صفحه محصول - نظریه ها و مدل های حمایت اجتماعی و بررسی رابطه ان با سلامت روانی

نظریه ها و مدل های حمایت اجتماعی و بررسی رابطه ان با سلامت روانی (docx) 1 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 1 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

2263965-368935 دانشگاه علامه طباطبائی دانشکده علوم اجتماعی و علوم ارتباطات اجتماعی کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی عنوان: دانشجو: مژگان ولیئی سال تحصیلی 93-1392 تقدیم به پدر و مادرم که از نگاهشان صلابت از رفتارشان محبت و از صبرشان ایستادگی را آموختم همسرم که نشانه لطف الهی در زندگی من است برادر و خواهرانم همراهان همیشگی و پشتوانه های زندگیم و به تمام آزاد مردانی که نیک می اندیشند و عقل و منطق را پیشه خود نموده و جز رضای الهی و پیشرفت و سعادت جامعه، هدفی ندارند. دانشمندان، بزرگان، و جوانمردانی که جان و مال خود را در حفظ و اعتلای این مرز و بوم فدا نموده و مینمایند. من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق حمد وسپاس یکتای بی همتا را که لطفش بر ما عیان است، ادای شکرش را هیچ زبان و دریای فضلش را هیچ کران نیست و اگر در این وادی هستیم، همه محبت اوست. الهی ای مهربانتر از ما به ما، از تو می خواهم همه کسانی را که حتی ذره ای در انجام این امر مرا یاری نموده اند، در سایه ی لطف ومحبت بی کرانت، سلامت، شادکام وموفق بداری. برخود لازم می دانم تا مراتب سپاس را از بزرگوارانی به جا آورم که اگر دست یاریگرشان نبود، هرگز این پایان نامه به انجام نمی رسید. ابتدا از استاد عالی قدرم جناب آقای دکترحسین یحیی زاده که زحمت راهنمایی این پایان نامه را برعهده داشتند، کمال سپاس را دارم. همچنین از استاد گرانقدرم سرکار خانم دکتر عذرا جارالهی که زحمت مشاوره این پایان نامه را متحمل شدند، صمیمانه تشکر می کنم. واز جناب آقای دکتر جعفر هزارجریبی که زحمت داوری این پایان نامه با ایشان بوده است، متشکرم. فهرست مطالب 1-2مقدمه11 سلامت عمومی11 2-2- تاریخچه موضوع12 1-2-2- تاریخچه مطالعه سلامت عمومی12 رویکرد زیست شناختی به سلامت عمومی13 رویکرد روانشناختی به سلامت عمومی14 رویکردجامعه شناختی به سلامت عمومی15 رویکرد روانشناسی سلامت16 2-2-2- تاریخچه مطالعه حمایت اجتماعی17 رویکردهای مطالعه حمایت اجتماعی18 رویکردشبکه های اجتماعی18 رویکردهای روانشناختی19 1-3-2- مفهوم سلامت22 2-3-2- ابعاد سلامت24 3-3-2- مولفه های تعیین کننده سلامت29 4-3-2- تعاریف حمایت اجتماعی32 5-3-2- انواع حمایت اجتماعی35 6-3-2- ابعاد حمایت اجتماعی38 7-3-2- پویایی های حمایت اجتماعی38 8-3-2- کارکردهای حمایت اجتماعی39 9-3-2- عوامل موثر در بهره مندی از حمایت اجتماعی40 10-3-2- منابع حمایت اجتماعی41 11-3-2- حمایت اجتماعی وسلامت جسمانی47 12-3-2- حمایت اجتماعی وسلامت روانی48 4-2- مبانی نظری49 1-1-4-2- نظریه های مربوط به سلامت عمومی49 نظریه سیستم ها49 رویکرد بوم شناختی50 مفهوم تعادل حیاتی52 2-1-4-2- رویکردهای مختلف روانشناسی وسلامت عمومی53 2-4-2- نظریه های حمایت اجتماعی54 1-2-4-2- تئوری های شکل گیری روابط54 مدل فقدان60 فرضیه انباشت هویتی61 هویت های نقش61 مدل سپر وتاثیرکلی حمایت اجتماعی62 مدل تاثیر مستقیم حمایت اجتماعی63 مدل تاثیر غیرمستقسم یا فرضیه ضربه گیر64 مدل سلسله مراتب جبرانی65 مدل تخصیص وظیفه65 مدل همچینی مناسب استرس وحمایت اجتماعی66 مدل تخصیص کارکردی68 مدل کمبود68 تئوری بانک حمایتی69 تئوری کناره گیری ازرابطه69 حلقه های درونی وبیرونی حمایت اجتماعی70 تئوری انسجام اجتماعی70 تئوری شبکه71 مدل حمایت اجتماعی ادراک شده72 نظریه شبکه اجتماعی74 نظریه ویس78 نظریه مبادله اجتماعی79 5-2- مروری بر پژوهش های انجام شده80 1-5-2- پژوهش های انجام گرفته درایران80 2-5-2- پژوهش های خارجی87 6-2- چهارچوب نظری پژوهش 90 منابع مقدمه بیماری از بدو پیدایش بشر وجود داشته است وهیچ فردی به طور کامل درمقابل آن مصونیت ندارد واین خطری است که بشر را مرتباً تهدید می کند. در تعادل سلامت، انسان به تنهایی مطرح نیست بلکه آنچه مورد بحث است، پدیده هایی هستند که در اطراف او وجود دارند و بر مجموعه سیستم نظام او اثر می گذارند و از آن تاثیر می پذیرند. بدون شک عوامل متعددی برسلامت جسمانی وروانی افراد تاثیرگذارند، عواملی وجود دارند که می توانند به سلامتی آسیب وارد کنند ودرمقابل عواملی نیز وجود دارد که می توانند سلامت افراد را ارتقا ببخشند؛ ازجمله این عوامل می توان به حمایت اجتماعی اشاره نمود که به افراد کمک می کند تا با شرایط استرس زا کنار بیایند وآسیب روانی وجسمانی کمتری را متحمل شوند. برای روشن شدن بهتر بحث مادر این نوشتار ابتدا تاریخچه مطالعه سلامت عمومی وحمایت اجتماعی را مطرح کرده و سپس تعاریفی راجع به سلامت وحمایت اجتماعی وعوامل موثر برآنها مطرح گردیده ودرادامه نظریه ها ومدلهای مربوط به موضوع وپیشینه پژوهش در ایران وجهان مطرح شده ودر پایان چهارچوب نظری ، الگوی نظری، فرضیات پژوهش وسوالات پژوهش ارائه می گردد. سلامت عمومی 2-2- تاریخچه موضوع 1-2-2- تاریخچه مطالعه سلامت عمومی سلامت وبیماری ومفاهیم آن از ابتدای بشر ودر همه فرهنگ ها وجود داشته است. اما بخش اعظم آنچه ما می شناسیم از تحولات جامعه غربی در طول دو یا سه قرن گذشته ناشی می شود که ما بخشی از تاریخچه مطالعه سلامت عمومی را در ذیل می آوریم: سلامت عمومی از رویکردهای متفاوت مورد بررسی قرار گرفته وهرکدام از رویکردهانقش تکمیلی را برای دیدگاه های دیگر فراهم ساخته است. در آغاز به تعاریفی از سلامت عمومی می پردازیم وسپس به قدیمی ترین رویکرد درسلامت عمومی تحت عنوان رویکرد" زیست شناختی" اشاره شده وسپس به رویکرد" روانشناختی" و"جامعه شناختی" پرداخته می شود ودرنهایت،" رویکرد سیستمی" وتنیدگی بین عوامل زیستی، روانی واجتماعی مطرح شده وبستر مناسبی برای عنوان نمودن" رویکرد روانشناسی" سلامت فراهم می گردد. درتعریف سلامت عمومی باید به دورویکرد عمده تاکید نمود: رویکرد اول، سلامت به معنی فقدان بیماری یا معلولیت شناخته می شود. دراین رویکرد، سلامت حقیقی یعنی پیشگیری از بیماری ونابهنجاری از اینرو، اگر فردی مشکلات روانشناختی ویاجسمانی را تجربه نکند انسانی سالم نامیده شده وبه عنوان فردی بهنجار شناخته می شود که هیچ گونه بیماری یا معلولیت را تجربه نمی کند. دررویکرد دوم که پس از تدوین نظامنامه سازمان بهداشت جهانی رایج گردیده است به مفهوم بهزیستی وکیفیت مثبت زندگی تاکید می شود. دراین رویکرد سلامت به عنوان یک مفهوم مثبت نگریسته شده وعلاوه براینکه فرد ابعاد منفی یا بیماری را تجربه نمی کند، به صحت وآسایش زیستی ودیگر عوامل مثبت گسترده اجتماعی، سیاسی واقتصادی تاکید می نماید. در این زمینه می توان به تعریف سلامت در نظام نامه سازمان بهداشت جهانی اشاره نمود: "سلامت حالت کامل آسایش وکامیابی زیستی، روانی واجتماعی است وصرف فقدان بیماری یا معلولیت نمی باشد." بنیارد 1996، رویکرد فوق را به عنوان یک رویکرد ایده آل گرایانه مورد بررسی قرار داده وعنوان می کند که دستیابی به اهداف سازمان بهداشت جهانی به راحتی امکان پذیر نیست. وی تعریف سلامت برمبنای حالت کامل صحت وکارکرد مطلوب زیستی، روانی واجتماعی را مورد انتقاد قرار داده است واظهارمی کند که رسیدن به این وضعیت درعمل بسیار مشکل است. او اعتقاد دارد که عوامل اجتماعی، اقتصادی وسیاسی درکشورهای جهان سوم وضعیت سلامت را تحت پوشش قرار داده است، شاید بتوان گفت که اکثریت این افراد را باید به عنوان انسان هایی ناسالم برچسب گذاری نمود زیرا زندگی این افراد درتمامی جنبه ها کامل نیست وکیفیت زندگی مطلوبی ندارند. دراینجا لازم است برای روشن شدن بیشتر مفهوم سلامت عمومی به چند تعریف دیگر نیز اشاره داشته باشیم: "سلامت عمومی، شامل عملکرد کاملاً سازگار فرد ونیز سازش یافتگی اوباجهان است، که ماحصل چنین عملکردی، احساس اثربخش بودن وسعادتمندی است. سلامت عمومی تنها واجدکارایی واحساس رضایت نیست، بلکه می تواند یک حالت روانی استوار، یک رفتار اجتماعی مناسب ویا یک گرایش ومیل شادمانه باشد؛ به عبارت دیگر به عنوان یک حالت تعادل درون خود ودرون محیط تعریف می شود." (فیاض دستگردی، 12:1379) "تعادل درعملکرد قوای جسمی، روحی و اجتماعی ونه وجود عارضه جسمی به عنوان شاخص اصلی درتعیین وضعیت سلامت فرد محسوب می گردد؛ از طرفی بهزیستی وتندرستی شخص متاثراز عوامل متعدد محیطی، جغرافیایی، فرهنگی واقتصادی می باشد وهرگونه تغییر دراین عوامل می تواند سلامت جسم وروان را تحت تاثیر خود قراردهد". (اسدالهی، 25:1378) رویکرد زیست شناختی به سلامت عمومی: رویکرد زیست شناختی بامدل پزشکی شناخته می شود زیرا که در مدل پزشکی تلاش می گردد تا به بررسی عوامل جسمانی مشخص ومعینی پرداخته شود. قدیمی ترین رویکرد به سلامت عمومی در حیطه زیست شناختی وعلوم پزشکی جای دارد واز زمانهای قدیم دراین رویکرد به رابطه بین عفونت ها ونواقص بدنی بارفتار پریشان پرداخته شده است. این رویکرد در قرن 18 با اوج خود رسید وپیشرفتهای عظیمی درکالبدشناسی، فیزیولوژی وژنتیک حاصل نمود. در رویکرد زیست شناختی تصوربراین می باشد که برای هراختلال بایدبه دنبال یکی از علتهای زیست شناختی بود وبدینوسیله به نقش عوامل زیست شناختی در سلامت عمومی تاکید می شود. یکی از مفرضات رویکرد فوق را می توان اینگونه مطرح کرد که همه رفتارهای غیرانطباقی ناشی از اختلال عملکرد درساختار بدن است. تبیین چنین اختلالی می تواند اینگونه باشد، عارضه فوق یا موروثی بوده یا به صورت اکتسابی درساختاربدن پدیدآمده است. اطلاعات اخیر در زمینه سلامت عمومی، ازاین ادعا حمایت می کند که دراکثر موارد، عوامل زیست شناختی نقش موثری برعهده داشته ومعیار مهمی برای سلامت عمومی می باشد. امروزه، از طریق پیشرفت های نوین همانند تصویر برداری از مغزو مغزنگاری کامپیوتری، مشخص گردیده که عوامل زیست شناختی تاثیرات شدیدی برکارکردهای روانی واجتماعی برجای می گذارد. برخی از محققین رویکرد زیست شناختی اعتقاد دارند که تنها بروز بیماری به عنوان ناسلامتی وعدم بیماری به عنوان سلامتی درنظر گرفته نمی شود وملاک مهم دیگری در تشخیص سلامت عمومی وجود دارد. آنها اعتقاد دارند، فقدان درد از دیگر مواردی است که می تواند معرف سلامت عمومی باشد. رویکرد روانشناختی به سلامت عمومی: ازدیدگاه روانشناختی، تعریف وتعیین سلامت عمومی، یعنی عدم بروز اختلال روانی. از اینرو افرادی که رفتار غیرعادی را نشان نمی دهند وهمواره با محیط پیرامون خویش سازگاری دارند، به عنوان شخص سالم مطرح می شوند. امروزه در زمینه انطباق پذیری وسلامت عمومی، رشته نوینی دررویکرد روان شناختی به وجودآمده است. دراین رویکرد که به عنوان شاخه روانشناختی سازگاریمطرح می شود. در این رویکرد به 4 منبع سازگاری تحت عنوان استرس روانی، اضطراب، افسردگی ومحرومیت اشاره می گردد برطبق این رویکرد این4 منبع نقش اساسی در سازگاری فرد ایفا می کنند. افراد درمواقعی که افراد از میزان بالای استرس روانی، اضطراب، افسردگی ومحرومیت برخوردار شوند سازگاری شخصی آنها به خطرافتاده وسلامت عمومی آنها مورد تهدید قرار می گیرد وهمچنین در مواقعی که افراد از میزان بسیار اندک استرس روانی، اضطراب، افسردگی ومحرومیت برخوردار شوند، بازهم انطباق پذیری آنها به خطر می افتد وسلامت عمومی آنها مورد تهدید واقع می شود. در رویکرد فوق باید منابع سازگاری رادر حد متوسط وهماهنگ با هنجارهای اجتماعی تجربه نمود از اینرو تجربه شدید وخفیف اینگونه منابع سازگاری سلامت عمومی فرد را به خطر می اندازد. اکثر روانشناسان توافق نظر دارند که غیرعادی بودن، عدم مقبولیت اجتماعی، ادراک یا تفسیر شخصی نادرست از واقعیت وحالات هیجانی ناخوشایند از جمله ملاک هایی می باشند که تعیین کننده سلامت عمومی است، درصورتی که فردی اینگونه موارد را نشان ندهد از سلامت عمومی برخوردار می باشد. - غیرعادی بودن: افرادی که رفتار نابهنجار دارند در اقلیت می باشند اما هررفتاری که در اقلیت باشد (یعنی بافراوانی کمتری تولید شود) الزاماً نابهنجار نخواهد بود. هرچند نادربودن یا انحراف آماری داشتن، معیار کافی برای طبقه بندی یک رفتار در طبقه رفتارهای نابهنجار نیستند، ولی اغلب موارد مورد استفاده قرار می گیرند. بنابراین، دربسیاری از موارد، رفتاری که به ندرت مشاهده شود وازرفتار عادی انحراف داشته باشد نابهنجار به حساب می آید. ـ عدم مقبولیت اجتماعی: هراجتماع دربافت خود قواعد یا هنجارهای رفتاری قابل قبولی دارد. دراجتماع ایران، پابرهنه رفتن درکوچه وخیابان نابهنجاربوده امادراجتماع هندوستان بهنجار است. ـ ادراک یا تفسیر شخصی نادرست از واقعیت: شنیدن صداهای عجیب وغریب ودیدن اشیای غیرممکن توهم به حساب می آید وهمچنین افکار آزاردهنده نیز می تواند شاخص های بیماری روانی باشد. از اینرو هرگونه هذیان، توهم وگاهی اوقات خطای حسی می تواند ملاک هایی از اختلال روانی باشد. ـ حالات هیجانی ناخوشایند: اضطراب، افسردگی، ترس های افراطی وسایر حالات هیجان ناخوشایند می توانند سلامت عمومی فرد را خدشه دارکنند. هرچند گاهی اوقات اضطراب وافسردگی به یک موقعیت خاص می تواند واکنش معقولی باشد ولی اگر اضطراب وافسردگی زمانی طولانی دوام یابد آنگاه نابهنجار مطرح می شود. رویکردجامعه شناختی به سلامت عمومی: ازدیدگاه اجتماعی، فردناسالم کسی است که توانایی مقابله موثر با استرس های اجتماعی وتقاضاهای محیطی را نداشته باشد. دراین دیدگاه عدم سلامت اجتماعی فرد رابه عنوان نقصی در نظام حمایت اجتماعی فرد ملاحظه می کند. این نظام حمایتی شامل همسر، والدین، خواهر وبرادر، وابستگان و... وهمچنین سازمانهای اجتماعی ونهادهای دولتی است. جامعه شناسان منکرساخت ژنتیکی درایجاد رفتارغیرانطباقی نیستند بلکه می گویند این عوامل به تنهایی چنین رفتاری را ایجادنمی کنند. رویکرد جامعه شناسی درمورد سلامت عمومی مطرح می کند که وضعیت آموزشی نامساعد، جنایت وجرم، مسکن نامناسب وتعصب درطبقه های پایین اقتصادی وحتی همسایه های فاسد ممکن است عوارض بیشتری را متوجه فرد آسیب پذیرکنند. به عنوان مثال نظریه انتخاب اجتماعی عنوان می کند که در طبقات اقتصادی واجتماعی پایین جامعه رفتار غیرانطباقی شایع تر است زیرا افرادی که عملکرد خوبی ندارند، دچارحرکت اجتماعی روبه انحطاط می شوند وسیر قهقرایی را طی می کنند. رویکرد روانشناسی سلامت: عوامل زیستی، روانی واجتماعی در رویکرد روانشناسی سلامت، به تنیدگی پرداخته است ومفروضات رویکرد کل گرایی عنوان می شود. دراین رویکرد کل فرد درطول درمان مورد توجه است وتنها به یک عضو خاص ازبدن بیمار پرداخته نمی شود. در رویکردی که از بانیان آن می توان به مایر اشاره نمود، ابعاد زیست شناختی، روانشناختی وجامعه شناختی به عنوان عوامل سازنده سلامت عمومی درنظر گرفته می شود. اواعتقاد داشت که سلامت به عنوان یک سازه مفهومی جامع می باشد وتاثیرپذیری شدیدی را از تمامی متغیرهای زیست شناختی، روانشناختی وجامعه شناختی نشان می دهد. این رویکرد دردهه آخر قرن بیستم حرکت های فزاینده ای نمود ونظریه های پزشکان، روانشناسان وبه خصوص جامعه شناسان پزشکی، تحولات چشم گیری را درجنبه های کاربردی آن ایجادنمود. درمدل فوق، رویکرد سیستمی به کاربرده شده است وتعامل بین عوامل درتمامی سطوح مدنظر قرار می گیرد. سیستم ها را می توان ازسیستم های اکولوژیک آغاز کرده وبه سیستم های جسمانی ختم کرد. ازجمله نظریه پردازان مدل زیست ـ روانی واجتماعی توماس مک کیون 1984 است. وی در نظریات خویش مطرح نمود که به علت ارتقای سطح دانش در حیطه پزشکی به راحتی می توان از افزایش بیماریها جلوگیری به عمل آورد. این دانش تازمانی به کاربرده می شود که بتوان تغییرات چشمگیری را درسبک زندگی افراد ایجادکرد، اینگونه تغییرات با متغیرهای اجتماعی واقتصادی همراه بوده ومی تواند زمینه مساعدی رابرای رفاه عمومی فراهم سازد. وی اعتقاددارد که رفاه عمومی می تواند معرف سلامت عمومی گردد ولی برای ایجادآن، باید به تمام عوامل روانی ـ اجتماعی تاکید نمود. بنابراین سلامت حقیقی فرآیندی است که توانمندی شخص، همراه با یک زندگی مرفه را منعکس می کند. 2-2-2- تاریخچه مطالعه حمایت اجتماعی در سالهای 1960 تا 1970 به دنبال یک دیدگاه غالب محیط نگر در روانشناسی، محیط علت اصلی ناراحتی های روانی وفیزیکی محسوب می شد. یکی از متغیرهای اجتماعی که مورد نظر محققان قرار گرفت حمایت اجتماعی بود. در این زمان امید می رفت که حمایت اجتماعی به عنوان یک نوشداروی اجتماعی توضیح دهد که چرا عده ای از مردم در مقابل استرس ها غافلگیر شده در حالی که عده ای دیگر به همان اندازه دچار استرس می شوند در مقابل آن مقاومت داشتند.(عبدی فر، 69:1373) در تحقیقات مربوط به استرس دخالت حمایت های اجتماعی عمومی ومشترک است. حمایت معمولا رابطه معکوس با فشار دارد به طوری که اگر این حمایت ها موجود باشد، آرامش برای آنها فراهم می شود. امروزه ثابت شده است که افرادی که در محیط های حمایتی قوی به سر می برند از لحاظ روانی نسبت به افرادی که از چنین فرصتی برخوردار نیستند در وضعیت بهتری به سر می برند زیرا حمایت بر سلامت روانی فرد، خانواده وجامعه اثر مستقیم دارد.(بیرو وهمکاران، 400:1380) حمایت اجتماعی ومیزان آن تابع روابط اجتماعی است که فرد در غالب پیوند با دیگران یا عضویت در گروه ها واجتماعات دارد. بستری که این روابط را برای فرد فراهم می کند، جامعه است.جامعه زمینه ساز وبسترشکل گیری روابطی است که فرد می تواند داشته باشد، لذا برای داشتن رابطه باید با جامعه ارتباط برقرار کردوبه دنبال آن، بدون تردید تامین سلامت روانی در قبال حضور در جامعه وارتباط با افراد حاضر در جامعه در قبال تغییرات سریع اجتماعی و فنی وتغییرات ووقایع تنیدگی زای زندگی امری اجتناب ناپذیر است. به طور کلی حمایت اجتماعی شامل حمایت عاطفی، ابزاری واطلاعاتی می باشد. حمایت اجتماعی شامل ابراز عشق ومحبت، مراقبت ونگهداری، احترام قائل شدن، اطمینان وقوت قلب، اعتماد، همدردی وتوجه می باشد. این نوع حمایت تقویت کننده مناعت طبع، حس ارزش داشتن وحسی می شود که یک نفر برای سایرین اهمیت داشته ودر نتیجه ممکن است حسی را بروز دهد که فرد وبدن او ارزش مراقبت وحمایت کردن را داشته باشد، ضمناً ممکن است دریافت کننده را قادر سازد تا استرس وفشار را کنترل کند وبه همین وسیله تاکید اساسی بر حفظ سلامت به جای درگیر شدن در فعالیت های مضر یا بی هدف را داشته باشد. ارتباط صادقانه وخالص موجب تقویت حسی از پیروزی وتبحر شده ودر فرد حس افتخار واعتماد را برای انجام تلاش ها به وجود آورد، در ضمن ممکن است افراد را از طریق توسعه تدابیر و ارتقای سلامت تشویق به انجام کنترل در مورد سلامت ورفاه شان کند. رویکردهای مطالعه حمایت اجتماعی: سه رویکرد کلی برای بسیاری ازکارهای عملی درمورد حمایت اجتماعی مشخص شده، این رویکردها در بیست سال اخیر تکمیل شده اند. این رویکردها شامل: رویکرد شبکه اجتماعی یا جامعه شناختی، رویکرد ادراکی یا شناختی و رویکرد کنش متقابل یا ارتباطی می باشد. این رویکردها یکی پس از دیگری پدید آمدند. رویکردشبکه های اجتماعی: اولین پژوهش ها درمورد حمایت اجتماعی وسلامت با روشهای شبکه اجتماعی انجام شده است. (مثل پژوهش های برکمن وسیمی1979، هیرش1980، هوس، روبین ومترنز1982). این روشها به طورمناسب زمانی مورد برسی قرار گرفتند که پژوهش ها ظاهراً اظهار می داشتند که موجودیت صرف پیوندهای اجتماعی(وجود پیوندهابادسته بندی مشخص) منجربه بهبود وارتقاء سلامت می شود، بدین ترتیب پژوهشها روی آن متمرکز شدند تا مشخص کنند که چگونه اندازه، تراکم، فراوانی وویژگی های دیگر شبکه اجتماعی فرد با شاخص های سلامت وبهزیستی همبستگی پیدامی کند. بدین ترتیب این پژوهش ها درنظر داشتند کانون توجه به دیدگاه جامعه شناختی را نشان دهد، باتمرکز براینکه چگونه وجود پیوندهای اجتماعی بر روی پیامدهای سلامتی تاثیرمی گذارد. مطالعات شبکه ارتباطی مربوط به حمایت اجتماعی باچندین انتقاد قابل توجه روبرو شده است. نخست، دلایل زیادی وجود دارد مبنی براینکه ویژگی های ساختاری شبکه اجتماعی صرفاً ارتباط ضعیفی با دستیابی به حمایت ونیز با پیامدهای سلامت دارند. (ساراسون، 204:1375) دوم، پژوهشگران زیادی تشخیص داده اند که اصلاً پیوندهای اجتماعی موجب ارتقا سلامت نمی شود. بسیاری ازپیوندهای اجتماعی منبع استرس به شمار می روند، با این حال پیوندهای اجتماعی دیگری وجود دارد که هم منابع حمایتی وهم استرس محسوب می شوند. (روک1984، ساندلروباررا1984). این شناخت مستلزم بررسی کیفی ومعنی روابط اجتماعی علاوه بر ساختار وکمیت شان می باشد. سوم، ازچندین مطالعه (مثل مطالعات آنتونوچی وایزریل1986؛ ساراسون، شیرین،پیرس 1987؛ وثینگتن وکسلر1986) استنتاج کرده اندکه پیامدهای سلامتی توسط ادراک فرد ازکیفیت ودردسترس بودن حمایت موردپیش بینی قرار گرفته است نه به وسیله ویژگی های ساختاری شبکه های اجتماعی، این یافته ها انگیزه حرکت به سمت رویکردهای روان شناختی جهت مطالعه حمایت اجتماعی محسوب می شود. (ساراسون، 204:1375) رویکردهای روانشناختی دیدگاه روانشناختی بر مفهوم ذهنی فرد ازحمایت دریافت شده یا رضایت ودسترسی به حمایت تاکید دارد. درآغازاساس پژوهش دیدگاه روانشناختی متمرکز بود روی اینکه چگونه کیفیت روابط اجتماعی فرد روی احساس حمایت او وسپس شاخص های سلامت وبهزیستی وی تاثیر می گذارد. اخیراً مفهوم حمایت اجتماعی به عنوان ویژگی شخصیتی نسبتاً استوار (یعنی تکوین آن باتجربه دلبستگی دراوایل زندگی) مفهوم سازی شده است. دلایل زیادی نشان می دهد که معنی استواری حمایت یک سپر دفاعی مهمی درمقابل استرس ومشکلات سلامتی محسوب می شود. اگرچه دیدگاه روانشناختی ادراک مارا از حمایت اجتماعی و اثراتش بسیار افزایش داده است، با این حال محدودیت هایی نیز در این رویکرد مشاهده می شود. دونکر، شتر، بنت 1990؛ کسلر، پیرس و ورتمن 1985 خاطرنشان کرده اند که روابط خودش مستقیماً حمایتی(یا غیرحمایتی) نیستند؛ بلکه درآن تعاملات خاصی وجود دارد که طرفین رابطه نسبت به یکدیگر به منظور تامین حمایت انجام می دهند.