربی شکلی از انفصال قانونی وجود دارد که معمولا پیش از طلاق
رخ میدهد وآن از این قرار است که هر دو همسر توافق میکنند که در اقامتگاههای مجزا به سر برند.
متارکه: به معنای انحلال اجتماعی ازدواج، زمانی رخ میدهد که یکی از دوهمسر، دیگری را به مدتی طولانی ترک کند و یا ازوی دوری میکند.(کری، جیبو و شویریان، 1997، به نقل از بستان، 1388).
2-1-3-6- دام های روانی طلاق
بسیاری از هیجان های روانی ناشی از میل به طلاق اجتنابناپذیر است و برخی از آن ها بیمورد است(مک کی و همکاران، 2005). بسیاری از افراد با گیرافتادن در دامهای شناختی و رفتاری ناشی از طلاق، بر درد و رنج خود میافزایند. دامهای شناختی، افکار عادی و پیوستهای است که نگرانی، افسردگی و خشم فرد را برمیانگیزد.
دامهای رفتاری شامل روشهای متداول برای مقابله با طلاق و بهت و شوک ناشی از آن است که مضر است در ادامه این دامها بیان میشود(مک کی و همکاران، 2005).
2-1-3-6-1- دامهای شناختی
آرون بک بنیان گذار شناخت درمانی معتقداست که هیجانها زاییدهی افکار است. انسانها پیوسته رویدادهای جهان را تعبیر میکند و بر هر رویداد و تجربه، برچسبی میزند. تعبیر و تفسیرهای فرد در مورد رویدادها و حوادث، ناشی از گفتگوهایی است که فرد با خویشتن دارد و شامل افکار خود کار است. که در شکل مقابل نمونههایی نشان داده شده است:
الف: ذهنخوانی: فردی که میل به طلاق دارد اغلب از ذهن خوانی استفاده میکند تا واکنش اقوام و دوستان را حدس بزند.
ب: انتخاب گزینشی: در این مورد فرد به جای آنکه ابعاد شخصیت فرد مقابل را در نظر بگیرد فقط به ویژگی منفی او توجه می کند.
ج: تعمیم افراطی: کسانی که در گفتگوی درونی خود از کلمات همه، هرگز، هر، همیشه، هر کس، هیچ کس و هیچ چیز استفاده میکنند.
د: اغراق کردن: افراد مطلقه یا در معرض طلاق اغلب ترسها و ناکامی خود را اغراق میکنند چنین افرادی معمولا از کلماتی مانند: وحشتناک، نمیتوانم تحمل کنم، استفاده میکنند.
ه:سرزنش خود: این افراد فقط خود را مسئول رنج همسر و شکست زندگی میبینند. و احساس گناه میکنند.
و: مقصر دانستن دیگران: این افراد دیگران را مسئول رنج و شکست خود میبینند.
2-1-3-6-2- دامهای رفتاری
زوجین متقاضی طلاق هنگامی که با درخواست طلاق از طرف مقابلشان روبرو میشوند رفتارهایی را انجام میدهند که احساسات منفی آن ها را تشدید میکند که به این رفتارها دامهای رفتاری گفته میشود. که در شکل مقابل نشان داده شده است:
الف : گوشهگیری و انزوا: در زمان طلاق ممکن است از اطرافیان دست بکشند.
ب : گرایش به مواد مخدر: ممکن است فرد برای کاهش تنش روانی به مواد روی آورد.
ج : بیعلاقگی به محیط کار و خانواده: این افراد هیچ گونه میلی به تغییر محیط کار و... ندارند.
د: نشاندادن رفتارهای پر خطر: مانند خود زنی، شکستن وسایل منزل یا سوزاندن وسایل
ه: دست زدن به حساب بانکی طرف مقابل
و: درگیر ساختن فرزندان: زن با شوهر به هر طریقی ممکن است از فرزندان برای کاهش با افزایش تنش استفاده کند.
2-1-3-7- عوامل موثر بر میل به طلاق
در بررسی علل طلاق فهرستی بیپایان وجود دارد. تقریبا همهی مسائل مورد اختلاف و تضادهای موجود در اجتماع، میتواند علل طلاق باشد. هنوز بسیاری از پیوندهای زناشویی بوسیله دیگران و با دخالت و گاهی اجبار دیگران برقرار میشود. هر چند اصل بر انتخاب و تصمیم خود طرفین است اما محیط و اطرافیان و خانوادهها، مستقیم و غیرمستقیم، در این امر دخالت دارند امروزه پیوند زناشویی به شیوههای بسیار متنوعی ایجاد می شود. لذا طلاق پیامدهایی هم برای فرد و هم برای جامعه دارد.
عوامل مختلفی منجر به تصمیمگیری برای طلاق میشود که یانگ و لانگ(1998) آن را به دو دسته تقسیم میکنند:
الف)عوامل فشارزای درونی: وقتی یکی از همسران در زیر فشار درونی قرار گیرد، تصمیم به طلاق میگیرد. این فشارها ممکن است از طریق برآورده نشدن نیازها یا اهداف، شیوههای مقابلهای ضعیف، مدیریت حوادث زندگی یا ناتوانی در انتقال احساسات به همسر صورت بگیرد.
ب)عوامل فشارزای بیرونی:این فشارها شامل فشارهای شغل، اجتماع و خانوادهی گسترده است. صفایی(1372)معتقد است که طلاق پدیدهای است که علل مختلفی دارد و این علل همانند زنجیرههایی به هم متصل هستند که باعث بروز طلاق میشوند.گاتمن و لوینسیون
(2002) به علل جامعهشناختی، جمعیتشناختی و روانشناختی موثر بر وقوع و افزایش تمایل به طلاق اشاره کردهاند این عوامل عبارت اند از:
1. ازدواج در سنین پایین: آمار طلاق در بین دخترانی که در سنین 17-14سالگی ازدواج میکنند دو برابر بیشتر از دخترانی است که در سنین 19-18سالگی ازدواج میکنند و نیز بین کسانی که در سنین 19-18سالگی ازدواج میکنند 45درصد بیشتر از کسانی است که در
سنین 20 سالگی ازدواج میکنند. این آمار نشان میدهد که فشار ناشی از اضطراب و هیجانهای دوران نوجوانی با مشکلات زندگی مشترک در هم میآمیزد و خیلی زود زن و شوهر به پای میز طلاق میکشاند(جنوبی،1388 ، باس و شاکلفورد،1998).
2-تقا بل سنت و مدرنیته
جامعه در حال گذرا به دنیای مدرن و چرتاب از دنیایی کهن به دنیایی جدید است. هنجارهای متفاوت، سردرگمی خاصی را در روابط زن و مرد بوجود آورده است. و این موضوع باعث باعث تضاد بین زن و شوهر شده است. در جامعهی ما مردها دچار نوعی سردرگمی نقش هستند.
3-عدم تفاهم شناختی عقیدتی
وقتی از زن شوهری که تمایل به طلاق دارند بپرسند که علل طلاق شما چیست؟ میگویند : باهم تفاهم نداریم. وقتی منظورشان را از بیان این علت بپرسند، دلیل قانعکنندهای ندارند و با مفاهیمی همانند اینکه او مرا درک نمیکند ما باهم شباهتی نداریم او مرا دوست ندارد، او خانواده اش را به من ترجیح می دهد، وابستگی فراوانی به خانوادهاش دارد منظور خود را میگویند(ساروخانی ، 1376). اعتقادات دینی در زندگی روزمره، از لحاظ رعایت نکات اخلاقی در زندگی کم اهمیت شده است.
4-ازدواج اجباری
5-عدم بلوغ اجتماعی
خیلی از زوجین هنوز به بلوغ اجتماعی و شخصیتی نرسیدهاند باهم ازدواج میکنند. آنها زندگی آرمانی میخواهند و میخواهند زندگی را به صورت ساخته شده تحویل بگیرند، نه این که زندگی را بسازند.
6-مقایسهی زندگی با یکدیگر
7-عوامل اقتصادی
8-عوامل ارتباطی
شامل ارتباط، رفت و آمد با خانوادهی همسر و نگرشی است که این دو نسبت به ارتباط دارند. شاید بتوان این عامل را در جامعه از مهمترین اختلافات زناشویی دانست جایی که خود زوجین باهم اختلافی ندارند مسائل فرعی دیگری، ارتباط با خانوادهی همسر، مشکلات فراوانی را ایجاد میکند(احمدی، ریس پور،1387، سیف الهی،1372).
9-اعتیاد
10- زرق و برق زندگی
11- بینظمی و عدم مسئولیت
12- بیتوجهی به امور خانه
13- عدم همکاری در امور خانه و نقش برابر جنسیت
عدم همکاری در امور خانه بویژه در دوران بیماری و بارداری زن، مورد خاصی است که موجب میشود، زن دلسرد شود و این وضعیت را نشانهی بیعلاقگی یا بیوفایی شوهر بداند.
امروزه تفکر غلطی رواج یافته که، این زنان هستند که در بسیاری از ازدواجها بازماندهاند. چرا که آنها از کارشان و از استقلال مالیشان در قبال نقش خانهداری و مادری دست میکشند. بنابراین زنان به خاطر دستیابی به منزلت شغلی که روز به روز در حال افزایش است و خودداری فزایندهی آنها از قبول نقشهای سنتی – خانهداری و مادری، موجب گردیده که امروز 70 درصد از جداییها از سوی زنان صورت گیرد(شوارتز،1994،ترجمهی فاتحی زاده و همکاران، 1388، ساروخانی، 1376).