( ، تیوتس 1982)این موضوع نقطه ضعف مهم دیدگاه روانشناختی به شمارمی آید. برای مثال گتلیب 1985 خاطر نشان می کند که دیدگاه روانشناختی"واقعیت یا حمایت مورد تجربه ای که درکنش متقابل اجتماعی مرد ظاهر می شود" را نمی سنجد، بلکه منبع بازنمایی شناختی پدیده ای است، که انطباق آن با واقعیت اجتماعی نامعلوم می باشد. بنابراین افراد مثل هبفول واستکس1988 پیشنهاد کردند پژوهشی موردنیاز است که توجه را روی ساختار واقعی پیوندهای اجتماعی، جستجو ودریافت کمک وواکنش های عاطفی، شناختی ورفتاری نسبت به آن کمک توجه نماید؛ ونیز روی افکار، احساسات ورفتارهایی که میانجی چنین واکنش هاست، تمرکز نماید. به بیان دیگرمورد نیاز است که پژوهش آزمونهای مفصلی درباره فرآیندهای تعاملی وارتباطی فراهم شودو سپس ازطریق این فرآیندهای ارتباطی وتعاملی حمایت درخواست و ارسال شود. رویکردهای ارتباط وکنش متقابل: درسالهای اخیر شمار زیادی ازپژوهشگران روشی ازپژوهش را به کاربردند که درآن حمایت اجتماعی را به عنوان کنش متقابل ویا مبادلاتی که درزمینه روابط پایدار اتفاق می افتد، مورد برسی قرار دادند. (ساراسون وپیرس 1990؛ بورسن وساراسون 1992) علاقه عمده به این نوع پژوهش همراه با فهم این موضوع است که چراوچگونه مهیاکننده مبادرت به ارائه حمایت می کند ویک گیرنده می تواند توسط این اقدام مورد حمایت وبهره مندی قرار گیرد. با مفهوم سازی حمایت اجتماعی به عنوان ارتباط می توان گرایش به تدوین روشهای تجربی به منظور ایجاد وسازماندهی سوالاتی درباره درون دادها، رویدادها وپیامدهای مربوط به تعاملات حمایتی را افزایش داد. چند مزیت خاص دیگری نیز دربررسی حمایت اجتماعی به صورت شکلی از ارتباط وجود دارد: نخست: اگرچه رویکردها به حمایت اجتماعی مستقیماً روابط را نشان نمی دهد، با این حال روابط به عنوان مکانیسمی مهم است که از طریق آن حمایت ارسال می گردد. برای مثال اگرچه ارتباط در رویکردهای شبکه ای وجامعه شناختی حمایت اجتماعی به صورت مستقیم مورد آزمون قرار نمی گیرد، اما با چند روش فرضیه سازی شده است که شامل: روابطی که در این پژوهش مورد آزمون قرار می گیردبه وسیله ارتباط ایجادشده است، روابط باید در سرتاسر ارتباط ادامه یابد، اکثر تبیین ها درباره دلیلی که پیوندهای اجتماعی وسیع برسلامت تاثیر می گذارد چنین فرض می کردند که اطلاعات از طریق وسایل ارتباطی منتقل می شود. دوم، بدون توجه به اینکه " مفهوم ذهنی حمایت "که به وسیله دیدگاه روانشناختی مطرح شده به عنوان یک ویژگی شخصیتی پایدار یا یک حالت فوق العاده خاص در نظرگرفته می شود، فرآیند ارتباط درایجاد حمایت نقش عمده دارد. اگر به این معنی از حمایت به عنوان یک متغیر تفاوت فردی نگریسته شود که از ابتدای زندگی شکل می گیرد، تحقیق می تواند روی الگوهای روابط والدینی پرورش دهنده تمرکز کند که پایداری وحفظ دلبستگی را تقویت (یا تضعیف) می نماید؛ واگر این معنی از حمایت به عنوان ویژگی موقعیتی درنظرگرفته شود، بنابراین بسیار مهم است، بررسی شود که چگونه این ویژگی زمینه خاص به وسیله رفتارهای تعاملی وپیام های ایجادشده است که درجریان رویدادهای اجتماعی اتفاق می افتد. سوم، مطالعه نحوه انتقال حمایت به ایجاد مبنایی جهت توصیه به افراد کمک خواهد کرد که چگونه آنها بیشتر مورد حمایت قرار گیرند چون بسیاری از حمایت ها از طریق کنش متقابل صورت می گیرد لذا باید بررسی کرد که حمایت چگونه انتقال می یابد، حمایت باید به عنوان ارتباط مطالعه شود به خاطر اینکه درنهایت از طریق پیام ها ارسال می گرددودرضمن به وسیله زمینه ارتباطی این پیام ها از یک شخص به شخص دیگر فرستاده می شود وخود این رابطه نیز به وسیله کنش متقابل ایجاد وتقویت می گردد. هدف از مطالعه حمایت اجتماعی به عنوان ارتباط این است که ارتباط وسیله ای است که پیام ها را مطالعه می کند واز طریق این پیام ها افراد حمایت را جستجو وابراز می نمایند؛ همچنین آن تعاملاتی (کنش های متقابلی) را مطالعه می کند که در این تعاملات پیام های حمایتی تولید ومورد تفسیرقرار می گیرد ونیزآن روابط ایجاد شده را مطالعه می کند ودر ضمن روابط مورد نظر کنش متقابل حمایتی را زمینه سازی می کند که درآن افراد شرکت دارند. 1-3-2- مفهوم سلامت سلامت موضوعی مطرح دربسیاری از فرهنگ هاست. در واقع هر جامعه به عنوان بخشی از فرهنگ خود از سلامت مفهوم خاصی در نظر دارد. از میان تعریف هایی که هم اکنون نیز کاربرد دارند، شاید دیرینه ترین تعریف آن باشد که سلامتی عبارت از بیمار نبودن. دربرخی از فرهنگها سلامت وهماهنگیمترادف یکدیگر در نظر گرفته می شوند وهارمونی عبارتند از: سازگار باخود، باجامعه، باخدا وجهان. آراء هندیان ویونانیان باستان در مفهوم سلامت مشترک بوده وبیماری را به اختلال تعادل بدنی نسبت به آنچه اخلاط می نامیدند، منتسب می کردند. سلامت بیشتر به عنوان نعمت در نظر گرفته می شود وارزش آن به درستی شناخته نمی شود، مگر هنگامی که از دست برود.در سطح بین الملل تا زمانی که پس از جنگ جهانی اول اساسنامه جامعه ملل تهیه می شد، سلامت ازیاد رفته بودوتنها در واپسین روزها تهیه کنندگان پیش نویس اساسنامه به یاد بهداشت جهان افتادند. در کنفرانس ملل متحد در شهر سانفرانسیسکو در سال 1945 موضوع بهداشت به عنوان یک موضوع ویژه مطرح شد. باوجود این، در چند دهه گذشته جنبش تازه ای پدید آمده وسلامت به عنوان یک حق بشری ویک هدف اجتماعی در جهان شناخته شده است، یعنی سلامت برای برآورده شدن نیازهای اساسی وبهبود کیفیت زندگی انسان لازم است وباید برای همه انسانها در دسترس باشد. سلامت از واژه هایی است که بیشتر افراد با آنکه اطمینان دارند معنای آنرا می دانند،تعریفش را دشوار می یابند.واژه health برگرفته از واژه انگلیسی heal به معنی کامل است که نشان دهنده مقوله تندرستی کامل فرد، صحت وآسایش اوست. تعریف سلامت در هر جامعه تا اندازه ای به حس مشترک افراد از سلامت وفرهنگ آنان باز می گرددودر جوامع وگروه های گوناگون درک های متفاوتی از آن وجود دارد. در علم طب گاهی از واژه homeostasis به جای health استفاده می شود وبه معنای توانایی سازمان یافته بدن در جوابگویی موثر به فشارها وبازگشت به وضعیت تعادل. در طب امروز واژه wellness نیز به همین معنی استفاده می شود. در فرهنگ های گوناگون تعریف های بسیاری از سلامت شده است : در فرهنگ وبستر سلامت وضع خوب وعالی بدن، اندیشه وروح به ویژه برکنار بودن ازدرد یا بیماری جسمی تعریف شده است. در فرهنگ آکسفورد به معنی وضع عالی جسم وروح وحالتی که اعمال بدن به موقع وگونه ای موثر انجام شود، آمده است. جالینوس سلامت را عبارت از وجود نسبت معینی از عناصر گرمی، سردی، رطوبت وخشکی تعریف می کند. ابن سینا معتقد است: سلامت سرشت یا حالتی است که در آن اعمال بدن به درستی انجام می گیرد ونقطه مقابل آن بیماری است.(سجادی، 245:1384) بهترین تعریف منطبق با الگوی کلیت وبا به کارگیری رویکرد سلامتی، تعریفی است که سازمان بهداشت جهانیدر سال 1948 ارائه داده است: " سلامت عبارتست از رفاه کامل جسمی، روانی واجتماعی ونه تنها بیمار یا معلول نبودن" در سالهای اخیر با گنجانده شدن " توانایی داشتن یک زندگی مثمر از نظر اقتصادی واجتماعی " این تعریف کامل تر شده است. سلامت بیشتر به عنوان ابزاری برای رسیدن به یک هدف منظور شده است که می توان آنرا به لحاظ کارکردی به صورت یک منبع بیان کرد؛ منبعی که به افراد امکان می دهد زندگی اقتصادی واجتماعی مناسبی داشته باشند.سلامت تنها زندگی کردن نیست، بلکه منبعی برای زندگی روزمره است. سلامت یک مفهوم مثبت است که بر منابع وامکانات اجتماعی وشخصی وهمچنین توانایی های جسمانی تاکید دارد. تعریف سلامت در هر جامعه تا اندازه ای به حس مشترک افراد از سلامت وهمچنین فرهنگ آنان باز می گردد و در جوامع وگروه های گوناگون درک های متفاوتی از آن وجود دارد. رویکرد های دوگانه به سلامت وعملکرد فرد در زندگی کیفیت عملکرد فرد در زندگی ومیزان سلامت وی با دومدل کلی تبیین شده است: مدل بیماری محور : که سلامت را به عنوان فقدان کامل یا نسبی نشانه های مهم بیماری(نشانه های فیزیکی، روانی واجتماعی )در نظر می گیرد. مدل سلامت محور: که سلامت را به عنوان حضور سطوح بالایی از سلامت (فیزیکی ،روانی واجتماعی) تعریف می کند.برای مثال طبق دیدگاه اول فردی سالم تلقی می شود که در طول سال گذشته دچار نشانه های بیماری مثل افسردگی نشده باشد؛ امادر دیدگاه دوم فردی سالم تلقی می شود که سطوح بالایی از رضایت وسلامت را داشته باشد. اگرچه این دومدل با هم ارتباط دارند، اما اکثر تحقیقات با استناد به مدل اول روی فقدان نشانه های بیماری تمرکز می کنند وعلت این است که بیماریهای روانی (مثل افسردگی شدید) باعث تحمیل هزینه های مستقیم (مراقبتهای درمانی)، غیر مستقیم (کاهش تولید)، بروز بیماریهای ثانویه (ازقبیل بیماریهای قلبی وعروقی) ومشکلات اجتماعی (فقر وخودکشی) می شود. 2-3-2- ابعاد سلامت سازمان جهانی بهداشت، سلامت را بهزیستی کامل جسمی، روانی واجتماعی ونه صرف نبودن بیماری یا رنجوری تعریف می کند.بنابراین سلامت منبعی برای زندگی روزمره است ونه برای هدف زندگی. سلامت مفهوم مثبتی است که علاوه بر ظرفیتهای جسمی برمنابع اجتماعی وشخصی تاکید دارد. سلامت دارای 6بعد مختلف می باشد: سلامت جسمی، سلامت روانی، سلامت عاطفی، سلامت معنوی، سلامت جنسی وسلامت اجتماعی. (همان 246:) دایره خارجی در برگیرنده ابعاد ومتغیرهایی از سلامت است که بر فرد اثر می گذارد. سلامت جامعه ای به ارتباط وپیوندهای سلامت فردی وساختار جامعه بازمی گردد، از جمله: نیازهای اساسی وزیربنایی برای سلامت (مانند پناهگاه، صلح وآرامش، غذا)ودرجه ای از یکپارچگی وانسجام یا تصمیم وجداسازی جامعه. دایره بیرونی تر نشان دهنده سلامت زیست محیطی است، سلامت محیط فیزیکی وجایی که افراد در آن زندگی می کنند وچیزهای وابسته به آن مانند مسکن، حمل ونقل، آب آشامیدنی سالم وهوای پاک. سلامت جسمی: این بعد از سلامت به چگونگی عملکرد اعضای بدن تمرکز می کند. سلامت جسمی حالتی است که تمامی اعمال بدن به درستی انجام می گیرد.احتمالاً بعد بدنی سلامتی را از همه آسانتر می توان درک کرد. سلامت جسمی دال بر عملکرد کامل بدن است که سلامت زیست شناختی را به عنوان حالت بهینه عملکرد هر یاخته یا اندام بدن وبا هماهنگی کامل با بقیه ی اعضا در نظر می آورد. با وجود این واژه ی بهینه به درستی تعریف نشده است. نشانه های سلامت جسمی در یک نفر عبارتند از «سیمای خوب، پوست تمیز، چشمان درخشان، موهای براق واندام متناسب با ماهیچه های سفت ونه خیلی چاق، تنفس خوش بو، اشتهای خوب، خواب راحت وفعالیت منظم روده ومثانه،همراه باحرکات بدنی هماهنگ، راحت ونرم. همه ی اعضای بدن دارای اندازه عادی وبا عملکرد معمولی باشند وهمه ی حواس ویژه بدون عیب باشد وتعداد ضربان،فشارخون وتوان ورزشی همگی در حد "هنجاری" نسبت به سن وجنس باشند.(سجادی، 246:1384) سلامت روانی: کارشناسان سازمان بهداشت جهانی با تعریف سلامت به عنوان حالت رفاه کامل جسمانی، روانی واجتماعی، سلامت روانی را به عنوان یکی از ابعاد سلامت به صورت زیر تعریف می کنند: «قابلیت ارتباط موزون وهماهنگ بادیگران، تغییر واصلاح محیط فردی واجتماعی، حل تضادها وتمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه ومناسب» (میلانی فر،57:1384)سلامت روانی،یعنی هماهنگی بین ارزشها، علایق ونگرش ها در حوزه عمل افراد، درنتیجه برنامه ریزی واقع بینانه یرای زندگی وتحقق هدفمند مفاهیم زندگی است.طبق تعریف سازمان خدمات بهداشت وانسان در آمریکاسلامت روانی عبارتست از حالتی از عملکرد فرآیندهای ذهنی شامل فعالیتهای کارآمد، روابط موثر وپربار با افراد، توانایی سازگاری با تغییرات ومنطبق شدن با شرایط نامطلوب.تعریف اخیر حاصل 40 سال تلاش متخصصان علوم اجتماعی جهت ارایه یک تعریف جامع ازسلامت روانی (نه معنی فقدان نشانه های بیماری) است. بنابراین سلامت روانی صرفا به معنای عدم وجود بیماری ذهنی نیست وتنها حضور سطوح بالایی از سلامت روانی را نیز شامل نمی شود. سلامت روانی در بهترین منظر عبارت است از یک حالت پایا وکامل از فقدان نشانه های بیماری وحضور نشانه های سلامت که دارای ابعاد ذهنی،روانی واجتماعی است. درسالهای اخیر انجمن کانادایی سلامت روان، آنرا در سه قسمت تعریف کرده است: قسمت اول: نگرشهای مربوط به خود قسمت دوم: نگرش های مربوط به دیگران قسمت سوم: نگرش های مربوط به زندگی نگرش های مربوط به خود شامل: تسلط بر هیجانهای خود، آگاهی از ضعف های خود ورضایت از خوشی های ساده است. نگرش های مربوط به دیگران شامل علاقه به دوستی های طولانی وصمیمی،احساس تعلق به یک گروه، احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی ومادی است.نگرشهای مربوط به زندگی شامل پذیرش مسئولیت ها، انگیزه ها، توسعه امکانات وعلایق خود، توانایی اخذ تصمیم های شخصی وانگیزه خوب کارکردن است. (گنجی،14:1384) سلامت عاطفی از نظر تاریخی بعد روانی وعاطفی یک جزء یا دو جزء کاملا مرتبط با هم شناخته شده اند. ولی با در دسترس قرار گرفتن پژوهش های بیشتر تفاوت قطعی بین آن دو به وجود آمد.سلامت روانی را می توان به عنوان «آگاهی »یا «شناخت» در نظر گرفت، در حالی که سلامت عاطفی با «احساس» ارتباط دارد. در جدا کردن این دو بعد جدا از هم روانشناسان نسبتاً موفق بوده اند. با داده ای نوین جنبه های روانی وعاطفی، انسانیت را می توان به عنوان دو بعد جداگانه ی سلامتی انسان در نظر گرفت. سلامت عاطفی عبارتست از توانایی بیان احساسات وتوانایی برقرار کردن ارتباط پایدار وپیوسته مانند دوست داشتن. سلامت معنوی: سلامت معنوی عبارتست از شناخت وتوانایی عمل کردن به باورها واعتقادات واصول مذهبی واخلاقی. (سام آرام8:1391) سلامت جنسی عبارتند از مقبولیت وتوانایی اظهار خوشایندی از تمایلات جنسی خود. (همان: 7) سلامت اجتماعی بعد اجتماعی سلامتی شامل سطوح مهارتهای اجتماعی، عملکرد اجتماعی وتوانایی شناخت هر شخص از خود به عنوان عضوی از جامعه بزرگتر است. لایکوک سلامت اجتماعی را به صورت شرایط ورفاه افراد در شبکه روابط اجتماعی شامل خانواده، اجتماع وملت تعریف می کند.دنالددر سال 1979، تعریف مهم وقابل استفاده زیر ر از سلامت اجتماعی ارایه داده است: سلامت اجتماعی یعنی کیفیت وکمیت در گیر شدن اشخاص با اجتماع. لارسون سلامت اجتماعی را به عنوان گزارش فرد ازکیفیت روابطش با افراد دیگر (نزدیکان وگروههای اجتماعی) که وی عضوی از آنهاست تعریف می کند ومعتقد است که مقیاس سلامت اجتماعی بخشی از سلامت فرد را می سنجد وشامل پاسخهای درونی فرد(احساس، تفکر ورفتار) است که نشانگر رضایت یا فقدان رضایت فرد از زندگی ومحیط اجتماعیش می باشد. (همان:9) لارسون بیان می کند که کلید تصمیم گیری این است که بخشی از سلامت اجتماعی قسمتی از سلامت فردی است وعدم رضایت از اجتماعیشان نشان داده می شود.(لارسون، 148:1996) مدل سلامت اجتماعی که توسط ریف مطرح شده مفهوم سلامت اجتماعی را شامل عملکرد مثبت ذهن وروان می داند که این ابعاد عبارتند از: پذیرش خود، تسلط بر محیط، هدفمند بودن در زندگی واستقلال. کییز بعد سلامت اجتماعی را تحت تاثیر مدل سلامت پیشنهاد کرد که در سطوح فردی قابل استفاده است. (فارسی نژاد، 74:1383) 3-3-2- مولفه های تعیین کننده سلامت عوامل بسیاری در زندگی با کیفیت مطلوب دخالت دارند وسلامت یکی از عوامل وابسته ومهمترین عامل در کیفیت زندگی است. به طور کلی شرایطی که مردم در آن رشد کرده، زندگی وکاری که بدان مشغول هستند وهمچنین سن افراد همگی بر وضعیتشان تاثیر گذار است . کمسیون عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت سازمان بهداشت جهانی عواملی را به عنوان پارامترهای تاثیر گذاربر سلامت افراد را مطرح نموده است، شامل: شرایط دوران ابتدای زندگی، انزوای اجتماعی، کار، بیکاری، حمایت اجتماعی، اعتیاد، غذا، حمل ونقل وترافیک شرایط دوران ابتدای زندگی اثرات یک شروع خوب در زندگی، یعنی حمایت مناسب از مادران وفرزندان برای یک عمر باقی خواهد ماند. پژوهش ها نشان می دهد که پایه سلامت دوران بزرگسالی ریشه در دوران کودکی وقبل از تولد دارد. انزوای اجتماعی فقر، محرومیت نسبی وانزوای اجتماعی تاثیر مهمی بر سلامتی ونیز مرگ زودرس دارند. انزوای اجتماعی منجر به کاهش سلامتی ومهمتر از آن خطر مرگ زودرس می شود. این شرایط مردم را از یادگیری، حضوردرجلسات آموزشی، دسترسی به خدمات وفعالیتهای شهروندی باز می دارد، که اینها خود همگی از لحاظ روانی واجتماعی زیان آوربوده وبه لحاظ مادی برای سلامتی مضر هستند. کار استرس در هنگام کار خطر بیماری را افزایش می دهد. افرادی که کنترل بیشتری بر کارهایشان دارند از سلامتی بهتری برخوردارند، در کل شغل داشتن برای سلامتی فرد بهتر است تا اینکه فرد هیچ شغلی نداشته باشد. بیکاری به طور کلی امنیت شغلی باعث افزایش سلامتی، رفاه ورضایت شغلی می گرددوبیکاری سلامت را به مخاطره انداخته وافراد بیکار وخانواده هایشان به طور قابل توجهی درمعرض خطر مرگ زودرس می باشند. حمایت اجتماعی حمایت اجتماعی وروابط خوب سهم چشمگیری در سلامت دارند. تعلق به یک شبکه اجتماعی از جامعه والزامات متقابل باعث می شود تا افراد احساس محبت، دوستی، احترام وارزش نمایند. این امر تاثیر حفاظتی بر سلامت دارند وافرادی که حمایت اجتماعی وعاطفی کمتری دارند بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی، مشکلات بارداری وناتوانی به دنبال بیماری های حاد قرار می گیرند. اعتیاد وابستگی افراد به الکل، مواد مخدر ودخانیات متاثر از محیط اجتماعی آنان است. مصرف مواد مخدر واکنشی است به شکست اجتماعی وبرای استفاده کنندگان از آن سرابی است به منظور رهایی از فلاکت واسترس که در واقع فقط مشکلات آنها را بدتر می کند. با عنایت به اهمیت سلامت می توان گفت فاکتورهای مختلفی می تواند بر سلامت افراد موثر باشند.از جمله سه عامل مهم تحصیل، ازدواج واشتغال که مثلثی را تشکیل می دهند وبرروی هم تاثیر متقابل دارند. تحصیل تحصیل که با شروع رسمی از دبستان آغازو تادبیرستان ودانشگاه ادامه دارد. هرچه اشخاص به مدارج علمی بالاتری دست یابند عملکرد آنان در گزینش همسر واحراز موقعیت شغلی با افرادی که مدارج علمی پایین تری دارند متفاوت خواهد بود. ازدواج و تشکیل خانواده ازدواج وتشکیل خانواده یکی از امور بسیار مهم زندگی هرانسان است وبایستی با بینش ودقت کامل صورت پذیرد تا ازبنیان مستحکمی برخوردار بوده وسلامت فرد را تضمین نماید تاطبق فرموده قرآن همسران در کنار یکدیگربه آرامش والفت دست یابند تافراز ونشیب زندگی را با کمک همدلی هم طی کنند. اشتغال عامل مهم دیگری که سلامت انسان را ممکن است تحت تاثیرمثبت یا منفی قرار دهد اشتغال می باشد. در جوامع سنتی به طور معمول وظیفه اصلی زنان رسیدگی به امور خانه اعم از همسرداری وتربیت فرزند بوده است لیکن در کنار آن کارهایی نظیر کشاورزی، مراقبت از دام ها، تهیه نان وذخیره سازی غذاها ونظافت خانه سهیم بوده اند.لکن با ظهور عصر صنعت وتکنولوژی و استفاده از ابزار آلات صنعتی درزندگی روزمره، کم کم امور خانه ساده تر شده وعملا اغلب زنان به یک مصرف کننده تبدیل شدند واحساس نیاز برای مشارکت در کارهای بیرون از خانه را پیدا کردند واین گرایش زنان به اشتغال خارج از خانه ودریافت دستمزد، منجر به تغییر وتحولاتی در عرصه زندگی شد، به خصوص در روابط همسران تاثیرات متفاوتی گذارد. 4-3-2- تعاریف حمایت اجتماعی از حمایت اجتماعی تعاریف متعددی به عمل آمده است از جمله کوب معتقد است "حمایت اجتماعی عبارتست از اطلاعاتی که منجر به پیدایش این ایده در فرد می گردد که مورد توجه، علاقه واحترام بوده است وعضو شبکه ای است که اعضای آن نسبت به یکدیگر دارای وظایف متقابل می باشند. (کوب، 300:1976) تعریف بندرات ووینرت از حمایت اجتماعی شامل ایجاد تعلق، صمیمیت، یکپارچگی اجتماعی، فرصت وامکانی برای برای رفتارهای مثمرثمر، تضمین مجدد ارزش انسانها وایفای نقش آنان، امکان کمکهای اطلاعاتی، عاطفی ومادی می باشد. (خیرا...پور،72: 1383) هاوس حمایت اجتماعی را نوعی مبادله بین فردی تعریف می نماید که پیوندهای عاطفی، کمکهای موثر ابزاری، ارائه اطلاعات واظهار نظروارزیابی دیگران را در بر می گیرد.( دوران، 24:1383) حمایت اجتماعی اغلب به طور معمول به اعمال انجام شده برای یک فرد آشفته به وسیله افراد عمده از قبیل اعضای خانواده ودوستان، همکارن، خویشاوندان وهمسایگان اطلاق می شود. این اعمال معمولاً کمکهای ابزاری، کمکهای اجتماعی –هیجانی وکمکهای اطلاعاتی را شامل می شود.( هاوس1981 ) کمک ابزاری: به اعمال ومواد فراهم شده به وسیله دیگران اطلاق می شود که فرد را برای انجام مسئولیت های مربوط به نقش معمولی قادر می سازد. کمک اجتماعی- هیجانی: با تاییدات فردیا تظاهرات عشق، گریه کردن، اعتماد کردن، همدردی واحساس تعلق به گروه اطلاق می شود. کمک اطلاعاتی: به ارتباطات فکری یا آشکار کردن واقعیت برای مشکلات موجود از قبیل نصیحت وتوصیه، پسخوراند شخصی واطلاعات اطلاق می شود که ممکن است شرایط زندگی فرد را آسانتر سازد. لیندزی حمایت اجتماعی را اینگونه توصیف کرده است: حمایت اجتماعی قابلیت وکیفیت ارتباط با دیگران است که منابعی را که در واقع مورد نیاز است فراهم می کنند. حمایت دیگران، تامین کننده خدمات واطلاعات عینی است که احساس مراقبت شدن، مورد حمایت واقع شدن، احترام داشتن، ارزشمند بودن را برای فرد فراهم می کند، فرد احساس می کند در بخش قابل توجهی از مراودات اجتماعی قرار داشته ودر یک تعهد دوجانبه شریک است. حمایت اجتماعی یک کمک دوجانبه است که موجب خلق تصور مثبت، پذیرش خود، احساس عشق وارزشمندی می گردد ودر همه این موارد به فرد فرصت خود شکوفایی ورشد می دهد.(مازلو،56:1367) حمایت اجتماعی به کمک یا مساعدتی اطلاق می شود که دیگران در هنگام مواجهه شخص با استرس، فشار ومشکلات زندگی در اختیارفرد می گذارند. (تاسیگ، 70:1386) واین مساعدت وحمایت به اشکال مختلفی می تواند صورت پذیرد. در شرایطی به شکل عاطفی وهیجانی از طریق ابراز علاقه واحترام ودر شرایطی به شکل ابزاری واز طریق فراهم کردن کمکهای ملموس نظیر پول، نفوذ واطلاعات برای فرد، انجام می پذیرد. سانتراک می گوید: حمایت اجتماعی، اطلاعات و بازخوردهایی که از عزیزان واطرافیان محترم وارزشمندمان می گیریم وقرار گرفتن در شبکه ارتباطی و وظیفه مندی متقابل است. واکس حمایت اجتماعی را به عنوان شبکه های اجتماعی، رفتارهای حمایتی وارزیابی های حمایتی تعریف می کند(خیرا...پور، 84:1383) کاپلان حمایت اجتماعی را اینگونه تعریف می کند: هرگونه محرکی که به پیشرفت اهداف فرد حمایت شده، کمک کند. (رابین دیماتئو، 1384:172) ساراسون نیز می گوید: حمایت اجتماعی ادراک فرد است از اینکه مورد محبت وعلاقه دیگران می باشد، برای دیگران ارزش دارد وافرادی که در کنار اوحضور دارند، آماده همیاری ومساعدت به وی در موقعیت های فردی هستند. کاستر و وکس سه نوع ساختار حمایت اجتماعی را ذکر می کنند( عبدی فرد، 3:1373) منابع شبکه های ارتباطی حمایت: پیوندهای اجتماعی قوی لازمه ی سلامتی است وآنها که که به شبکه های ارتباطی واجتماعی دسترسی بیشتری دارندبه حمایت بیشتری دسترسی دارند وادراک این حمایت نیز بسیار مهم است. منظور از منابع ارتباطی، ارتباطات اجتماعی قابل دسترسی است که به موقع نیاز به یاری فرد می شتابند. مانند وابستگی به گروه اجتماعی. رفتار حمایت گونه: شوکر وبرانل (1984) رفتار حمایت گونه را تبادل منافع بین حداقل دونفر که توسط ارائه دهنده یا دریافت کننده به منظور افزایش سلامتی دریافت کننده ادراک شود، می دانند. ارزیابی های فردی از حمایت: ارزیابی وبرآوردهای ذهنی از ارتباطات حمایتی افراد وحمایتی که بین آنها واقع می شود. حمایت اجتماعی کارکردی جنبه کیفی ارتباطات اجتماعی است. کاستر1988 کارکردهای اساسی برای این حمایت را شامل شش نوع می داند. گوش دادن بدون سرزنش ونصیحت- حمایت وقدردانی با صداقت واطمینان- ترغیب فنی وتکنیک های گرفتن حق وبه مبارزه طلبیدن- حمایت عاطفی- ترغیب وحمایت هیجانی- نپذیرفتن واقعیت های اجتماعی. حمایت اجتماعی کارکردی بیانگر ارتباطی است که به واسطه تعهد درقبال یاری به هنگام بروز مشکل ایجاد میشود. افراد با انجام حمایت های عاطفی وعملی از طریق راهنمایی ودادن اطلاعات ومنابع موجب افزایش توان همدیگر در انطباق با وقایع تنش زا می شوند وباعث سلامتی روانی-اجتماعی فرد در طول زمان می شود.به عبارتی این حمایت بر کارکردهای حمایت عاطفی وابزاری اشاره دارد. فاربر 1983 می گوید: حمایت اجتماعی برای هر فرد یک ارتباط امن به وجود می آورد که در آن احساس صمیمیت ونزدیکی از ویژگی های اصلی این روابط است. (موس1986 :16) چلپی حمایت اجتماعی را روابط ومبادله های نامتقارن گرم در شئونات مختلف زندگی اجتماعی معرفی می کند که ابعاد مختلف امداد رسانی داوطلبانه را در 4بعد زیر شامل می شود: 1-معرفتی (راهنمایی، مشاوره وآموزش) 2- مادی (کمک های اقتصادی) 3- عاطفی (ابراز همدردی) 4- منزلتی (اعاده کرامت انسانی)(چلپی، 158:1375) به بیان کلی حمایت اجتماعی عبارتست از "مراقبت، محبت، عزت، تسلی وکمکی که سایر افراد یا گروهها به فرد ارزانی می دارند."(سارافینو،170:1384) 5-3-2- انواع حمایت اجتماعی: محققان اجتماعی طبقه بندی های گوناگونی را ازانواع حمایت های اجتماعی ارائه نموده اند، که به مهم ترین آنها اشاره می گردد. برخی از پژوهشگران حمایت اجتماعی را به دونوع اساسی تقسیم می کنند: حمایت اجتماعی ساختاری وحمایت اجتماعی کارکردی. ـ حمایت اجتماعی ساختاری: حمایت اجتماعی ساختاری معمولاً به جنبه های عینی حمایت اشاره دارد وبه عنوان ارتباطات اساسی واولیه تعریف می گردد.(برکمن 1995). وضعیت زناشویی، عضویت در سازمانهای رسمی، نقش ها ودلبستگی ها وسایر ویژگی های شبکه ارتباطی مانند تعداد افرادوهمخوانی پیوندها ازنشانه ها ی حمایت اجتماعی ساختاری هستند. ـ حمایت اجتماعی کارکردی: حمایت اجتماعی کارکردی جنبه کیفی ارتباطات اجتماعی است که تاحدود زیادی مربوط به پاسخ در مقابل فشارمحرک است. "حمایت اجتماعی کارکردی شامل کارکردهایی چون حمایت اطلاعاتی، ابزاری ومحترم شمردن فرد، صمیمیت در ارتباطات اجتماعی ومیزان استرس وزمان دریافت حمایت اجتماعی بازمی گردد." اگر بخواهیم دونوع حمایت اجتماعی کارکردی وساختاری را مقایسه کنیم، حمایت ساختاری دارای اثرات اساسی است وحمایت اجتماعی کارکردی بیشتر توام با تعاملات بوده ودارای اثرات محافظتی است. بررسی های متعدد نشان می دهد که حمایت اجتماعی کارکردی، همبستگی بسیار زیادی با شدت اختلالات دارد. در یک طبقه بندی باررا وآنلی شش مقوله حمایت اجتماعی را مطرح کرده اند: مساعدت های مالی: به شکل پول وسایر چیزهای فیزیکی مساعدت های رفتاری: مشارکت فیزیکی در انجام وظایف وامور تعاملات صمیمی: رفتارهای مشورتی غیرمستقیم مانند گوش دادن، انجام دادن، درک وتفاهم واحترام به طرف مقابل راهنمایی: ارائه تدبیر، راهکار، پیشنهاد، اطلاعات بازخورد: آماده کردن افراد برای تفکر مجدد در خصوص رفتارها، تفکرات واحساساتشان تعاملات اجتماعی مثبت: درگیری در تعاملات اجتماعی برای تفریح وسرگرمی کوب 1976 انواع حمایت اجتماعی را شامل :حمایت عاطفی- حمایت اعتباری (ارزشی)-احساس تعلق داشتن می داند.کاپلان 1977 پیشنهاد نمود که ابعاد کارکردی حمایت اجتماعی، تمام نیازهای اجتماعی اساسی را شامل می شود، نیازهای اجتماعی اساسی: علاقه ومحبت، اعتبار وارزش ویا موافقت، تعلق، هویت وامنیت را در بر می گیرد. تعاریف کوب وکاپلان به حمایت عاطفی محدود شده است. اخیراً محققان حمایت ابزاری واطلاعاتی را هم در تعاریف مفهومی از حمایت اجتماعی وارد کرده اند، به عنوان مثال هاوس 1987 حمایت اجتماعی را در 4دسته وسیع متمایز می کند: حمایت عاطفی که با سهیم شدن در تجارب زندگی پیوند می خورد وتوجه، مراقبت، علاقه وصداقت راشامل می شود. حمایت ابزاری که فراهم کردن وسایل وخدمات در دسترس را برای فرد شامل می شودتا مستقیماً فرد را در برطرف کردن نیازش کمک کند، این حمایت از طریق دوستان نزدیک، همکاران (هم رده ها) وهمسایگان تامین می شود. حمایت اطلاعاتی که حمایت به وسیله نصیحت، پیشنهاد واطلاعاتی است وفرد در مواجهه با مسائل می تواند از آنها استفاده کند. حمایت ارزیابی که نوعی اعتبار بخشیدن است. (نوریس، 15:2009) کهن و ویلز1985 حمایت اجتماعی را 4 نوع می دانند. حمایت عزتمند: فرد محترمانه مورد پذیرش دیگران است وبه او وتجاربش احترام می نهند. حمایت اطلاعاتی: فرد در اثر ارتباط با دیگران آگاهی ودانش بیشتری کسب می کند. حمایت عاطفی: محبت وهمدردی دیگران کاملاً با فرد مشهود است واحساس همتایی می کند. حمایت ابزاری: تهیه وتدارک کمکهای مالی، عملی،منابع مادی،امکانات وخدمات مورد نیاز فرد. در یک تقسیم بندی دیگر حمایت اجتماعی به سه نوع ملموس، اطلاعاتی وعاطفی تقسیم شده است. حمایت ملموس: حمایت اعضای خانواده، دوستان وسایرین مثل پول قرض دادن وسایر کمکهای مادی. حمایت اطلاعاتی: مشتق از مقابله های متمرکز بر حل مساله است که با آگاهی دادن به شخص در چگونگی حل مشکل به اوکمک می شود ودر این روش شخص به واسطه ارتباط با دیگران وراهنمایی خواستن از آنها اطلاعات بیشتری از رویداد استرس زا وچگونگی رویارویی با آن کسب می کند. حمایت عاطفی: که با نشان دادن احساس صمیمیت، همدلی ودرک شخصی از وی حمایت می شود. بر اساس تعریف مفهومی کاپلان 1974، تویتسبیان می کند که حمایت اجتماعی باید به وسیله میزان ودرجه ای که نیازهای اجتماعی اساسی فرد از طریق تعاملات با دیگران تامین می گردد، تعریف شود. بعد از یک بازنگری جامع در مقالات، تویتس پیشنهاد کرد که حمایت ابزاری (مانند فراهم نمودن یاری وکمک محسوس وملموس از طریق خدمات کاری یا خانوادگی) وحمایت عاطفی (مانند فراهم نمودن کمک غیر ملموس نظیر علاقه ونصیحت واعتبار)، تمام نیازهای اجتماعی اساسی را در بر می گیرد وتمام انواع حمایت را شامل می شود. (نوریس، 15:2009) حمایت عاطفی به میزان دریافت محبت، مراقبت، همدردی ودرک از دیگران، مرتبط است. (تویتس، 26:1982) حمایت عاطفی معمولاً به وسیله یک محرم (رازدار) ویا شبکه ای از افراد نزدیک وصمیمی فراهم می شود. (برکمن، 1995)حمایت ابزاری به کمک ویاری در نیازهای محسوس زندگی روزمره برمی گردد که شامل خرید خانه، تمیز کردن و... می شود. به عقیده محققان اساساً 5نوع حمایت اجتماعی وجود دارد: ـ حمایت عاطفی: ابراز همدردی، توجه، محبت وعلاقه نسبت به فرد را در بر می گیرد، به این معنا که فرد درهنگام فشار روانی احساس می کندبه جایی تعلق دارد وهمین حس، آسایش وآرامش را برای وی فراهم می نماید. می توان گفت منابع این نوع حمایت، کسانی هستند که فرد برای دلداری، تسلی ویافتن احساس اطمینان به آنها رجوع می نماید. از نظر لاتدرمن ودیگران، حمایت عاطفی بعدی از حمایت اجتماعی است که در بر گیرنده کاربرد روابط اجتماعی در سهیم شدن عواطف، یافتن تفاهم، تخلیه یاس وسرخوردگی وافزایش عزت نفس است. (قدسی، 60:1383) ـ حمایت ارزشی: با ابراز احترام، تشویق وتایید نظرات واحسات فرد نمود پیدا می کند. این حمایت احساس ارزشمندی، لیاقت واعتبار را در فرد افزایش می بخشد. ـ حمایت مادی: شامل کمکهای مستقیم به فرد است. ـ حمایت اطلاعاتی: پیشنهاد، توصیه کردن وکمک به فرد برای فهم یک مساله ویا مشکل را شامل می شود. اطلاعاتی که فرد بتواند در برابر مسایل شخصی ومحیطی از آنها استفاده نماید، می تواند به عنوان یک منبع حمایتی محسوب گردد. _حمایت شبکه ای: فرد به دلیل عضویت در گروهی با علایق وفعالیت ها ی خاص حمایتی را دریافت می دارد. 6-3-2- ابعاد حمایت اجتماعی: دو بعد حمایت اجتماعی شامل بعد ذهنی وبعد عینی هستند. بعد ذهنی به تصوری اطلاق می شود که شخص افراد موثری دارد که می توانند بالقوه در مواقع بحرانی به وی یاری رسانند واین بر عملکرد تاثیر می گذارد. هرچه ذهنیت فرد در برخورداری از حمایت ویاری دیگران (منظور یاری بالقوه آنهاست) بیشتر باشد میزان پاسخ های موفقیت آمیز به فشارهای روانی وموقعیت های بحرانی نشان می دهد بیشتر است. (گنجی، 87:1384) بعد عینی یا حمایت اجتماعی بالفعل شامل مساعدت های واقعی ویا همیاری های ارائه شده به فرداست، در اینجا حضور دیگران وومساعدت آنها فشار روانی را کاهش می دهد وانطباق بهتر ومناسب تری با زندگی به وجود می آورد از جمله مساعدت های بالفعل می توان به پیشهاد دادن، نصیحت کردن، همدردی نمودن، گوش دادن به سخنان فرد بحران زده وارائه کمکها ورا هنمایی های عملی برای اخذ تصمیم مناسب ومساعدت های مالی واجتماعی اشاره نمود. (بیابانگرد، 96:1384) 7-3-2- پویایی های حمایت اجتماعی: سیستم حمایت اجتماعی شدن ریشه درطفولیت ودر یک رابطه متقابل بامادر قرار دارد. سیستم های حمایت اجتماعی درکودکی ونوجوانی، پرورش کودک ودر ارتباط با دوستان وهمکاران گسترش می یابد. درزندگی خانوادگی، اعضای خانواده به ویژه همسر فرد، کودکان، خواهران وبرادران فرد معمولاً منبع عمده حمایت اجتماعی هستند. کیفیت رابطه بین فرد ووالد سالمند سابقه طولانی دارد؛ ماهیت حمایتی که یک والد سالمند کسب می کند یا حمایتی که فرزند ازپدر ومادر می کند با احساس صمیمیت وارتباطی که درطول فرآیند پرورش فرزند متداول بوده است وهمچنین به وسیله ارتباط کودک با والدین درطول سالهای اولیه بزرگسالی تحت تاثیر قرار می گیرد. 8-3-2- کارکردهای حمایت اجتماعی: همه افراد در طول زندگی خود (در هرسنی) درجاتی از استرس را تجربه می کنند ودر صدد کنار آمدن با آن برمی آیند. به فرآیندی که برای مهار نا هماهنگی ادراک شده بین ملزومات ومنابع در یک موقعیت استرس زا توسط افراد به کار گرفته می شود، کنار آمدن گفته می شود. (سارافینو، 232:1384)یکی از راهکارهای کنار آمدن با موقعیت های استرس زا، افزایش حمایت های اجتماعی است و تحقیقات نشان داده اند که حمایت اجتماعی، به افراد در کنار آمدن با فشار روانی کمک می کند. وموجب تخفیف شماری از نشانگان درماندگی روانشناختی از قبیل افسردگی، اضطراب وناخشنودی می شود. (آزاد، 160: 1385) کاپلان 1974، کاسل1976 وکوب 1976، از اولین کسانی بودند که بر نقش حمایت اجتماعی در سلامت روانی تاکید کردند. به طور کلی بیشتر مقالات پیرامون حمایت اجتماعی اشاره داشتند که حمایت اجتماعی به عنوان یک سپر در مقابل تاثیرات زیان آور جسمی وروانی وفشارهای زندگی عمل می کند. تامپسون 1995 برای حمایت اجتماعی کارکردهای زیر را بیان کرده است: ضربه گیری در برابر استرس ها، دسترسی به اطلاعات، خدمات ومنابع مادی، کسب مهارت، مشاوره وارائه راهکار وراهنمایی، نظارت وکنترل اجتماعی. (خیراله پور، 59:1383) کارکردهای حمایت اجتماعی در سه گروه کلی عبارتند از: ـ کمک محسوس: در هنگام فشار روانی، خانواده ودوستان می توانند خدمات وامکانات خوبی در اختیار فرد قرار دهند. ـ اطلاعات: منابع حمایتی نظیر دوستان وخانواده با ارائه راه کارها وپیشنهاداتی در خصوص فشار روانی ایجاد شده، در مقابل فشار روانی فرد قادر به مقابله می نمایند. ـ حمایت هیجانی: اطمینان فرد نسبت به این امر که برای دیگران ارزشمند است، در زمان رویارویی با فشار واسترس که عزت نفس اغلب کاهش می یابد، به اوکمک می کند که با دلگرمی بیشتری با فشار روانی کنار بیاید. اغلب مطالعات وتحقیقات در زمینه حمایت اجتماعی، تاثیرات مبادلات عاطفی را مورد توجه قرار داده اند. این مطالعات نشان می دهند که داشتن رابطه نزدیک وخصوصی با کسی برای کاهش یا ازبین بردن تاثیرات وعامل استرس زا، بسیار اهمیت دارد. 9-3-2- عوامل موثر در بهره مندی از حمایت اجتماعی: عوامل متعددی در تعیین بهره مندی از حمایت اجتماعی موثرند. بعضی از این عوامل به خود فرد مربوط می شوند(عوامل درون فردی)؛ به عنوان نمونه خلق وخوی فرد، تعیین کننده این است که فرد، گیرنده یا دهنده حمایت باشد.(سارافینو، 243:1384) افراد از نظر میزان نیاز وعلاقه به روابط اجتماعی متفاوت هستندواحتمال برخورداری وونیز ارائه حمایت اجتماعی توسط آنهایی که بیشتر درصدد برقراری ارتباط بادیگران می باشند، بیشتر است. فردی که اجتماعی نباشد، به دیگران کمک نکند واجازه ندهد که دیگران بفهمند که به کمک نیاز دارد، احتمالاً از حمایتی برخوردار نخواهد شد.بعضی از افراد آنقدر که لازم است، جسارت کمک طلبیدن را ندارند، یا نمی خواهند مزاحم دیگران شوند، یا می خواهند مستقل شوند، یا نمی دانند از چه کسی کمک بخواهند، یا نمی توانند به کسی اطمینان کنندو... یکی دیگر از عوامل تعیین کننده بهره مندی از حمایت اجتماعی، ساختار شبکه اجتماعی فرد، یعنی پیوندهایی است که فرد با اعضای خانواده وجامعه خود دارد. مطالعات گسترده در مورد حمایت اجتماعی نشان داده است که به طور مشخص خویشاوندان، دوستان، همسایگان وهمکاران به عنوان منابع مهمی هستند که می توان در صورت نیاز به کمک آنها مراجعه کرد. پیوندهای گوناگون، که از نظر وسعت، میزان صمیمیت، تعداد ارتباطات ونزدیکی متفاوت هستند، حمایت های اجتماعی متنوع را برای فرد فراهم می آورندواین حمایت های اجتماعی افراد را قادر می سازد تا توانایی رویارویی با مشکلات روزمره زندگی وبحرانهای زندگی را داشته باشندوبه خوبی آنها را سپری کنند. میزان حمایت اجتماعی که افراد دریافت می کنند، همچنین به جنس وگروه فرهنگی آنان بستگی دارد. برخی از شواهد نشان می دهد که زنان در مقایسه با مردان، کمتر از همسرانشان از حمایت برخوردار می شوند وبرای کسب حمایت اجتماعی، بیشتر به دوستان خود تکیه می کنند. تحقیقات نشان داده است، افرادی که با وقایع استرس زا به خوبی کنار می آیند، بیشتر امکان دارد که دیگران را به خود جذب کنند واحتمال دوری دیگران از آنها بسیار اندک است. در حالی که آن گروه از افراد که در مقابله با استرس مشکل دارند، چنین نیستند؛ این بدان معناست که افرادی که بیش از همه به حمایت اجتماعی نیاز دارند، کمتر احتمال دارد که از آن بهره مند شوند. (همان، 243:) 10-3-2- منابع حمایت اجتماعی: حمایت اجتماعی می تواند از منابع مختلف از جمله خانواده، جامعه، خویشاوندان، دوستان وهمکاران و...ناشی شود. در واقع، این منابع همان نظام های اجتماعی هستندکه محیط زیست اجتماعی افراد را تشکیل داده وافرادبا آنها به طرق مختلف (مستقیم یا غیر مستقیم)در ارتباط می باشند.در اینجا تفاوت مهمی بین حمایت های اجتماعی غیر رسمی ارائه شده به وسیله دوستان وخانواده وحمایت های رسمی تامین شده توسط نظام خدمات انسانی رسمی وجود دارد. این تفاوت معمولاً به محدوده ای مربوط می شود که در آن دامنه حمایت اجتماعی می تواند خود به خود اتفاق افتدیا توسط نظام های ارائه کننده خدمات حرفه ای ارائه شود.(راشدی، 34:1389) فرولند، پنکاست، کیمبوکو وچامن(1981) متوجه شدند که بین نظام های کمک کننده رسمی وغیررسمی تفاوت قابل توجهی وجود دارد. نظام های کمک کننده رسمی معمولاً به لحاظ اداری، تخصصی بودن وظیفه، آیین نامه ها وقوانین رسمی، ضوابط روشن با استفاده از نیاز سنجی وواجد شرایط بودن خدمات، آیین نامه های استاندارد شده برای کمک ونیز استفاده از کارکنان متخصص وآموزش دیده برای کمک مشخص می شود. در مقابل نظام کمک کننده غیر رسمی، چندگانگی زیادی داردکه کمک در زمینه روابط متعدد حاصل می شودونسبت به تنوع نیازهای فردی انعطاف پذیر وپاسخگو می باشد.اگرچه مددکاری اجتماعی مستقیماً در نظام رسمی فعالیت می کند اما باید مددکاری اجتماعی در هر دونظام با اهمیت تلقی شود. (همان، 15:)در ذیل به پاره ای از مهمترین این نظام ها ومنابع حمایتی اشاره می شود. ـ منابع حمایتی اجتماعی غیر رسمی: سلول های اولیه حمایت اجتماعی رابطه اجتماعی رکن اصلی «ما» واجتماع است. بدون رابطه اجتماعی وجود «ما» اجتماع وبالطبع جامعه غیر قابل تصور است. یک نوع از فرصت ها رابطه های روابط اولیه (خانوادگی، دوستی، مذهبی، قومی و...)است. روابط اولیه یکی از مهمترین فرصتهای اجتماعی برای افرادند. روابط اولیه نوعاً گرم، انتشاری، مصرفی وعموماً براساس پیوندهای قوی استوارند. (چلبی، 112:1375) منظور از روابط حمایتی اجتماعی، روابط ومبادلات نامتقارن گرم در شئونات مختلف زندگی اجتماعی است. روابط گرم با صبغه عاطفی مثبت، پایه ومایه اجتماع وجامعه است. (همان، 158:) مهمترین سلولهای اولیه ی حمایت اجتماعی به قرار ذیل می باشند. ـ شبکه اجتماعی: یکی از عوامل تعیین کننده بهره مندی از حمایت اجتماعی، ساختار شبکه اجتماعی فرد است؛ یعنی پیوندهایی که او با افراد درخانواده وجامعه دارد. (سارافینو، 80:1384) شبکه های اجتماعی شامل افرادی است که حمایت اجتماعی را به فرد ارائه می دهند. این افراد می توانند شامل اعضای خانواده، خویشاوندان، دوستان، همسایه ها، همکاران، روحانیون و...