14-عقیمی و نازایی
15-مشکلات جنسی
16- روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده
انحصار کارکرد ارضای جنسی به نهاد خانواده همواره از پشتوانههای اصلی ثبات و استحکام نهاد خانواده است. باشکسته شدن این انحصار، به طور طبیعی انتظار کاهش تعهد افراد نسبت به حفظ خانواده، سپس افزایش میزان طلاق میرود. آزادی ارتباطات جنسی قبل از زناشویی و بعد
از زناشویی را به شیوههای گوناگون، جذابیت جنسی هر یک از زن و شوهر را تقلیل میدهد و طلاق را افزایش میدهد(کریستینین،2004، بایرس و دیمونس،1999).
17-یکنواختی در زندگی
18-دخالت دیگران
19-عدم آشنایی با نیازهای زنان و مردان
20-خیانت و بیوفایی نسبت به همسر
21- خودپسندی
ازدواج دو نفر بخشنده یک مسالهی رضایت بخش و خوشایند برای هر دو طرف است. بین دو نفر بخشنده و گیرنده همیشه اصطکاک وجود دارد. خود پسندی و خودخواهی، ازدواج را به ورطه میکشاند(بنیاسدی،1379).
22 – دخالت دیگران
23 – خستگی جسمی و روانی
24- ازدواج احساسی و عاشقانه
25 – نقش جنسیت
26 – اختلالات عاطفی و روانی
27- عوامل جمعیت شناختی
28-تغییر در قوانین مربوط به طلاق
29 – افت مذهب و اعتقادات مذهبی
30- تغییر نگرشها در مورد نقش های مناسب برای زنان
31- استقلال اقتصادی زنان
32-عوامل دیگر
2-1-3-8- اثرات طلاق:
پس از طلاق، به دلايل مختلف ممكن است عزت نفس دچار آسيب شود. بسياري از افرادي كه متاركه كردهاند خود را شخصي فاقد ارزش و توان كافي براي ازدواج مجدد ميدانند. مردان و زنان از لحاظ واكنشي كه در برابر طلاق از خود نشان ميدهند، با يكديگر فرق دارند. مردان گرايش به آن دارند كه طلاق را به عنوان چيزي كه به ناگهان رخ كرده است ادراك
كنند. زنان بيشتر احتمال ميرود كه آن را به عنوان نقطه پاياني بر يك فرايند طولاني قلمداد كنند. به همين خاطر است كه زنها كمتر احساسهاي منفي را درباره طلاقشان گزارش ميكنند. طلاق براي زنان تنشزاتر و گستردهتر است تا مردان. ممكن است اين زني باشد كه ترديد كمتري درباره نفس طلاق داشته باشد اما هم اوست كه در برقراري زندگي جديد مشكلات بيشتري خواهد داشت.
2-1-3-9- عواقب و پیامد های طلاق
عواقب و پيامدهاي طلاق يا تاثير ضمني طلاق در پديدههاي رواني و اجتماعي را ميتوان به طور اختصار چنين برشمرد:
1 ـ بزهكاري كودكان و نوجوانان، ناسازگاريها و رفتارهاي ضد اجتماعي آنان.
2 ـ فحشا به ويژه در نتيجه فقر و ناآگاهي
3 ـ اعتياد زنان، مردان و كودكان و استفاده از كودكان در توزيع مواد مخدر و ديگر فعاليتهاي غير مجاز
4 ـ پرخاشگري و ناسازگاري كودكان و نوجوانان، فرار از منزل و ولگردي آنان
5 ـ افت تحصيلي، خودكشي زن يا شوهر و حتي فرزندان آنان
6 ـ كاهش ميل به ازدواج در ديگر افراد خانواده به ويژه بچههاي طلاق
7 ـ اهمال و مسامحه والدين در تعليم و تربيت فرزندان، ايجاد آسيبهاي رواني و اجتماعي براي آنان.
8 ـ فرزندان طلاق اكثرا افسرده، گوشه گير و منزوي هستند و اتكاي به نفس آنان نيز به شدت ميگردد.
2-2- پیشینه نظری تحقیق
2-2-2- نظریه های مرتبط با طلاق
آماتو و همکاران(1997) نظریههای میل به طلاق را به سه مولفهی اساسی مرتبط میسازند.
1- جذابیت و ماندگاری
2- موانع
3- تناوب
جذابیت در این جا بدین معنی است که سهم یک همسر در پاداشهای دریافتی در ارتباط با هزینههای صرف شده در ارتباط چقدر است؟ پاداشها شامل جنبههای مثبت ارتباط مانند عشق و حمایت اجتماعی است.هزینهها ، شامل جنبههای منفی ارتباط مثل پرخاشگری کلامی و فیزیکی است. این بدان معناست که اگر پاداشهای ارتباطی نسبت به هزینههای آن بیشتر باشد در ارتباط زندگی زناشویی با انگیزهی بیشتری میماند ولی چنانچه برعکس شود، ماندگاری در زندگی کمتر میشود( اماتو و همکاران ،1997). گاهی موانعی مثل ارزشهای مذهبی یا اخلاقی، نگرانی دربارهی انزوای اجتماعی، محدودیتهای اجتماعی و وابستگی مالی به همسر بر سر راه طلاق قرار میگیرد. چنین زوجینی ممکن است به دلیل اینکه ممکن است طلاق، ناهمسو با باورهای مذهبیشان است، در ازدواج باقی میمانند. وجود راهحلهای متناوب و گسترده برای ازدواج، پایداری زندگی زناشویی را تضمین میکند و برعکس راهحلهای متناوب و گوناگون برای زندگی میتواند زوجین را به تباهی بکشاند.
ب ) رودریگرز و همکاران (2005) نظریههای میل به طلاق را به شرح ذیل ذکر میکنند.
2-2-2-1- نظریه ی تبادل اجتماعی
این نظریه بر اساس تئوری تیبالت و کلی (1959، نقل از رودیگرز و همکاران، 2005)شکل گرفته است.که در آن بر وابستگی هر همسر در ارتباط با یکدیگر و توانایی آن ارتباط جهت محققسازی نیازهای فردی تاکید میکند. کردک(1993)بر این باور است زوجینی که یک یا هر دو آنها سطح پایین ارتباط را نشان دهند بیشتر در معرض طلاق هستند.
رودیگردز و همکاران (2005) معتقدند چنانچه سطوح ارتباطی بین زوجین اندک باشد ملاکی برای نارضایتی آنها حساب میشود و در نتیجه میل به طلاق افزایش مییابد.
2-2-2-2- نظریه رفتاری
نظریههای رفتاری ازدواج، ریشه در نظریهی وابستگی متقابل دارند. نظریهی رفتاری، رضایتمندی زناشویی را مرتبط با تبادل رفتارهای آشکار بین والدین میداند. بدین معنی که پاداش دادن رفتار، رضایتمندی زناشویی را افزایش میدهد(فینجام،2003). این دیدگاه بر رفتارهایی تاکید میکند که در زمینهی حل مساله تمرکز کردهاند که در آن زوجهای آشفته در مقایسه با زوجهای عادی به احتمال زیاد در رفتارهای منفیگیر کردهاند (رودریگرز، 2005).
2-2-2-3-نظریهی بحران
نظریهی بحران از کارهای هیل (1049نقل از رودریگرز و همکاران، 2005) مبنی بر اینکه چگونه خانوادهها به حوادث استرسزا واکنش نشان میدهند، نشات میگیرد. هیل مدل را مطرح میکند«آ» حادثهی استرس زا، «ب» منابع موجود جهت مقابله با بحران و «س» عملکرد زوجین نسبت به حادثه و «ج» بحران است. هیل معتقد است زوجین در شرف طلاق حوادث زندگی را بحرانی طلقی میکنند و راه مقابله با آن را جدایی و طلاق میدانند. در حالیکه زوجهای سالم، کمتر بحران را تجربه میکنند و بیشتر مشکلات خود را با استفاده از منابع در دسترس حل میکنند.
2-2-3-رویکردهای مرتبط با زوجین در شرف طلاق
2-2-3-1- رویکرد روان تحلیلی
یکی از فرضیههای اصلی رویکردهای روان پویایی در درمان تعارضهای زناشویی- خانوادگی است که مشکلات همسر و خانواده را اغلب ناشی از تعارضهای حل نشدهی کودکی است. این تعارضات به موازات ایدهآل انتقال بین نسلی یا توقف رشد عاطفی در نسلهای بعدی قابل تأمل است. ایده انتقال بین نسلی مسألهی طلاق باتوجه به این که تعارضات حل نشدهی خانوادگی وارتباطی به نسلهای بعدی هم منتقل میشوند، پذیرفتنی است(داویلا و برادبری، 2001).