باشد. در هنگام بررسی شبکه های اجتماعی به خصوصیاتی از قبیل اندازه شبکه که همان تعداد افراد موجود در شبکه های اجتماعی است، لازم است توجه شود. البته یک شبکه الزاماً به معنی میزان زیاد حمایت نیست. کیفیت روابط بین فردی ودر دسترس بودن افراد، در کنار شمار اشخاص موجود در شبکه به پذیرش حمایت کمک می کند. برقراری ارتباط قوی با اعضای شبکه اجتماعی به دریافت حمایت از سوی شبکه کمک کرده وشرایط اجتماعی مطلوبی را فراهم می کنند. (رامبد وهمکاران، 23:1389) ـ خانواده به عنوان یک نظام حمایتی: در سال 1967به وسیله کاپلان نظریه ای مفید برای بحث درباره اینکه چگونه خانواده به عنوان یک نظام حمایت کننده عمل می کند ارائه شد. کاپلان می گوید که خانواده از چند راه مختلف به عضو خود خدمت می کند، به عنوان یک منبع اطلاعاتی درباره جهان ونظامی برای کنترل واصلاح متقابل، منبع ایدئولوژی وراهنما وواسطه ای در حل مشکلات، منبع خدمت عملی وراهنمایی صحیح، پناهگاهی برای استراحت ورفع خستگی به عنوان یک گروه کنترل ومرجع عمل می کند.حمایت خانواده به عنوان یک متغیر چند بعدی است که گویای افزایش درک خانواده نسبت به انسجام وثبات در خانه وکم بودن میزان تضاد در میان اعضای خانواده است. خانواده اولین منبع مراقبتی وحمایتی افراد است. چراکه در هنگام بروز بحران ومشکل، اعضای خانواده با تمام وجود به حمایت از یکدیگر پرداخته وحساب سود وزیان خود را نمی کنند. (رامبد وهمکاران، 53:1389) ـ خویشاوندان: شاید هر یک از ما در هنگام بروز بحران تمایل داشته باشیم که خویشاوندان در حد توان خود در کنار ما باشند وما را از حمایت های خود برخوردار سازند. اما مشکلات زیاد در جوامع شهری ومحدودیت های موجود از جمله دور بودن محل سکونت از یکدیگر، محدود بودن اوقات فراغت، وضعیت دشوار اقتصادی و... از عواملی است که در سالهای اخیر مشاهده می شود که افراد به دلیل کمبود وقت با تلفن از احوال یکدیگر با خبر می شوند. البته باید دقت داشت که این روش هرگز نمی تواند جایگزین مناسبی برای ملاقات های رودررو با شد. بنابراین، تمایل به حمایت خویشاوندان از طریق ملاقات های حضوری همچون گذشته مورد توصیه قرار می گیردتا از این طریق بتوان همچون گذشته خویشاوندان را جزء قویترین شکل ارتباطات اجتماعی در نظر گرفت. ـ همسایگان: از دیرباز روابط همسایگی مورد توجه انسانها بوده است. به طور کلی این اعتقاد وجود دارد که "همسایه ی نزدیک بهتر از برادر دور است". در گذشته افراد بر اساس گرایش ها ی مذهبی، قومی وفامیلی در کنار یکدیگر زندگی می کردند، اما در حال حاضر، زندگی در مناطق شهری وآپارتمان نشینی وهمچنین، افزایش مشغله های زندگی باعث شده است که افراد هیچ گونه تماسی با همسایگان خود نداشته باشند. شاید این مساله در کاهش دریافت حمایت اجتماعی اشخاص تاثیر منفی بر جای می گذارد. (رامبد وهمکاران، 54:1389) منابع حمایت اجتماعی رسمی حمایت جامعه ای: فردینانت تونیسمعتقد است، علت تغییر وتحولاتی که در جوامع مختلف انسانی روی می دهد، بیش از هر چیز ناشی از انواع روابط میان افراد است. وی مطرح می کندکه در دنیا دونوع گروه انسانی وجود دارد، گروهی که اجتماع نامیده می شود وگروهی که به جامعه معروف است. تونیس به آنجا که روابط اجتماعی متاثر از اراده طبیعی انسانهاست، از مفهوم اجتماع وآنجا که روابط اجتماعی تحت هدایت اراده عقلانی است، از مفهوم جامعه استفاده می کند. این دوصورت روابط اجتماعی از دیدگاه تونیس مقولات بنیادین هر واقعیت اجتماعی به شمار می روند. به عقیده تونیس، اجتماع که به صورت طبیعی واولیه وبا اراده ذاتی وخود به خودی به وجود آمده شامل اجتماع ها، قبایل، طایفه هاوتیره هاست که در آن روابط خونی وخویشاوندی حاکم است. روابط متقابل وهمسایگی ورفاقت، همه احساسی است وجزو مقتضیات روزمره است، افراد جامعه با یکدیگر روابط اندام واره وبه قول تونیس ارگانیک دارند، تمایز اجتماعی بسیار کم است ونهاد اصلی، خانواده است والبته، دارای انواعی نیز هست از جمله اجتماع های خونی، محلی، ذهنی، خویشاوندی وهمسایگی که تونیس به هر یک به طور جداگانه می پردازد. درمقابل، جامعه جمعی انسانی است که سازمان یافته وبا اختیار انسان شکل گرفته است وشاخص آن اداره، تشکیلات، نقشه وبرنامه است. خویشاوندی در این نوع کمرنگ می شود، روابط، ثانویه غیر احساسی، عقلانی وقراردادی می شودواز حالت ارگانیک به سمت مکانیکی حرکت می کند. تمایز اجتماعی در این نوع زیاد است ونهاد اصلی دولت واقتصاد است، حوزه جغرافیایی نیز از روستا به شخص مبدل می گردد. در این نوع جوامع که شکل نهایی جوامع امروزی می باشد، به دلیل فرد گرایی یا علایق فردی، مردم زمان کمی برای پرداختن به مشکلات همسایه ها، دلسوزی برای افراد نه چندان خوشبخت وابراز حمایت های گوناگون از افرادی که در خارج از خانواده آنها هستند، صرف می کنند مهمترین حمایت جامعه ای در غالب سیاستهای عمومی، نهاد اجتماعی وروابط میان آنها، سازمانها وگروههای حمایتی مطرح می باشندکه از میان آنها به بررسی دو مورد از انواع آنها خواهیم پرداخت. ـ سازمانها به عنوان یک نظام حمایتی: امروزه سازمانهای اجتماعی در کنار یکدیگر شبکه ونظام گستردهای را شکل می دهند که به عنوان حلقه های واسط بین مردم ودولتها (نظام های اجتماعی خرد وکلان) عمل کرده ودر نقش «نظام های میانی» منابع وتسهیلات را درغالب کالاها وخدمات مختلف از بالا به پایین تخصیص می دهند.افرادی که در مسیر زندگی خود در بهره گیری از خدمات این سازمانها دچار مشکل گردند ویا به دلایل مختلفی از حمایتهای آنان محروم شوند در زندگی خود با مسائل ومشکلات عدیده ای مواجه می گردند. چراکه، دیگر نهادهایی نظیر خانواده وخویشاوندی به مانند گذشته به تنهایی قادر به پاسخ گویی به بسیاری از نیازهایی که توسط این سازمانها برآورده می شود نمی باشند. افراد در سازمانهای خدمات اجتماعی اغلب حمایت موقتی فراهم می کنند که به آنها حمایت جانشینگفته می شود. (رامبد وهمکاران، 22:1389) در جامعه کنونی آمریکا، منابع ارائه حمایت اجتماعی بیشتر به سازمانهای کمک رسانی تغییر جهت داده است. همانگونه که مارک پیلیسیوک1982 عنوان کرده است:"در خانواده های گسترده کنونی، نزدیکی جغرافیایی وروابط تغییر پیدا کرده است". (سارافینو، 242:1383) در واقع تحول عمده در نهاد خانواده با کوچک شدن آن وانتقال کارکردهایش به سایر نهادهای اجتماعی ظاهر شده است.امروزه دولت از طریق گسترش شیر خوار گاهها وکودکستانها از کودکان پرستاری می کند؛ تحصیل کودکان وجوانان بر عهده دولت است؛ جوانان دیگربه بودجه خانواده وابسته نیستند؛ دولت جایگزین مادر وبه تعبیری مادرانه شده است؛ به این معنا که دولت زندگی مادی فرد، تحصیلاتش وخدمات بهداشتی اش را تامین می کند. دولت است که به همه می پردازد ومسئول همگان است. (بستان وهمکاران، 113:1389)بنابراین سازمانهای کنونی در اشکال مختلف خود به صورت درون سازمانی یا برون سازمانی به ایفای نقش های حمایتی خود درقبال افراد وگروه های مختلف جامعه می پردازد وبخش عمده ای از مسئولیت های اجتماعی این حوزه را برعهده دارند. ـ گروههای حمایتی: گروههای حمایتی می توانند سبب بهبود مهارتهای ارتباطی، افزایش سازگاری وبهبود کیفیت زندگی از بعد روانی واجتماعی فرد شوند. گروههای حمایتی بدین صورت تعریف می شوند: "گروههای حمایتی از 5تا 12 نفر تشکیل شده است. بیشتر گروهها به صورت هفتگی یکدیگر را ملاقات می کنند، تعداد جلسات این گروهها 4تا 20 جلسه است ومعمولاً افرادبه مدت 1تا 2ساعت دور یکدیگر جمع می شوند. دراین گروهها یک نفر نقش رهبر رادارد که این شخص می تواند مددکار اجتماعی، روانشناس ویا روانپزشک باشد. رهبر گروه با تجربیات شخصی اعضای گروه آشنا شده وطی فرآیندی گروهی، وی افراد را به بیان صریح وروشن احساسات ونحوه سازگاری بهتر با تنش ها وتامین نیازهای خودمراقبتی تشویق می کند. علاوه براین، رهبر گروه به افراد کمک می کند که از گروه به عنوان یک منبع دریافت حمایت استفاده کنند. با توجه به اینکه افراد دارای نیازهای حمایتی متفاوت هستند، گروههای حمایتی بر اساس ویژگی های فرد، تجربیات وموقعیت های اجتماعی وی غالب هایی را به فرد ارایه می دهند. (رامبد وهمکاران،55:1389)به طور کلی شکل شماره 1-2سطوح مختلف نظام های حمایت اجتماعی را نشان می دهد. شکل 1-2 - سطوح مختلف نظام های حمایت اجتماعی Theoritical and Bihavioral basis of Health Education 2008)) 11-3-2- حمایت اجتماعی وسلامت جسمانی مطالعه در این زمینه دارای سابقه ای نه چندان دور می باشد، افرادی که دارای روابط اجتماعی بیشتری هستند احتمالاً از سلامت بهتری برخوردارند، البته این معیار چندان طرفدار ندارد، چرا که تعداد روابط نمی تواند ملاک سلامتی بیشتری باشد حتی ممکن است کسی که تعداد زیادی روابط را داشته باشد ولی این روابط جنبه منفی وبیماری زا داشته باشد. مثلاً در مواقعی که انسان دچار ورشکستگی اقتصادی می شود تعداد روابط وملاقات های وی زیادتر می شود ولی این نوع افزایش بیشتر استرس زا است تا اینکه در افزایش سلامتی وی کمک نماید. طبق تحقیقات لیندزی وتامسونتعداد روابط اجتماعی در سلامت روان نقش مثبت دارد. همچنین ار تباط حمایت اجتماعی با مرگ ومیر نیز مورد بررسی قرار گرفته است وثابت شده است که افرادی که از حمایت اجتماعی برخوردارتد دارای مرگ ومیر کمتری هستند واز طرف دیگر سلامت روانی واجتماعی متاثر از حمایت اجتماعی است. (آرمسترانگ، 98:1372) طبق تحقیقاتی که انجام گرفته در میان مبتلایان به آسم آنهایی که حمایت اجتماعی خوبی را داشتند به درمان کمتری نیازمند بودند. دریک مطالعه سه ساله درباره بیماران قلبی روشن شد بیمارانی که درجدایی اجتماعی و استرس های زندگی نمره بالاتری داشتند بیشتر در معرض خطر مرگ بوده اند. در مطالعات مختلف تاثیر حمایت اجتماعی بر سیستم ایمنی مورد بررسی قرار گرفته است و سطوح حمایت اجتماعی پایین در اختلال سیستم ایمنی نقش ایفا می کنند،افزایش طول عمر و حمایت اجتماعی و طول عمر از جمله مواردی هستند که مورد بررسی قرار گرفته اندو مشخص شده است که هرچه حمایت اجتماعی بالاتر باشد طول عمر بیشتر می شود . 12-3-2- حمایت اجتماعی وسلامت روانی: حمایت اجتماعی عملی علیرغم مواجه نشدن با یا یک موقعیت استرس زا در تقویت سلامت روانی وجسمانی نقش مستقیمی دارد، این امر دلایلی دارد: نخست، حمایت اجتماعی، روابط اجتماعی مهمی را دربرمی گیرد وانزوا را کاهش می دهد. افرادی که دوستان صمیمی در زندگی دارند رضایت خاطرشان از زندگی خیلی بالاست، آنها احساس ارزشمندی می کنند. این نوع حمایت اگر ازجانب دوستان وهمسایگان واعضای گروه هایی صورت گیرد که شروط فامیل را برای مورد محبت قرارگرفتن ندارند، ارزشمندتر است. دوم، حضور فردی مهربان وآشنا، همه منابع مهم نظیر محبت، علاقه، اطلاعات، کمک غذایی، حمایت مالی وتوجه به سلامتی را فراهم می کند. افزایش طول عمر وحمایت اجتماعی نیز از مواردی است که مورد بررسی قرارگرفته شده ودر مطالعاتی که وایتر وفیشر انجام داده اند، حمایت اجتماعی را به عنوان روش درمانی قرارداده وحمایت اجتماعی به عنوان یک روش مناسب درمانی مورد تایید واقع شدوفقدان روابط اجتماعی منجر به حالات روانشناختی مانند افسردگی، اضطراب و.. می شود؛ ازطرف دیگر افزایش روابط اجتماعی به گونه ای که شخص ادراک کند که مورد حمایت واقع شده است، درمقاومت دربرابر انواع بیماری موثر است، به خصوص دربرابر عفونت. علاوه براین وجود سیستم حمایتی، تاثیرات استرس زاها را کاهش می دهد وفرد را از بعضی پیامدهای منفی شان نظیر بیماری خطرناک وافسردگی حفاظت می کند. (نوریس، 2009) همچنانکه مطرح شد شواهد زیادی مبنی برتایید رابطه بین حمایت اجتماعی وسلامتی وجود دارد. اما به لحاظ تئوریک این شواهد را در قالب دونظریه که تا کنون مطرح شده اند می آوریم: درمورد حمایت اجتماعی، یک نظریه برجنبه دفاعی آن توجه کرده است ومعتقداست که حمایت اجتماعی فقط در مواقعی که انسان دچارحوادث استرس زا می شود که احتمالاً این حوادث می توانند دربروز بیماری های مختلف از جمله افسردگی واضطراب یا ترس موثر باشند، کارایی دارد. این نظریه به مدل سپر معروف است. نظریه دیگر معتقد است چه انسان دربرابر استرس باشد چه نباشد حمایت اجتماعی اثرات سودمندی برای انسان دارد، این نظریه به مدل تاثیر کلی معروف است. در قسمت مبانی نظری خواهیم گفت حمایت اجتماعی ازدید نظریه تاثیرکلی می تواند شبکه های وسیعی ازروابط اجتماعی به روی افرادایجاد کند که برای افراد تجارب مثبتی را به ارمغان آورد، این تجارب می توانند احساس پیش بینی پذیری وثبات درموقعیت زندگی وبالا بردن ارزش خویشتن موثرباشد. انجام در شبکه اجتماعی به فرد کمک می کند تا ازتجارب منفی که احتمال اختلال روانشناختی وجسمی را افزایش می دهند، اجتناب کند وبااستفاده از تجارب مثبت، بهزیستی فرد را افزایش دهد. 4-2- مبانی نظری در این قسمت ابتدا نظریات مربوط به سلامت عمومی مطرح شده وسپس نظریات مربوط به حمایت اجتماعی به صورت خلاصه، طبقه بندی وتدوین شده است. 1-1-4-2- نظریه های مربوط به سلامت عمومی نظریه سیستم ها: برطبق این مدل، انسان ومجموعه اعمال ورفتارش به عنوان یک سیستم تلقی می شود که دارای ابعاد گوناگون زیستی، روانی واجتماعی می باشد. این سیستم شامل سیستم های فرعی دیگری است که رفتارانسان را حاصل تاثیر وتاثر درون داد وبرون داد محرک ها، سیستم پردازش اطلاعات، فرآیندبازخورد زیستی وسیستم خودتنظیم کننده درون او می داند. براساس این مدل هریک از عوامل زیستی، روانی واجتماعی بریکدیگر تاثیرگذاشته واز یکدیگر تاثیر می پذیرد وبه همین ترتیب سیستم های مختلف شناختی، رفتاری واجتماعی درارتباط با هم ودر یک ارتباط متقابل با یکدیگر مورد بررسی قرار می گیرند. همچنین جامعه از دیدگاه نظریه سیستم ها(به عنوان یک شهر، کشور یا ایالت) اهمیت خاصی داشته ومرکب از سیستم های فرعی بسیاری ازقبیل خانواده، گروه ها ومحیط می باشد. دراین دیدگاه، جامعه به عنوان یک سیستم درتعامل دائمی با سیستم های فرعی دیگری می باشد وتغییر دریک قسمت از آن تاثیرمستقیم ومهمی را بربخش های دیگر جامعه برجای می گذارد وهرگاه جنبه ای ازآن تغیییر کند، اجزاءدیگر درصد اصلاح وجبران آن برمی آیند. براین اساس تغییر درکارکرد جامعه می تواند از طریق ملاحظات مستقیم یا غیرمستقیم انجام شده وسیستم های فرعی دیگر را تحت تاثیر قراردهد. همچنین مدلی که لویوهمکاران در زمینه تاثیراسترس ازلحاظ جنبه زیستی، روانی واجتماعی مطرح نموده اند، مبنی بر نظریه سیستم ها می باشد. طبق این مدل هرگونه تغییر روانی واجتماعی می تواند به عنوان یک عامل استرس زا با یک محرک، پاسخ های زیستی غیراختصاصی را فراخواند. محرک یا عامل استرس زا می تواند برالگوی زیستی ـ روانی از پیش تهیه شده فرد، نحوه واکنش غدد درون ریز (مطابق با الگوی خاص خود) ونیز برکارکرد عوامل ژنتیکی ومحیطی اثربگذارد. این گرایش ذاتی برای ابراز واکنش، موجود زنده را در بسیاری از موقعیت های زندگی برای پرداختن به برخی از فعالیت های فیزیکی (مانندجنگ وگریز) یاری می دهد. همچنین در بعضی موارد این واکنش می تواند ناسازگارانه باشد، مثلاً پاسخ های غیر اختصاصی به استرس می تواند به پیشرفت بیماری یا بدکارکردی سیستم های فیزیولوژیکی یا روانشناختی تاثیر بگذارد. اگر تحریک ادامه یابد، سبب بیماری شده وسیستم روانشناختی یابدنی فرد را دچار اختلال نموده ومانع از انجام وظایف اساسی آن می شود. دراین مدل، فرض براین است که متغیرها(متغیرهای بیرونی ودرونی، فیزیولوژیکی یا روانشناختی) بایکدیگر تعامل دارند وتعامل آنها تاثیر عواملی را که در پیشرفت وظهور بیماری نقش دارند وآنها راتعدیل می کنند. همچنین تعامل متغیرها می تواند فرآیند بیماری را تسهیل کند. مدل شوارتزدرزمینه تاثیر استرس برسلامتی مبتنی برنظریه سیستم ها می باشد. طبق این مدل، محیط در یک شخص سبب پدید آمدن خواست یا نیاز می شود، بنابراین مغز یک سری فعالیت های منظمی برای برآوردن آن خواست یا نیاز انجام می دهد؛ در این حالت سیستم های دیگر بدن ممکن است فعالیت شان متوقف گردد. اگر این فرآیند ادامه یابد، بافت های بدن آسیب دیده یا تحلیل می روند وبه این ترتیب حلقه بازخورد منفی مکانیسم تعادل حیاتی به طور طبیعی وارد عمل می شود ومغز را برآن می دارد برای سازگاری با خواسته های ارگانیزم وتحمل درد عضوآسیب دیده به فعالیت بیشتر بپردازد. غالباً این حلقه های بازخورد منفی منجر به تجربه درد می شوند. دراین مدل، حلقه بازخورد یک فعالیت خودتنظیمی است که بدان طریق مغز ازوجود یک مشکل اطلاع می یابد ورفتار خود را در تلاشی که برای رفع آن انجام می شود تحت تاثیر قرار می دهد. این حالت باعث می شود درحلقه ی بازخورد در زمینه حفظ سلامتی شکاف ایجادگردد وبه بی ثباتی وبی نظمی سیستمی منجرگردد. این بی نظمی یا بی ثباتی امکان دارد در هریک از مراحل یا درهمه مراحل آن رخ دهد؛ لذا دراین شرایط مغز نمی تواند یک عضویا سیستم فیزیولوژیکی را برای مدت زمان طولانی تنظیم کند، بنابراین هدف محقق یا درمانگر این است که مراحل متعددی را که درپیدایش بیماری خاص دخالت دارد، تشخیص دهد وتعامل پیچیده درخلال این مراحل یا مسیرها را ازلحاظ علت شناسی، شدت وابقاء بیماری مدنظر داشته باشد.(ویسی، 30:1378) رویکرد بوم شناختی رویکرد بوم شناختی براساس تئوری سیستم ها به مطالعه رفتار انسان می پردازد. اصطلاح بوم شناسی برای اولین بار توسط ارنست هگل 1869زیست شناس آلمانی به منظورمطالعه روابط بین موجود زنده ومحیط پیرامونش مطرح شد وبدین معناست که مردم درجامعه ومحیطشان باهم تاثیر متقابل دارند به گونه ای که یک تغییر در محیط درونی یابیرونی تعادل حیاتی فرد را تحت تاثیر قرارمی دهد. به تدریج مفهوم بوم شناسی به طور گسترده ای در علوم زیست شناسی ورفتاری پذیرفته شد وبه عنوان رویکردی جهت مطالعه تاثیرات کلی محیط روی موجودات زنده مورد استفاده قرارگرفت. دربوم شناسی انسانی، وابستگی وتاثیر وتاثر متقابل مردم با محیط مورد مطالعه قرار می گیرد، مردم به عنوان موجودات زنده دارای بعدمعنوی تلقی می شوند که مدام برمحیط پیرامون تاثیر می گذارند وازآن تاثیر می پذیرند. ازدیدگاه بوم شناختی، محیط شامل محیط درونی وبیرونی است وهرگونه تغییر که درمحیط ایجاد می شود، تعادل فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. طبق این مدل عقیده براین است که سلامتی وبیماری تنها درچهارچوب روابط متقابل بین فردی ومحیط وتاثیر وتاثر متقابل بین آنها رخ می دهد. بنابراین همه مشکلات اساسی انسان به نحوه روابط اوبا موقعیت منحصربه فردش بستگی پیدامی کند. رویکرد بوم شناختی، تعامل بین انسان وپیچیدگی های محیط ونیز نحوه زندگی انسان ها با همدیگر را درچهارچوب محیط زندگیشان تبیین وتوضیح می دهد. براساس این رویکرد، انسان برای حفظ ثبات سیستم، می کوشد به نحو مطلوبی با محرک های محیطی سازگار شود. بنابراین رفتارانسان بستگی به نحوه ارتباط بین عوامل استرس زای سیستم وتوانایی سازگاری با این عوامل دارد. شرایط بوم شناختی مطلوب، انسان را به سمت حالت سلامتی یاسازگاری مثبت می کشاند درحالی که تاثیرات نامطلوب محیطی همراه با عوامل استرس زا مستقیماً شخص را به سمت بیماری یا ناسازگاری سوق می دهد. بااین که هرشخصی پاسخ های سازگارانه مشخصی دارد، امادرجه وتنوع عوامل استرس زا نحوه پاسخ های سازگارانه فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. لذا هم تغییرات وهم سرعت زیادمی تواند ثبات وتعادل سیستم رابرهم زند، هرسیستمی ذخیره منابع فیزیکی، روانی واجتماعی ونیز ظرفیت ومنابع مقابله ای محدود ومشخصی دارد. بنابراین این اجتماع به مکانیزم هایی نیازدارد تابتواند مجداداً منابع وظرفیت های مقابله ای انسان را قبل ازاینکه به اتمام برسد پر کند. برطبق این رویکرد سیستم های زنده هرگز ایستا وثابت نیستند، بلکه بیشتر در یک حالت دائماً دگرگون شونده ای هستند. لذااین حالت بازبودن (سیستم) نیاز به ذخیره سازی انرژی را برای سازگاری محدود افزایش می دهد. در رویکرد بوم شناختی بر مسائل معنوی اساسی انسان تاکید می شود وسلامتی را فراتر از سلامت مجموعه ای اجزاء بدن انسان تصورمی نمایدوبه همین صورت هم سلامت جامعه را فراتر از سالم بودن همه مجموعه افراد وجمعیت های مقیم درآن می پندارد. بنابراین طبق این مدل، هنگامی که انسان با حمله ای علیه حفظ بقاء وتعادل حیاتی اش مواجه می شود، منابع بالقوه ای قوی ونیرومند ویک سیستم حمایتی برای اوتدارک می شود، تابقاء وسلامتی اورا تضمین نماید. مفهوم تعادل حیاتی اولین بار کانندرسال 1932اصطلاح "تعادل حیاتی" را وضع کرد، که منظورازآن حالت ثبات وپایدار درون موجودزنده است. تعادل حیاتی، تمایل به اعاده یا نگهداری حالت پایدار ترکیب قوای بدن یا حفظ ثبات نسبی آن دارد، مکانیسم های دست اندر کار حفظ تعادل حیاتی بدن ممکن است زیست شیمیایی یا فیزیولوژیکی باشد.تعادل حیاتی ممکن است ایستا یا به عنوان رفتارهای آموخته شده ای باشدکه به آن پویا گفته می شود. مکانیسم های تعادل حیاتی بدن، محیط داخلی موجود زنده را نسبتاً ثابت نگه داشته ونیز رفتار موجود زنده را برمبنای نیازهای تعادل حیاتی تعیین می کنند. بعدها پاول وان رایت 1991مدلی را به نام مدل کاری استرس مطرح نمود که شباهت زیادی به مفهو تعادل حیاتی کانن دارد. این مدل دقیقاً حالتی را توصیف می کند که وقتی یک سیستم یا فرد درحالت عدم تعادل باشد، می کوشد ازطریق مکانیسم هایی مجداداً تعادل حیاتی خود را برقرار کند. این مدل یک چهارچوب جامع ویکپارچه ای را به منظور فهم مشکلات مربوط به استرس عرضه می کند. براساس این مدل دریک فرد سالم تعادل بین نیروهای درونی وبیرونی برقرار است وهرگاه عوامل درونی وبیرونی وروابط متقابل آنها تعادل حیاتی موجود زنده را برهم زند، نشانه های بیماری درفرد یا سیستم بروز می کند، یعنی دراین شرایط استرس مانند محرکی، محیط درونی وبیرونی موجود زنده را دستخوش تغییر ودگرگرونی نموده وتعادل حیاتی را ازبین می برد وزمینه پیدایش بیماری را مهیا می سازد. محرک یا عامل استرس زا می تواندمیکروب، ویروس، اختلال ژنتیکی یا یک حادثه یا مشکل عاطفی باشد وپاسخی که فرد به محرک یا عامل استرس می دهدمی تواند به شکل پاسخ ها ی جسمی، فکری ، عاطفی و... بروزکند که حاصل تاثیر وتاثر متقابل بین سیستم های سرشتی واجتماعی است. مطابق این مدل خواست یا نیازی که به فرد یا سیستم تحمیل می شود، یک حالت موقتی از عدم توازن وتعادل را به وجود می آورد. این خواست ها کاملاً نتیجه ی نیروهای بیرونی که برفرد یا سیستم وارد می شود، نیست بلکه بیشتر این خواست ها یا نیازها نتیجه ی تعامل بین نیروهای بیرونی وعوامل درونی است که برفرد یا سیستم تحمیل می شود. این عوامل بیرونی (محیطی)و درونی (فردی) متعاقباً می توانند به مقوله های متعددی تقسیم شوند. هریک از این مقوله ها می توانند نقش مهمی را درفرآیند سلامتی ایفا نمایند. بنابراین یک چرخش یا ارتباط تعاملی وتاثیر وتاثر متقابل بین فرد ومحیط پیرامونش وجود دارد. غیر از این ارتباط متقابل، حالتهای متفاوتی از تعادل وعدم تعادل وتوازن برقرار می شود. البته این فرآیند بدون توجه به بخی از اشکال هشیاری یا ناهشیاری وقضاوت تحقق ودوام نمی یابد. قضاوت یادرک از تهدید به طورکلی توسط عواملی تعیین می شود که برفرد تحمیل می شود، مانند تفکر، نگرش، تجارب گذشته، مزاج ووضع ظاهری بدن وعواملی از این قبیل، این ادراک ازتهدید وحالتهای منتج ازاسترس را تحت تاثیر قرارداده ودرمحیط های مختلف نشانه های جسمی، شناختی ورفتاری خودش را ظاهر می سازد. درنتیجه فردیا سیستم نسبت به این حالت ازاسترس به منظور حفظ تعادل واکنش نشان می دهد. ابزار واکنش آنقدر اهمیت دارد که شخصیت فرد وقابلیت های اورا درآینده تحت تاثیر قرارمی دهد. برخی از این واکنش ها چون فردیا سیستم را به سمت تعادل سوق می دهند پاسخ های سازگارانه تلقی می شوند زیرا ازشدت خواست ها یا نیازها می کاهند. اما برخی دیگر ازواکنش ها چون درآینده مشکلات ثانوی را پدید می آورند وتاثیرات سویی را برفرد یا سیستم می گذارند، پاسخ های ناسازگازانه محسوب می شوند. 2-1-4-2- رویکردهای مختلف روانشناسی وسلامت عمومی: رویکرد روان تحلیل گری: روان تحلیلگری، پیشنهاد دهنده یک الگوی نظری برای درک اختلالات عاطفی بوده است که برای نخستین بار ازکارهای فروید ورادو سرچشمه گرفته است. رویکرد انسان نگری: آبراهام مازلو را می توان یکی از موسسین وپرنفوذترین روانشناسان انسان گرا دانست. مازلو معتقد است که نیازهای انسان متناسب با نیرومندی به 5 طبقه تقسیم می شوند. به اعتقاد اوسلامت عمومی عبارتست از حالت کسی که از نظر نیازهای بنیادی آنقدر ارضا شده است که می تواند برای خودشکوفاییانگیزه داشته باشد. مفهومی که مازلو از سلامت عمومی دارد بر رشد فرد درجهت خودشکوفایی تاکید دارد که این تمایل جنبه همگانی دارد، بنابراین هرعاملی که این نیرو را به حرکت درآورد فرد را درجهت سلامت عمومی وخلق نیازهای بالاتر هدایت خواهد کرد. (گنجی، 100:1384) برعکس، کسی که تمام تلاش هایش به ارضای نیازهای زیستی محدود شود، رشد نخواهد یافت وبه سلامت عمومی کامل دست نخواهدیافت. (شاملو، :30:1372) برخلاف مازلو که بر رشد مطلوب ارگانیسم تاکید دارد، کارل راجرزیکی دیگر از انسان گرایان، مفهوم دیگری از سلامت عمومی ارائه می دهد؛ راجرز معتقد است که بیماری های روانی براثر پذیرفته نشدن برخی رفتارها به وجود می آید، درواقع همه رفتارها پذیرفته نمی شوند ومورد تایید دیگران قرارنمی گیرند. این عدم پذیرش بین تصویری که شخص ازخود دارد وتصویری که واقعیت برای او فراهم می کند، انحراف ایجاد میکند، اینجاست که شخص بین خودپنداره خویش وخودپنداره واقع بینانه تعادل ایجادکرده وبهاین وسیله سازگاری وبقای خویش را فراهم می آورد. (گنجی، 102:1384) 2-4-2- نظریه های حمایت اجتماعی 1-2-4-2- تئوری های شکل گیری روابط: بسیاری از محققان رابطه را به عنوان عنصر مبنایی حمایت اجتماعی می دانند ومیزان برخورداری افراد از حمایت اجتماعی را براساس داشتن رابطه با دیگران ودرگیری در آن بر حسب شدت رابطه، ارزیابی می نمایند. از این رو قبل از پرداختن به تئوری های اصلی حمایت اجتماعی، ضرورت دارد تئوریهایی که چگونگی شکل گیری روابط منتقل کننده منابع حمایت اجتماعی را تبیین می کند، مورد بررسی قرار گرفته شود. این تئوری ها در یک دسته بندی کلی در 5 طبقه قرار می گیرند، که عبارتند از: رویکردهای مبادله وانصاف، رویکرد رشد مرحله ای رابطه، رویکرد علی تعاملی، رویکرد تقویت، رویکرد هماهنگی شناختی. رویکرد مبادله وانصاف: در این رویکرد، معیار حفظ وتداوم روابط، میزان داده ها وستانده های آنهاست وافراد علاقمند هستند که بین آنچه در یک رابطه هزینه می کنند وآنچه از آن دریافت می کنند، توازن برقرار باشد. از تئوری های مربوط به این رویکرد، می توان به تئوری های وابستگی متقابل کلی وتیبات، تئوری انصاف هاتفیلد ومدل سرمایه گذاری راسبالت اشاره کرد. تئوری وابستگی کلی وتیبات: در اکثر تئوریهای مبادله، اصلی ترین فرض این است که برای تحقق نتیجه رضایت بخش ازیک رابطه، باید پاداش های هردوطرف رابطه، بیشتر از هزینه هایی باشد که آنها متحمل می شوند. ازدیدگاه کلی وتیبات، افراد برای ارزیابی رضایتبخش بودن رابطه خود با دیگران، از معیار سطح مقایسه استفاده می کنند، سطح مقایسه معیاری است که منعکس کننده کیفیت نتایجی است که فرد احساس می کند در یک رابطه استحقاق به دست آوردن آنها را دارد ودرنهایت بر اساس همین معیار، تصمیم به ادامه یا ترک رابطه می نمایند. کلی وتیبات در ارتباط با احتمال ترک کردن رابطه، اصطلاح وابستگیرا به کار می برند. وابستگی تابعی است از نتایج رابطه منهای سطح مقایسه برای جانشین های رابطه. اگر پس از ارزیابی نتایج رابطه کمتر از سطح مقایسه باشد، به احتمال بیشتری فرد رابطه را رها خواهد کردوهرچه احتمال ترک رابطه بیشتر باشد، نشان دهنده وابستگی کمتر فرد به آن رابطه خواهد بود.(قدسی،1383: 69-68) تئوری انصاف هاتفیلد: در این تئوری نیز فرض اصلی این است که افراد در روابطشان سعی می کنند حداکثر نتیجه را به دست آورند. طبق این تئوری افراد علاقه دارند که نتیجه رابطه را برای خود با نتیجه آن برای طرف دیگر مقایسه کنند؛ رابطه منصفانه رابطه ای است که در آن فرد احساس کند که نسبت به داده /نتیجه هایش با نسبت داده input/output نتیجه های طرف مقابل رابطه مشابه باشد. (قدسی،70:1383) به اعتقاد نظریه پردازان تئوری انصاف، چنانچه یک طرف رابطه به دنبال حداکثرسازی نتایج رابطه برای خود باشد، در طرف دیگر احساس ناخرسندی وکمبود ایجاد خواهد شد، درچنین شرایطی فردناراضی از رابطه،با استفاده از مکانیزم های روانی متقاعد کردن وترک رابطه، درصدد اعاده انصاف برمی آید. مدل سرمایه گذاری راسبالت: این مدل در واقع مدل بسط یافته تئوری تیبات وکلی با توجه به مفاهیم تعهد ورضایت است. راسبالت در چارچوب رویکرد وابستگی متقابل عنوان می کند که رضایت افراد از یک رابطه در سه حالت افزایش پاداش ها، کاهش هزینه هاو کمتر شدن انتظارات شخصی آنها، بیشتر می شود. براساس پیش بینی نظریه پردازان این مدل، اگر فرد جانشین ضعیفی برای رابطه فعلی خود داشته باشد، به آن رابطه متعهدتر می گردد. راسبالت در مدل خود، فراتر از تئوری مبادله عنوان می کند که تعهد نیز در رابطه می تواند متاثر از سرمایه گذاری (منابعی نظیرپول، وقت وانرژی عاطفی) باشد؛ هرچه سرمایه گذاری در یک رابطه سنگین تر،تعهد فرد به آن بیشتر است. از نظر او سرمایه گذاری به علت ماهیتی که دارد وبه سادگی قابل جداشدن از رابطه نیست، پاداش وهزینه متمایز می باشد. سرمایه گذاری با فسخ رابطه ازبین میرود و یا به لحاظ مقدار به طور قابل توجهی کاهش می یابد. ازاین رو سرمایه گذاری ها با افزایش دادن هزینه فسخ رابطه، به حفظ آن کمک نموده ومیزان تعهد را افزایش می دهد. (قدسی،72:1383) رویکرد رشد مرحله ای رابطه: در این رویکرد فرآیند ایجاد ورشد رابطه مورد توجه قرار می گیرد. فرآیند ایجاد رابطه به صورت تدریجی ومرحله ای درنظر گرفته می شودوبرای ارتقاءاز یک مرحله به یک مرحله دیگرمتغیرهایی را دخیل می کند. ازتئوریهای مربوط به این رویکرد، می توان به مدل شکل گیری وگسترش رابطه لوینگر واستوک، تئوری نفوذ اجتماعی آلتمن وتیلورنام برد. مدل شکل گیری وگسترش رابطه لوینگر واسنوک: در این مدل فرض اینست که کلیه روابط در طیفی نظری از عدم رابطه تا رابطه کامل قرار دارند.این طیف مراحل مختلفی را شامل می شود: مرحله صفر: افراد از وجود هم اطلاعی ندارندوهیچ تماس ورابطه ای وجود ندارد. مرحله یک: یکی از طرفین رابطه نسبت به دیگری شناخت وآگاهی دارد، اما هنوزرابطه ای برقرار نشده است. مرحله دو: بین طرفین تعامل وارتباطی رسمی متاثر از هنجارها ونقش های اجتماعی وجود دارد. مرحله سه: طرفین رابطه دراثر تعاملاتی که کمتر رسمی هستند، درتجارب یکدیگر سهیم می شوند واشتراکاتی پیدامی کنند. شکل 2-2 -طیف شکل گیری وگسترش رابطه لوینگر واسنوک دراین مدل درسیر مراحل فوق متغیرهایی ازجمله همجواری فیزیکی، نزدیکی اجتماعی، تشابه نگرش ها، مکمل بودن نیازها وسطح خود افشاسازی، دخالت دارند. (قدسی،75:1383) تئوری نفوذ اجتماعی آلتمن وتیلور: این تئوری بیان می کند که شکل گیری رابطه وایجاد دوستی، فرآیندی تدریجی است. طبق تئوری نفوذ اجتماعی، فرد بعد از برقراری تعامل، نتایج آنرا باتوجه به انتظارات پیش از تعامل وجانشین های رابطه در دسترس، ارزیابی می نماید ورابطه فرآیندی مستمر از ارزیابی وپیش بینی، رشد می یابد. به نظر آلتمن وتیلور، پایدارترین ونزدیکترین روابط، روابطی اند که به آهستگی وطی تعاملات مکرر رشد کرده باشند. (قدسی،78:1383) چهار مرحله رشد رابطه که توسط آلتمن وتیلور تعیین شده است، در شکل زیرمی بینیم. شکل 3-2- مراحل رشدآلتمن وتیلور در مرحله مبادلات پایدار، طرفین رابطه با توجه به شناخت کامل از یکدیگر، با هم تعامل خودانگیخته دارندومی توانند احساسات ورفتار احتمالی طرف دیگر را سریعاً تفسیر وپیش بینی کنند. رویکرد علی تعاملی: این رویکرد به توضیح وابستگی علی روابط نزدیک می پردازد. در این رویکرد شرایط علی ساختاری موثر در رابطه در سطوح محیط های اجتماعی، فیزیکی و...در نظر گرفته می شود.تئوری مربوط به این رویکرد مدل علی تعاملی زوجی است. مدل علی تعاملی زوجی: این رویکرد که به تبیین روابط نزدیکمی پردازد، این موضوع مطرح می شود که درگیری فرد در روابط نزدیک با همسر، خویشاوندان ودوستان، عواطف، افکار وکنش های اورا تحت تاثیر قرار می دهد. در این نوع روابط، وابستگی متقابل که دربرگیرنده اتصالات علی متقابل در عواطف، افکار وکنش های طرفین رابطه است، اثر تعیین کننده ای بر جهت دهی رفتار فرد دارد، به نحوی که رفتار یک طرفه رابطه، بررفتار طرف مقابل موثر است وبالعکس. بر اساس این مدل رابطه نزدیک مانند دوستی یا ازدواج، رابطه ای است که دارای اتصالات متقابل نسبتاً مکرر، متنوع، قوی وبا دوام درعاطفه، افکار وکنش هاست. (قدسی، 73:1383) سطح بالای نزدیک بودن در یک رابطه دلالت بر این دارد که طرفین رابطه قادر به اثرگذاری عمیق بر یکدیگرندوطرح ها، اهداف ورفتار آنها با هم ارتباط علی بیشتری داردوتوانایی مستقل عمل کردن آنها کمتر است. رویکرد تقویت: در این رویکرد، پاداش به عنوان عامل اصلی ایجادکننده وحفظ کننده رابطه مورد توجه قرار می گیرد وبراساس آن هرچه رابطه ای پاداش دهنده تر باشد، فرد بیشتر خودرا درآن رابطه درگیر می نماید.تئوری مربوط به این رویکرد، شرطی سازی کلاسیک لات ولات است. این رویکرد مبتنی بر اصول شرطی سازی کلاسیک به ویژه روش هول-اسپنس است. فرض اصلی این رویکرد اینست که دوست داشتن یک شخص ناشی از شرایطی می شودکه فرد، صرف نظر از رابطه بین آن شخص وموقعیت پاداش دهنده، تجربه کند. ازاین لحاظ فرد، شخص یا اشخاصی را که هنگام پاداش گرفتن او حضور داشته اند، دوست خواهدداشت. رویکرد هماهنگی شناختی: این رویکرد تشکیل رابطه را مبتنی بر هماهنگی شناختی وعنصراساسی برای تداوم وحفظ آن را همین توازن شناختی می داند. تئوری سازماندهی شناختی هایدر وتئوری توازن نیوکامب مربوط به این رویکرد هستند. تئوری سازماندهی شناختی هایدر: فرض اصلی در این تئوری آنست که نگرش های یک فرد به افراد دیگر ونگرش های اوبه اشیاء، دارای خواص مشابهی است. هایدر به ارتباط بین ادراک کنندهP، شخص دیگرQ، ویک شیX، می پردازد. این سیستم اغلب در یک نمودار مثلثی ارائه می شود که در آن O,P در بالا وX در پایین قرار می گیردودر میان آنها خطوط ترسیم می شود. از نظر هایدر حالت توازن در این نمودار، در صورتی که همه خطوط روابط ممکن بین O, PوX مثبت ویا دورابطه منفی ویکی مثبت باشد، برقرار می شود. همچنین با این بیان، تئوری خود را روشن می نماید که اگر O,Pرا دوست داشته باشد، وO هم X را، در آن صورت Pباید نگرشی مثبت به X داشته باشد. تئوری توازن نیوکامب: در مدل نیوکامب، مولفه ها واجزای تشکیل دهنده مثلث توازن ( که در تئوری شناختی هایدرنیز مطرح شده است) به طور انحصاری تعریف می شود. نیوکامب در تئوری خود نه تنها علایم روابط بلکه شدت نگرش ها وجاذبه را نیز مورد توجه قرار می دهد. 2-2-4-2-تئوری هاو مدل های مربوط به حمایت اجتماعی: روابط اجتماعی حاملان حمایت اجتماعی اند و تئوری ها ومدلهای حمایت اجتماعی، روابط اجتماعی را که در قالب پیوندهای ضعیف وقوی در ساختارهای خویشاوندی، دوستی وشبکه های اجتماعی، منابع حمایتی را تامین می کنند، توصیف وتوضیح می دهند. این تئوری ها ومدل ها درتوصیف وتوضیح شان هرکدام بنا به محدوده ای خاص از روابط اجتماعی افراد یا کل روابط اجتماعی آنها، حمایت اجتماعی را از زوایای پیامد، آثار، مراحل زندگی، کسب منابع اجتماعی و... اشاره دارند. درخصوص حمایت اجتماعی مدل ها وتئوریهای گوناگونی ارائه گردیده است که می توان آنها را به چهاردسته تقسیم کرد: مدلهای مربوط به میزان تغییردر اندازه وجهت حمایت اجتماعی در دوره های زندگی مدل های مربوط به پیامدهای حمایت اجتماعی برسلامتی مدل های مربوط به چگونگی کسب حمایت اجتماعی برحسب اولویت در رابطه، جایگزین های روابط از دست رفته تغییرات مثبت ومنفی حمایت اجتماعی مدل فقدان گرهارد در سال 1989 مدلی را بیان می کند که حاکی از تاثیرگذاری عوامل اجتماعی برسلامت است. این مدل که به مدل فقدان معروف است، ویژگی افرادی را بیان می کند که درمواجهه با فقدان هایی نظیر ازدست دادن شغل، فقدان همسر، ازدست دادن منزلتهای اجتماعی و دوستان بسته به درجه آسیب پذیری که به ویژگی هایی نظیر طبقه، سن، جنس، نژاد وتحصیلات می تواند مرتبط باشد، سلامتشان تحت تاثیر قرار میگیرد، کسانی که آسیب پذیرند منابع حمایتی کمتری برای غلبه بر فقدان دراختیار دارند. به نظر می رسد که همبستگی افراد در جامعه برای سلامتی مهم باشد. وجود یک شبکه اجتماعی به دلایل زیر اهمیت دارد. امکان دستیابی به اطلاعات، بالا بردن انگیزه در پرداختن به رفتارهای قابل تغییر، تشویق رفتارهای ارتقادهنده سلامت مانند ورزش وتغذیه مناسب و... . به طور کلی همبستگی در درون شبکه های اجتماعی وتوانایی جذب منابع از این شبکه در حفظ سلامتی موثر است. حمایت اجتماعی پیش بینی کننده خوبی برای وضعیت سلامتی افراد است وتاثیر حفاظتی مهمی برای بیماران دارد و این نشان دهنده اهمیت شبکه های رسمی یا غیررسمی درجلوگیری از بیماری وارتقاء سلامت است. تحلیل شبکه های اجتماعی نشان می دهد زمانی که شخص وارد این شبکه می شود، توجه افراد شبکه به تدریج به وی معطوف می گردد. شبکه ها گاهی از فرد حمایت مالی می کنند هرچند از حمایت های عاطفی واطلاعاتی اونیز دریغ نمی ورزند. در این میان پشتوانه عاطفی به طور آشکارتری به سلامتی فرد کمک می کند.(صالح، 71:1389) فرضیه انباشت هویتی تئوری تونیس یکی از تئوری هایی است که به سلامت روانی توجه داردکه هدف آن توصیف تعداد هویت های نقش یا ایجاد هدف درزندگی واحساس هدایت وجودی است که از طریق نقش های اجتماعی حمایت به وجود می آید. تونیس سلامتی را در ارتباط با هویت های نقش درنظر می گیرد، به طوری که هویت های افراد بانقش های اجتماعی آنان پیوند دارد. نقش های اجتماعی به عنوان مجموعه انتظارات رفتاری، از محیطی بدست می آید که فرد بادیگران تعامل دارد، انتظارات رفتاری پیش بینی پذیری را در زندگی به وجود می آورد، برآورده شدن انتظارات نقش ارتقاء عزت نفس رابه دنبال دارد.