مراحل اولیه در درمان زوجین در حال طلاق بیشتر بر اصلاح بحران و جنبهی آسیبزایی طلاق و سازگاری بعد از آن تاکید دارد. در مراحل بعد توجه به تاریخچهی الگوهای اختلالات فردی و خانوادگی در کمک به مراجعان در درک پویایی مشکلات و دادن بینش و ابزار لازم برای شکستن و تغییر الگوهای قبلی و انتخاب الگوی مناسبتر مورد نظر میباشد. بنابراین طلاق درمانی نیازمند استفاده از دو مهارت توصیف پوییایی مشکل و حل مشکل است(برادبری و همکاران،1990). یکی از اصول زوج درمانی روان پویایی این است که اساسا بیشتر مشکلات زوجها ناشی از شکست یک یا هر دو آنها در کسب فردیت و تمایز یافتگی است. این مفهوم تاثیر شگرفی بر طلاق درمانی از بعد نظری و عملی داشته است و رسیدن به آن باعث میشود که مراجع و درمانگر تاریخچهی جدایی شخص از خانوادهی اصلی را مورد بازبینی قرار داده تا بتواند از عهدهی جدایی دشوارتر که همان طلاق و فقدان زوج است بر آید. مفهوم و مضمون اصلی این رویکرد این است که پگونه تعارضات قبلی فرد در مسألهی ازدواج و همچنین طلاق بروز یافتهاند(گلدنبرگ و گلدنبرگ،2008).
2-2-3-2-رویکردهای سیستم خانواده
میل به طلاق بخش مهمی از مشکل سیستم خانواده است. بههمین سبب کار بر روی یک ارتباط زناشویی به شیوهی درمان فردی بدون حضور هر دو نفر بی نتیجه است(هاروی،1388). در مورد زوجهای در حال طلاق بهتر است تاریخچهی روابط زناشویی، تصمیم به طلاق، سازگاری بعد از طلاق و همچنین آسایش و رفاه فرزندان با حضور طرفین مدنظر قرار گیرد. با توجه به این که اعضای خانواده در تعامل هستند، در دوره ی درمان، فرزندان یا دیگر اعضای خانواده باید به طور مناسب تحت درمان قرار گیرند.
2-2-3-3- نظریهی مرحله ای
این نظریه بیشتر از آنکه یک نظریه باشد، یک توصیف ساده بر اساس توالی حوادث است. نظریهی مرحلهای به منظور توصیف فرایند طلاق، مراحل متداول طلاق را با توجه به رویدادهای واقعی(تصمیم برای طلاق و جدایی) پیامدهای روانشناختی طلاق و تکالیف عملی آن(جدایی روانی، گسستن پیوند پدر، مادرفرزندی) طبقه بندی نموده است. مفهومسازی فرایند طلاق ممکن است به سه مرحلهی اصلی تقسیم شود.
1. مرحلهی قبل از طلاق(ضربهی روحی، انکار، سرخوردگی و تصمیم به طلاق)
2. تجدید ساختار دورهی انتقال(جدایی، جر و بحث، تجدید ساختار)
3. دورهی بازیاب یا بهبود پس از طلاق(جهتگیری مجدد، ثبات و تعادل)
نظریهی مرحلهای سطحی است و فرایند طلاق را قابل پیشبینی نموده است. باید موضوعات روانشناختی مهم و فرایندها را بررسی نمود. چون فرایندهای روانی مهم طلاق از نظر ماهیت رو به رشد هستند(کاسلو و شوارتز،1997).
2-3- پیشینه تجربی تحقیق
2-3-1- تحقیقات انجام گرفته در داخل و خارج کشوردر مورد رویکرد ارتباطی ستیر
در ایران نیز خوشکام (1386) نشان داد که آموزش برنامهی ارتباط، باعث بهبود روابط زوجین میشود.
شیرالینیا (1386) نیز به این نتیجه رسید که آموزش مهارتهای ارتباطی، موجب تغیر در الگوهای ارتباطی زوجها و ایجاد احساس خوشایند و مثبت بیشتری میان آنها شده است.
سلامت (1386) در پژوهشی تحت عنوان«اثربخشی مهارتهای ارتباطی با استقاده از روش تحلیل ارتباط متفابل بر کاهش تعارضات زناشویی زوجین » نشان داد که کاهش تعارضات در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری دارد.
گودرزی، محمود (1386) در پژوهشی که به منظور بررسی مشاوره گروهی با رویکرد ارتباطی ستیر بر عملکرد زوجین ناکارآمد بر 12 خانواده (6 زوج در گروه آزمایش و 6 زوج در گروه کنترل) که همگی مراجعهکننده به مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و بخش روانپزشکی بیمارستان آیت الله طالقانی بودند به این نتیجه رسید که رویکرد ارتباطی ستیر باعث بالا رفتن کارایی زوجین در مقولههای حل مشکل، ارتباط، نقشها، همراهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی خانواده شده است. محمَد ایزد خواه در پژوهشی
نشان داد که مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر که بر کاهش تعارضات والد- فرزندی موثر است.
قادری، زهرا؛ تبریزی، مصطفی؛ قدسی، احقر(1388) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی اثربخشی خانواده درمانی ستیر بر تغییر سبک های مقابله با تعرض زناشویی» نشان داد که اجرای الگوی خانواده درمانی ستیر موجب کاهش مقابله با تعارض هیجانی، سبک اجتنابی، سبک مفابله با تعارض متخاصم و اقزایش سبک مقابله با تعارض موثق میشود.
نظری، علی محمد؛ اسدی، مسعود؛ شاهینی، علی(1388) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی خانواده درمانی کوتاه مدت ستیر بر صمیمیت زوجها» نتایج نشان داد که خانواده درمانی کوتاه مدت ستیر بر صمیمیت زوجهای گروه آزمایش در مقایسه با زوجهای گروه کنترل موثر بوده است.
پژوهشها نشان دادهاند كه وقتي به افراد متأهل روشهاي برقراري ارتباط سازنده آموخته ميشود، رضايتمندي آنها از زندگي زناشويي افزايش مييابد (اوارت، تيلور، كرامر و اگراس، 1984؛ هالوگ و ماركمن، فلويد، استانلي و استوراسلي، 1988). بنابراين استفاده از مهارت ارتباطي مؤثر به عنوان عامل پيشگيريكننده از مشكلات زناشويي تلقی میگردد(ماركمن، فلويد، استانلي كلمنتس،1993؛ ماركمن و هالوگ، 1993 به نقل از کلینیکه،1383).
سودانی، منصور؛ امیری مقدم، علی؛ مهرابی زاده هنرمند، مهناز(1392)در پژوهشی تحت عنوان بررسی اثربخشی رویکرد ارتباطی ستیر بر تعارضات زناشویی و انطباقپذیری نشان دادند که رویکرد ارتباطی ستیر باعث کاهش تعارضات زناشویی و افزایش انطباقپذیری زوجین شده است.
حسنپور(1392) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی اثربخشی خانواده درمانی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر بر کیفیت زندگی، رضایت زناشویی و تعارض زناشویی در زنان ازدواج کرده به شیوه زن به زن، فرار کرده و عادی » نشان داد رویکرد ارتباطی ستیر بر افزایش رضایت زناشویی و کاهش تعارض زناشویی موثر بوده ولی بر بهبود کیفیت زندگی تاثیر نداشته است.
آرمسترانگ(1997،به نفل از گودرزی،1386) یک طرح درمانی را با عنوان خانوادهسازی اجرا کرد. تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از اجرای رویکرد آموزشی ستیر نشان داد که
این رویکرد تاثیر معناداری بر روی کاهش تعارض خانوادگی و اقزایش انطباق پذیری میان اعضای خانواده داشته است.
مارچند و هوک (2000) نیز از یک برنامهی پیشگیری و پربارسازی رابطه برای کمک به زوجها در کسب مهارتها و نگرشهای مرتبط با موفقیت زناشویی استقاده کردند که نتایج تحقیق نشان داد زوجهای آموزش دیده، سطوح پایینتری از ارتباط منفی و پرخاشگری قیزیکی و سطوح بالاتری از ارتباطات مثبت برنشتاین وهمکارانش، (2001،به نقل از اسدی،1388) در پژوهشی تاثیر ترکیب یک برنامهی حل مشکل را با آموزش ارتباطی در کاهش درماندگی زناشویی را اثبات کردهاند که در آن، بر افزایش تعاملهای مثبت تاکید میشد.
هالفورد مارکمن و استنلی(2003) در پژوهشی 12 برنامهی آموزش ارتباط بر مبنای مهارت آموزی را با پیگیری 6 ماه بعد مورد بررسی قرار دادند. تحلیل و مرور این نتایج نشان داد که آموزش ارتباط تاثیر مثبتی بر الگوهای ارتباطی زوجین داشته است.
ریچ،هنریگز و کنچونگ (2003) با آموزش مهارتهای ارتباطی به برخی خانوادهها نشان دادند که آموزش مهارتها منجر به اقزایش رضایتمندی، افزایش ارتباط باز، بهبود مهارتهای حل مسأله و افزایش همدلی شده است.
مود(2005) نشان داد که آموزش مهارتهای ارتباطی در بهبود رابطهی زوجها و انطباقپذیری و همبستگی خانوادهها موثر است.
هانسون ولندبلند(2006) در پژوهشی نشان دادند که آموزش مهارتهای ارتباطی و حل تعارض به زوجهایی که در تعاملات زناشویی مشکل دارند باعث بهبود روابط زناشویی زوجها و کاهش تعارضات در آن ها میشود.