(شریفیان، 91:1385) هویت های نقش تونیس دیدگاه انباشت هویتی را بیان کرده است که درآن سلامتی را در ارتباط با هویت های نقشی درنظر گرفته است. این دیدگاه بادیدگاه کنش متقابل نمادی هماهنگ است ومبین این ادعا است که هویت های افراد بادیدگاه کنش متقابل نمادی هماهنگ است. نقش ها مجموعه ای از انتظارات رفتاری از محیط متاثر است که فرد درآنها بادیگران در تعامل است ولذا پیش بینی پذیری رفتاری در زندگی وچگونگی عمل کردن را ایجاد می کند. هویت ها نقشی برای افراد درمعنایی وجودی اطلاعات درباره اینکه آنها چه کسانی هستند را فراهم می کندوهمچنین برای زندگی هدف به وجود می آورند لذا از طریق انباشت هویت های نقشی احساس وجود هویت را به وجودمی آورندواین احساس منجر به رفتار مناسب می گردد. (شریفیان، 92:1385) ساراسون وپیرز1990 ابعاد حمایت اجتماعی را به 4دسته تقسیم می کنند: حمایت هیجانی یعنی مهارت درکسب استعانت از دیگران بهنگامی که فشار روانی شدت می یابد. درواقع حمایت شبکه اجتماعی موجب کاهش فشار روانی از طریق دسترسی به عضویت درشبکه وکمک به فراموش کردن مشکلات می گردد. حمایت عزت نفس بدین مفهوم است که دیگران به فردبقبولانند که قابلیت های ویژه ای دارد. حمایت وسیله ای عبارتست از دسترسی به منابع مالی وخدماتی زمانی که فرد برای سازگاری بارویدادهای فشارزای روانی به آنها نیازدارد. حمایت اطلاعاتی عبارتست از ارایه اطلاعات برای درک رویدادهای فشارروانی. (صادقی، 15:1387) به طور کلی چنین فرض شده است که فقدان روابط اجتماعی مزمن منجربه حالات روانشناختی منفی مثل اضطراب وافسردگی می شوداین حالات روانشناختی به نوبه خود نهایتاً از طریق تاثیر مستقیم برفرآیندهای روانشناختی که برآمادگی نسبت به بیماری تاثیر می گذارند یاازطریق الگوهای رفتاری که خطر بیماری ومرگ را افزایش می دهند برسلامت جسمی تاثیر می گذارند. مدل سپر وتاثیرکلی حمایت اجتماعی ساراسون معتقد است که شبکه اجتماعی ما مردمی را در برمی گیرد که می توانیم به آنهاتکیه کنیم، مردمی که به ما اجازه می دهند بدانیم آنها نگران ارزشها هستند ومارا دوست دارند؛ هرکس که متعلق به شبکه اجتماعی است حمایت اجتماعی را تجربه می کند . شواهد مبنی بر اینکه طرق انطباقی تفکر ورفتاربه طور متناسبی درمیان افراد با حمایت های اجتماعی کم روی می دهد در حال افزایش است. میزان کفایت اجتماعی موجود درشخص هم درآسیب پذیری وهم در مقابله وی نقش دارد. آسیب پذیری روانشناختی به موازات کاهش حمایت اجتماعی افزایش می یابد. به معنی اینکه حمایت اجتماعی می تواند به عنوان سپری در مقابل آشفتگی های زندگی دردنیای پیچیده عمل کند. (ساراسون، 180:1375) پژوهشگران برای تبیین چگونگی تاثیرات حمایت اجتماعی برسلامتی افراد دومدل را مطرح کرده اند. مدل تاثیر کلی حمایت اجتماعی ومدل فرضیه سپرمانند در برابر استرس. برپایه مدل نخست حمایت اجتماعی صرف نظرازاینکه فرد تحت تاثیر استرس باشد یا نه باعث می شود که فرد ازتجارب منفی پرهیزکند وازاینرو اثرات سودمندی برسلامتی دارد. برپایه ی الگوی دوم حمایت اجتماعی تنهابرای افراد تحت استرس سودمند است وچون سپری مانع نفوذ استرس بر فردمی شود. مدل تاثیر مستقیم حمایت اجتماعی این مدل عنوان می کند که صرف داشتن حمایت اجتماعی برای سلامتی مفید است وبرعکس نداشتن یا فقدان حمایت اجتماعی دارای تاثیرات منفی درسلامتی است. طبق گزاره ی اصلی این مدل هرچه حمایت اجتماعی فردبیشتر باشد اواز سلامتی بیشتری برخوردار است. از اینرو سلامتی متاثر از میزان داشتن حمایت اجتماعی است. درمدل تاثیر مستقیم سلامتی تابعی از حمایت اجتماعی است به نحوی که افراد اگر دارای حمایت اجتماعی باشند ازسلامت روانی وجسمانی برخوردارند. فلمینگ باوم1986، درگیری افراد در شبکه های مختلف اجتماعی ازجمله شبکه های خانوادگی، دوستی وهمسایگی منابع حمایتی فراهم می کند که باجذب بیشتر دراین شبکه ها افراد شرایط مطلوب به دست می آورند، حمایت ومتعاقب آن سلامتی را حاصل می کنند. مطالعات متاثر از مدل تاثیر مستقیم حمایت اجتماعی عنوان می کنند افرادی که در شبکه های حمایتی قرار دارند کمتر افسرده اند وعمدتاً سلامتی روانی بهتری را نسبت به افراد فاقد چنین شبکه های حمایتی نشان می دهند. مدل تاثیر مستقیم حمایت اجتماعی همچنین در قالب فرضیه ی دارایی ـ مزایا مطرح شده است. طبق این فرضیه فقدان حمایت اجتماعی فی نفسه زیان آور است واسترس زاست. فلمینگ باوم باذکر مطالعات گنز وفراید شواهدهای تاییدی برای این فرضیه ارائه می کند. (فلمینگ باوم 1984:25) واکنش غم دراثر همسایگی: گنز فروپاشی محله ها درمعاقب برنامه های شهری که دراثر وسازی شهری انجام گرفت را مطالعه کرد. دراین مطالعه گنزدریافت که ساکنین قدیمی مناطقی که در اثر نوسازی شهری مجبور شدند که از محله های خود نقل مکان کنند دراثر ازدست دادن شبکه های وسیع حمایتی که در همسایگی های خود داشتند دچار واکنش غم شده بودند. افسردگی دراثر ازدست دادن همسایگی: این فرآیند باتایید تحلیل گنز علاوه بر موافقت با واکنش غم سطوح افسردگی را گزارش می دهند که افراد تادوسال بعداز نقل مکان ازمحله قبلی خود به محله جدید در اثر ازدست دادن روابط همسایگی داشتند. افسردگی وواکنش غم در این دومطالعه فوق ناشی از فقدان همسایگی وروابط بادوستان است تا جنبه های همسایگی جدید. (قدسی، 54:1383) 1019175-7620سلامتی00سلامتی188595033718500325755080010بهره مندی از حمایت اجتماعی00بهره مندی از حمایت اجتماعی مدل تاثیر غیرمستقسم یا فرضیه ضربه گیر: مدل تاثیر غیرمستقیم یا فرضیه ضربه گیر، عنوان می کند حمایت اجتماعی عمدتاً هنگامی که سطح استرس بالاست برسلامت روان موثر است. طبق این مدل، حمایت اجتماعی افرادرا درمقابل اثرات بیماری زای رویدادهایی که فشارروانی را تشدید می کنند حفظ می کند. ازنظر کوهن و ویلس حمایت اجتماعی حدفاصل بین رویدادهای استرس زاو واکنش نسبت به آنها وارد عمل می شود وباعث تضعیف پاسخ نامناسب به استرس می شود. حمایت اجتماعی در این مدل تنها دربرابر استرس مزیت به حساب می آید. حمایت اجتماعی اثرات استرس زا را کاهش می دهد، اماهنگامی که استرس وجود ندارد، حمایت اجتماعی فاقدمزیت است. فقدان حمایت همانطور که مدل تاثیر مستقیم فقدان آنرا برای سلامت روانی آسیب زا درنظر می گیرد، لذاتحت شرایط استرس بالا وحمایت کم، آسیب وپریشانی روانی افزایش می یابد تاتحت شرایط استرس بالا وحمایت زیاد. (صادقی ، 48:1387) کوهن ومک کیدونوع فرضیه ضربه گیر را مطرح می کنند، قوی وضعیف. نوع قوی فرضیه ضربه گیر آسیب شناسی روانی شدید رابرای اشخاص پیش بینی می کند که سطوح بالایی از استرس را تجربه می کنند اما از سطوح پایین حمایت اجتماعی برخوردارند. دراینجا آسیب روانی برای اشخاصی که دارای سطوح بالای حمایت هستند نسبتاً پایین است. نوع ضعیف فرضیه ضربه گیر پیش بینی می کند وقتی که استرس افزایش می یابد آسیب ممکن است همچنین میان افراد دارای بالای حمایت اجتماعی هم افزایش یابد اما میزان این افزایش باید کمتر از افرادی باشد که دارای سطوح حمایت اجتماعی کمتری هستند. (قدسی، 74:1383)به اعتقاد لیبرمن 1988 ازنظرتئوریکی، منابع اجتماعی می توانند هم بروقوع وهم بر اثرات استرس به شیوه های زیرتاثیر بگذارد: کاهش احتمال وقوع موقعیت های استرس زا تسکین یا اصلاح استرس دراثر تغییر ادراک فرد ازواقعه به جهت تعامل بادیگران مهم تغییر رابطه بین اهمیت واقعه واسترس ایجادشده توسط آن نفوذ برراهبردهای مقابله ای دراصلاح رابطه بین واقعه استرس زا واثرآن به حداقل رساندن تاثیر وقایع استرس زا برعزت نفس واحساس تسلط شخصی تاثیرگذاری مستقیم برسطح سازگاری مدل سلسله مراتب جبرانی: این مدل عنوان می کند که تامین حمایت اجتماعی مبتنی بر اولویت واهمیت روابطی است که افراد بایکدیگر دارند. (کانتور 1979:435) روابط اولیه به لحاظ اهمیت واولویتی که دارند ایده آل ترین نوع رابطه ی حمایتی برای طیف وسیعی از حمایت هایی است که طرفین رابطه می توانند برای هم فراهم کنند. در غیاب روابط اولیه مثل رابطه با همسر، فرزند، روابط مرتبه پایین تر مثل دوستی می توانند جانشین جبرانی روابط اولیه شوند. این مدل پیوندهای اولیه را حالتهای مرجع برای حمایت اجتماعی به حساب می آورند. وقتی که افراد فاقد این نوع پیوندها باشند، پیوندهای مرتبه بعدی را جایگزین آنها می کنند. ازاینرو طبق این مدل اولاً پیوندها به لحاظ شدت رابطه وحمایت حاصل از آن دارای اهمیت سلسله مراتبی هستند؛ لذاروابط به دودسته روابط اولیه وروابط وروابط مرتبه پایین تر تقسیم می شوند، ثانیاً درصورت فقدان یا عدم دسترسی به روابط اولیه، فرد روابط مرتبه پایین تر را برای جبران آن به کار می برد. مدل تخصیص وظیفه: این مدل عنوان می کند که هرنوع رابطه نوع خاصی حمایت است. شبکه های حمایتی هرکدام بنا به نوع رابطه ای که پیرامون آن رابطه تشکیل می شود حمایتهای خاص را به همراه دارد. از اینرو وظایفی که به نزدیکی صمیمانه نیاز دارد احتمال زیادی دارد که توسط کسی انجام شود که نزدیکترین شخص به فرد است مثل همسرکه وظایف روزانه خانه را انجام می دهد.. حال آنکه حمایتی که مبتنی بر مصاحبت است احتمال بیشتری دارد توسط کسی برآورده شود که با اودوست هستیم؛ دراینجا رابطه ی همسری دربرگیرنده انجام خدمات خانگی است ورابطه دوستی حامل پشتیبانی ومصاحبت است. نظریه پردازان این مدل اعتقاد دارند که هر رابطه ای نوع خاصی از حمایت را بدنبال دارد. شبکه های حمایتی فرد هرکدام بنابرنوع رابطه ای که پیرامون آن رابطه تشکیل شده اند؛ جمایت ویژه ای را برای فرد فراهم می نماید. (لیتواک 1985) این مدل درمقابل مدل سلسله مراتبی که به پیوندهای اولیه درتامین حمایت اهمیت می دهد عنوان می کند برخی از روابط نسبت به روابط دیگر برای برآوردن نیازهای حمایتی مناسب تر هستند. دراین مدل پیش بینی اینکه چه کسی احتمال بیشتری دارد که تامین کننده حمایت باشد، نوع ونیز مشخصات پیوند در نظرگرفته می شود. (قدسی، 54:1383) مدل همچینی مناسب استرس وحمایت اجتماعی: این ایده که نوع حمایت نیاز دارد که متناسب با زمینه ونوع استرس تجربه شده باشد، توسط کاترونا وهمکاران اومورد توجه قرار گرفته است. هرنوع حمایتی با هرنوع استرس همخوانی ندارد. استرس های نامتناسب با نیازهای حمایتی که طلب می کند می باید با حمایتهای متناسب با آنها همخوانی داشته باشند. کاترونا در مدل همچینی متناسب استرس باحمایت اجتماعی منحصراً به مشخصات استرس به عنوان تعیین کننده مناسب ترین نوع حمایت توجه می کند. ازنظر کاترونا بهترین خصیصه مورد نظر درارتباط بین استرس وحمایت اجتماعی قابلیت کنترل رویداد یا موقعیت های استرس زا است. کاترونا وشور به لحاظ قابلیت استرس دونوع استرس را مشخص می کنند: استرس قابل کنترل، استرس غیرقابل کنترل استرس قابل کنترل شامل موقعیت هایی اند که درآنها می توان برای جلوگیری، حذف یاکاهش منبع استرس کاری عملی را انجام داد. برعکس استرس غیرقابل کنترل شامل موقعیت هایی است که نمی توان برای جلوگیری، حذف یاکاهش منبع استرس کاری یا عملی انجام داد. در ارتباط با این دونوع استرس کاترونا وشور دونوع حمایت متناسب باآنها را بیان می کنند: حمایت تسهیل کننده، حمایت تشویق کننده. کاترونا وشور معتقدند که درزمینه رویدادهای قابل کنترل، حمایت تسهیل کننده کنش مناسب ترین نوع حمایت است. دراین نوع حمایت که دربرگیرنده حمایت اطلاعاتی وابزاری است، فرد می تواند بهتر از عهده مواجهه با استرس برآیدوحمایت مربوطه می تواند فردرا در مقابله بااسترس به نحومطلوب تری تجهیز نماید. درزمینه رویدادهای غیرقابل کنترل معتقدند که حمایت تشویق کننده که شامل حمایتهای عاطفی وشبکه ای است مناسبترین نوع حمایت است. دراین نوع حمایت، فردی که درمعرض استرس ونگرانی غیرقابل کنترل قرارگرفته است باهمدلی وعواطف مثبت افراد درگیردر شبکه اش مواجه است وبارمثبت حاصل ازاین حمایت فرد را دربرابر فشارزیاد ناشی از رویداد یا استرس غیرقابل کنترل محافظت می کند. براساس این مدل درزمینه استرسورهای غیرقابل کنترل حمایت تسهیل کننده کنش بیش از همه پیش عامل است ودرزمینه استرسورهای غیرقابل کنترل حمایت تشویق کننده پیش بینی کننده رضایت از تعامل است. 704850238125رویداد استرس زاقابل کنترل00رویداد استرس زاقابل کنترل3581400-409575حمایت تسهیل کننده:حمایت اطلاعاتی حمایت ابزاری00حمایت تسهیل کننده:حمایت اطلاعاتی حمایت ابزاری 353377567945حمایت تشویق کننده:حمایت عاطفی حمایت شبکه ای00حمایت تشویق کننده:حمایت عاطفی حمایت شبکه ای 704850293370رویداد استرس زاغیرقابل کنترل00رویداد استرس زاغیرقابل کنترل شکل4-2- مدل همچینی مناسب استرس وحمایت اجتماعی کاترونا مدل تخصیص کارکردی: ازدیدگاه این مدل روابط درطی زمان وموقعیت به توافق می رسند.(سیمون 1984). وانتظارمیرود نسبت به این موضوع که حمایتهای مختلف توسط چه کسی فراهم می شود، تفاوت وجود داشته باشد. هرپیوندی می تواند بسته به اینکه طرفین رابطه به چه نحوی برروی آن رابطه به توافق رسیده باشند، نوع خاصی از حمایت یا گروهی ازحمایتها را برای فرد تامین نماید. دوستان وهمکاران که براساس مدل تخصیص وظیفه در روابط کارکردهای مصاحبتی ودوستی را دارند، برطبق مدل تخصیص کارکردی می تواند با توجه به توافق دوطرف نسبت به رابطه وتعامل با یکدیگر، دامنه ی وسیع تری از حمایتها را دربرگیرد. مدل کمبود: این مددل درصدد است تارابطه بین حمایت اجتماعی وتنهایی را برحسب کمبودوکاستی های شخصی که تیاز به حمایت دارد وتوضیح دهد. دراین مدل سه نوع کمبود تشخیص داده می شود. این کمبودها می توانند برتوانایی افراد تنها اثرداشته باشدتا سطح مطلوب حمایت اجتماعی را دریافت نکنند: کمبودهای اداراکی: این کاستی می تواند موجب شود هنگامی که حمایت اجتماعی واقعاً دردسترس است فردنتواند آنراتشخیص دهد. کمبود درتامین حمایت برای دیگران: این کمبود می تواند به توانایی شخص تنها در تشکیل رابطه معنی داری اثر داشته باشدکه شکل گیری آنها برای تامین حمایت اهمیت دارد. کمبود درتوانایی برای حمایت از دیگران: این کمبود تهدیدکننده بودن کسب حمایت برای عزت نفس وپرهزینه بودن کسب حمایت را دربرمی گیرد. بعضی از افراد می توانند دارای ویژگی های شخصیتی وارتباطی باشند که ممکن است حمایت اجتماعی که آنها برای دیگران تامین می کنند را به حداقل برسانند.این کاستی های شخصیتی ومهارتی می تواند منجربه این شود که افراد تنها ناتوان ازبرقراری رابطه پایداری بادیگران شوند که بتوان درآن حمایت کسب نمود. (قدسی، 44:1383) 2181225320040کمبود درتامین حمایت برای دیگران00کمبود درتامین حمایت برای دیگران 306705030734000 2076450219075003076575219075002352675409575عدم دریافت حمایت اجتماعی00عدم دریافت حمایت اجتماعی30480038100کمبودهای ادراکی00کمبودهای ادراکی401955038100کمبود درتوانایی کسب حمایت ازدیگران00کمبود درتوانایی کسب حمایت ازدیگران تئوری بانک حمایتی: آنتونوچیپیرامون جهت وجریان حمایت اجتماعی نظریه بانک حمایت اجتماعی را مطرح کرد. تئوری بانک حمایتی درپی توضیح میزان ورودی وخروجی حمایت برحسب سن است. بین جریان گرفتن ودادن حمایت وسن توازن های مختلفی وجود دارد.از نظر آنتونوچی روابط بین والدین وفرزندان درطی دودوره زندگی به نحومناسبی بانک حمایتی را توضیح می دهد. دوره اول زندگی والدین جوان ونیرومند هستند وفرزندان خردسال ووالدین حمایت دهنده هستند وفرزندان گیرنده حمایت هستند، دردوره دوم جریان برعکس می شود. رابطه والدین ـ فرزندی به لحاظ نوع رابطه، تعلق وتعهد به آن از حمایتی ترین روابط اندکه منابع حمایتی درآن انتظارات وهنجارهای معمول در دیگر انواع روابط تبعیت نمی کند. جریان پیوسته حمایت در این رابطه باچرخه زندگی تابع قابلیت وتوانایی حمایت طرفین رابطه قرار داردوتوازن آن باسن درارتباط است. (قدسی، 56:1383) تئوری کناره گیری ازرابطه: کومینگ وهنریاین تئوری را در سطح کلان وخرد مطرح می کنند. درسطح خرد تئوری کناره گیری از رابطه بادرنظر گرفتن سه نوع هنجار، یعنی هنجار قانونی (مانند بازنشستگی درسنین خاص)، هنجارهای اجتماعی (مانند بهادادن به جوانی) وهنجارهای زیستی (مانند کاهش نیروی جسمانی با افزایش سن) قائل به این مطلب است که افراد باورود به سنین سالمندی، روابطشان را با اعضای شبکه اجتماعی شان ازدست می دهند ودرنتیجه حمایت های اجتماعی کمتری دریافت می نمایند حلقه های درونی وبیرونی حمایت اجتماعی: براساس چرخه زندگی دوحلقه حمایتی درنظرگرفته می شود. تفکیک بین دوحلقه حمایتی وچرخه زندگی با ازدواج وتشکیل خانواده وفرزندزایی آغاز می شود. درحلقه اول، موسوم به حلقه حمایتی درونی افراد عضو خانواده را که تمامی اعضای آن تعهد ومسئولیت در برآوردن نیازهای حمایتی یکدیگر دارند.دراین حلقه رابطه ی خواهروبرادری مانند رابطه والدین ـ فرزندی است وخواهر وبرادر در اولویت های حمایتی یکدیگر هستند. درحلقه دوم موسوم به حلقه ی حمایتی بیرونی، خواهر وبرادر با ازدواجشان وتشکیل دادن خانواده وفرزندزایی از خانواده جدا می شوند، دراین حلقه خواهر وبرادر دراولویت حمایتی قرار ندارند. در خانواده پس از فرزندزایی همسر وفرزندان اولویت حمایتی فرد راتشکیل می دهند. لذا خواهر وبرادر به حلقه بیرونی حمایت اجتماعی حرکت می کنند. تفکیک درحلقه حمایتی درونی وبیرونی حمایت اجتماعی بنا به چرخه زندگی که با تشکیل خانواده وفرزندزایی وجدایی از خانواده مشخص می شود ودوجریان منابع حمایتی ثابت وغیرثابت را بدنبال دارد: جریان منابع حمایت که ثابت است وافراد همیشه در اولویت حمایتی قرار دارند. جریان منابع حمایتی غیرثابت است وافراد در اولویت ثانویه حمایتی هم قرار دارند. (قدسی، 65:1383) تئوری انسجام اجتماعی: ازنظر دورکیم مشکل اصلی جوامع جدید رابطه فرد با جامعه است. مشکلی که ازهم پاشیدگی اجتماعی وضعف پیوندهایی ناشی می شود که فرد را با جامعه مربوط می کند. ازپیامدهای این تضعیف شدگی رابطه فرد با جامعه، خودکشی است. ازنظر دورکیم تفاوتهای حاصل در میزانهای خودکشی منطبق است با میزان انسجام اجتماعی. میزان بالای خودکشی درمیان گروه هایی یافت می شود که ازنظر اجتماعی منزوی اند وبرعکس، میزان های پایین خودکشی بیانگر گروه هایی ازافراد است که پیوندهای قوی اجتماعی دارند. (قدسی، 64:1383) «قضیه ی اصلی که دورکیم درارتباط با خودکشی مطرح می کند عبارتند از میزان خودکشی به نسبت معکوس بادرجه همبستگی گروه های اجتماعی که فرد جزئی از آن تغییرات است تغییر می کند»(گیدنز، 660:1385) لذا هرچه افراد از گروههای اجتماعی جداشوند وپیوندها ومشارکتشان درآنها کم وضعیف شود امکان وقوع خودکشی درآنها بیشتر می شود. به عبارتی شدت وضعف انسجام اجتماعی (میزان ومشارکت دراجتماعات) وتنظیم اجتماعی (میزان فشار، کنترل وهدایت کنندگی اجتماعات برفرد) برنحوه رفتار خودکشی اثرمی گذارد. مطالعات دیگری نیز با الگوگیری ازدورکیم نشان می دهد که میزانهای مختلف انسجام اجتماعی باسطوح مختلف بیماریهای روانی وفیزیکی درارتباط هستند. یافته های مطالعات این ارتباط را بین انسجام اجتماعی وسلامت روانی را نشان می دهد: انسجام اجتماعی بیشتر در نتیجه سلامت روانی بهتر انسجام اجتماعی کمتر در نتیجه سلامت روانی کمتر انسجام اجتماعی بیشتردرنتیجه حمایت اجتماعی بیشتر وبهتر که تضمین کننده سلامت روانی واجتماعی می باشد. شکل 5-2- مدل انسجام اجتماعی دورکیم تئوری شبکه: درتئوری شبکه افراد بنا به درگیری هایی که با اجتماعات متفاوت دارند پیوندهای اجتماعی خودرا بادیگران تشکیل می دهند. درتئوری انسجام اجتماعی حمایت عام افراد از طریق عضویت ومشارکت در اجتماعات انجام می گیرد. امادر تئوری شبکه افراد از طریق پیوندهایی که با اعضای اجتماعات دارند شبکه های اجتماعی متفاوت خودرا تشکیل می دهند. اجتماع درتئوری انسجام اجتماعی مبتنی برمعنای قلمرویی است وبراساس ویژگی های مشترک تعریف می شوند که اجتماع پیرامون آن شکل می گیرد. اما در تئوری شبکه اجتماع مبتنی برمعنای غیرقلمرویی است وبراساس پیوندها وروابط اجتماعی بادیگران، حال هرکه باشند ودر هرکجا قرار داشته باشندتعریف می شود. ازاینرو درتئوری انسجام اجتماعی معیارجایگیری ساختاری عضویت ومشارکت در اجتماع است ودر تئوری شبکه جایگیری ساختاری مبتنی برداشتن پیوند ووجود رابطه وبسط شبکه ی اجتماعی شخصی است. درتئوری شبکه وجود پیوندها وبسط آنها درغالب اجتماعات شخصی منجر به کسب حمایت اجتماعی می شود. حمایت اجتماعی حاصل از این شبکه ها افراد را در برابر آسیب های روانی وجسمانی محافظت می کند. مصونیت افراد از آسیب های روانی وجسمانی تابع ویژگی ساختاری شبکه هایی است که درآن درگیر هستندلذا تغییر این ویژگی های ساختاری با میزانهای حمایت اجتماعی ومصونیت در ارتباط است. مدل حمایت اجتماعی ادراک شده: کاترونا وهمکاران 1990 به نقل از باری وهمکاران1993 دربحث احساس حمایت اجتماعی یا همان حمایت اجتماعی ادراک شده چنین تعریف کرده اند: «حمایت اجتماعی ادراک شده به این حقیقت باز می گردد که اگرکسی نیازی داشته باشد در خانواده، دوستان ووابستگان فرد حداقل یک شخص یابیشتر در دسترس خواهدبود.» این مولفه از حمایت اجتماعی نه به عنوان یک ملاک مهم بلکه به عنوان اساس ویا حتی تنها ملاک اساسی شناخته شده وبه خوبی اثبات شده است. (ساراسون،200:1375). روانشناسان با دیدگاه شناختی تاکید کرده اند که ادراکهای حمایت اجتماعی به این دلیل مهم اند که مردم ازاینکه چگونه دنیایشان را تفسیر می کند اثر می پذیرند ونه آنکه دنیایشان چگونه هست. استریتر در مفهوم سازی اش از حمایت اجتماعی خاطرنشان می کند که غالب تحقیقات اجتماعی وفرمول بندی ها روی سه نوع حمایت اجتماعی تاکید دارند: حمایت اجتماعی ادراکی، حمایت اجتماعی صورت گرفته ودرهم فرورفتگی اجتماعی. ـ درهم فرورفتگی اجتماعی اشاره به ارتباطات واقعی افراد وبا اشخاص مهم در زندگیشان دارد. ابزارهایی که حمایت اجتماعی را به عنوان درهم فرورفتگی اجتماعی مفهوم سازی کرده اند برشبکه اجتماعی تمرکز دارند، یعنی ارتباطات مستقیم وغیرمستقیمی که افراد را با خانواده ودوستان وهمسالانشان پیوند می دهد. این ارتباطات معرف منابع اجتماعی است که کارکردهای حمایت اجتماعی را بالقوه درزمان بحران انجام می دهد. درهم فررفتگی اجتماعی به احساس تعلق فرد به جامعه مربوط می شود وبرفقدان از خودبیگانگی وانزوای اجتماعی دلالت دارد. ـ حمایت اجتماعی ادراکی، حمایت را به عنوان(ارزیابی شناختی) روابط فرد با دیگران درنظر می گیرد. اندازه گیری حمایت اجتماعی ادراکی نشان می دهد که هرگونه رابطه فرد بامحیطش به حمایت اجتماعی منجرنمی شود مگراینکه فرد آن حمایتها را برای نیازهایش مناسب وقابل دسترس بداند. دربرخی موارد تلاش برای ارائه حمایت اجتماعی به دلیل نامناسب بودن، کوتاه مدت بودن وتعارض آن بانیازها وانتظارات دریافت کننده حمایت باشکست مواجه می شود. ـ حمایت اجتماعی صورت گرفته به رفتارها یا اعمال خاصی اشاره دارد که توسط دیگران انجام می گیرد، به طوری که آنها عملاً اشکالی ازکمک وحمایت را ارائه می دهند. رفتارهای حمایت شامل فعالیت هایی چون گوش دادن، اظهارعلاقه، قرض دادن پول، کمک درانجام دادن وظایف، مطرح کردن پیشنهادات، ارائه تدبیر وراهکار واظهار محبت است. سنجش حمایت اجتماعی صورت گرفته برآن چیزی تاکید دارد که افراد به طور واقعی در فراهم آوردن حمایت اجتماعی انجام می دهند. تاردی بین توصیف وارزیابی خوشایند از حمایت اجتماعی تمایز قائل می شود. درمورد محتوای حمایت اجتماعی تاردی از حوزه تقسیم بندی سه گانه هاوس استفاده می کند یعنی: حمایت عاطفی، حمایت ابزاری وحمایت اطلاعاتی ـ حمایت عاطفی شامل عشق، محبت وهمدردی است. ـ حمایت اطلاعاتی یعنی انتقال اطلاعات یا راهکارها برای سازگاری ومقابله بامسائل ومشکلاتی که فرد با آن مواجه شده است. برای مثال هنگامی که فرد بامشکلی مواجه می شود دوستانش راهکارهایی را برای اوپیشنهاد می کنند. ـ حمایت ابزاری اشاره به انواع کمکها ومساعدت های محسوس دارد مثل وام دادن یا قرض گرفتن چیزی از فردی. آخرین بعدی که تاردی مشخص کرده است، شبکه نام دارد یا سیستم های اجتماعی یا سیستم هایی که ازسوی آنها مورد حمایت قرار می گیرند. تاردی چندمقوله حمایت شبکه ای شامل( خانواده، دوستان، همسایگان، همکاران و...) را تشخیص می دهد. نظریه شبکه اجتماعی: به باور برکمن وکاواچی جنبه های ساختاری روابط اجتماعی (شبکه اجتماعی، انسجام اجتماعی) ازطریق مدل تاثیر اصلی برسلامت تاثیرمی گذارد وجنبه های کارکردی روابط اجتماعی (حمایت دریافت شده) ازطریق مکانیسم های تعدیل کننده استرس عمل می کنند. برای مثال تصور دردسترس بودن حمایت عملی تاثیر منفی استرس برفرد را باافزایش توانایی سازگاری ومقابله فرد تعدیل می کند. درمقابل درجه همبستگی درشبکه اجتماعی تاثیر مستقیمی برشادابی دارد. مشارکت در سازمانهای اجتماعی، درگیرشدن درشبکه اجتماعی وغوطه ورشدن در روابط صمیمی احتمال دسترسی به اشکال متنوع حمایت اجتماعی را بالا می برد وازآن طریق می تواند دربرابر عوامل استرس زا خودرا حفظ کند. برای مثال اگرروابط اجتماعی فرد درساختارهای اجتماعی درحد مطلوبی باشد احتمال دسترسی وی به اطلاعات مرتبط با سلامتی وبهداشت، دریافت مراقبت های بهداشتی ورسمی وغیرسمی افزایش می یابدوازاین طریق فرد رادر برابر مشکلات وحوادث زندگی تجهیز می کند. ولمن(نظریه پرداز تئوری شبکه) برای تبیین ماهیت شبکه های فردی سه مدل را ارائه نموده است. ـ مدل اجتماع گمشده: این مدل بیان می کند که دردنیای مدرن امروز اجتماعات دراثرتغییرات عظیم وگسترده ای نظیرشهرنشینی، صنعتی شدن، سرمایه داری، بروکراسی، جهانی شدن وتوسعه ی تکنولوژی های ارتباطی ازبین رفته، سبک زندگی افراد تغییر کرده وروابط آنهاغیرشخصی، زودگذر وضعیف شده است. ـ مدل اجتماع حفظ شده: براساس این مدل هنوز اجتماعات همانگونه که در اجتماعات سنتی وکوچک وجود داشتند، به طور منسجم مهمترین منبع تامین حمایت محسوب می شوند وتغییرات اجتماعی نتوانسته اثرمنفی برپیوندها وارتباطات اجتماعی افراد در دنیای مدرن داشته باشد. این اجتماعات درمحله ها قابل مشاهده است. ـ مدل اجتماع رها شده: به اعتقاد این مدل که درواقع رویکرد تحلیل شبکه است، دنیای مدرن روابط بین افراد درشهرها حالت پخش وپراکنده دارد، یعنی روابط نه مانند اجتماع گمشده کاملاً از بین رفته ونه همچون اجتماع حفظ شده حالت روستایی ومحله ای دارد. دراجتماع رها شده افراد برمبنای علاقه خود درگروه های مختلف عضویت دارند. دربیانی کلی دیدگاه تحلیل شبکه معتقداست، تغییرات عظیم اجتماعی تنها تغییراتی رادر الگو وساختار روابط ایجادنموده اند، بدون اینکه اجتماع را کامل ازبین ببرند وتنها شکل آن را از حالت همسایگی ومحله ای به فرامرزی، پراکنده، متراکم وکمتر مرزبندی شده تغییر داده اند.