کوهن (2006) در یک مطالعهای نتیجه گرفت که رویکرد ارتباطی ستیر بر تعاملات زوجین تأثیر مثبت و معناداری داشته است. برابچر(2006) در پژوهشی که در مورد یکپارچهسازی درمان مبتنی بر هیجان با الگوی ستیر انجام داده است،به این نتیجه رسید که درمان مبتنی بر الگوی ستیر، بهتر فادر است در زوج ها و خانوادههای دچار تعارضات زناشویی، تغییر بوجود آورد.
یالسین و همکاران(2009) نیز در پژوهشی نشان دادند که آموزش مهارتهای ارتباطی زوجین باعث ارتقاء کیفیت رابطه و حل مشکل آنها میشود.
2-3-2- تحقیقات انجام گرفته در مورد فرسودگی زناشویی در داخل و خارج کشور
از جمله پژوهشهای انجام شده داخلی میتوان به پژوهش اديب راد و اديب راد (1384) در تحقيقي تحت عنوان بررسي رابطه باورهاي ارتباطي با دلزدگي زناشويي و مقايسه آن در زنان متفاضي طلاق و زنان خواهان ادامه زندگي مشترك با 100 زن (50 زن متفاضي طلاق ) و(50 زن خواهان ادامه زندگي مشترك) در شهرهاي اصفهان و اراک انجام دادند، نتايج نشان دهندة تفاوت معنادار بين باورهاي ارتباطي (كل) و خرده مقياسهاي باور به تخريبكنندگي مخالف، انتظار ذهنخواني و تغيير ناپذيري همسر بود، ولي تفاوت بين دو خرده مقياس كمالگرايي جنسي و باور به تفاوت جنسيتي در دو گروه معنيدار نبود. نتايج همچنين نشان دهنده تفاوت معنيدار بين دلزدگي زناشويي در زنان متقاضي طلاق و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك بود. تفاوت رابطه بين دلزدگي زناشويي و باورهاي ارتباطي در زنان متقاضي طلاق و زنان مايل به ادامه زندگي مشترك معنادار بود.
در پژوهشی دیگر (1388) که اثر بخشی آموزش مهارتهای ارتباطی به شیوهی برنامهی ارتباطی زوجین بر کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین که توسط عطاری، حسین پور و راهنورد انجام شد نتایج نشان داد که آموزش مهارتهای ارتباطی به شیوهی برنامهی ارتباطی زوجین، باعث کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین مراجعهکننده به دادگاه خانواده شده است . بختیارپور و عامری (1389) که به بررسی رابطه بین وابستگی خاص نسبت به همسر و باورهای غیرمنطقی با دلزدگی زناشویی در دبیران متأهل اهواز پرداختند اشاره نمود. نتایج نشان داد که بین وابستگی خاص نسبت به همسر و باورهای غیرمنطقی با دلزدگی زناشویی کل دبیران رابطه مثبت معنیداری وجود دارد.
در پژوهشی دیگر (1389) تحت عنوان بررسی تأثیر آموزششناختی رفتاری بر فرسودگی زناشویی زنان و مردان متاهل که توسط گراوند انجام شد نتایج نشان داد آموزش شناختی – رفتاری گروهی فرسودگی زناشویی را در پس آزمون و پیگیری کاهش داده است. همچنین بر ابعاد آن هم موثر بوده است.
در پژوهشی دیگر(1391) تحت عنوان تاثیر مشاورهی گروهی مبتنی بر بخشش بر کاهش فرسودگی زناشویی زنان مواجهه با پیمانشکنی همسر که توسط نیکرو انجام داد نتایج
نشان داد که مشاورهی گروهی مبتنی بر بخشش میتواند میزان فرسودگی زناشویی و ابعاد آن را در زنان مواجه با پیمانشکنی همسر کاهش دهد.
پژوهشهای متعددی در رابطه با فرسودگی زناشویی نشان میدهد که بین فرسودگی زناشویی و باورهای غیر منطقی(بالور،2006 و ادیب راد، 1384 و عامری، 1389) و نگرش مثبت و فرسودگی زناشویی(نیلز ، 2009 ؛ لی ، 2009 ؛ جرکین ، 2009). و رابطهی صمیمی با همسر و فرسودگی زناشویی (نادری، افتخار، آملازاده،1389) و وابستگی خاص نسبت به همسر و فرسودگی زناشویی(عامری،1389) و الگوهای اسنادی در زوجین و فرسودگی زناشویی (شریفی، کارسولی، بشلیده، 1390) وکیفیت روابط زناشویی و فرسودگی زناشویی(موسوی زاده ، 1388) و فرسودگی زناشویی و فرسودگی شغلی(پاینز و نامز2009 ؛ نویدی، 1384) و فرسودگی زناشویی متغیر پیش یبن زوجین متقاضی طلاق(یوسفی، باقریان،1390) رابطهی معناداری وجود دارد.
در پژوهشی که پاینز (1998به نقل از شاداب، 1381) انجام داد در آن هیجده جنبه از رابطه زناشویی بررسی شد، نتیجه نشان داد که متغیر نگرش مثبت نسبت به زندگی زناشویی به تنهایی 50 درصد پراکنش را در متغیرهای وابسته دلزدگی زناشویی شامل میشود.
بیکر (2009) در پژوهش خود نشان داد که رفتارهای مخالف دلزدگی زناشویی با سلامتی روانی و دلزدگی زناشویی زوجین با افسردگی رابطه معنیداری دارد.
2-3-3- تحقیقات انجام گرفته در مورد میل به طلاق در داخل و خارج کشور
بنی اسدی (1379) در پژوهش « بررسی و مقایسه ی عوامل اجتماعی شخصیتی و فردی در زوجهای ناسازگار وسازگار شهر کرمان» تعداد یکصد زوج ناسازگار در حال طلاق را با یک صد زوج سازگار، در زمینههای عوامل انگیزهای ازدواج، پایبندی به اعتقادات مذهبی، امور مالی، رابطهی جنسی، اوقات فراغت، ترس مرضی، افسردگی و خصومت مورد مقایسه قرار داد. نتیجه این پژوهش نشان داد زوجهای ناسازگار و سازگار در یافتن همسر، ارضای نیازهای
جنسی،تداوم نسل، یافتن آرامش و سکون، حفظ دین و انجام تکالیف مذهبی و همچنین امور مالی، رابطه ی جنسی، اوقات فراغت ترس مرضی و افسردگی با هم متفاوت هستند.
دهقان (1380) در پژوهش خود دریافت که تعارضات زناشويي در بين زنان متقاضي طلاق بيشتر از زنان مراجعهكننده براي مشاوره زناشويي است.
نتايج تحقيق عطاري، شكركن و رستمي (۱۳۸۲) نشان داد كه شباهت زوجهاي عادي در ارزشهاي هنري و اقتصادي، خانوادهگرايي و نگرش به آموزش و پرورش بيش از شباهت زوجهاي متقاضي طلاق است.
تعداد قابل توجهی از تحقیقات داخلی این عوامل را در میل به طلاق موثر دانستهاند: دخالت دیگران در زندگی زوجین، عدم تفاهم و توافق اخلاقی عقیدتی، تفاوت تحصیلی، تفاوت سنی، نداشتن فرزند و نازایی، عدم پایبندی مذهبی، عدم اعتماد و سوء ظن، عدم توافق بر سر مسائل زناشویی، و وجود رابطهی جنسی نامشروع اشاره کرده اند(نقل از هاتقی دهاقانی، محمد نظری،1390).
ریاحی و علیوردینیا(1386)در تحقیقی با هدف توصیف جامعهشناختی گرایش به طلاق در کرمانشاه با نمونهی 364نفری به این نتایج دست یافتند که نیمی از پاسخگویان گرایش متوسطی به طلاق داشتند و 9 درصد گرایش قوی داشتند. برآورده نشدن انتظارات متقابل، تصور مثبت از پیامدهای طلاق و دخالت خانواده، تفاوت سنی تحصیلی و عقیدتی همسران برمیزان گرایش به طلاق تاثیر داشته اند. از این میان متغیر دخالت خانواده و دیگران و میزان بر آورده نشدن انتظارات از یکدیگر بیشترین اثر را در گرایش به طلاق دارا بودند.
در پژوهشی که توسط یوسفی (1390) تحقق یافت، نتايج نشان داد كه از بين دو رويكرد طرحواره درماني و نظام عاطفي بودن، در اثربخشي بر ميل به طلاق، نظام عاطفي بودن مؤثرتر از طرحواره درماني بوده است.
یافتههای تحقیق نشان دادهاند که رابطهی متغیرهای دخالت خانواده، سوء ظن و بدبینی، خیانت و رابطهی جنسی نامناسب رابطهی مستقیم و مثبتی با میل زوجین به طلاق داشته اند در حالیکه رابطهی متغیر های روابط عاطفی مناسب، داشتن مهارتهای ارتباطی مناسب، سن و تحصیلات با گرایش به طلاق زوجین معکوس و منفی بوده است. میل به طلاق در بین زنان بالاتر بوده است، در مجموع متغیرهای مستقل6/43 در صد تغییرات میل به طلاق را تبیین کردهاند و از میان متغیرهای مستقل قویترین رابطه را مهارتهای ارتباطی مناسب با
میل به طلاق داشته است. مهمترین عامل افزایش میل به طلاق، متغیر نداشتن مهارتهای مناسب بین زوجین بوده است (محمدی و همکاران، 1392).