(ولمن 1999) 7054853556000متغیرها اجتماعاجتماع رهاشدهاجتماع حفظ شدهاجتماع گمشدهاندازه شبکهبزرگبزرگکوچکقوت پیوندهاقویقویضعیفدرصد خویشاوندانپایینبالاپاییندرصد همسایگانپایینبالاپاییندرصددوستانبالاپایینبالاچندگانگیپایینبالاپاییندرصدپیوندهای داوطلبانهبالاپایینبالاتراکم شبکهمتوسطبالاپایینتماس رودرروپایینبالاپایینتماس تلفنیبالامتوسطپایینتجانسنامتجانسمتجانسنامتجانسحمایت اجتماعیمتوسطبالاپایین جدول 1-2- تیپولوژی (نوع شناسی) اجتماع ولمن (ولمن، 52:1999) روابط اجتماعی را برحسب میزان صمیمیت نهفته درآن به لحاظ شدت رابطه می توان درطیفی از پیوندهای ضعیف تاقوی درنظرگرفت. گرانووتردیگر نظریه پرداز تئوری شبکه های اجتماعی را برهمین اساس در دوگروه دسته بندی نموده است: الف) پیوندهای ضعیف: این پیوندها مربوط به کسانی می شود که شخص به ندرت باآنها تعامل دارد؛ میزان صمیمیت در روابط کم واحساس مسئولیت، تعهد وعلاقه به رابطه پایین است. ب) پیوندهای قوی: این پیوند مربوط به خویشاوندان، همسایگان وهمکاران می شود که شخص به طورمداوم باآنها درارتباط وتعامل است؛ میزان احساس صمیمیت در روابط زیاد.احساس مسئولیت وتعهد وعلاقه به رابطه بالاست. گرانووتر 1973 چهاربعدرا درارتباط باسنجش شدت ومیزان پیوند قوی یا ضعیف بیان می کند. (بیان 1999) میزان زمان صرف شده دررابطه شدت یا عمق عاطفی صمیمیت خدمات متقابلی که مشخصه پیوند است. ولمن، ورتلی، گولیا (ازپژوهشگران تحلیل روابط بین شخصی) ویژگی پیوندهای قوی را درسه مشخصه چنین بیان می کند: الف) احساس صمیمیت وخاص بودن رابطه، میل به مصاحبت با شریک پیوند وسرمایه گذاری داوطلبانه درپیوند ب) علاقه به ارتباط دایم ومکرر درطول دوره ای طولانی ازطریق تعاملات در زمینه های اجتماعی گوناگون ج) احساس تقابل دررابطه توام با شناخت وحمایت از نیازهای شریک پیوند پیوندهای ضعیف وقوی: روابط اجتماعی حاصل درگیری افراد درمحیطهای مختلف اجتماعی با هم دارند، پیوندهای اجتماعی امکان دسترسی به همه منابع را می دهند. ازنظر پژوهشگران پیوندها در دوسطح خرد وکلان برای افراد وجوامه اثرگذارند. درسطح خردعموماً آثارپیوندها به کسب منابع اجتماعی برای افراد معطوف است. درسطح کلان، پیوندهای ضعیف دربرگیرنده انسجام اجتماعی برای جامعه هستند وپیوندهای قوی انسجام درونی را برای گروههای داخل جامعه به همراه دارند. گرانووتر نظریه پرداز شبکه، پیوندهای ضعیف را دارای دوکارکرد خرد وکلان می داند: کارکرد خرد: انتشار اطلاعات، اخبار، ایده وآگاهی ها دربین افراد وگروههای مختلف جامعه کارکرد کلان: انسجام اجتماعی از طریق اتصالات ضعیف (آشنایی ها) بین افراد وگروهها. درجامعه مدرن پیوندهای ضعیف مهمترین مولد تقسیم کار هستند وبرای ادغام افراد درجامعه جنبه پراهمیتی دارند. این پیوندها افراد را به محیطهای مختلفی وصل می کنند وبنابراین پیوند ضعیف بین هرفردی با آشنایان خود صرفاً یک پیوند آشنایی کم اهمیت محسوب نمی شود بلکه پل مهمی بین دوستان نزدیک وصمیمی هستند. درصورتی که این اتصالات ضعیف وجود نداشته باشند، افراد وگروههای دارای پیوند قوی به صورت مجموعه ای بسته ودرخود فررفته باقی می مانند. پیوندهای قوی دلالت براتصال وپیوندهای قوی دوتایی دلالت به تعهد به مبادله وکمک بین دوطرف درگیر پیوند دارد. زمینه ای ساختاری خاصی که بستر ایجاد شبکهه های پیوندی قوی هستند، حدود وگستره ی بهره گیری افراد را از این پیوندها مشخص می نماید. اسپینوزا 1999، تیپولوژی مبادلاتی پیوندهای ضعیف وقوی را براساس جوامع آمریکای لاتین ومطالعه ی پیمایشی از شیلی، مطرح می کند که دربرگیرنده طبقه بندی کلی مبادلات برحسب شدت پیوند ونوع روابط اجتماعی می باشد. براسای این طبقه بندی 4 زمینه رابطه ای وجود دارد که تبادل منابع حمایتی از طریق آنها صورت می گیرد: ـ پیوندهای قوی خویشاوندی: مجموعه ای از مبادلات حمایتی را از کمکهای مالی تا مراقبت از کودکان تامین می کند. این مبادلات که مربوط به خویشاوندان نزدیک وبلافصل می شود به علت نزدیکی ومجاورت فیزیکی اعضای خانواده، دسترسی به کمک را به سهولت ممکن می سازد. ـ پیوندهای قوی دوستی: این پیوندها مربوط به دوستان نزدیک می گردد. یعنی افرادی که به طور منظم بافرد درتماس واز اومطلع هستند ودرهنگام برخورد با مشکلات، به عنوان منابع حمایتی اومحسوب می شوند. ـ پیوندهای ضعیف خویشاوندی: مبادلاتی که فرد با خویشاوندان گسترده خود که در مجاورت با آنها زندگی نمی کند، دارد. این نوع پیوندها درغالب پیوندهای خفته، افراد خویشاوند را در مواقعی همچون مرگ ومیروحوادث اضطراری و... درتماس بایکدیگر قرار می دهد. ـ پیوندهای ضعیف دوستی: این پیوندها دربرگیرنده آشنایی هاست. دراین نوع پیوند، افراد براساس علایق ابزاری خود درمبادلات اقتصادی باهم درگیر می شوند وبرحسب نیازشان درطول مبادلات منابع برابر به دست می آورند. 24574503492500 خویشاوندی دوستی 25717510160000پیوندهای قوی پیوندهای خانوادگی کمک متقابل (همبستگی سازمان یافته) 18097511176000پیوندهای ضعیف پیوندهای خفته پیوندهی ابزاری (مبادلات اقتصادی) شکل 6-2 تیپولوژی مبادلاتی پیوندهی قوی وضعیف اسپینوزا 1999 نظریه ویس ویس براساس ارزیابی روابط اجتماعی، شش عملکرد حمایت اجتماعی را شامل صمیمیت ودوستی، تمامیت، یکپارچگی اجتماعی، احساس ارزشمندی، پرورش، راهنمایی وهمبستگی واقعی درنظر گرفته است. اودرنظریه خود بیان می کند که صمیمیت ودوستی، پرورش وراهنمایی منجر به احساس امنیت در روابط اجتماعی می شود ویکپارچگی اجتماعی، احساس ارزشمندی وهمبستگی واقعی نیز در نتیجه پیوندهای اجتماعی به وجودمی آید. اومعتقداست عملکرد حمایت اجتماعی، درنهایت منجر به همبستگی واقعی است. به این صورت که، افرادی در زندگی فرد وجود دارند که وی می تواند به این کمکهای آنان اعتماد نماید. احساس همبستگی، درنتیجه ارتباطات خویشاوندی به وجود می آید. بدین معنی که، باعضویت وپذیرش درشبکه اجتماعی خویشاوندی، احساس همبستگی وتعلق به دیگران پیدا می شود. وجود اشکال در عضویت فرد در شبکه اجتماعی منجر به احساس تنهایی اجتماعی گردیده واحساس آسیب پذیری را در فرد ایجاد می کند. (رامبد وهمکاران، 31:1389) نظریه مبادله اجتماعی: بارارا اهمیت دوطرفه بودن حمایت اجتماعی را مطرح نمود وهمچنین، به تناسب وکافی بودن حمایت اجتماعی که از سوی دیگران ارائه می شود اشاره کرد. برهمین اساس، وقتی افرادی می خواهند ارتباطات اجتماعی را توضیح دهند، انتظار تعامل دوسویه ودادن گرفتن حمایت را دارند. علوم اجتماعی برای شرح عملکردهای حمایتی، در روابط بین فردی نظریه هایی را ارائه می دهندکه یکی از این نظریه ها نظریه مبادله اجتماعی می باشد. این نظریه اولین بار توسط گئورگ سی هومنز بیان شده است. وی برای بیان نظریه ی مبادله اجتماعی به شرح وبسط قضایایی شامل موفقیت یاانگیزه، ارزش، محرومیت، اشباع وپرخاش پرداخت. (رامبد وهمکاران، 42:1389) هریک از گزاره های نظریه هومنز، به عنوان عامل های حمایتی اجتماعی محسوب می گردند که رفتارهای بعدی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند. اما به طور کلی، عقیده هومنز براین است که هر رفتاری که پاداشی را درپی داشته باشد، گرایش به بسط درموقعیت های مشابه دارد. درواقع، هررفتاری از فرد که پیامد مثبت وموفقیت آمیزی داشته باشد گرایش به حرکت به سوی رفتارهای مشابه دارد وآمادگی آن فرد را برای انجام رفتارهای همانند بیشتر می سازد. 5-2- مروری بر پژوهش های انجام شده: 1-5-2- پژوهش های انجام گرفته درایران: منظور ازمروری برنوشته این است که محقق پژوهشهای قبلی درباره موضوع را بررسی کند واین بررسی موجب می شود که محقق باآنچه درباره موضوع شناخته شده وآنچه شناخته نشده است آشنا شود وبدین ترتیب محقق با استفاده ازمطالعاتش خواهدتوانست چشم اندازی را که تصورمی کند برای پژوهش خود مناسب تر است تعیین کند. درزمینه تاثیرحمایت جتماعی برسلامت عمومی دانشجویان کارشناسی دانشگاه علامه طباطبایی تحقیقی صورت نگرفته اما برخی تحقیقات مشابه با موضوع پژوهش درجوامع آماری دیگر به شرح ذیل می باشند که مورد بررسی قرارمی گیرند. 1ـ «رابطه حمایت اجتماعی ومنبع کنترل درونی باسازگاری دردانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه مشهد» این پژوهش توسط سهیلاعبدی فردرشته علوم تربیتی دردانشگاه تربیت معلم تهران سال1384 انجام شده است. سازگاری ازمباحث عمده ای است که رابطه تنگاتنگ باسلامت روانی دارد. درگذشته بیماران ازآن روکه رفتاری متفاوت داشتند مورد طرد واقع می شدند وبه علت برخوردار نبودن از رفتار سازگارانه باروشهای مختلف مورداذیت وآزار قرار می گرفتند. امروزه آشکارگشته که آشنایی بامفاهیم اساسی بهداشت روان واصول سازگاری نقش مهمی درپیشگیری از اختلالات روانی وبرخورداری ازسلامت روان دارد. روانشناسان سازگاری فرد را دربرابر محیط مورد توجه قراردادند و ویژگی هایی ازشخصیت رابهنجار تلقی کرده اند که به فرد کمک میکند تاخود را باجهان پیرامون سازگارنمایند. طبق نظریه طرفداران یادگیری اجتماعی، آدمیان وموقعیت ها به طوردوسویه برهم تاثیرمی گذارند لذا برای آنکه بتوان به پیش بینی رفتاردست زد باید ازچگونگی تعامل ویژگی های آدمی باشرایط محیطی اطلاع حاصل نمود. به نظر آنان تعهد وکنترل، مبارزه جویی وتوانایی دربرقراری روابط محبت آمیز بادیگران ازجمله ویژگی هایی است که افراد بهنجار به مقدار بیشتری ازآنان برخوردارند. شواهد تحقیقی بیان می کند که روابط اجتماعی در زمینه سلامتی مهم می باشند. فقدان حمایت اجتماعی که براثرکمبود شدید مهارتهای اجتماعی یا ازدست دادن ناگهانی یک فرد دوست داشتنی به وجود می آید ممکن است به طور معنی داری برسلامت فرد اثربگذارد، اثرتعدیل کنندگی درحمایت اجتماعی می تواند پیشگیرانه یا توانبخش باشد. هدف این پژوهش بررسی رابطه بین متغیر حمایت اجتماعی وسازگاری وهمچنین رابطه بین منبع کنترل درونی باسازگاری می باشد. جامعه مورد نظرشامل کلیه ی دانشجویان شاغل به تحصیل درمقطع کارشناسی ارشد بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند یک نمونه 42نفری متشکل از34 مرد و8زن، 20متاهل و22مجرد در 5گروه تحصیلی علوم انسانی، علوم پایه، فنی ومهندسی، پزشکی وکشاورزی پرداخته شده است. نتایج حاکی ازاین است که: ـ رابطه معناداری بین متغیر حمایت اجتماعی وسازگاری وجود دارد. ـ رابطه معناداری بین متغیرهای منبع کنترل درونی با سازگاری وجود ندارد. بدین ترتیب متغیرهای حمایت اجتماعی وسازگاری وهمچنین منبع کنترل درونی درجامعه ازهم مستقل می باشند. انتقادی که به این پژوهش می توان وارد کرد این است که نمونه 42 نفری انتخاب شده برای تحقیق کمی وباتوجه به 5گروه تحصیلی علوم انسانی، علم پایه، فنی ومهندسی، پزشکی وکشاورزی اندک می نماید. 2ـ «ارتباط بین پیشینه اجتماعی، اقتصادی، حمایت اجتماعی، عزت نفس بامیزان افسردگی درمیان دانشجویان دانشگاه تهران» این پژوهش توسط آقای گل رضایی در دانشگاه تربیت مدرس در مقطع کارشناسی ارشد جامعه شناسی درسال 1375 انجام شده است. دراین پژوهش برای آزمون این فرضیات که پیشینه اجتماعی، اقتصادی، حمایت اجتماعی وعزت نفس با افسردگی رابطه معنی داری دارند یا خیر تعداد229 دانشجوی شاغل به تحصیل دردانشگاه تهران با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای ازمیان 20 خوابگاه دانشجویی انتخاب شدند، دانشجویان دررشته های مختلف دوره کارشناسی تحصیل می کردند، آزمودنی ها به سوالات تست افسردگی بک، مقیاس حمایت اجتماعی، قیاس عزت نفس وسوالات مربوط به پیشینه اجتماعی و اقتصادی پاسخ دادند. ـ رابطه معناداری بین دومتغیر حمایت اجتماعی، عزت نفس با افسردگی وجود دارد. ـ رابطه معناداری بین پیشینه اجتماعی واقتصادی با افسردگی وجود ندارد. این دومتغیر 36% تغییرات مربوط به افسردگی را در جمعیت مورد مطالعه توضیح می دهد. نقدی که براین پژوهش وارداست این است که نمی توان نتایج را به کل جامعه آماری نسبت داد چون آزمودنیهای خود را تنها ازمیان دانشجویان ساکن خوابگاه انتخاب نموده است درحالی که تعدادی ازدانشجویان دانشگاه تهران به طور حتم ساکن خوابگاه نمی باشند. 3ـ «بررسی رابطه میان رضایت از زندگی وحمایت اجتماعی باسلامت روان دانشجویان ورودی82-81 دانشگاه تهران» این پژوهش توسط آقای بخشی پور وهمکاران برای مرکز مشاوره دانشگاه تهران انجام شده است. آزمودنی های این پژوهش کلیه دانشجویان ورودی کنکور 82-81 بوده که 3261 دانشجورا شامل می شد. ازاین تعداد 1248 نفرمذکر، 2012 نفر مونث ویک نفر نامشخص، 96 نفرمتاهل، 3163نفرمجرد ودونفر نامشخص بودند. کلیه دانشجویان ورودی حین ثبت نام پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی را به همراه پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-12)، مقیاس رضایت از زندگی (TSWLS) ومقیاس حمایت اجتماعی (SSS) را تکمیل نمودند. هرسه ابزار، ازویژگی های مطلوب روان سنجی برخوردار می باشند که نتایج آن بیانگر اینست که: ـ رضایت از زندگی وحمایت اجتماعی به شکل معناداری سلامت روان را پیش بینی می کند. ـ تاهل به شکل معناداری به بهداشت روانی بالاتر ورضایت از زندگی واحساس حمایت اجتماعی همبسته است. ـ دربین دانشجویان براساس جنسیت درسلامت روانی تفاوت معناداری وجود ندارد. محقق براین موضوع تاکید دارد که حمایت اجتماعی به مثابه یک تعدیل کننده تجربه سوگ عمل می کند. افرادی که فقدان را تجربه می کنند وقتی ازحمایت اجتماعی برخوردار باشند، بهتر باآن کنار می آیند وبهبودی ازتجربه سوگ با سهولت بیشتر وبهتری صورت می گیرد. همچنین حمایت اجتماعی درکاهش علایم افسردگی پس از سوگ تاثیر معناداری می گذارد. دربحث ونتیجه گیری این پژوهش عنوان شده که هرچه دریافت شخص ازمیزان حمایتی که ازسوی دیگران دریافت می دارد بالاتر باشد، به همان نسبت سلامت روان بالاتری دارد. یافته های این پژوهش برطرح بومی گرایی تاکیددارد، مبنی براینکه تفاوت دانشجویان ورودی برحسب محل سکونت نشان داده است که هرچه دانشجو به محل سکونت نزدیک تر باشد، رضایت بالاتری از زندگی، احساس حمایت اجتماعی بیشتر وسلامت روانی مناسب تری در اومشاهده می شود. به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داده است که می توان برحسب پاره ای ازمتغیرها مانند شاخص های رضایت از زندگی، حمایت اجتماعی وپاره ای از ویژگی های جمعیت شناختی، دانشجویان آسیب پذیر ودرمعرض خطر راشناسایی نمود. نقدی که به این پژوهش می توان وارد کرد این است که باپرکردن پرسشنامه درحین ثبت نام ورود به دانشگاه، نمی توان پاسخ مطلوب دریافت کرد، زیرا فردی که اخیراً درکنکور پذیرفته شده وهنوز تجربه ای نسبت به دوری ازخانواده ندارد ومحیط دانشگاه وخوابگاه را به خوبی نمی شناسد، نمی تواند به طور دقیق به سوالات پاسخ دهد. علاوه برآن استرس واضطراب اولین ثبت نام وانتخاب واحد دردانشگاه نیز می تواند درپاسخ گویی دخالت نماید. 4ـ «بررسی وضعیت سلامت روانی دانشجویان ورودی سال تحصیلی 74ـ 73 دانشگاه تهران» این پژوهش به منظوربررسی وضعیت سلامت روانی پذیرفته شدگان ورودی سال تحصیلی سال تحصیلی 74ـ 73 دانشگاه تهران توسط سید عباس باقریزدی وهمکاران برای دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم وتحقیقات وفناوری انجام گرفت. 2321 دانشجوی پذیرفته شده به طور تصادفی وبرای اولین بار درایران پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-12) را تکمیل نمودند. نتایج نشان داد که 30% پذیرفته شدگان از احساس غمگینی وافسردگی و26% ازتحت استرس بودن رنج می برند. 4% آنها سابقه بیماری عصبی وروانی را درگذشته خود ذکرنموده اند. نتایج این پژوهش نشان دادکه: ـ ازنظرسلامت روانی درآغاز تحصیل بین دانشجویان دختروپسر، مجرد ومتاهل، دانشجویان با سهمیه های قبولی وگروه های سنی مختلف تفاوت معناداری وجود ندارد. ـ بین پذیرفته شدگان تهرانی وشهرستانی، دانشجویان علاقمند، بی علاقه به رشته قبولی، وهمچنین پذیرفته شدگانی که با اولین بار وبیش ازسه باردرکنکور سراسری به دانشگاه راه یافته اند، ازنقطه نظر سلامت روانی تفاوت معنی دار مشاهده گردید. براساس نتایج این آزمون 16% پذیرفته شدگان مشکوک به اختلال روانی می باشند که پیشنهادشده است ضمن ارزیابی روانشناختی وبالینی از آنها وارائه خدمات مشاوره ای در زمینه های آموزشی، تخصصی ودرمانی بتوان درجهت ارتقا سلامت روانی دانشجویان گام برداشت. دراین پژوهش متغیرهای مستقل سن، جنس، سابقه بیماری عصبی وروانی درگذشته، وضعیت تاهل، نوع سهمیه قبولی، اهلیت، دفعات شرکت درکنکور اندازه گیری شده که به نظرمی رسد این سوالات مطرح شده برای بدو ورود به دانشگاه مناسب است وسود جستن ازنتایج آن برای ارائه خدمات مشاوره ای در زمینه های مورد نظر از محاسن تحقیق است. 5ـ «بررسی وضعیت سلامت روانی وعوامل مرتبط با آن در دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران» این پژوهش توسط آقای محمدشریعتی وهمکاران انجام شده ودر فصلنامه علمی ـ پژوهشی پایش درسال 1381 به چاپ رسیده است. این پژوهش بیانگر این است که: گزارش اخیر سازمان جهانی بهداشت نشان می دهد که اختلالات روانی حدود 10% بالغین جامعه را گرفتارکرده است وبروز این اختلالات روبه تزاید است. اصولاً دانشجویان به دلیل شرایط خاص دانشجویی ازجمله دوری ازخانواده، وارد شدن به مجموعه ای بزرگ وپرتنش، مشکلات اقتصادی، حجم زیاد دروس، رقابت فشرده و... مستعد ازدست دادن سلامت روانی بوده ودانشجویان پزشکی ضمن درگیر بودن بامسائل یادشده مشکلات خاص خود ازجمله فشارهای روحی وروانی، برخورد بامسائل ومشکلات بیماران، طول مدت تحصیل وعدم برخورداری ازآینده شغلی روشن رانیز دارا هستند وبه نظر می رسد این گروه بیش ازسایر دانشجویان درخطر ازدست دادن سلامت روانی هستند. دراین مطالعه که به روش مقطعیوبا استفاده از پرسشنامه سلامت عمومی ( GHQ-12) انجام شده است، اقدام به تعیین وضعیت سلامت روانی و عوامل مرتبط با آن (ازجمله سن، جنس، وضعیت تاهل ووضعیت اقتصادی) نموده اند. گروه تحت مطالعه عبارت بودند از460 نفرشامل 206مرد و254 زن که به صورت تصادفی ازبین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران انتخاب شده بودند. نتایج عبارتند از: ـ شیوع اختلالات روانی درآنان 42% بوده وشیوع این اختلال باجنس، وضعیت تاهل و وضعیت اقتصادی ارتباط معنی دار داشته است. این مطالعه نشان داد که شیوع اختلالات روانی در دانشجویان پزشکی بیش از سایر افراد جامعه است که احتمال می رود علت این اختلاف شرایط خاص دانشجویان پزشکی باشد. محقق اظهار امیدواری کرده است که مطالعات آینده به حل این مشکل کمک نماید. انتقادی که به این پژوهش می توان وارد کرد این است که محقق مدعی تفاوت دانشجویان پزشکی باسایر افراد جامعه از نظر سلامت روانی شده است که دراین موارد لازم است که محققین با انتخاب یک یاچند گروه گواه از رشته های غیرپزشکی واجرای آزمون این نتیجه را اعلام نماید. 