پژوهشهای متعددی در ارتباط با تاثیر متغیرهای شخصیتی، اختلافات روانی و جمعیت شناختی در روابط زناشویی و بروز مشکلات زناشویی و طلاق صورت گرفته است.
پژوهش ایسنک (1980) در بررسی ارتباط ویژگیهای شخصیتی و رضایتمندی زناشویی و طلاق نشان داد که روان رنجوری سهم مهمی در رضایتمندی زوجین از زندگی زناشویی دارد. همچنین این ویژگی، نقش زیادی در بروز طلاق دارد.
لونیسون و همکاران (1985به نقل از جهان زاد،1386) پیوندهای زناشویی بلندمدت و رضایتمندی زناشویی را در 156 زوج مورد مطالعه قرار دادند. یافتهی پژوهش آنها از دیدگاه مثبت در رابطه با پیوندهای قدیمی و طولانیتر حمایت میکرد. زوجینی که مدت بیشتری با همدیگر زندگی کرده بودند در مقایسه با زوجینی که مدت کمتری از زندگی مشترک آنها میگذشت ، تعارض کمتری نشان داده بودند.
كاسپي(1987، به نقل از اسپوتس، ليچتينسين، پيدسن و همکاران، 2005) در پژوهشي نشان داد كه ويژگيهاي پرخاشگري، سلطه جويي و منفي بافي بر كيفيت زناشويي تاثير ميگذارد. وي همچنين به اين نتيجه رسيد كه مرداني كه در بزرگسالي شخصيتهاي انفجاري و پرخاشگر داشتهاند، در كودكي نيز كجخلقي داشته و به نسبت مرداني كه اين ويژگيها را ندارند، بيشتر متاركه(طلاق) كردهاند.
بلک، نویس،گلدیشتاین (1992، به نقل از یوسفی، 1389) نیز در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که 4/59 درصد بیماران دارای اختلال وسواس جبری در نمونه گرفته شده، طلاق گرفته بودند.
در پژوهش باس (1992) که مربوط به ویژگیهای شخصیتی موثر در روابط زناشویی و طلاق بود، برونگرایی با مدیریت مورد سوء استفادهی زوجین در طول تعامل زناشویی زابطه داشت.
در پژوهش گاتمن(1993) مشخص شد که ابراز احساسات نقش مهمی در افزایش نزدیکی عاطفی همسران دارد و روشهایی که از طریق آن افراد احساسات و عواطف خود را ابراز میکنند پیش بینیکنندهی خوبی چگونگی روابط در آینده خواهند داشت.
کاسلو(1994به نقل از یوسفی،1389) در پژوهش خود که مربوط به عوامل جمعیت شناختی بود، در نمونهای از 95 زوج سوئدی نشان دادند که مردان رضایتمندی زناشویی بیشتری نسبت به زنان دارند و کمتر اقدام به طلاق میکنند و جنسیت عامل مهمی در تفاوت میزان رضایت مندی زناشویی زوجین است.
پژوهش جوکین و همکاران( 1996 به نقل از اسپوتس، لیچتینسین، پیدسن وهمکاران،2005) در بررسی صفات ژنتیکی شخصیتی موثر بر طلاق نشان داد که برخی صفات شخصیتی مانند هیجان مثبت، هیجان منفی و استرس بر بروز طلاق تاثیر زیادی دارند و شخصیت زنان بیشتر از شخصیت مردان پیش بینیکنندهی طلاق است.
پژوهشها نشان دادهاند كه وقتي به افراد متأهل روشهاي برقراري ارتباط سازنده آموخته ميشود، رضايتمندي آنها از زندگي زناشويي افزايش مييابد (اوارت، تيلور، كرامر و اگراس، 1984؛ هالوگ و ماركمن، فلويد،استانلي و استوراسلي، 1988). بنابراين استفاده از مهارت ارتباطي مؤثر به عنوان عامل پيشگيريكننده از مشكلات زناشويي تلقی میگردد(ماركمن، فلويد، استانلي كلمنتس،1993؛ ماركمن و هالوگ، 1993 به نقل از کلینیکه،1383).
پژوهش ایسنک (1980) در بررسي ارتباط ويژگيهاي شخصيتي و رضايتمندي زناشويي و طلاق نشان داد كه روانرنجوري، سهم مهمي در رضايتمندي زوجين از زندگي زناشويي و بروز طلاق دارد.
جاکوبسن ، والدرون دمور(1980) بر نقش ارتباط منطقی در جلوگیری از بروز دلزدگی زناشویی تاکید میکنند و معتقدند که شایعترین مشکلی را که زوج های ناراضی مطرح میکنند عدم موفقیت در برقراری رابطهی منطقی است.
در بررسی بر روی 1365استرالیایی که توسط وکالت وهاکز(1999)، انجام شد مشکلات ارتباطی بخصوص کیفیت عاطفی ارتباط، ناهماهنگی، خیانت، رفتارهای خشونت آمیز و عدم بلوغ عاطفی به عنوان عوامل طلاق طبقه بندی شدند(نقل از هنریان و یونسی،1390).
يانگ و لانگ (1998) نشان دادند كه 78% مراجعان كه به كلينيكهاي مشاوره و روان درماني مراجعه ميكنند داراي مشكلات ارتباطي هستند. علاوه بر آن مشكل ارتباطي در زوجهاي متقاضي طلاق در پژوهشهاي آماتو (1997) ، وستمن و همكاران (1997) و استوراسلي و ماركمن (1990) مورد تأييد قرار گرفته است(زرگر و نشاط دوست،1386).
در پژوهشی دیگر بر رود 1335زن اماراتی(2010)نتایج زیر بدست آمد: مهارتهای ارتباطی ضعیف به عنوان اصلیترین عامل طلاق شناسایی شد. انتظارات غیر واقع بینانه عدم آگهی زوجین از نقش خود در رابطه ی زناشویی و لزومات یک زندگی مشترک و سوء رفتار میباشد.
در پژوهشی که توسط گایر(2010) بر روی 402 نفر مسلمان مطلقه در آمریکای شمالی انجام شد نتایج زیر بدست آمد: بالاترین پاسخدهندگان در فاصلهی سنی 20-40 ساله و اکثراً زنان متقاضی طلاق بودهاند. دلایل آن به ترتیب عبارت بود از ناسازگاری، خشونت، دخالت خانواده و خیانت. اکثر طلاق ها در 5 سال اول زندگی روی داده و این نشان دهندهی نیاز همسران در سالهای اول زندگی برای تلاش بیشتر در جهت حمایت، تقویت و رشد ارتباطی میباشد و دیگر این که خانوادهها حمایت بیشتری از طلاق دختران کردهاند.
متسا – سیمول و مارتکاینن (2013) در پژوهشی نشان دادند که شیوع بالایی از استفاده از داروهای روانگردان در میان زنان مطلقه وجود داشته و مشاوره برای افراد در روند طلاق، به جای حمایت اقتصادی برای افراد مطلقه، مورد نیاز است .
پژوهش هلرستین، موریلیک و زوا ( 2013) نشان داد که طلاق، در میان زنانی که در سنین پایین ازدواج کرده یا مدرک دانشگاهی ندارد، بیشتر متمرکز شده است.
از سویی دیگر برخی از پژوهشهای خارجی رابطهی مستقیم و معناداری بین گرایش به طلاق و عواملی نظیر الگوهای رایج زندگی در شبکهی تعاملات فرد (بلوسفلد و هوم،2000)؛
مصرف مشروبات الکلی(استاک و بنکوسکی،1994؛ آماتو و راجرز،1997)؛ زندگی در نواحی مختلف در یک کشور(کالمیجن و یونک،2007)؛ رابطهی جنسی نامشروع یکی از زوجین و خیانت(ثوث و لیود، 1995؛شاکلفورد، بیسر، گوتز، 2008؛ آماتو و راجرز، 1997)؛ تعداد ساعت کاری زنان در خارج از خانه و میل آنها به استقلال اقتصادی(ادوارد و فولر، 1992؛ داگلاس ، 2002؛ گرین استین و دیوس، 2006)، استرس شدید (ایرونیگ و بنجامین،2007)؛ طلاق والدین و پایین بودن سن ازدواج (آماتو و راجرز،1997) وجود برادران و خواهران طلاق گرفته در بین اعضای خانواده(فارل،2006)؛ بیماری جسمی و روانی و میزان مرگومیر مطلقه(هلمز و راهه،1967)؛ ناشادی زناشویی و سیستم ایمنی ضعیف افراد مطلقه(کیه کولت – گلاسر، فیشر اوگروکی و همکارانش، 1998)، اشاره دارند. از سوی دیگر بین گرایش به طلاق و عواملی مثل میزان هوش (هولی،2006)؛ حضور مداوم در کلیسا یا اماکن مذهبی(آماتو و راجرز،1997؛کریشنان،1998) و پایبندی به سنت و فرهنگ بومی(بولاندا و براون،2006)رابطهی معکوس وجود دارد.
پژوهش حاضر در پی یافتن این مساله و پاسخی جدید در جهت بالا بردن کیفیت زندگی افراد جامعه، صورت پذیرفت.
منابع فارسی
ابراهیمی ، احمد. (1381). ارتباط و ارتباط درمانی و الگوهای ارتباطی خانواده. تهران: نشر روزبان.
احمدی ،ج.و رئیس پور،ح. (1387). بررسی رابطه ی زناشویی با متغیر های مهارت های ارتباطی همسران،جنس،تعداد فرزندان،سطح تحصیلات همسر. چکیده ی مقالات همایش منطقه ای ازدواج و خانواده ی شهرکرد، ص 55 -35.
ادیب راد، نسترن، ادیب راد ، مجتبی. (1384). بررسی رابطه باورهاي ارتباطی با دلزدگی زناشويی و مقايسه آن در زنان متقاضی طلاق و زنان خواهان ادامه ی زندگی مشترک. تازه ها و پژوهش های تازه 4 (13)، ص 101 – 109.
بای ، روح اله. (1384). بررسی و مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی با رویکرد التقاطی ستیر، برن و شناختی رفتاری بر مهارت های ارتباطی افراد در آستانه ازدواج. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طبا طبایی.
بستان،ح . (1388). اسلام و جامعه شناسی خانواده. قم: انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
بك، آرون. ( 1382 ). عشق هرگز كافي نيست. ( چاپ پانزدهم ). ترجمه مهدي قراچه داغي. تهران: آسيم.
بنی اسدی،م . (1379). بررسی و مقایسه ی عوامل اجتماعی،شخصیتی و فردی در زوج های سازگار و ناسازگار شهر کرمان. پایان نامه ی کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی،دانشگاه تربیت مدرس(چاپ نشده).
بهاري، فرشاد، ميرويسي، لیلی. (1377). گونه شناسي طلاق و سير آن. مجله پيام مشاوره.ص43-51.
برنشتاين ، فيليپ جي، برنشتاين، مارسي تي. (1384). زناشويي درماني از ديدگاه رفتاري ـ ارتباطي.
بیرشک ، بهروز. (1382). وضعيت ازدواج و طلاق در ايران. تهران : رسا
پاينز ، آيالامالاچ . (1381). چه كنيم تا عشق رويايی مان به دلزدگی نينجامد. ترجمه شاداب ، فاطمه. (1381). تهران: ققنوس(تاريخ انتشار به زبان اصلی، 1996 ).
پاينز، آيالامالاچ . (1383). دلزدگی از روابط زناشويی(ترجمه سید حبیب گوهري راد و كامران افشار ) تهران: رادمهر( تاريخ انتشار به زبان پروچاسکا، جیمز. نورکراس، جان. (1388).
پور عابدي ناييني، حسن ، منشئي،غلامرضا .تهران: انتشارات رشد. بولتن و همکاران (2004). روانشناسی روابط انسانی. م. ح. سهرابی. تهران: انتشارات رشد .
منابع فارسی
ﭘﻴـﺮﺍﻥ، ﭘﺮﻭﻳﺰ. (۱۳۶۹). ﺩﺭ ﭘﻲ ﺗﺒﻴﻴـﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷــﻨﺎﺧﺘـﻲ ﻃﻼﻕ. ﻧﺸــﺮﻳﻪ ﺭﻭﻧﻖ. ﺳــﺎﻝ ﺍﻭﻝ، ﺷـﻤﺎﺭﻩ ﺍول: 41-34.اصلی، 1996).
تقی زاده،ا. (1359). علل و عوامل موثر در طلاق. پایان نامه کارشناس ارشد علوم اجتماعی،دانشگاه تهران(چاپ نشده).
ثنایی ، باقر، حسینیان، باقر، پاشا شریفی ، حسن و علاقبند ، ستیلا. (1386). زمینه مشاوره و راهنمایی . تهران: انتشارات رشد.
جعفری،اصغر،ثنایی ذاکر،باقر،پاشاشریفی،حسن وکرمی،ابوالفضل. (1389). مقایسه ی اثربخشی رویکردهای ارتباطی ستیر و ویته کر در کاهش احتمال وقوع طلاق در زوج های متعارض در آستانه ی طلاق.تازه ها و پژوهش های مشاوره،شماره ی 9: ص25-47.
جعفری، اصغر. (1387). اثر بخشی رویکرد ارتباطی ستیر در کاهش احتمال وقوع طلاق در زوج های متعارض. مجموعه مقالات سومین کنگره ملی آسیب شناسی خانواده. تهران، ایران.
حيدري، مهرنوش .( ۱۳۸۵ ). رشد صعودي افزايش نرخ طلاق در كشور. تهران: نشر جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران.
خليلي، مرجان .(۱۳۷۸). بررسي تضاد در خانواده (با تاكيد بر تضاد ميان همسران) و عوامل موثر بر آن. پايان نامه ي كارشناسي ارشد روانشناسي، دانشگاه الزهرا (چاپ نشده).
خواصی، لیلا .(1389). معنای حریم همسران در ازدواجهای موفق. تهران: نشر قطره، چاپ اول.
خوشکام، سمیرا،سید احمدی، سیداحمد وعابدی،محمدرضا.(1386). تاثیر آموزش ارتباط بر روابط زوجین شهر اصفهان.فصل نامه ی تازه ها وپژوهش های مشاوره.جلد6 شماره ی 24:ص136-123.
دادستان، پریرخ. (1389). روانشناسي مرضي تحولي، از كودكي تا بزرگسالي. جلد اول، تهران: انتشارات سمت.
داودي، زهرا ، اعتمادي، عذرا ،بهرامي، فاطمه. (۱۳۸۸). بررسي تاثير رويکرد راه حل‐ محور برکاهش گرايش به طلاق در زنان و مردان مستعد طلاق شهر اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره. دانشگاه اصفهان (چاپ نشده).
دیویس، کنت. (1382). خانواده: راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری همراه با معرفی یکصد فن در مشاوره ازدواج و خانواده درمانی. ترجمه بهاری، فرشاد. ناشر: تهران، تزکیه. (تاریخ انتشار به زبان اصلی،1941).
منابع فارسی
رضوی پور،ع، ربانی،ر،قاسمی،و، و بهرامی،ف. (1387). بررسی رابطه ی بین متغیر های جمعیت شناختی با خشونت روانی علیه زنان در خانواده.چکیده ی مقالات همایش منطقه ای و خانواده،شهرکرد،14-14.
روزنهان، دیوید ال،سلیگمن، مارتین ای پی. (1391). آسیب شناسی روانی. ترجمه سیدمحمدی، یحیی. ﺟﻠﺪ. 1 و 2. اﻧﺘﺸﺎرات ﺳﺎواﻻن.
ساروخاني، باقر. (۱۳۷۶). طلاق: پژوهشي در شناخت واقعيت و عوامل آن. تهران : انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
ساروخانی، باقر. (1379). مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده. تهران: سروش.
سلطانی، سوسن. (1387). مدیریت خانواده. جلد 4 . اصفهان : بهارعلم
سلامت،مائده. (1386). بررسي تأثيرآموزش مهارت هاي ارتباطي بااستفاده ازروش تحليل رفتارمتقابل بركاهش تعارضات زناشويي زوجين شهراصفهان. فصلنامه روانشناسي كاربردي.دورهي اول،شماره3. ص14-12.
ستير، ويرجينيا. (2005). آدم سازي، م. بهروز بيرشك، تهران: انتشارات رشد.
سیف ، سوسن، یادگاری ، هاجر. (1386). مجموعه مقالات مشاوره خانواده و ازدواج. پنجمین سیمینار انجمن مشاوره ی ایران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
شريفی، مرضیه،كارسولی، سلیمان ، بشلیده ، كیومرث. (1390). اثر بخشی بازآموزي اسنادي در كاهش فرسودگی زناشويی و احتمال وقوع طلاق در زوجين متقاضی طلاق، روان درمانی و مشاوره خانواده، 1 (2) : ص 212 -225.
صفايي، مسعود. (۱۳۷۲). ريشه هاي طلاق و درسهاي خوشبختي. تهران: نشر مولف.
عامري، فريده، نوربالا، احمدعلي، اژه اي، جواد و رسول زاده طباطبايي، سيدكاظم.(1382). بررسي تاثير مداخلات خانواده درماني راهبردي در اختلافات زناشويي. مجله روانشناسي. 7 (3 (پياپي 27)):ص218 -232.
عراقي، عزت الله.( ۱۳۶۹ ). آيا مي دانيد طلاق و مسائل آن كدامند؟. تهران : نشر راهنما.
عطاری، یوسفعلی، حسین پور، محمد وراهنورد، سیما. (1388). اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی به شیوه ی برنامه ی ارتباطی زوجین بر کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین. ماهنامه اندیشه و رفتار. ش(14).
منابع فارسی
علیمردانی،صدیقه، فاتحی زاده، مریم السادات، جلالی،محمود وباغبان،ایران. (1389).مقایسه ی فرایند داوری خانوادگی و مشاوره در کاهش میل به طلاق زوج های متقاضی طلاق شهر اصفهان.تازه ها و پژوهش های مشاوره،9(33)،ص 106-87.
فروم، اريك، هنر عشق ورزيدن. ترجمه پوري سلطاني. (1373). تهران: انتشارات مرواريد.
فتحی آشتیانی ، علی. (1388). آزمون های روان شناختی - ارزشیابی شخصیت و سلامت روان . انتشارات بعثت .
قادری،زهرا،تبریزی،مصطفی،احقر،قدسی. (1388). اثربخشی خانواده درمانی ستیر بر تغییر سبک های مقابله با تعارض زناشویی،اندیشه ور فتار.دوره سوم ،شماره:11،ص 67-76.
کارلسون، جان،اسپری، لن، لویس، لوپیس. (1384). خانواده درمانی تضمین درمان کارآمد. ترجمه نوابی نژاد، شکوه. تهران. اتتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
كاوه، سعید. (۱۳۸۶). بهداشت رواني طلاق. تهران: نشر سخن.
کریس، ال، کلینکه. (1384). مهارتهای زندگی. ترجمه محمد خانی ، شهرام. تهران: انتشارات اسپندهز:کلانتری، صمد. (1385). مبانی جمعیتشناسی، تهران: نشر مانی.
كرويدلي، جين. (2005). زوج درمانی سیستمی و رفتاری، مترجم: اشرف السادات موسوی.
کوئین،ب. (2003). مقدمه ای بر جامعه شناسی،ترجمه:سلاسی.تهران،انتشارات توحید.
کوزن،لویس وروزنبرگ، برنارد. (1999). نظریه های بنیادی جامعه شناسی. ترجمه: ارشاد فرهنگ.(1378). تهران: انتشارات نشر.
کيان نيا، محمد علی. ( ۱۳۷۵). زن امروز، مرد ديروز، تحليلي بر اختلافات زناشويي. تهران : انتشارات روشنفكران و مطالعات زنان.
گراوند،عالیه. (1389). بررسی تاثیر آموزش شناختی- رفتاری گروهی بر فرسودگی زناشویی زنان و مردان متاهل. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده ی علوم تربیتی دانشگاه اصفهان.
گلدنبرگ، ايرنه ، و گلدنبرگ، هربرت. ( ۱۳۸۵). خانواده درماني. ترجمه برواتي، نقشبندي و ارجمند، سیامک. تهران : نشر روان، چاپ دوم (تاريخ انتشار اثر اصلي، ۲۰۰۱).
گنجی، حمزه. (1376). بهداشت روانی . تهران : ارسباران.
گودرزی، محمود،نوابی نژاد، شکوه،محسن زاده، فرشاد. (1386). اثربخشی مشاوره گروهی با رویکرد ارتباطی ستیر بر عملکرد زوجهای ناکارآمد. مجله علمی و پژوهشی تحقیقات زنان. ش 2. ص 20- 15 .
گودرزی، محمود. (1386). بررسی تأثیر رویکرد ارتباط ستیر بر عملکرد زوج های نا کارآمد. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم.
منابع فارسی
موسوی زاده ، طاهره.(1384). اثربخشی آموزش معنادرمانی بر كاهش دلزدگی زناشويی زنان. پايان نامه كارشناسی ارشد دانشكده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبايی(چاپ نشده).
مک کی،ام،راجرز،پ، وگاس،ر. (2005). طلاق،ترجمه ی شادنظر،ن.(1387).تهران،نشر قطره.
منصور،لادن،ادیب راد،نسترن. (1380). مقایسه بین تعارض زناشویی وابعاد آن در مراجعین زن مرکز خدمات مشاوه ای دانشگاه شهیدبهشتی و زنان عادی،مجله تازه ها و پژوهش های مشاوره ،جلد سوم ،شماره11.
مولوي، حسین.(1386). راهنماي عملي SPPSS10-13-14 در علوم رفتاري. اصفهان، انتشارات پويش انديشه.
نادري، فرح،افتخار، زهرا، آملازاده، صغري. (1389). رابطه ويژگی هاي شخصيت و روابط صميمی همسر با دلزدگی زناشويی در همسران معتادان مرد اهواز. پايان نامه كارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی اهواز (چاپ نشده).
نظری،علی محمد،اسدی،مسعود،شاهینی،علی. (1388).تاثیر خانواده درمانی کوتاه مدت ستیر بر صمیمیت زوج ها،زن و مطالعات خانواده،سال دوم،شماره پنجم،ص 109-112.
نظریه های روان درمانی. ترجمه سیدمحمدی، سید محمدی. تهران : رشد (تاریخ انتشار به زبان اصلی، 1999).
نوابی نژاد،شکوه. (1377). ویژگی ها و شرایط لازم دختر وپسر برای ازدواج، جوان و تشکیل خانواده.تهران:انشارات انجمن اولیاء ومربیان.
نویدی، فاطمه. (1384). بررسی و مقایسه ی رابطه دلزدگی زناشويی با عوامل جو سازمانی. پايان نامه كارشناسی ارشد دانشکده ی علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید بهشتی(چاپ نشده).
والچاک، ایوت، برنز، شیلات. (1366). طلاق از دید فرزند. ترجمه فرزانه طاهری. تهران : نشر مرکز.
هورناي، کارن. (۱۳۸۶). راه هاي نو در روانکاوي. ترجمه شاملو، سعید. تهران: نشر رشد، چاپ سوم (تاريخ انتشار اثر، 1934).
هورناي، کارن. (۱۳۸۶). تضادهاي دروني ما. ترجمه مصفا، محمد جعفر. تهران: نشر بهجت، چاپ اول (تاريخ انتشار اثر اصلي، ۱۹۳۷).
منابع فارسی
یوسفی، ناصر. (1390). ﻣﻘﺎﻳﺴﺔ اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ دو روﻳﻜﺮد ﺧﺎﻧﻮاده درﻣﺎﻧﻲ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻧﻈﺎم ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺑﻮون و ﻃﺮﺣﻮاره درﻣﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﻣﻴﻞ ﺑﻪ ﻃﻼق درﻣﺮاﺟﻌﺎن ﻣﺘﻘﺎﺿﻲ ﻣﺘﺎرﻛﻪ .روانﺷﻨﺎﺳﻲﺑﺎﻟﻴﻨﻲ. ((پیاپی11)).ص 53 – 64.
يوسفی، ناصر،باقريان، مهرنوش. (1390). بررسی ملاكهاي همسرگزينی و فرسودگی زناشويی به عنوان متغّيرهاي پيشبين زوجين متقاضی طلاق و مايل به ادامه ي زندگی مشترك . فصلنامه مشاوره و روان درمانی خانواده ، سال اول، شماره 3 ، زمستان1390.
يوسفي، ناصر.(۱۳۸۸). طلاق در ميانسالي. اولين کنگره طلاق و پيامدهاي آن، سقز: ص14-12.
یوسفی ، ناصر، ﻋﻄﺎري، ﻳﻮﺳﻔﻌﻠﻲ، بشلیده، کیومرث، نبویﺣﺼـﺎر، ﺟﻤﻴﻠــﻪ. ﺑﺮرﺳــﻲ اﺛﺮﺑﺨﺸــﻲ دو روﻳﻜــﺮد مشاوره ای و روان درﻣــﺎﻧﻲ درﻛﺎﻫﺶ ﻧﺸـﺎﻧﮕﺎن اﻓﺴـﺮدﮔﻲ، اﺿـﻄﺮاب و ﭘﺮﺧﺎﺷـﮕﺮي در ﻣﻴـﺎن زﻧـﺎن ﻣﺘﻘﺎﺿﻲ ﻃﻼق ﻣﺮاﺟﻌﻪﻛﻨﻨﺪه ﺑﻪ ﻣﺮﻛﺰ ﻣﺸﺎوره ﺧﺎﻧﻮاده ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﺳـﻘﺰ . ﻣﺠﻠﺔ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺗﺮﺑﻴﺘـﻲ و روان شناسی مشهد 1385. 2 (7)، ص 85 -63.
-منابع لاتین
-Amato,P.R.(2001).Children of divorce in the 1990s.Journal of Family Psychology.15,3-21.
Amato, P. R., Stacy J. & Rogers. (1997). A Longitudinal Study of Marital Problems and Subsequent of divorce. Journal of Marriage and the Family. 59: 612-624.
Beattie, M. (1987). Codependent no more. New York: Harper & Row.
Beck, A. T. (1991). Cognittive therapy of adjustment. New York: Haworth
Press. Eidelson, R. J., & Epstein, N. (1981). Unrealistic belief of
clinical couples: Their relationship to expectations, goals and
satisfaction, American Journal of Family Therapy, 9(4): 13–22.
Bertalanffy, L.V. (1968). General Systems Theory. New York: George Braziller.
Bouchard, G., Sabourin, S., Lussier, Y., Wright, J., & Richer, B. (1999). Predict of Divorce. New York: basic Books.
منابع لاتین
Banmen, J.; "The Satir model: yesterday and today; Contemporary Family Therapy", 24 (1): 22 , 2002. .
Bergen MB, Song JA, Schumm WR. Sexual satisfaction among Korean American couples in the Mid western united states. J sex Marital Ther. 1995; 21(3): 147-158.
Bowen,M.,( 1966). The Use of Family Theory in Clinical Practice. Comprehensive Psychiatry. 7(5), 345-374.
-Berk,L.E.(1998).Development through the life span .Boston :Allyn & Bason
-Buss,D.M.&Shackelford,T.k.(1997).Suceptibility to infidelility in the first year of marriage.Journal of Personality,13,193-221.
Banmen, J. (2002). The Satir model: Yesterday and today. Journal of
Contemporary Family Therapy. 24 (1), 7-23.
Chang, S. L. (2008). Family background and marital satisfaction of
newlyweds.Generational transmission of relationship interaction patterns.
Unpublished Master's Thesis, California State University.
Cherlin, A. J. (1992). Marriage, divorce, remarriage. Cambridge, MA: Harvard University Press.
Christensen,S.A.(2004).The effect of premarital sexual promicscuity on subsequent marital sexual satisfaction.
Carr, A. ( 2000). Family Therapy: Concepts, Process and Practice. New York: John Wiley and Sones.
Caston, C.; Self directed skills nursing model : Decrease burnout in African-American caregivers; The University of Iowa, Iowacity, IA., 1994.
Douglass FM, Douglass R. The Marital Problems Questionnaire (MPQ): A Short Screening Instrument for Marital Therapy. Family Relations, 1995; 44(3): 238-244
Dalkey, N. C. et al ( 1972)0"Studies in Quality of Life, Washington DC". Lexington Books. Floyd FJ, Gilliom LA, Costigan CL . ) 1998 ).
Marriage and the parenting alliance: longitudinal prediction of change in Parenting perceptions and behaviors. Child Dev; 69(5): 1461-79.
Fowers BJ, Olson DH. ENRICH marital satisfaction scale: a brief research and clinical tool. Journal of Family Psychology. 1993; 7: 176-185.
Douglas,W.A.(2002)No-fault Divorce in Canada :Its Cause and Effect .Journal of marriage and the Family,24:90-130
Eysenck,H.J.(1980).Personality marital satisfaction and divorce .Journal of Psychological Reports,47,1235-1238.
Eekelaar,J.(1991).Regulating Divorce,Oxford:Clarendon Press.
منابع لاتین
Epstein, N.B., & L.M., Baldwin, & D.S, Bishop.; "The McMaster Family assessment Device"; Journal of Marital and Family Therapy, 9, 171-180, 1983.
Fincham ,F .D.(2003). Marital Conflict :Correlates ,structure and context Current Directions in Psychological science,12,23-27.
Floyd FJ, Gilliom LA, CostiganCL.) 1998 ). Marriage and the parenting alliance: longitudinal prediction of change in Parenting perceptions and behaviors. Child Dev; 69(5): 1461-79.
Gottman, J. M., &levenson, R.W. (2000). A two-factor model for predicting when a couple will d ivorce: Exploratory analyses using 14-year. Journalof Family Process, 41 (1), 83-96.
Greeff, A., & Bruyne, T. (2000). Conflict management style and marital satisfaction. Journal of Sex and Marital Therapy, 2, 321- 334.
Goldberg, Herbert, Goldberg, Irene. (1996). Family Therapy, an Overview (4th edition). Pacific Grove: Brooks/Cole Publishing Company.
Goldenberg, I. Goldenberg, H. (2001). Family therapy: on overview (4nd ed.). Pacific Grove, CA: Brooks/Cole.
Holmes ,T. &Rahe,R.(1967)"Holmes-Rahe Soccial Readjustment Rating Scale.Journal of Psychosomatic Research,2,234-249.
Halford, W. K., Markman, H. J., & Stanley, S. M. (2003). Best practice in
relationship education. Journal of Marital and Family Therapy, 29 (3),
385- 406.
Jacobson.N.S.,&Margolin,G.(1979).Marital therapy: Strategies based on social Learning and behavior exchange principles.New York/Mazel.
kaslow , F. W.,& Schwartz , L.(1997).Dynamics of divorce:A Life Cycle perspective.New York : Brunner / Mazel.
Krishnan,V . (1998).Premarital Cohabitation and Marital Disruption. Journal of divorce & Remarraige,28: 157-169.
kurdek ,L.A.(1993).Predicting marital dissolution : A 5-years prospective Longlyudinal study of Newlywed couples.journal of personality and social psychology, 64 , 221-242.
King CR, Hinds PS(2003). Quality of life from nursing and patient perspectives: theory, research, practice. Jones & Bartlett Publishers: UK
King I(1994). Quality of life and goal attainment nursing. Nursing Science Quarterly; 7: 29-32.
Kayser،K. (1993).When love dies.the process of marital disaffection. New York: The Guilford press.
Kelly, E. L., & Conley, J. J. (1987). Personality and compatibility: A prospective analysis of marital stability and marital satisfaction. Journal of Personality and Social Psychology. 52: 27-40.
منابع لاتین
Kayser, K.(1996). The marital disaffection scale: An inventory for assessing motional estrangement in marriage. The American Journal of Family Therapy, 24 (1), 68-80.
Kayzer , K. (1990). The Process of Marital Dissatisfaction: Interventions at Various Stages. Journal of Family Relations, 39, 257-265.
Landis JT1975))0 Personal adjustment marriage and family. 6th ed. New York: Karper & Row publishers;. pp: 41-102.
Larson, J. H., & Holman, T. B. (1994). Premarital predictors of marital
quality and stability. Family Relations, 43(2), 228-237.
Lundblad, A. M., Hansson, K. (2006) Couples therapy; effectiveness of
treatment and long-term follow-up. Journal of Family Therapy,
28:136-152.
Marchand, J. F., & Hock, E. (2000). Avoidance and attacking conflictresolution
strategies among married couple: Relations to depressive
symptoms and marital satisfaction. Family Relations, 49, 201 – 206.
Mahoney, K. R. (2006). The relationship of partner support & coping strategies to marital adjustement among women with diabetes
& their male partner Unpublished Doctoral dissertation. New York University.
Morrison, A., & Judy, F. (2002). The Satir model with female adult survivors of childhood sexual abuse. Journal of contemporary Family Therapy. 24(1), 161-180.
Naomi.S. (1994), when the heart listens: A qualitative study of Virgina satir family systems model within a multicultural context.Doctor of philosophy Dissertation the Union Institude.
Nelson, J.R. (2006), Human Relationship Skills.Fourth edition published.New York; Routledge.
Nock SL) 1995 ) .A comparison of marriage and capability relationship, Journal of Family Issues, , 16 (1): 53-76.
Olson DH, Olson A. Prepare ENRICH Canada Program. Journal of Family Ministry. 1997; 11(4): 28-53.
Orley j,Kuyken W (1994)0"The WHOQoL Group development of the world health organization". Quality of life.Assesment Internal perspective.12: 1-6.
Pinez, A. M. (1996). Couples burnout: courses and cures. London rout ledge, 32,1-27.
Page RM, Galen E) 1994 )0Demographic predictors of self reported loneliness in adults, Journal of Psychological Reports, , 68(4) 939 -945.
Riesch, S. K., Jackson, N. M., & Chanchong, W. (2003). Communication
approaches to parent-child conflict: Young adolescence to young adult.
منابع لاتین
Journal of Pediatric Nursing, 18(4), 244-256.
Rubell S(2004)0Exploring contributions of relational self to mansidentity self, Journal of Counseling and Development, 82(4)184-196.
Robila M, Krishnakumar A. Effects of economic pressure on marital conflict in Romania. J Fam Psychol. 2005; 19(2): 246-51.
Robbins ,M.S. (2003), Handbook of Family Therapy The Science and Practice of Working with Families and Couples. New York. Brunner-Routledge.
Rodrigues,E.,Hall,H,J.,&Buffallo,S.(2005).predictors of divorce and relationship Dissolution.
Rice, J. K. & Rice, D. G. (1986).living through Divorce: A developmental approach totherapy. New York: Guilford.
Satir, V.; Making contact; Palo Alto; CA: Science & Behavior Books,1997.
Satir, V., & J., Geber, M., Gomori; The satir model: family therapy and beyond; Palo Alto, CA: Science & Behavior Books,1991.
Satir, V., & J., Gerber, M., Gomori; The satir model: family therapy and beyond; Palo Alto, CA: Science & Behavior Books,1991.
Steuber, K. R. (2005). Adult attachment, conflict style, and relationship satisfaction: A comprehensive model. Unpublished Doctoral dissertation. New York University.
South , S ,&Lioyd K .M.(1995) spousal Alternatives and marital Dissolutions ;American . Journal of Sociological Review,60,21-35.
Taylor, G. (2002). Family reconstruction. Contemporary Family therapy. 24(1), 129-139.
Vargas, J. (2005). Communication in healthy and distressed relationships. Unpublished Doctoral Dissertation.Keen University.
Waller, W. (1938).The family: a dynamic interpretation. New York: Cordon
Ware J,Gandek B (1998)0" overview of the Sf-36 Health survey and the International Quality of life Assesment (IQOLA)" project.J clinic Epidemil.51 (11): 903-912.
Waldinger, R. J., Schulz, M. S., Stuart, T. H., & Allen, J. D. (2004). Reading other emotion: The role of intuitive judgements in predicting marital satisfaction quality, and stability. Journal of Family Psychology, 18(1), 58 – 71.
Wampler, K. S., & Sprenkle, D. H. (1980). The Minnesota Couple
منابع لاتین
Communication Program: A follow-up study. Journal of Marriage and
the Family, 42, 577-584.
Whitton, S. W., waldinger, R. J., Schulz, M. S., Allen, J. P., Crowell, J. A., & Hauser, S. T. (2008). Prospective associations from family of origin interaction to adult marital interaction and
relationship adjustment. Journal of Family Psychology, 22 (2), 274 – 286.
Weeks , R., Gerald, &R.,Treat, Stephen; Couples in treatment teaching and practice, NpEption, 2001
Young, M. E., & Long, L. L. (1998). Counseling and psychotherapy of couple. New York: The Guilford Press.