6ـ «طرح بررسی سلامت عمومی دانشجویان دانشگاه های سراسر کشور ورودی 80-1379» این طرح توسط دکترعلیرضا مرادی، دکتر مجید محمود علیلو و وحمید پیروی درسال 1379 برای دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم وتحقیقات وفناوری اجراشده است. جامعه آماری این پژوهش شامل مجموعه دانشجویان مذکر ومونث ورودی به دانشگاه های مورد بررسی درسال تحصیلی 80-1379 می باشد. پرسشنامه مربوطه توسط کلیه دانشجویان تازه وارد تکمیل گردید که درمجموع تعداد آنها 14200 نفر در12 دانشگاه ازدانشگاههای کشور می باشد. ابزار مورد استفاده دراین پژوهش پرسشنامه استاندارد شده سلامت عمومی( GHQ-12) بوده وهمچنین دوسوال مربوط به سابقه مصرف داروهای آرام بخش توسط دانشجو وسابقه ناراحتی عصبی در خانواده وبستگان وهمچنین اطلاعات دموگرافیک مورد نیاز به ضمیمه پرسشنامه مذکور جهت دانشجویان مورد استفاده قرارگرفت. نتایج ارایه شده نشان می دهد: ـ به طورکلی میانگین نمرات اختلالات روانشناختی دردانشجویان معادل 49/14 ودرحیطه سلامت روانی قراردارد. ـ 16% دانشجویان درمعرض ابتلا به اختلالات روانشناختی می باشند. توزیع انواع اختلالات فوق نشان می دهد که بیشترین میزان اختلالات دربعد اختلال عملکرد اجتماعی با میانگین25/6 وکمترین میزان اختلال دربعد اختلال افسردگی بامیانگین 47/1 می باشد. توزیع اختلالات مختلف نشان ی دهد که 4/5% دانشجویان دارای اختلالات خفیف شبه جسمانی بوده و9% آنان دارای اختلال متوسط یا شدید شبه جسمانی می باشند. همچنین9/9% دانشجویان دارای اختلالات خفیف اضطرابی وخواب بوده و5/2% آنها دارای اختلال متوسط یا شدید اضطراب وبی خوابی هستند درحالی که این میزان برای اختلال عملکرداجتماعی 3/18% درسطح خفیف 2/2% درسطح متوسط یا شدید می باشد. شیوع اختلال افسردگی نیز نشان می دهد که 9/2% دانشجویان درسطح خفیف 2/1% درسطح متوسط یا شدید دارای اختلال افسردگی هستند. ـ به طور کلی 8/87% دانشجویان از نظر اختلال روانشناختی سالم، 8/10% دارای اختلالات خفیف 3/1% دارای اختلال درسطح متوسط و1% دارای اختلال درسطح شدید می باشند. تفاوت این طرح باتحقیقات دیگر کشوری بودن آن است. دراین پژوهش عدم برخورداری ازسلامت روان را به سه سطح خفیف، متوسط وشدید دسته بندی شده است. 7ـ « بررسی جامعه شناختی رابطه بین حمایت اجتماعی وافسردگی» این رساله توسط دکتر محمد قدسی که به بررسی جامعه شناختی رابطه بین حمایت اجتماعی وافسردگی درمیان کارمندان اداره آموزش وپرورش شهر مشهد می پردازد، درسال 1383 در دانشگاه تربیت مدرس به انجام رسیده است. آزمون فرضیه های پژوهش با استفاده از پرسشنامه 90 سوالی محقق ساخته وپرسشنامه 21 سوالی افسردگی بک نشان داد که: ـ دربین منابع ساختاری حمایت، شبکه اجتماعی وپیوندهای قوی با افسردگی رابطه معکوس ومعناداری وجود دارد. ـ بین عضویت اجتماعی درگروه ها با افسردگی رابطه معناداری وجود ندارد. ـ حمایت عاطفی( کارکردهای حمایتی) بیشترین رابطه معکوس ومعنی دار را با افسردگی دارد. 8ـ «بررسی تاثیر حمایت اجتماعی برمیزان سلامت روان کادر درمان بیمارستانی دراستان مازندران». این پژوهش توسط زهرا ناظر جویباری درسال 1391 در رشته مددکاری اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی وارتباطات علامه طباطبایی انجام شده است. جمعیت آماری این پژوهش، کادر درمان بیمارستانهای زارع وامام خمینی دراستان مازندران می باشد که به روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک انتخاب شده بودند. با توجه به نتایج این پژوهش: ـ جنسیت تاثیر معناداری برسلامت روانی کادر درمان بیمارستانی نداشته است. ـ بین حمایت عاطفی وسلامت روان کادر درمان بیمارستانی رابطه معناداری وجودناشته است. ـ بین حمایت اطلاعاتی وسلامت روان کادر درمان بیمارستانی ارتباط معنادار ومثبت وجود دارد. در این پژوهش درنهایت وجود ارتباط بین حمایت اجتماعی وسلامت روان کادر درمان بیمارستانی مورد تایید قرارنگرفت ونشان داده شد بین حمایت اجتماعی وسلامت روان کادر درمان بیمارستانی رابطه معناداری وجود ندارد. 9ـ « نقش حمایت اجتماعی درمیزان سلامت روان کارمندان جوان شهرداری تهران» این پژوهش توسط خانم سمانه دودمان فیروزسالاری درسال 1388 در رشته مددکاری اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی انجام شده است. دراین پژوهش پیمایشی 320 نفر ازکارمندان جوان شهرداری تهران با استفاده از پرسشنامه استانداردحمایت اجتماعی کاترونا وراسل ونیز پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ28) به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب ومورد بررسی قرار گرفتند. طبق نتایج این پژوهش: ـ بین میزان حمایت اجتماعی وسلامت روان کارمندان جوان شهرداری ارتباط معنادار مثبتی وجود دارد. ـ بین حمایت اجتماعی با ابعاد افسردگی، اختلال کارکرد اجتماعی واضطراب وبی خوابی رابطه معکوس ومعناداری وجود دارد. ـ بین حمایت اجتماعی با بعد نشانه های جسمانی ارتباط معناداری وجود ندارد. ـ بین میزان سلامت روان جوانان متعلق به پایگاه های اجتماعی ـ اقتصادی مختلف تفاوت معنی دار وجود دارد. ـ بین میزان سلامت روان .نیز میزان حمایت اجتماعی جوانان از نظر وضعیت تاهل تفاوت معنی دار وجودندارد. 2-5-2- پژوهش های خارجی: دربحث پژوهش های انجام شده درجهان به پژوهش هایی که به مبحث سلامت عمومی وحمایت اجتماعی به خصوص آنهایی که به گروه دانشجویان مربوط می شود اشاره میشود. دراین خصوص بایدگفت: پژوهش ومطالعه پیرامون اهمیت نقش روابط فرد با جامعه وارتباط آن باوضعیت سلامت ازهنگام مطالعه معروف دورکیم در زمینه خودکشی مورد توجه قرارگرفت. در شیکاگو، فاریس ودونهام 1939، درکانادا لیتون 1959واسرول 1962 درمنهتن آمریکا، مطالعاتی را درخصوص تبیین ارتباط بیماری های روانی باتضعیف انسجام اجتماعی وگسستگی روابط بین افراد انجام دادند. یافته های این پژوهشگران نشان می داد که جوامعی که دچار نظام گسیختگی هایی شده اند ودر روابط خانوادگی، همسایگی ومحلی شان تغییر ایجاد شده است. براساس این مطالعات، هنگامی که تغییروتحولات اجتماعی، اقتصادی وصنعتی درجوامع پدید آمد وعواملی نظیر تخریب محله ها، تحرکات جغرافیایی و...افراد را از محیط های اجتماعی شان دور کرد، روابط افراد با خویشان، دوستان وهمسایگان دستخوش دگرگونی گردید ودراین شرایط بیماری های روانی در افراد بروز بیشتری نمود. اغلب پژوهش هایی که از دهه 1970 درحوزه مطالعات مربوط به حمایت اجتماعی انجام گرفته است، رابطه آن با حوزه سلامت ودرارتباط با بیماری های مختلف، مورد بررسی قرار داده شده است، که در ذیل به برخی ازآنها اشاره می شود: 1ـ لارسون در سال 1988 مطالعه ای توصیفی روی 151 دانشجوی دانشگاه بوستون ماساچوست انجام داد. هدف مطالعه تعیین ارتباط بین وضعیت سلامت درک شده، جنس، متوسط نمره تحصیلی وتعیین کننده های اصلی مرتبط وغیرمرتبط درسلامت باسبک زندگی ارتقادهنده سلامت آنها بود. دراین پژوهش که بااستفاده ازپرسشنامه HPLP انجام گردید، نتایج به شرح زیربوده است. ـ وضعیت سلامت درک شده دانشجویان به نحو معنی داری پیش بینی کننده سبک زندگی، ارتقادهنده سلامت، فعالیت جسمانی، مدیریت فشار روحی ورشدروحی بود. ـ زنان دانشجو به نحو معنی داری درابعاد تغذیه، روابط بین فردی، مسئولیت پذیری درمقابل سلامت وسبک زندگی ارتقادهنده سلامت رفتاربهتری ازمردان داشتند. ـ کل نمونه دربعد مدیریت استرس نمره پایین تری ازهر گروهی که تابه امروز بررسی شده بود داشتند. (لارسون 1998به نقل از تباری نژاد، 39:1385) 2ـ فاهر وهمکارانش 2005نشان دادند که زنان بیشترازمردان به حمایت اجتماعی نیازدارند وبیشتر نیز حمایت اجتماعی دریافت می کنند. این پژوهش که بر روی زنان انگلیسی انجام شده است، نشان می دهد که زنان نسبت به مردان، بیشتر دوستان نزدیک دارندودرشبکه های اجتماعی گسترده تری زندگی می کنند. این پژوهش نشان می دهد که سطح ازدواج، نوع محل کار وحمایت اجتماعی داخل وخارج ازخانه، می توانند برمیزان افسردگی زنان تاثیربگذارند. 3ـ پژوهش واد وکندلر2005 درحوزه روانشناسی نشان داده که حمایت اجتماعی نقش مهمی درمباحث شغلی وحرفه ای دارد. این پژوهش نمایانگر آن است که افرادی که پیوندهای اجتماعی گسترده تری دارند (تاهل، وابستگان نزدیک، عضویت درگروه های علمی وانجمن های دینی و...) بیشتر ازکسانی که ازحمایت اجتماعی کمتری برخوردارند، عمرمیکنند وکمتر ازآنان گرفتار بیماری های ناشی از فشارهای روانی می شوند. حمایت اجتماعی بامتغیرهای زیادی مانند اختلال افسردگی اساسی وسلامت عمومی رابطه دارد. 4ـ سالوکنکس ومتی 1989 به بررسی نقش ارتباطات نزدیک ورفاقتهای صمیمانه براختلالات روانشناختی پرداختند. آنها دریافتند که اختلالات روانی ونشانه های افسردگی درافرادی که ارتباطات زناشویی صمیمی دارند حداقل بوده است، به خصوص درکسانی که اظهارنموده اند میزان هم حسی وهم دردیهایشان باهمسرانشان بالا می باشد. در زوج هایی که دارای مشکلات زناشویی بوده اند، نشانه ای روانپریشی رایج بود. در زنان مجرد رفاقت های صمیمانه، مهم ترین عامل پیشگیری درافسردگی محسوب می گشت. (بهمئی، 33:1387) 5ـ طبق مطالعه برکمن 1984، لازاروس وفوکمن 1984، حمایت اجتماعی می تواند به عنوان عاملی درجهت کاهش پیامدهای فیزیکی وروانی موقعیت های استرس زا عمل نماید واثرات پیشگیرانه ودرمان کننده داشته باشد. کمک گرفتن از منابع رسمی وغیررسمی حمایت اجتماعی، هنگام مواجهه با استرس برتوانایی فرد درمقابله با موقعیت، می تواند اثرگذار باشد. 6-2- چهارچوب نظری پژوهش : برای آگاهی از رابطه میان حمایت اجتماعی وسلامت عمومی نظریات ودیدگاههای اندیشمندان مختلف درباره موضوع مطرح شد. برخی از این نظریات زیر بنای فرضیات ومتغیرهای مورد بررسی مارا تشکیل می دهند که به طور خلاصه به آنها اشاره می کنیم. به طور کلی مفهوم سلامت به عنوان متغیر وابسته این پژوهش را می توان باتوجه به نظریه گلدبرگ بررسی نمود که از 4مولفه تشکیل شده که شامل علایم جسمانی،اضطراب واختلال خواب ،اختلال در کارکرد اجتماعی وافسردگی شدیدمی باشد. ـ علایم جسمانی: بازتاب ناراحتی های برخاسته از ادراک نسبت به اختلال عملکرد جسمی است.این شکایت ها پیرامون قلب وعروق،معده ودستگاه تنفس متمرکز شده است. ـ اضطراب واختلال خواب: احساس بسیار ناخوشایند واغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند احساس جسمی همراه می گردد .احساس خالی شدن دل،تنگی قفسه سینه،تپش قلب، تعریق، سردرد ، میل ناگهانی برای دفع ادرارو...دراین مقوله قرار گرفته اند. بی خوابی نیز اختلالی است که بانشانه هایی نظیر مشکل دربه خواب رفتن ،عصبی وبدحال بودن وبی دلیل از چیزی ترسیدن همراه است. ـ کارکردهای اجتماعی : گستره توانایی افراد در مقابله با مسائل زندگی روزمره است وچگونگی کنار آمدن آنها را با موقعیت های متداول زندگی نشان می دهد . ـ افسردگی شدید:علایم ویژه افسردگی از جمله :احساس ناامیدی،احساس بی ارزش بودن درزندگی ، داشتن افکار خود کشی وآرزوی مردن، احساس بی ارزشی وبی کفایتی است. در بحث متغیر مستقل یعنی حمایت اجتماعی نیز به تئوری هاوس که حمایت اجتماعی را دارای سه بعد حمایت ابزاری، عاطفی واطلاعاتی تقسیم کرده است استناد کرده ایم . حمایت عاطفی شامل عشق ومحبت وهمدلی است، حمایت اطلاعاتی یعنی انتقال اطلاعات یا راه کارها برای سازگاری یا مقابله با مسائل ومشکلاتی است که فرد با آنها مواجه شده است ودرنهایت حمایت ابزاری به انواع کمک ها وحمایت های محسوس اشاره دارد. همچنین در بحث مربوط به متغیر مستقل رایج ترین تعریف مربوط به لیندزی است که به در دسترس بودن وکیفیت روابط با افرادی که منابع حمایتی را در در مواقع مورد نیاز فراهم می کنند تاکید دارد. او معتقد است که اقوام ، خانواده، دوستان، آشنایان و...خدمات عینی را فراهم می کنند که موجب می شود یک فرد احساس مراقبت ، دوست داشته شدن، عزت نفس وارزشمند بودن کند وخود را جزیی از شبکه ارتباطی بداند واظهار می دارد که حمایت اجتماعی برای فرد یک ارتباط امن به وجود می آورد که احساس محبت ونزدیکی از ویژگی های اصلی این ارتباط است ونیازهای افراد از طریق منابعی که جامعه در اختیار آنها قرار می دهد تامین می شود که این منابع شکل های متفاوتی دارند که عبارتند از: ابزاری، عاطفی واطلاعاتی افراد بر اساس روابط اجتماعی ونوع پیوندهایی که دارند از منابع حمایتی برای برطرف کردن نیازهایشان استفاده می کنند.به طوری که هر اندازه روابط اجتماعی گسترده تر باشد میزان دسترسی بر منابع حمایتی را بیشتر می کند. همچنین براساس نظریه های ذکر شده می توان گفت که افراد متاهل به دلیل حضور یک شریک زندگی مطلوب ودوست داشتنی درمقایسه با افراد مجرد، سلامت روانی وعاطفی بهتری دارند. ارتباط زناشویی صمیمانه ومستحکم، از زوجین دربرابر فشارهای خاص زندگی حفاظت می کند. همچنین رابطه تاهلی به علت وجود هنجارهای قانونی واجتماعی توام با علاقه ودلبستگی زوجین، یک منبع بنیادی حمایت اجتماعی محسوب می شود؛ وپیامدهای حمایتی زیر را شامل می گردد: افراد روابط اجتماعی بیشتری برقرار می نمایند وهمین شبکه های اجتماعی، گستره دسترسی به منابع حمایتی را وسعت می بخشد. تاهل، افراد را درمقابل مجموعه بیماری های روانی وجسمانی مقاوم تر می سازد. درمقابله با استرس ها وفشارها همراهی حداقل یک شخص دیگر را برای فرد ایجاد می نماید. 7-2- الگوی پژوهش منابع منابع فارسی: آرمسترانگ، دیوید- جامعه شناسی پزشکی- ترجمه محمد توکل، احمد خزایی- انتشارات دانشگاه شریف- تهران- 1372 آزاد، حسین- آسیب شناسی روانی- جلد اول- تهران انتشارات بعثت- 1385 اسداللهی، قربانعلی- روانپزشکی اجتماعی- اصفهان نشر پرسش- 1378 بخشی پور، عباس وهمکاران- بررسی رابطه میان رضایت از زندگی وحمایت اجتماعی وسلامت روان در دانشجویان- فصلنامه اصول بهداشت روانی- زمستان 1381 بستان وهمکاران- اسلام وجامعه شناسی خانواده- جلدپنجم- قم- پژوهشگاه حوزه ودانشگاه- 1389 بهمنی، شیرکوه- بررسی عوامل اجتماعی موثر بر رضایت شغلی کارکنان بهزیستس استان کردستان- پایان نامه کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی- دانشگاه علامه طباطبایی- 1387 بیایانگرد، اسماعیل- جوادی، فاطمه- سلامت روانشناختی نوجوانان وجوانان شهر تهران- فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی- سال چهارم شماره 14- 1376 بیرو، آلن- فرهنگ علوم اجتماعی- ترجمه باقرساروخانی- موسسه کیهان- تهران- 1380 تاسیگ، مارک- جامعه شناسی بیماریهای روانی- ترجمه دکتر احمد عبداللهی- تهران نشر رشد- 1386 چلپی، مسعود- جامعه شناسی نظم، تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی- نشرنی- 1375 خیرالله پور، اکبر- بررسی عوامل اجتماعی موثر برسلامت روانی با تاکید بر سرمایه ی اجتماعی- مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه شهیدبهشتی- دانشگاه شهیدبهشتی – 1383 دوران، بهزاد- پیشنهاد برای حل مساله اعتیاد به مواد مخدر با اتکا بر شبکه ارتباطات کامپیوتر- فصلنامه ایرانی مطالعات فرهنگی وارتباطات- 1383 دیماتئو، ام رابین- روانشناسی سلامت- ترجمه احمدی وهمکاران- تهران- انتشارات رشد-1384 راشدی، اسماعیل- بررسی رابطه میزان حمایت اجتماعی با میزان توانمندی قابله با بیماری سرطان سینه، مورد مراجعین به بیمارستان آیت الله طالقانی- دانشگاه علامه طباطبایی- 1389 رامبد، معصومه- فروغ رفیعی، محمدتقی ساربانحسن آبادی- حمایت اجتماعی- تهران – انتشارات خسروی- 1389 ساراسون، ایروین و همکاران- روانشناسی مرضی- ترجمه بهمن نجاریان- محمدعلی اصغری مقدم و دیگران- جلد1- تهران نشر رشد- 1375 سارافینو، ادوارد- روانشناسی سلامت- ترجمه دکتر علی احمدی و دیگران- انتشارات رشد- تهران- 1384 سام آرام، عزت الله-نظریه های مددکاری اجتماعی- تهران- انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی- 1392 سرمد،عباس بازرگان- روش های تحقیق در علوم رفتاری- نشر آگاه- 1380 سجادی، حمیرا- صدرالسادات، سیدجلال- شاخص های سلامت اجتماعی- مجله آموزشی اطلاعاتشماره 207- 1384 شاملو، سعید- بهداشت روانی- انتشارات رشد- تهران- 1372 شریفیان، اکبر- بررسی عوامل موثر برخشونت خانگی- رساله ی دکتری جامعه شناسی- تهران دانشگاه علامه طباطبایی-1385 صادقی، محمود- حمایت اجتماعی و سلامت جسم و روان- همایش هفته پژوهش دانشگاه اصفهان- 1387 صلاح الدین، صالح- بررسی تاثیر حمایت اجتماعی بر میزان سلامت اجتماعی همسران جانبازان اعصاب و روان- دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی- 1389 عبدی فر، سهیلا- رابطه حمایت اجتماعی ومنبع کنترل درونی با سازگاری دانشجویان- پایان نامه کارشناسی ارشد علوم تربیتی ومشاوره- 1373 فارسی نژاد- بررسی رابطه سبک های هویت با سلامت اجتماعی، خوکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان دختر وپسر پایه دوم دبیرستان های شهر تهران- پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران- 1383 فیاض دستگردی، جلیل- بررسی اثربخشی آموزش بهداشت روان برسلامت عمومی کارکنان بهزیستی شهرستان اصفهان- پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاداسلامی- 1379 قدسی، علی- بررسی جامعه شناسی رابطه بین حمایت اجتماعی و افسردگی- پایان نامه دکتری جامعه شناسی- دانشگاه تربیت مدرس- 1383 -كاظمي پور ، شهلا- الگويي در تعيين پايگاه اجتماعي اقتصادي وسنجش تحرك اجتماعي با تكيه بر مطالعه ي موردي شهر تهران،ماهنامه ي علوم اجتماعي ،شماره 14- 1378 گنجی، حمزه- بهداشت روانی- انتشارات ارسباران- تهران- 1384 گلدبرگ وهیلر، پرسشنامه سلامت عمومیGHQ28))- تنظیم ابوالفضل کرمی – سایت روان آزما گلیکن، مورلی- مددکاری اجتماعی در قرن 21-ترجمه عباسعلی یزدانی، الهام محمدی- تهران- انتشارات جامعه شناسان- 1392 گیدنز، آنتونی- جامعه شناسی- ترجمه منوچهر صبوری- تهران- نشرنی 1385 مازلو، آبراهام- انگیزش وشخصیت- ترجمه احمد رضوانی- مشهد معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی- 1367 میلانی فر، بهداشت روانی- تهران- انتشارات قومس- 1384 ویسی، مختار- رابطه بین استرس شغلی باخشنودی شغلی وسلامت روان با توجه به اثرات تعدیل کننده سرسختی و حمایت اجتماعی- پایان نامه کارشناسی ارشد- تهران انستیتو روانپزشکی- 1378 www.amar.org www.who.org www.wkipedia.org منابع لاتین 1- Berkman. L,F 1995 the roal of social relation in health promotion psychology matic medicine 2-Cantor,M,1979 wehghbors and frieds: An overlooked resource in the informan support system. Research onaging 434-463 3-Cobb.S, 1976, social support as amediator of life stress. Psychology medicin. Pp300-314 4-Filming,1984 social support ad buffering effected friendship Journal of human stress 8 PP14-22 5-House, J.S,1981 structure and processes of social support. 8pp293-318 6-Larson.J.S, 1996. The worid organization definition of health. Social versus spiritual health. Social indicators 7-Litwak,B 1985, Helping the eldery: The complementary roals of informal network and formal system. NewYork Guiford 8- Norris.C. 2009, effect network capital and social support on mental health 9-Moos,R, H 1986, manual for the family Environment scales. Consulting psychologist press. 10-Simon,R.L. 1983-1984 specificity and substitution in social network of the eldery. International journal of Aging and Human Development. 121-139 11-Thoits, R.A, 1982, social support function and network structure. NewYork, Hermes phere publishing company

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه آنلاین فایل دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید