نظریه ها و سبک های هویت در تعهد هویت (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
بسم الله الرحمن الرحيم
16459208196580001798320870966000
2300605-40957500
دانشگاه آزاد اسلامي
واحد ارسنجان
دانشکده علوم انسانی ،گروه روانشناسي
گرایش : عمومي
موضوع:
نگارش:
فرشته شریعت
تقديم به :
روح پاک پدرم که عالمانه به من آموخت تا چگونه در عرصه زندگی، ایستادگی را تجربه نمایم و به مادرم، دریای بی کران فداکاری و عشق؛ که وجودم برایش همه رنج بود و وجودش برایم همه مهر. و به همسرم که اسطوره زندگی، پناه خستگی و امید بودنم است.
سپاسگذاري :
من لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق
پس از حمد و ثناء خداوند متعال که توفیق قدم گذاشتن در راه کسب علم و معرفت به من عنایت فرمود؛ بر خود لازم می دانم از استاد عزیزم خانم دکتر محبوبه چین آوه و آقای دکتر مرتضی لطیفیان به پاس زحمت های بی دریغ شان صمیمانه تشکر کنم که با مهربانی، صبر و حوصله و پیشنهادات سازنده در مقام استاد راهنما و مشاور به غنای هرچه بیشتر این پایان نامه کمک نمودند.
فهرست مطالب
1-4- تعریف نظری وعملیاتی متغیرها13
1-4-1- تعاریف نظری13
1-4-2- تعاریف عملیاتی13
تعهد هویت22
2-2-1- ماهيت و مفهوم هويت25
2-2-2- شكلگيري هويت27
2-2-2-1- عوامل موثر بر شكلگيري هويت31
2-2-3- نظريههاي مربوط به هويت31
2-2-3-1- نظريه اريكسون32
2-2-3-2- دیدگاه مارسیا35
2-2-3-3- دیدگاه بروزنسکی37
2-2-3-3-1- سبک هویت هنجاری38
2-2-3-3-2- سبک هویت سردرگم / اجتنابی39
2-2-3-3-3- سبک هویت اطلاعاتی40
2-2-4- ارتباط سبک های هویت و تعهد هویت41
2-2-5- چهار پايگاه اساسي هويت46
2-4- پیشینه تحقیق58
منابع و مآخذ
1-4- تعریف نظری وعملیاتی متغیرها:
1-4-1-تعاریف نظری:
تعهد هویت: براساس تعریف راتانسی وفونیکس(1997،به نقل از برزونسکی،2005) هویت ساختار مفهومی سطح بالایی است که کوشش می کند مولفه های جدا از هم را به صورت پرمعنا و قابل درک، وحدت بخشد و سازمان بدهد. پایبندی به هویت خود، تعهد هویت نامیده می شود. به عبارتی، فرد در مواجهه با شرایط جدید و ارزش های جدید نسبت به هویت خود پایبند می ماند.
1-4-2- تعاریف عملیاتی:
تعهد هویت: به نمره ای که فرد از پرسشنامه تعهد هویت(ISI-6G) 40 سوالی برزونسکی (1992) بدست خواهدآورد. دامنه تغییرات این پرسشنامه بین 40 تا 200 است.
2-2- تعهد هویت
تعهد در لغت به معنای عهده دار شدن، کاری بعهده گرفتن، عهد و پیمان، تعهد از مصدر 1-بگردن گرفتن، کاری را بعهده گرفتن . 2 - تیمار داشتن، نگاه داشتن.3 - عهد بستن، پیمان بستن . 4 – و در اسم یعنی تیمار داشت، غمخواری است(معین، 1374).
تعهد یک چارچوب ارجاعی از ارزش ها و باورهاست که ممکن است خودساخته یا تجویز شده از جانب دیگران باشد. تعهد بر مبنای فرایند تصمیم گیری شامل اتخاذ نظر، انتخاب و رد کردن قرار دارد. تعهد یعنی تثبیت و اتخاذ تصمیم های نسبتا با دوام و سرمایه گذاری شخصی روی آنها"(اریکسون، 1968).
شکل گیری و ماندگاری تعهد هویت مبتنی بر فرایند های متفاوتی است. برای مثال اریکسون(1987 به نقل از برزونسکی، 2004)بین مولفه های عاطفی و شناختی تعهدات شخصی تمایز قائل است. تعهدات شناختی مبتنی بر اطلاعات هستند و گستره ای از دیدگاه ها و اعتقادات محکم را که در شبکه منسجمی از اعقاید و شواهد منطقی بسط داده شده، منعکس می کنند. در مقابل تعهدات عاطفی یک حس غیر عقلانی ولی غیر متزلزل از اطمینان را منعکس می سازند. تعهدات هنجاری نسبت به تعهدات اطلاعاتی، بیشتر مبتنی بر بنیان های عاطفی هستند.
در نظریه اریکسون(1968) نقش محوری شکل گیری هویت در تعهد هویت را در اواخر نوجوانی مهم می داند. به باور اریکسون به دلیلی تغییرات اجتماعی و ساختاری در جوامع معاصر غربی، نوجوانان دچار بحران هویت شده و فرد در تلاش برای شکل گیری هویت خود برای رسیدن به بزرگسالی و دستیابی به تعهد هویت تلاش می نماید(آرنت، 2004).
به گفته اریکسون (1968)، فرایند شکل گیری هویت در رسیدن به تعهد نسبت به هویت دارای اثرات مفید در تنظیم هویت افراد است. از نظر اریکسون هویتی که به خوبی توسعه یافته و یکپارچه شده باشد می تواند فراهم کننده احساس های ذهنی وحدت درونی و تداوم در طول زمان، احساس خوب بودن و اعتماد به نفس باشد. (ویلر و آدامز وکیتینگز، 2001). در واقع شواهد حاکی از آن است که یک ارتباط مثبت بین تعهد هویت و بهزیستی روان شناختی وجود دارد. بر این اساس، توسعه هویت در راستای تعهد نسبت به هویت به طور کلی به عنوان یک مسئله هسته ای و درمانی در مشاوره برای افرادی که به نوجوانی و بزرگسالی نزدیک می شوند در نظر گرفته شده است(شولتز و بلستین ، 1994) مشاهده شده است. چندین مطالعه تجربی نشان می دهند که فرایندهای انگیزشی فراهم کننده شرایطی جهت ایجاد تعهدات هویت هستند. بنابراین، فرایند های انگیزشی راهکارهای ارتباطی را فراهم می کند که از طریق آن تعهدات نتایج مفید را برای فرد فراهم می کند. (همان منبع)
در طول نزدیک به 40 سال، تفاوت های فردی در شکل گیری هویت در دو بعد اساسی اکتشاف(تبیین) و تعهد مفهوم ساز شده است. (مارسیا، 1966). در این زمینه اکتشاف(تبیین) سوال فعال و در نظر گرفتن جایگزین های هویتی مختلف اشاره دارد و تعهد به انتخاب یکی از تبیین ها(اکتشافات) از میان گزینه های تبیین شده اشاره دارد.
مدل توسعه هویت مارسیا (1966) در زمینه تعهد رفتاری به عنوان فرایندی منحصر به فرد در تعهد قوانین و پیوستن به آنها نظر گرفته می شود. با این حال،لایکس ، گوزنی ، سونس و بیرز(2006) نشان داده اند که تعهد را می توان به دو بعد متمایز تقسیم شود: شکل کیری تعهد و شناسایی تعهد. ساخت و شکل گیری تعهد نشان دهنده مفهوم اصلی مارسیا از تعهد است، در حالی که شناسایی تعهد نشان دهنده یقین یافتن احساس فرد در مورد تعهداتی است که ساخته شده اند. مفهوم سازی تعهد به دو بعد مجزا، که یکی در ارتباط با ماهیت پویا در شکل گیری تعهد است و دیگری بازسازی، انتخاب و شناسایی تعهد به عنوان یک فرایند و نه به عنوان یک نتیجه در نظر گرفته می شود(لایکس، گوزنی ، سونس و بیرز ، 2006). این دو تعهد یعنی ساخت تعهد و شناسایی تعهد بسته به انگیزه های فردی موجب تعهد هویت فرد می شود(همان منبع، 2006).
یکی از مباحث در ارتباط با تعهد هویت مساله وحدت هویت است. یکپارچه سازی (وحدت) هویت نشان دهنده بهره وری فرد از خود پنداره در یکپارچه سازی اطلاعات جدید، سازماندهی و کارگردانی تجربه زندگی است(اوبراین و اپستاین، 1988). یکپارچه سازی(وحدت) هویت همپوشانی قابل ملاحظه ای با ساختارهای مشابه، مانند وضوح خودپنداره (کمپبل، اساناند، و دی پائولا، 2003) و تداوم زمانی مکانی (دانکل، 2005)دارد. بنا بر این عقیده، مردم با تجربه در زندگی به دنیال یکپارچه سازی هویت تلاش می کنند مشخص نمایند که آنها از زندگی چه می خواهند. برعکس، افراد کم تجربه در ادغام هویت ها دچار تضاد هویتی شده و در یکپارچه سازی هویت به مشکل می خورند.
شکل گیری و ایجاد تعهدات هویت پایدار براین فرض استوار است که فرد در فراینند ساخت و باز سازی های هویت به احساس یکپارچه ای از هود دست یافته باشد(ساحل و لوین، 2002).
2-2-1- ماهيت و مفهوم هويت
مفهوم هويت (خود) با كلمات دقيق قابل تعريف نيست و تا حدي مبهم ميباشد. هويت شامل تداوم و ثباتي است كه مشخص كنندة افراد است، عليرغم تغييراتي كه در زمان پيدا ميكنند و نقش هايي كه در هر مرحله از زندگي به عهده ميگيرند. در جريان رشد، فرد مراحلي را پشت سر گذاشته كه جدا از هم نبودهاند. در هر مرحله داراي هويتي بوده و بين هويت هاي مراحل مختلف ارتباطي وجود داشته است. اما اين هويتها هميشه از نوع آزمايشي بودهاند زيرا هر يك در مرحله شدن بودند ولي حالا زمان بودن رسيده است (اریکسون، 1987).
مفهوم هويت كه اريكسون عنوان مينمايد تاكيد بر اين مساله دارد كه مراحل رشد هر يك به طور مجزا در درون خود پايان نمييابد، بلكه به هم پيوسته و وابسته بوده، مراحلي در جهت رشد فرد به عنوان فردي كامل و خودكفا ميباشد كه در زندگي لياقت ايفاي نقش يك بزرگسال را داشته و بتواند در نظام اجتماعي كه در آن زندگي ميكند، به اصطلاح جابيفتد. تكامل فقط از طريق گذشتن بدون بحران از مراحل پيدرپي رشد رواني ـ جنسي حاصل نميشود، بلكه بستگي به سازماندهي مجدد و مداوم در طي جريان رشد دارد و آنگاه در دوره نوجواني، نوبت به تكامل مجددي ميرسد كه انتقال از وابستگي كودكي را به مسووليت بزرگسالي ميسر مينمايد. در اين مورد نه فقط سازماندهي داخلي موردنظر است، بلكه اين موضوع حائز اهميت است كه چگونه اين سازمان به فرد اجازه ميدهد كه در اجتماع و نظامهاي داخلي آن در نقشهاي اجتماعي مورد انتظار، به عنوان بزرگسال، عملكرد صحيحي داشته باشد (اریکسون، 1963).
جيمز هويت شخصي را مفهومي ميداند كه فرد از خود به عنوان يك شخص دارد و اين مفهوم ناشي از تجربه تداوم و تمايز است؛ يعني خود در طي زمان يكسان باقي ميماند و در عين حال از ديگران متمايز است (محسني، 1375).
در فرهنگ عميد، هويت چنين تعريف شده است: هويت يعني حقيقت شيء يا شخص كه مشتمل بر صفات جوهري او باشد. هويت در لغت به معناي شخصيت ذات، هستي و وجود و منسب به «هو» ميباشد ـ هويت يعني توازن ميان خود و ديگران برقرار كردن(عمید، بی تا، ص 473).
امروزه تعداد زيادي از نوجوانان به افسردگي مبتلا ميباشند. احساسات افسردگي شامل احساسات متعددي ميباشد. در افسردگي شديد كه شكلي از اختلالات خلقي ميباشد، فرد نسبت به آينده عميقا دلسرد ميشود، نسبت به زندگي نارضايتي پيدا ميكند و از ديگران دوري و اجتناب ميكند. ممكن است انرژي خود را براي انجام بعضي از كارها از دست بدهد و نتواند به كارهاي روزمره زندگي بپردازد. و يا شايد انتظار مرگ داشته باشد و اگر دانشآموز باشد ممكن است موفقيت تحصيليش متوقف شده و نتواند به اهداف آموزشي و تحصيلي خود برسد، نمرات نااميد كننده و پايين دريافت كند. همچنين افسردگي باعث ميشود كه فرد احساس تنهايي و بي كسي كرده و از افراد ديگر كناره گيري كند و ارتباطات اجتماعي و خانوادگي ضعيفي داشته باشد. اين احساسات منفي و ارتباطات ضعيف فرد افسرده را به سوي بي هدفي، بي معنايي، و نااميدي سوق ميدهد (مييرز، 1988).
پلکینین و کوکو( به نقل از برزونسکی 2003) دریافتند که وضعیت های هویتی، ثابت و غیرقابل تغییر نیستند. شاید بتوان تفاوت یافته های پژوهش حاضر با بررسی های دیگر را به دلیل تفاوت های فرهنگی دانست. بسیاری از پژوهشگران بر تاثیر عوامل نژادی، فرهنگی و مذهبی در میزان فراوانی قرار گرفتن نوجوان در وضعیت های هویتی مختلف تاکید نموده اند. برای مثال این بررسی ها همچنین، نشان می دهد که بین وضعیت های هویت ایدئولوژیکی دختران و پسران تفاوت معنی دار وجود دارد. دختران بیشتر در وضعیت هویت ایدئولوژیکی و میان فردی مهلت مجاز قرار دارند. در حالی که پسران از نظر هویت های ایدئولوزیکی و میان فردی بیشتر در وضعیت های نامتمایز و مهلت مجاز بودند (برزونسکی، 2003).
2-2-2- شكلگيري هويت
شكلگيري هويت در طي يك توالي از مراحل رشدي روي ميدهد. در صورت وجود يك محيط مساعد، شكلگيري هويت يك حادثه به طور طبيعي رخ دهنده در رشد شخصيت انسان است (مارسيا، 1987، ص 164). اين فرايند عموما در طول نوجواني رخ ميدهد و از فرايندهاي درونفكني و همانندسازي متمايز است. بااينحال اين فرايندهاي مربوط به كودكي نقش مهمي در شكلگيري هويت دارند.
شكلگيري هويت در نوجواني سنتزي از همانندسازيهاي اوليه در يك پيكربندي جديد است كه بر اساس اين همانندسازيها قرار دارد، اما متفاوت از مجموع اجزايش ميباشد. فقط وقتي كه نوجوان قادر باشد كه بعضي از همانندسازيهاي كودكي را بر اساس علايق، استعدادها و ارزش هايش انتخاب و ساير آنها را در كند، شكلگيري هويت رخ ميدهد.
در طول نوجواني هويت به طور ناگهاني ظهور پيدا نميكند، بلكه مراحل اوليه رشد را در بر ميگيرد و حتي پس از نوجواني نيز تداوم مييابد (كروگر، 1996). اگرچه هويت هميشه در حال تغيير است، اما ميزان اين تغيير پس از نوجواني به طور فزايندهاي آهستهتر خواهد بود. شكلگيري هويت به خصوص پس از سنتز اوليه نوجواني فرايندي است كه حاكي از پيوستگي خود در ميان تغييرات ـ حتي شديد ـ است.
از سویی دیگر فرایند شکل گیری هویت در مرکزیت سوال اخلاقی برای معنا قرار دارد زیرا هویت به وسیله تعهدات و مشخصه هایی تعریف می شود که چارچوبی برای فرد فراهم می آورد تا آنچه خوب است را از موردی به مورد دیگر تعیین کند. ( تیلور، 1989) لذا هویت می تواند به عنوان سیستم ساختاریافته از متافیزیک، اخلاقیات و ایدئولوژی تعریف شود (گریک 1991، واتسن و همکاران، 1998) به همین دلیل است که اریکسون (1958) ضمن معرفی بحران هویت بر اهمیت اکتساب باورهای مذهبی و سیاسی در طی نوجوانی تاکید می کند. زیرا این باورها به فرد کمک می کند که یک چشم انداز خاص را رشد دهد( اریکسون 1958) لذا باید گفت که فرایند رشد جهت گیری مذهبی مشابه با رشد احساس هویت است (شرمن، 2000)
شکل گیری هویت تحت تاثیر عوامل بین فردی است که شامل ظرفیت های ذاتی خود فرد و اکتساب ویژگی های شخصیتی است. بنابراین همان قدر که شخص با افرادی که مورد احترام او هستند و به نصیحت های آنها گوش می دهد همانندسازی می کند و همچنین همان قدر که فرد از عوامل فرهنگی که شامل ارزشهای اجتماعی گسترده بوده و فرد در زمان رشد در معرض آنها قرار دارد پیروی می کند شکل گیری هویت او موفقیت آمیز خواهد بود (آدامز و همکاران، 2000)
دستیابی موفقیت آمیز به هویت موجب اولین تکلیف بزرگسالی یعنی رشد احساس صمیمیت حقیقی می شود. ناکامی در دستیابی به هویت به عدم صمیمیت یا فاصله گذاری منجر می شود. فاصله گذاری به آمادگی برای فاصله گرفتن از مردم و موقعیت هایی که ممکن است به طور مناسبی هویت فرد را نقض کند. اطلاق می شود. بنابراین حل موفقیت آمیز مباحث هویت نه تنها برای سلامت فرد مهم است بلکه برای روابط مهم آنها نیز اهمیت دارد. طبق نظر اریکسون صمیمت اصل و واقعی تنها بعد از شکل گیری هویت ایجاد می شود. ایجاد مفهومی از خود، شرط لازم و قدم اول برای صمیمیت است که به صورت توانایی داشتن روابط دو جانبه بادیگر افراد تعریف می شود. دوجانبه بودن به این مفهوم است که هر دو شخص باید همزمان نیازها، افکار و احساسات دیگری را آن چنان که به نیازها افکار و احساسات خود توجه دارند مورد توجه قرار دهند و این یک نکته ی کلیدی است تکامل مطالعه ی رشد هویت از اولین نوشته های فروید تا تفسیرهای نظری و نتیجه گیری های اریکسون عملیاتی کردن تجربی مارسیا و در نهایت شش نظریه ی جایگزین (منظور برزونسکی ، گروتوانت، واترمن، کورتینس ،آدامز و کوته) که از 1987 به بعد معرفی شده قابل ردیابی است (شوارتز، 2001)
براساس نظریه اریکسون (1968) هنگامی که شکل گیری هویت به خوبی پیش برود صمیمیت شکل می گیرد. در این حالت فرد توانایی ایجاد روابط صمیمی و پایدار را که بر وابستگی آزاد تعهد عمیق اعتماد محبت و حمایت استوار است به دست می آورد. اریکسون تاکید می کند که صمیمیت جنسی، تنها بخشی از مفهومی است که او در نظر دارد. در واقع صمیمت جنسی، اغلب پسایند ظرفیت طرح ریزی یک صمیمیت حقیقی و دو طرفه روانی اجتماعی با فرد دیگر است.
در طول چهار دهه گذشته تحقیقات پیرامون هویت نوجوان براساس پارادیم پایگاه هویت مارسیا مفهوم سازی شد لیکن اخیرا بعضی محققان به فرایندهای شکل گیری هویت توجه کرده اند و بر جهت گیری پردازش شناختی- اجتماعی یا سبک هایی که نوجوانان با پایگاه های هویتی مختلف به کار می گیرند تمرکز می کنند سبک پردازش هویت عبارت است از اینکه افراد چگونه اطلاعات مربوط به خود را پردازش می کنند چگونه درباره اطلاعات مربوط به خود و موضوعات هویتی بحث و گفتگو می کنند و تصمیم می گیرند(برزونسکی، 1989)
رانانسب و فونیکس (1997 نقل در بزونسکی 2005) با رویکردی پسامدرن نسبت به هویت آن را غیرمتمرکز ، پویا، متعدد، وابسته به بافت، نسبی سیال و چندبخشی می دانند. مفهوم هویت های چندگانه با در نظرگرفتن مولفه های یک هویت واحد تفاوت می کند. هویت ساختار مفهومی سطح بالایی است که کوشش می کند مولفه های جدای از هم را به صورتی پرمعنا و قابل درک وحدت بخشد و سازمان بدهد. ساختار هویت خصوصا مفروضه های ضمنی، معیارها و تعهدات ارزشی که «هسته سخت» آن را ایجاد می کنند احساسی از یگانگی و تداوم خود را برای افراد فراهم می آورند. و به عنوان یک «دیدگاه شخصی» در دنیای پسا مدرن عمل می کنند(همان منبع).
برزونسکی (1990) نقش فرض های معرفت شناسی شخص در فرایند شکل گیری هویت را بررسی کرده و نتیجه گرفت که افراد از فرایندهای شناختی – اجتماعی مختلفی برای حل مسائل شخصی تصمیم گیری ها و پردازش اطلاعات مرتبط با خود و در نهایت شکل گیری هویت خود استفاده می کنند. او معتقد است که افراد هویت خود را براساس سه جهت گیری پردازش شناختی مختلف بنیان می نهند که آنها را سبک های پردازش هویت نامید(شامل سبک اطلاعاتی، سبک هنجاری، و سبک سردرگم – اجتنابی)
2-2-2-1- عوامل موثر بر شكلگيري هويت
رشد هويت نوجواني تحت عوامل مختلفي است كه چند مورد مهمتر را ميتوان به شرح زير نام برد:
رشد شناختي
عوامل مربوط به والدين و چگونگي ارتباط آنها با فرزند
عوامل مربوط به مدرسه و تحصيلات تكميلي
عوامل اجتماعي ـ فرهنگي، شايد بتوان گفت بيشتر از ساير موارد در رشد هويت موثر است.
ترتيب تولد و فاصله سني فرزندان در خانواده
رفتار نوجوان و تاثير آن بر واكنش اطرافيان
گفتگو در جريان تعارضات، كه باعث كسب اطلاعات بيشتر نوجوان و رشد تفكر انتزاعي و معرفي خود به عنوان يك فرد متفاوت به بزرگسالان ميشود.
خيالپردازي نوجوان، منبع ديگري براي ايفاي نقشها و رفتارهاي آنان است(كريمي، 1378).
2-2-3- نظريههاي مربوط به هويت
دیدگاه های متعددی در باب هویت تدوین شده است که به مهمترین آنها اشاره می گردد.
2-2-3-1- نظريه اريكسون
در چند دهه ی گذشته حجم وسیعی از تحقیقات روان شناسی اجتماعی و روان شناسی شخصیت به بررسی هویت تمرکز کرده است. اریکسون (1963) نخستین فردی است که هویت را به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی معرفی کرد و مهم ترین نظریه درباره ی هویت را توصیف کرد. (برک، 1381) بعد از ارائه این نظریه بنیادین محققان فراوانی هویت را بررسی کرده اند مطرح شدن نظریه های جدید دستاورد این تلاش گسترده ی علمی بود.
شايد هيچ نظريهپرداز ديگري بيش از اريكسون بر ادارك ما از رشد شخصيت نوجوان اثر نگذاشته باشد. اريكسون در كتاب «هويت، جوان و بحران» كه در سال 1968 منتشر شد، يك چارچوب نظري در زمينه شكلگيري هويت و سنجش آن ارائه ميكند (آدامز، 1999، ص 2). در نظريه اريكسون هويت من احساسي است كه هشيارانه تجربه ميشود. احساسي كه از تبادل فرد با واقعيت اجتماعي خويش ناشي ميشود و در حال تغيير و تبديل در پاسخ به تغييرات، در محيط اجتماعي است(اریکسون، 1963).
در اين دورة نسبتا طولاني است كه نوجوان خود را متعلق به سرزمينهاي بينام و نشان ميداند. گاه حالت كودكان را و گاه حالت بزرگسالان را به خود ميگيرد. در همين زمان است كه او خود و زندگي و وظايف مختلف را تجربه ميكند. در جريان همين تجربههاست كه او خود را با قهرمانان مختلفي مانند ميكند. اين همانندسازيها ديگر جنبه سمبليك ندارد، بلكه عملا نقشهاي مختلف را به تجربه شخصي درميآورد. بيشتر اين نقشها حالت افراطي دارد. در اجراي همين نقشهاي مختلف، نوجوان به تدريج هويت فعلي خود را با گذشتههايش پيوند ميزند(سيف و همکاران، 1375).
در جريان تشكيل هويت به ويژه در آغاز آن، نوجوان به نفي ارزشهاي والدين نيز ميپردازد. اگر والدين صبر و تحمل خود را از كف بدهند و او را زير فشار شديد نظرها و اعتقادات خود بگذارند، ممكن است مشكلات بيشتري بروز كند. اين اختلاف بين نوجوانان و والدين را برخي از نويسندگان به تعارض نسلها نيز تعبير كردهاند اما واقعيت اين است كه چنين دشمني موهومي بين نسلها وجود ندارد و اين تعارضها در صورتي كه واكنش عاقلانه و صبورانه در مقابل آنها نشان داده شود به سود نوجوان و شكلگيري درست هويت است (كروگر، 1378).
به طوري كه فرد ميتواند هم يك ارتباط متقابل با جامعهاش برقرار كند و هم احساس تداوم و وحدت دروني را در خود حفظ كند. منابع هويت در اين ديدگاه ميتواند همانند سازيهاي گذشته، تجارب و صلاحيت هاي شخصي كنوني، انتظارات محيطي و آرزوهاي آينده فرد باشد (مارسيا، 1966، بيشاب و همکاران، 1997).
هويت در نظر اريكسون، مفهومي اساسي در عين حال گسترده است اين گستردگي براي تحقيقات تجربي مشكل آفرين است چرا كه براي انجام تحقيقات تجربي در مورد هويت بايستي بتوان آن را مورد آزمون قرار داد و براي قابل آزمون كردن يك مفهوم بايد آن را تعريف عملياتي كرد در پاسخ به اين ضرورت مارسيا مبحثي تحت عنوان پايگاه هويت ايجاد كرد كه رويكردي به نظر اريكسون براي عملياتي كردن مفهوم هويت و آزمون كردن آن است. (مارسيا، 1987).
نظريات مربوط به هويت به طور عام ريشه در حوزه روانتحليلگري و ريشه در محدودهاي از روانتحليلگري نوين كه به نام روانشناسي من معروف شده است، دارند. به طور دقيقتر نظريهپردازان هويت را ميتوان مربوط به گروهي گسترده از نظريهپردازان روانشناسي من دانست كه وجه اشتراكشان تاكيد بر چگونگي تاثير جنبههايي از محيط اجتماعي و فرهنگي بر من و بر رشد و عملكرد آن است. چهرة برجستة اين گروه اريكسون است. در اين مقاله خلاصهاي از نظريه اريكسون كه با رشد هويت مرتبط است ارائه خواهد شد(كريمي، 1378).
اریکسون (1968؛ نقل از مونتوگومری، 2005) یک چارچوب اولیه و موثر برای بررسی این دو حیطه روانی – اجتماعی فراهم می کند وی احساس داشتن هویت را این گونه مفهوم سازی کرده است: سازماندهی پویا و خودساخته از سائقها، توانایی ها ، باورها و تاریخ شخصی به صورت یک "خود" منسجم و مستقل که هدایت کننده مسیر در حال رشد زندگی فرد است. اریکسون صمیمیت را نیز این گونه مفهوم سازی می کند: تمایل برای شرکت در یک رابطه حمایت کننده و مهرآمیز، بدون از دست دادن "خود" در آن رابطه بنابراین رشد و گسترش خود به صورت یکی از ابعاد اصلی رشد صمیمیت بین فردی سالم محسوب می شود. اریکسون در ارائه ی فرضیه ی خود درباره صمیمیت و هویت به عنوان فرایندهای مستقل اما مرتبط به هم که تحت تاثیر تجربیات جنسی قرار می گیرند. چارچوبی ن ظری را فراهم می کند که نتیجه آن تحقیقات رشدی متفاوت است (آدامز و آرچر، 1994، مارسیا، واترمن، ماتسون، آرچر و اورلوفسکی، 1993، راسکین و واترمن، 1994, نقل از مونتگومری، 2005؛ کروگر، 1997)
به عقیده ی اریکسون نوجوانی دوران هویت یابی است و هویت عبارت است از "یک احساس نسبتا پایدار از یگانگی خود". اریکسون مراحل زندگی هر فرد را از ابتدای تولد تا پایان عمر به هشت مرحله روانی- اجتماعی تقسیم می کند که مرحله پنجم شامل دوران نوجوانی یعنی 19-12 سالگی است که هویت فرد شکل می گیرد و اریکسون آن را "وحدت هویت" در برابر "بحران هویت" نامگذاری کرده است(همان منبع).
طبق نظریه اریکسون(1968) هویت نشانه سلامت روانی است و هویت در مقابل سردرگمی هویت نشانه یک شخصیت سالم در فرد است.
براساس نظریه اریکسون (1968) هویت احساسی عینی از تمامیت درونی را فراهم می آورد و به عنوان بافت تفسیرگری عمل می کند که در آن به پرسش هایی درباره "مقصود" و "معنی " زندگی پاسخ داده می شود. در صورتی که نوجوان با اطمینان ازخود درک کند که از دیگران متمایز و جداست درحد معقولی دارای ثبات رای و یکپارچگی است. در طول زمان تداوم دارد و خود راشبیه به آن تصوری بداند که دیگران از او دارند به احساس هویت کاملی از خود دست می یابد.
2-2-3-2- دیدگاه مارسیا
مارسیا (1966) چهار الگوی وضعیتی را با استفاده از متغیرهای زیر بنایی خود اکتشافی مطرح می کند و با در نظر گرفتن حضور یا عدم حضور این دو بعد وضعیت های هویت را از یکدیگر متمایز می نماید. این چهار وضعیت عبارتند از: وضعیت هویت اکتساب شده. وضعیت هویت دیررس، وضعیت هویت زودرس و وضعیت هویت سردرگم(نقل از برزونسکی و کوک، 2005؛ رایس، 2001) الگوی وضعیت های هویت مارسیا از طرف روانشناسان مورد نقد و بررسی قرار گرفت زیرا او هویت را در شرایط پایدار ماندن نتایج جستجو و ویژگی های ثابت و ایستا توصیف می کند و الگوی وضعیتی او مبتنی بر نتایج ثابت شکل گیری هویت است(کاته و لوین، 1988؛ ون هوف، 1999، به نقل از دوریس، 2004 و سوانز و دوریس 2003). این در حالی است که مطالعات اخیر نشانگر عدم پایداری کامل هویت است و موارد بسیاری دیده شده که افراد حتی سالها پس از شکل گیری هویت و تحت تاثیر فشارهای روانی (مانند بحران های شغلی، تحصیلی و خانوادگی مانند ازدواج یا تولد فرزند و ...) مجددا دچار بحران هویت می گردند(برک، 2007)
مارسیا (1966) بیان کرد که بین هویت و سلامت روانی ارتباط وجود دارد. عده ای هویت را دارای سه کارکرد اساسی می دانند:افزایش توان گزینشی ایجاد امکان ارتباط با دیگران نیرو بخشی و انعطاف پذیری انسان.
پژوهش مارسیا(1966) نشان داد که 24% (21 نفر از 86 نفر) از آزمودنی ها در وضعیت هویت نامتمایز و 21% از آنها در وضعیت اکتساب بودند. پژوهش دیگر مارسیا (1967) حاکی از آن بود که 19% (14 نفر از 72 نفر) در وضعیت هویت نامتمایز و 21% در وضعیت اکتساب ودند. یافته های اسلوگوسکی ، مارسیا و کوپمن (1984 به نقل از شهر آرا 1384) نشان می دهد که 35% (35 نفر از 99 نفر) از آزمودنی ها در مرحله ی نامتمایز و 19% در مرحله ی اکتساب بوده و در این راستا مطالعه ی برزونسکی (به نقل از برزونسکی و کوک 2005) نشان می دهد که 22% (26 نفر از 118 نفر) ا ز افراد در وضعیت نامتمایز و 26% در وضعیت اکتساب و همچنین برزونسکی و همکاران (1999)نشان دادند که 22% (37 نفر از 172 نفر) در وضعیت نامتمایز و 32%در وضعیت اکتساب قرار دارند. آدامز( به نقل از برزونسکی 2004) در یک بررسی طولی نشان داد که در سال اول دانشگاه 37% در سال دوم 40%و در سال سوم 31% از آزمودنی های وی در وضعیت نامتمایز بودند(برای افراد در وضعیت اکتساب این اعداد به ترتیب 16% ، 17% و 16% بود) یافته های این بررسی گویای آن است که با افزایش سن تفاوت زیادی در درصد فراوانی قرار گرفتن نوجوانان در وضعیت های هویتی مختلف دیده نشده است.
با توجه به اين دو روند اساسي مارسيا چهار پايگاه اساسي هويت را معرفي كرد: دستيابي، تعليق، ممانعت و پراكندگي. پايگاه دستيابي به هويت، پايگاه فردي است كه بحران هويتي را پشت سر گذارده و به هويت مشخص متعهد شده است. تعليق، پايگاه فردي است كه در حال گذراندن بحران هويت است و تعهد مشخصي ندارد. ممانعت، پايگاه فردي است كه بدون گذراندن بحران هويت تعهدهايي را بر مبناي تقليد و همانندسازي ايجاد كرده است پراكندگي، پايگاه فردي است كه نه داراي تعهد مشخص و نه در حال تجربه بحران هويت ميباشد و اگر هم در گذشته بحران هويتي را تجربه كرده است در پي آن به تعهد نرسيده است (مارسيا 1987، ص161).
2-2-3-3- دیدگاه بروزنسکی
در طول چهار دهه گذشته تحقیقات پیرامون هویت نوجوان، براساس پارادیم پایگاه هویت مارسیا مفهوم سازی شد لیکن اخیرا بعضی محققان به فرایندهای شکل گیری هویت توجه کرده اند و بر جهت گیری پردازش شناختی- اجتماعی یا سبک هایی که نوجوانان با پایگاه های هویتی مختلف به کار می گیرند تمرکز می کنند. سبک پردازش هویت عبارت است از اینکه افراد چگونه اطلاعات مربوط به خود را پردازش می کنند چگونه درباره اطلاعات مربوط به خود و موضوعات هویتی بحث و گفتگو می کنند و تصمیم می گیرند (برزونسکی، 1989)
در نظر بروزنسکی (988) ارتباط بسیار نزدیکی بین وضعیت هویتی هر فرد و اینکه شخص درباره ی رفتار چگونه فکر می کند وجود دارد. یافته های مطالعات جدیدتر به موازات یافته های برزونسکی بوده و آنها را تایید می کند به این ترتیب که دست یابی به وضعیت هویتی، همبستگی مثبت با جهت گیری اطلاعاتی و تعهد دارد (استریمیتر، 1993)
برزونسکی (2003) با انجام مطالعه ای در این زمینه به این نتیجه دست یافت که وضعیت هویت اکتساب شده و دیررسی هویت از سبک اطلاعاتی وضعیت هویت زود هنگام از سبک هنجاری و وضعیت سردرگم از سبک سردرگم/ اجتنابی استفاده می کنند. (برزونسکی، 2003 و 2005) از نظر برزونسکی و کوک (2005) هویت یک تصور و بازنمایی ذهنی از خود است و افراد برحسب استفاده از فرایندهای شناختی و اجتماعی و نظریه های خودساخته برای حل مسایل شخصی و تصمیم گیری ها در استفاده از سبک ها با یکدیگر تفاوت دارند. این سبک ها راه های پردازش اطلاعات و مقابله با مشکلات ناشی از بحران هویت است (دوریس و سوانسون و بیزر، 2004، برمن و شوارتز، 2001).
2-2-3-3-1- سبک هویت هنجاری
در سبک هویت هنجاری فرد ارزش های مراجع قدرت و والدین را می پذیرد. افراد دارای این سبک، انعطاف ناپذیرند و هدفهای کاری و آموزشی مشخصی دارند که از بیرون کنترل می شود.
برزونسکی و کوک(2000) در بررسی وضعیت هویت و سبک هویت دانشجویان دریافتند که افراد دارای سبک هویت سردرگم/ اجتنابی با مشکلات بیشتری روبه رو هستند. نوجوانان با سبک هنجاری اغلب خود کنترل، با وجدان و هدف مدار هستند(برزونسکی، 2002).
نورمی، برزونسکی، تامی و کینی(1997) دریافتند که سبک هویت هنجاری با بالاتر بودن اعتماد به نفس و پایین بودن واکنش های افسردگی و روان رنجوری در ارتباط است. بوید و هانت (2003) دریافتند که سبک هویت هنجاری رابطه ی مثبتی با موفقیت دارد.
به عقیده برزونسکی (2003) سبک هویت هنجاری را جوانانی به کار می گیرند که استانداردهای مراجع قدرت و دیگر افراد مهم را درونی می کنند.
افراد هنجاری نسبت به اطلاعات تهدید کننده باورها و ارزش های خود بسته هستند به طور انعطاف ناپذیر تعهدات هویت سازمان یافته ای را پذیرفته اند و تلاش می کنند به صورت دفاعی آن را نگهداشته ادامه دهند. و به طور پایدار متعهد هستند (برزونسکی و کوک، 2000، برزونسکی 2003)
2-2-3-3-2- سبک هویت سردرگم / اجتنابی
در سبک هویت سردرگم/ اجتنابی فرد همواره به درخواست های موقعیتی واکنش نشان می دهد این گروه با تعلل و درنگ زیاد در تصمیم گیری برای مسایل شخصی و هویتی مشخص می شوند. تحقیقات نشان می دهد که سبک سردرگم/ اجتنابی با تکانشی بودن خودآگاهی حداقل ، خودکنترلی محدود و تعهد ضعیف در روابط همراه است(برزونسکی، 2002).
نورمی، برزونسکی، تامی و کینی(1997) دریافتند که سبک هویت سردرگم/ اجتنابی با مشکلاتی در زمینه ی مصرف الکل و مواد مخدر و پایین بودن اعتماد به نفس و بالا بودن واکنش های افسردگی رابطه دارد.
برزونسکی و کوک(2000) نشان دادند که دانشجویان با سبک هویت سردرگم/ اجتنابی با مشکلات بیشتری مواجه اند و بوید و هانت(2003) دریافتند که سبک هویت سردرگم/ اجتنابی رابطه ای منفی با عملکرد تحصیلی دارد.
2-2-3-3-3- سبک هویت اطلاعاتی
در سبک اطلاعاتی فرد جستجوگر اطلاعات بوده در مورد مفاهیم خود شکاک و نسبت به آگاهی های مربوط به خود گشاده اند و به پردازش و ارزیابی اطلاعات قبل از تصمیم گیری می پردازند. (برزونسکی و کوک، 2005)
برزونسکی و کوک(2000) در بررسی وضعیت هویت و سبک هویت دانشجویان دریافتند که تفاوت در وضعیت هویت علتی برای تغییر معنادار در پیشرفت و خودمختاری تحصیلی درگیری آموزشی و رشد روابط بین فردی است. دانشجویان با سبک هویت اطلاعاتی برای انطباق موثر با محیط آمادگی بهتری دارند(برزونسکی، 2002)
نورمی، برزونسکی، تامی و کینی(1997) دریافتند که سبک هویت اطلاعاتی با بالاتر بودن اعتماد به نفس و پایین بودن واکنش های افسردگی و روان رنجوری در ارتباط است.
برزونسکی و کوک(2000) نشان دادند که دانشجویان با سبک اطلاعاتی آمادگی بهتری برای انطباق با محیط دانشگاه دارند. بوید و هانت (2003) دریافت که سبک هویت اطلاعاتی رابطه ی مثبتی با موفقیت دارد.
به عقیده برزونسکی (2003) سبک اطلاعاتی معرف جوانانی است که به طور فعال از طریق جستجو و ارزیابی اطلاعات مربوط به خود احساس هویت را ایجاد می کنند جوانان اطلاعات محور به طور فعال درباره خودپنداره های خودنگرشی انتقادی دراند و وثتی با اطلاعات متفاوت مواجه می شوند به آزمون تجدید نظر و انطباق ساختار هویت خود و شرایط جدید تمایل دارند (برزونسکی 2003) جهت گیری هویت اطلاعاتی با خوداکتشافی فعال تصمیم گیری آگاهانه ، خودمختاری و استقلال در قضاوت سطوح بالا ی پیچیدگی شناختی نیاز بالا برای شناخت و قوت هویت شخصی همراه است (دورییز و همکاران، 2008).
2-2-4- ارتباط سبک های هویت و تعهد هویت
برزونسکی(2000) با بررسی زیربناهای شناختی- اجتماعی وضعیت سبک های هویت، سه سبک اطلاعاتی، هنجاری، و سردرگم/ اجتنابی را فرض نمود این سبک ها در واقع شیوه های شناختی- اجتماعی برای پردازش اطلاعات مرتبط با خود هستند.
رانانسی و فونیکس (1997 نقل در برزونسکی، 2005) با رویکردی پسامدرن نسبت به هویت آن را غیرمتمرکز، پویا، متعدد ،وابسته به بافت نسبی، سیال و چند بخشی می انند. مفهوم هویت های چندگانه با درنظر گرفتن مولفه های یک هویت واحد تفاوت می کند. هویت ساختار مفهومی سطح بالایی است که کوشش می کند مولفه های جدای از هم را به صورتی پرمعنا و قابل درک، وحدت بخشد و سازمان بدهد. ساختار هویت خصوصا مفروضه های ضمنی معیارها و تعهدات ارزشی که "هسته سخت" آن را ایجاد می کنند احساسی از یگانگی و تداوم خود را برای افراد فراهم می آورند و به عنوان یک "دیدگه شخصی" در دنیای پسامدرن عمل می کنند. برزونسکی (1989) سه سبک پردازش هویت را مطرح می کند:
سبک هویت اطلاعاتی: تمایل به بررسی راه حل های چندگانه برای مساله به منظور جست و جوی چند جایگزین قبل از متعهد شدن به یکی از آنهاست (بزونسکی، 1993) افراد دارای سبک اطلاعاتی فعالانه به دنبال جمع آوری ، پردازش و ارزیابی هویت هستند لذا آنها اطلاعات محیطی را می پذیرند و در صورت مواجه شدن با اطلاعات ناهماهنگ با هویت خود سعی می کند درباره ی ویژگی های هویت خود تجدید نظر کنند(برزونسکی، 1990)
سبک هویت هنجاری : تمایل به هم نوا شدن با انتظارات خانواده و اجتماع و درجه بالایی از تعهد به افراد مهم و استفاده از نظر آنهاست(برزونسکی، 1992). افراد دارای سبک هنجاری در فرایند رشد و بهبود هویت خود انعطاف نشان نمی دهند و به حفظ هویت خود تمایل دراند. آنها معمولا اطلاعات مغایر با جنبه های اساسی هویت خود مانند باورها ، ارزشها و اهداف خود را نمی پذیرند (برزونسکی ، 1994).
سبک هویت مغشوش / اجتنابی: تمایل به تعلل و به تاخیر انداختن تصمیم گیری های شخصی و اجتناب از پرداختن به موضوعات هویت است( برزونسکی، 1990). سبک سردرگم اجتنابی توصیف کننده افرادی است که معمولا در تصمیم گیری های خود تعلل نشان می دهند و سعی می کنند که تا حد امکان آنها را به تاخیر بیندازند آنها برای مواجه شدن با مشکلات شخصی و مسائل مرتبط به هویت خود و حل آن تمایلی ندارند (برزونسکی، 1994)
سبک های هویت براساس میزان تعهد و کاوشگری افراد قابل تمایز هستند تعهد یک چارچوب ارجاعی از ارزشها و باورهاست که ممکن است خودساخته یا تجویز شده از جانب دیگران باشد (برزونسکی، 2003) تعهد درجاتی از سرمایه گذاری شخصی است که یک فرد نسبت به شغل یا اعتقادات خود ابراز می کند(مارسیا، 1966)
افرادی که بر سبک هویت اطلاعاتی و سبک هویت هنجاری تکیه می کنند تعهدات هویت قوی تر و روشن تری نسبت به افراد مغشوش/ اجتنابی کسب کرده اند کمبود تعهدات استوار در افراد مغشوش / اجتنابی آنان را در موقعیت آسیب پذیری قرار می دهد.
افراد با سبک هویت مغشوش/ اجتنابی، با مشکلاتی برای تشکیل روابط دوستی و حفظ شبکه ای از حمایت های اجتماعی روبه رو هستند. آنها روابط ضعیفی را با همسالان برقرار می کنند. و روابط اجتماعی سطح پایینی از نظر صمیمیت ، گشودگی شکیبایی و اعتماد دارند (برزونسکی، 2005) افراد مغشوش/ اجتنابی، هنگام ورود به دانشگاه به دلیل ضعف در برقراریو نگهداری شبکه های حمایت اجتماعی و فقدان صمیمت، انعطاف پذیری و اعتماد به دیگران مشکلات اجتماعی و تحصیلی زیادی را تجربه می کنند (برزونسکی، 1998، 1992؛ برزونسکی و فراری 1996)
گرچه استفاده از سبک های پردازش اطلاعاتی و هنجاری هر دو با تعهد هویت همبستگی مثبت دارد. اما شکل گیری و ماندگاری این تعهدات مبتنی بر فرایندهای متفاوتی است. برای مثال ابلسون (1987 به نقل از برزونسکی 2004) بین مولفه های عاطفی و شناختی تعهدات شخصی تمایز قائل می شود. تعهدات شناختی مبتنی بر اطلاعات عاطفی و شناختی تعهدات شخصی تمایز قائل می شود تعهدات شناختی مبتنی بر اطلاعات هستند و گستره ای از دیدگاه ها و اعتقادات محکم را که در شبکه منسجمی از عقاید و شواهد منطقی بسط داده شده منعکس می کنند در مقابل تعهدات عاطفی یک حس غیرعقلانی ولی غیرمتزلزل اطمینان درونی را منعکس می سازند. تعهدات هنجاری نسبت به تعهدات اطلاعاتی بیشتر مبتنی بر بنیان های عاطفی هستند(برزونسکی، 2004).
نوجوانان با سبک هویت اطلاعاتی در برقراری روابط بین فردی سنجیده بهتر عمل میکنند آنها شکیبایی بیشتری را نسبت به دیگران که عقایدی متفاوت با آنها دارند نشان می دهند و نیاز کمتری به تایید دیگران برای کسب اطمینان نسبت به خود دارند (برزونسکی، 1998؛ برزونسکی و کوک، 2000) افراد با سبک هویت هنجاری نمرات کمتری را در تکلیف روابط بین فردی سنجیده به دست می آورند در نظراول ممکن است این نکته با تمایل این افراد به تمرکز روی انتظارات اجتماعی و توصیه های دیگران (برزونسکی، 1994) همخوان باشد. اگرچه این گروه با افراد سبک اطلاعاتی در روابط با همسالان قابل مقایسه هستند اما نمرات آنها در شکیبایی و خودمختاری عاطفی به صورت معناداری پایین تر است. این گروه به دلیل کاستی در خودمختاری عاطفی ارزشها و اهداف دیگران را به منظور اجتناب از احساس گناه و کسب رضایت افراد مهم درونی می کنند در حالی که ارزشها و هدف هایی که با سبک هویت اطلاعاتی درونی می شوند با رفتارهای خودتعیینی و پذیرش مسئولیت شخصی هم بستگی دارد.(دسی و رایان، 1991، به نقل از برزونسکی 2005)
اگرچه تعهد در مدل مارسیا (1996؛ نقل از برزونسکی 2003) توجه فردی کمی را به خود جلب کرده است پژوهش های اجتماعی- شناختی زیادی (بریکمن، 1987؛ کمپل، 1990؛ پلهام وسوان 1989؛ نقل از برزونسکی 2003؛ میوس، ایدما، هلسن و ولبرگ 1999) نشان می دهد که تعهدات فردی ثابت یا قاطعیت خود در ارتقا کارکرد فردی و بهزیستی روان شناختی نقش مهمی ایفا می کند در این قسمت به برخی از تفاوت های موجود در قدرت و وضوح معیارهای مربوط به خود اهداف، قراردادها و باورها که افراد در مقایسه با یکدیگر نشان می دهند اشاره می گردد.
همانطور که بریکمن (1987؛ نقل از برزونسکی، 2003) خاطر نشان ساخته است "تعهد رفتار فرد را در موقعیت های ی که وسوسه می شود به شکل دیگری رفتار کند. ثبات می بخشد"
تعهدات برای افراد احساس هدفمندی و جهت گیری به همراه داشته و به مثابه یک چارچوب مرجع عمل می کنند که در محدوده ی آنها رفتار و بازخورد کنترل، ارزیابی و تنظیم می گردد. (بریکمن، 1987، نقل از برزونسکی، 2003؛ نورمی 1991) مطالعات نشان داده اند که قدرت تعهد با تصمیم گیری سنجیده و حساب شده و مقابله مساله مدار رابطه ی مثبت و با اهمال کاری، دلیل تراشی، جهت گیری مبتنی بر دیگری تمایل به تجربه وحشت قبل از تصمیم گیری و کمرویی کلی رابطه ی منفی دارد(برزونسکی، 1990، 1992؛ برزونسکی و فراری، 1996) همچنین مطالعات نشان داده اند که تعهد هویت با سبک های پردازش هویت رابطه دارد. افراد با جهت گیری های پردازش اطلاعاتی و هنجاری در مقایسه با افراد سردرگم/ اجتنابی تعهدات و قراردادهای فردی قوی تری نشان می دهند(برزونسکی، 1990)
افراد دارای هویت موفق و زودرس هر دو تعهد بالایی نشان می دهند اما تعهد در افراد دارای هویت موفق بر پایه جستجوی انتخاب های هویتی است. در حالی که تعهد در افراد زودرس بر پایه جستجوی انتخاب های هویتی نمی باشد. افراد دیررس و مغشوش هیچ کدام از خود تعهد نشان نمی دهند. در افراد دیررس عدم تعهد به وسیله تداوم در فرآیند جستجوگری و در افراد مغشوش به وسیله عدم تلاش در جهت اکتشاف انتخاب های هویتی تبیین می شود.
با توجه به نظریه اریکسون انتظار می رود که هویت موفق و زودرس از حیث رشدی در مقایسه با هویت دیررس و مغشوش مطلوب تر باشد چرا که در بردارنده احساس تعهد است این فقط بخشی از واقعیت است: در حالی که در ادبیات وضعیت هویت هویت موفق در مقایسه با هویت مغشوش یک وضعیت بالیده است (میوس و همکاران، 1999). وضعیت دیررس در مقایسه با وضعیت زودرس، از بالیدگی بیشتری برخوردار است لذا به نظر می رسد که در پارادیم وضعیت هویت این علاقه یا گرایش نتیجه حفظ تعهدات نسبت به اکتشاف انتخاب های هویتی است.
اریکسون به طور موکد پیامد شکل گیری هویت مطلوب را از نظر رشدی با قضاوت فردی مناسب احساس یکپارچگی درونی و ظرفیت خوب عمل کردن (آنچه که می تواند به عنوان ویژگی های افراد سالم از نظر روان شناختی محسوب شود) مربوط دانست. به عبارت دیگر نظریه سبک های هویت به جای تمرکز بر پیامد شکل گیری سبک ها، بر فرایند شکل گیری هویت تاکید می کند. شکاف مزبور به کمک مطالعاتی که در صدد بررسی رابطه ی بین سبک های هویت متفاوت و شاخص های بهزیستی (از جمله روابط مثبت با دیگران) هستند پرشده است.
پژوهش های اجتماعی- شناختی زیادی (برزونسکی، 2003) نشان داده که بین پایگاه های هویتی و تعهد با بهزیستی روان شناختی رابطه وجود دارد. تعهد در نظر اریکسون رفتار فرد را در موقعیت هایی که وسوسه می شود به شکل دیگری رفتار کند ثبات می بخشد. تعهد هویت یک چارچوب ارجاعی از ارزش ها و باورهاست که ممکن است خودساخته یا تجویز شده از جانب دیگران باشد (همان منبع )
2-2-5- چهار پايگاه اساسي هويت
دستيابي: دستيابي به هويت از نظر رشدي پيشرفتهترين پايگاه است. فردي كه در اين حلقه قرار ميگيرد دورهاي از جستجوي جايگزينهاي هويت را پشت سر گذاشته و تعهدهاي به خوبي تعريف شدهاي را ايجاد كرده است. او به طور جدي انتخابهاي شغلي متعددي را در نظر گرفته و با توجه به شرايط خودش تصميمگيري كرده است؛ اگرچه انتخاب نهايي او ميتواند شكل تبديليافتهاي از خواستههاي والدين او باشد.
در زمينه ايدئولوژي، عقايد گذشتهاش را مجددا ارزشيابي ميكند و به راهحل ميرسد كه او را آماده عمل ميكند. به طور كلي اگر در معرض تغييرات ناگهاني محيط قرار گيرد، خود را نميبازد. قدرت انعطاف، توصيفكنندة روش اين افراد با جهان است. آنان متفكر و دروننگر هستند و تحت تاثير استرس، از نظر شناختي عملكرد بسيار خوبي دارند. آنان حس شوخطبعي دارند و پذيراي تجارب جديد هستند(كارور، شيير، مايكل، ترجمه رضواني، 1375).
مارسيا هويت دستيابي را تقريبا شامل رويارويي با بحرانهاي شخصي و تصميمگيري متفكرانه ميداند. فرد نسبت به انتخابهاي گوناگون و دشواري كه زندگي برايش فراهم نموده، آگاه ميگردد و اين تقريبا رسيدن به ميان واگرايي است كه پياژه مطرح مينمايد. اريكسون (1995) در مورد اين پايگاه هويت واضحترين تعريف را مينمايد: «هنگامي كه فرد بتواند بين تصوري كه از يگانگي و ثبات دروني خود دارد و آن تصوري كه ديگران از يگانگي و ثبات وي دارند هماهنگي ايجاد كند، اعتمادبهنفس حاصل ميگردد».(همان منبع)
تعليق: اين پايگاه پيشدرآمدي به دستيابي هويت است. فردي كه در پايگاه هويت تعليق قرار دارد در حال گذراندن دورهاي از جستجو (بحران) است. تعهدهايي به شكل نسبتا مهم دارد. اين نوع هويت نتيجه تصميمگيري سنجيده يا تعليق ميباشد كه فرد به خود فرصتي ميدهد تا از فشار ناشي از مدرسه، دانشگاه يا اولين شغل تا حدي خلاص يابد و طي آن خود را در تجارب بيازمايد تا به شناخت عميقي در مورد خود برسد. اين فرد كوشش فعالي براي ايجاد تعهد دارد و سعي دارد كه بين منابع گوناگون هويت هماهنگي و همخواني ايجاد كند. اين نوجوانان ظاهري، گاه گيج و سردرگم دارند كه حاكي از دلمشغولي حياتي و منازعه درونياش با پرسشهايي است كه در بعضي مواقع به نظر ميرسد برايش غير قابل حل است. مارسيا تصوير منش آنها را به دو صورت نشان ميدهد: بعضي از آنان ممكن است در منازعه هويتشان برانگيخته و مضطرب باشند و سايرين بسيار متفكرند. آنان تقاضاي همنوايي را به آساني اجابت نميكنند و احساس پايداري از عزتنفس دارند(شولتز و شولتز، ترجمه سيدمحمدي،1375).
ممانعت: اين افراد در عقايد خود راسخ هستند و از هر نوع جستجوي جدي اجتناب ميكنند. پيامد آن شكلگيري ساختارهاي هويت سختي است كه در مواجه شدن با موقعيتهاي جديد زندگي نفوذناپذير است. اطمينان و امنيت، پاداش اين افراد است. براي اينكه انتظار پيروي از نقشهاي از پيش تعيين شده را برآورده ساختهاند. اين افراد به ندرت به درمان رجوع ميكنند، مگر هنگامي كه رويدادهاي خارجي آنها را مجبور به ارزيابي مجدد عقايد و اهداف بررسي نشده گذشتهشان كند يا هنگامي كه اين عقايد تهديد ميشوند. اين افراد در برابر شرايط محيطي متقاضي سازگاري جديد، بسيار آسيبپذيرند و نيز تصميماتي كه بسياري از نوجوانان اين پايگاه از آن اجتناب ميكنند (به دليل ترس از دست دادن تاييد)، ممكن است باعث كاهش عملكردهاي دوران بزرگسالي و محدود كردن امكان رشد شود. محيط تربيتي كه از جستجوي دوباره جايگزينهاي شغل و ايدئولوژيك حمايت ميكند و به تعهدهاي نابالغ پاداش نميدهد، ميتواند در خدمت رشد افراد اين پايگاه قرار گيرد (كروگر، 1996، ص 45).
پراكندگي: پراكندگي هويت از نظر رشدي پايگاه، داراي كمترين پيشرفت است و پايگاه فردي است كه به هيچ وجه جهت معيني در زندگي خود متعهد نشده باشد. اگر در گذشته دورهاي از بحران را تجربه كرده باشد، بدون آن كه در پي آن تعهدي را ايجاد كرده باشد، او در مورد هيچ چيز تصميم نگرفته است. او به موضوعات ايدئولوژيك بيعلاقه است يا يك رويكرد درهموبرهم دارد كه در آن يك نظريه همانقدر خوب استكه نظريات ديگر و او جرات آن را ندارد كه از ميان اين دو نماهاي متعدد يكي را برگزيند (مارسيا، 1976، 1994؛ به نقل از كروگر، 1378).
2-4- پیشینه تحقیق
با مروری بر تحقیقات انجام شده پیرامون تعهد هویت و احساس تنهای، نتیجه مطالعات نشان می دهد که در این زمینه تحقیق مشابه ای صورت نگرفته است. با این حال، مشاهدات نشان می دهد که اکثر پژوهش های موجود در این زمینه ارتباط بین سبک های هویت و احساس تنهایی اشاره دارد. در زیر به برخی از پژوهش های انجام شده پیرامون هویت و احساس تنهایی پرداخته می شود:
الف- تعهد هویت و احساس تنهایی و عوامل روان شناختی مرتبط
ناصحی(1390)، رابطه ي بين ادراک از سبک فرزند پروري و هويت با احساس تنهايي در ميان دانشجويان دانشگاه الزهرا، را مورد مطالعه قرار داده است. هدف پژوهش تعيين ميزان رابطه ادراک از سبک فرزندپروري و سبک هويت با احساس تنهايي است. نمونه مورد مطالعه 300 نفر از دانشجويان دانشگاه الزهرا بودند ، که با استفاده از نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند . نتايج پژوهش نشان دادند که ادراک از سبک فرزندپروري مادر و سبک هويت اطلاعاتي با احساس تنهايي کلي ، تنهايي اجتماعي و تنهايي خانوادگي رابطه معناداري دارند. و سبک هويت مغشوش– اجتنابي با احساس تنهايي اجتماعي و تنهايي خانوادگي رابطه معناداري دارد.
حجازی و همکاران(1389) نشان دادند که سبک هویت اطلاعاتی، تاثیر مثبتی و مستقیمی براحساس تنهایی دارد، در حالی که سبک هویت هنجاری تاثیرمنفی براحساس تنهایی دارد.
برونسکی و کوک (2005) در بررسی وضعیت هویت و تعهد هویت دانش آموزان دریافتند که تفاوت در وضعیت هویت، علتی برای تغییر معنا دار در احساس تنهایی، و رشد روابط بین فردی است. دانش آموزان با سبک هویت اطلاعاتی،برای انطباق موثربامحیط وکاهش احساس تنهایی آمادگی بهتری دارندوافراد دارای سبک هویت سردرگم /اجتنابی بامشکلات بیشتری روبه روهستند. نوجوانان با سبک هنجاری اغلب خودکنترل،باوجدان وهدف مداروکمتردچاری احساس تنهایی هستند.
برزونسکی(2004) گزارش کرده است افرادی با سبک هویت اطلاعاتی احساس تنهایی کمتری نسبت به افراد سردرگم واجتنابی گزارش دارند.
بوید وهانت (2003) دریافتندکه سبک هویت سردرگم- اجتنابی رابطه منفی با احساس تنهایی دارد درحالیکه سبک هویت اطلاعاتی وهنجاری،رابطه ی مثبتی با احساس تنهایی دارد.
برزونسکی تامی وکینی (1997) دریافتندکه سبک هویت هنجاری واطلاعاتی بااحساس تنهایی کمتری نسبت به سبک هویت سردرگم واجتنابی بامشکلاتی ازقبیل احساس تنهایی وافسردگی رابطه دارد.
یکی از سازه های پیچیده روان شناختی که از زمان آغاز فلسفه مورد بحث بوده، احساس تنهایی است. در آن زمان احساس تنهایی یک مفهوم مثبت به معنای کناره گیری داوطلبانه فرد از درگیری های روزمره زندگی برای رسیدن به اهداف بالاتر (مانند تعمق، مراقبه و ارتباط با خداوند) تلقی می شد. اما امروزه در کتاب های روانشناختی به احساس تنهایی مثبت پرداخته نمی شود. بلکه حالتی در نظر می گیرند که در آن فرد فقدان روابط با دیگران را ادراک یا تجربه می کند و شامل عناصر اصلی و مهمی مانند احساس نامطلوب فقدان یا از دست دادن همدم، جنبه های ناخوشایند و منفی روابط از دست رفته و از دست دادن سطح کیفی روابط با دیگری است ( دی یانگ و گیرولد، 1998). تاریخچه مطالعات احساس تنهایی، بیانگر آن است که این سازه در گذشته با مشکلات دیگری مانند افسردگی، کم رویی، خشم، رفتار خود انزوا طلبانه و مانند اینها مفهوم سازی شده است. اما در تعاریف مفهوم سازی هایی که به تازگی انجام شده اند(هاوکلی و همکاران، 2003) احساس تنهایی یک سازه ی روان شناختی مستقل از دیگر مشکلات در نظر گرفته می شود که خطرات منحصر به فرد خود را دارد.
از سال 1970 تا کنون پژوهش های انجام شده در قلمرو مفهوم پردازی، تعریف و عوامل تشکیل دهنده ی احساس تنهایی پیشرفت های زیادی داشته اند، داده های تجربی با ارزشی به دست آورده اند، مفهوم سازی های پیچیده و متعددی از آن را ارائه کرده اندو شیوع آن را در جمعیت عمومی و دانشجویی گزارش کرده اند( حجت و کراندال، 1989؛ پپلو و پرلمن، 1989) احساس تنهایی را یک حالت روانشناختی ناشی از نارسایی های کمی و کیفی در روابط اجتماعی می دانند. این احساس در موقعیت هایی که روابط هیجان انگیز کمتر از میزان دلخواه فرد است یا صمیمیت مورد نیاز او کمتر از میزان دلخواه فرد است یا صمیمیت مورد نیاز او تحقق نمی یابد، بروز می کند و ممکن است در هر سنی رخ دهد و تجربه شود. بر اساس نظریه هایی مانند ویس (1973) و فروم-ریچمن(1959) این گونه استدلال یک تجربه منفی شدید است که فرد از به یاد آوری آن فعالانه اجتناب می کند. اگر هم مجبور به یادآوری شود، با نارضایتی زیادی این عمل را انجام می دهد و درماندگی ناشی از احساس تنهایی را کم اهمیت جلوه می دهد. وود (1986) این گونه استدلال می کند که احساس تنهایی یک هیجان بنیادی و یکی از قوی ترین تجربه های انسانی است. وی بر این باور است که احساس های تداعی شده با احساس تنهایی، عدم وجود روابط اجتماعی مناسب را به فرد گوشزد می سازند.
احساس تنهایی با بسیای از متغیرهای شناختی، عاطفی، هیجانی و اجتماعی در ارتباط قرار میگیرد. یکی از این مولفه های اجتماعی خوداثربخشی اجتماعی است خوداثربخشی اجتماعی به معنای ادراک فرد از توانمندی خود در دست یابی به معیارها و ارتباطهای اجتماعی است (کوپمن،2009).
تحقیقات حاکی از آن است که افرادی که احساس تنهایی می کند معمولا از مهارت های اجتماعی ضعیف تری برخور دارند و احساس می کنند که دیگران آنها را در برخی زمینه های اجتماعی نسبتا غیرماهر می دانند. متغیرهای کیفی نظیر رضایت مندی از روابط اجتماعی در مقایسه با فراوانی تماس اجتماعی، پیش بینی کننده های قوی تری از احساس تنهایی هستند(کاسیپو و همکاران، 2000). افراد مبتلا به احساس تنهایی نسبت به مهارتهای اجتماعی خود مستعد تجربه ی اضطراب زیادی هستند(به نقل از کاسیپو و همکاران 2006). آشر و پاکوئیت (2003) معتقدند که تنهایی هم می تواند یک تجربه ی زندگی باشد و هم می تواند به صورت بالقوه ی آسیب زا باشد. یافته های پژوهشی موید آن است که احساس تنهایی یک عامل سبب شناختی در سلامت و بهزیستی جمعیت های گوناگون می باشد و پیامدهای آنی و درازمدت جدی در بهداشت روانی دارد(هنریچ و گالون، 2006) حجت (1998) بین احساس تنهایی و انزوای اجتماعی و روان آزردگی رابطه ی معناداری یافت. هاوکلی و همکاران (2003) بدین نتیجه رسیدند که افراد دارای احساس تنهایی در تعاملات اجتماعی خود احساسات مثبت کمتری دارند و احساس تنهایی با صمیمیت کمتر، عدم اطمینان و تعارض همبسته بود. یافته های یانگر و همکاران (2000) شری و همکاران (2009) جونز و همکاران (1990) و آندرسون و هاروی (1988) نشان داد که افراد احساس تنهایی خود را به صورت کناره گیری، افسردگی، اضطراب ، مصرف مواد بزهکاری، شکست تحصیلی و خودکشی نشان می دهند.
فرانسویی و دیویس به ارتباط منفی معنی داری بین احساس تنهایی در هر دو جنس و ادراک گرمی از پدرانشان دست یافتند. لمپرز و همکاران نشان دادند که شرایط سخت اقتصادی باعث بالا رفتن میزان افسردگی و احساس تنهایی در نوجوانانی می شوند که سبک فرزند پروری والدین خود را طرد کننده و ناهمسان ادراک کرده اند. کانگرو همکاران در یافتند که شرایط سخت اقتصادی باعث پریشانی های هیجانی والدین می شود. این حالت های هیجانی منفی به طور مستقیم بر ظرفیت والدین برای تربیت و ارتباط با فرزندانشان تاثیر می گذارد و در نهایت به ایجاد مشکلات سازگاری همچون رفتار ضد احساس تنهایی افراد درگیر را با احساس خلاء غمگینی و بی تعلقی مواجه می کند. و به شیوه های مختلف بر تعاملات اجتماعی با دیگران نحوه زندگی و سلامت جسمانی و روانی تاثیر می گذارد(الهاگین، 2004).
ب) ابراز وجود و احساس تنهایی
صاحب الزمانی و همکاران (2010) درتحقیقی تحت عنوان آموزش ابرازوجودبر احساس تنهایی وقاطعیت دانش آموزان دخترمقطع متوسطه دریافت که بین ابرازوجودبا احساس تنهایی رابطه منفی وباقاطعیت رابطه مثبت وجوددارد که با افزایش ابرازوجود، احساس تنهایی کاهش قاطعیت افزایش می یابد.
تابع بردبار و همکاران(1388) درتحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه آموزش ابراز وجود بر احساس تنهایی در دانشجویان دختر شهر مازندران دریافتند که همبستگی بین ابراز وجود و احساس تنهایی منفی و معنادار بوده است.
آدلف (2001) دریافت که افراد با ابراز وجود بالا احساس تنهایی کمتری نسبت به افراد با ابراز وجود پایین دارند.
آرچر و همکاران(2001) دریافتند که بین ابراز وجود با احساس تنهایی رابطه معنادار و همبستگی منفی وجوددارد.
ج) تعهد هویت و جنسیت
استریتمتر(1993) نشان داد که دختران با نمرات بالاتری از پسران هم سن خود در وضعیت اکتسابی به دست می آورند. رحیمی نژاد (1384) در تحقیق خود به منظور استاندارد کردن پرسشنامه گسترش یافته سنجش عینی هویت من آدامیز (1989) و مقایسه دختران و پسران در روابط بین فردی نشان داد که با بالا رفتن پایه ی تحصیلی میزان وضعیت مغشوش و زودرس در پسران کاهش و درصد وضعیت دیررس و اکتساب هویت افزایش می یابد. در درختران هویت مغشوش و زودرس با بالارفتن پایه کاهش ولی در صد هویت دیرررس و اکتساب هویت افزایش یافت. زودرسی عقدیتی و بین فر دی پسران بیش از دخران و دیررسی عقیدتی و بین فردی دخران بیش ازپسران است. در مجموع نمرات وضعتی های مغشوش هویت اکتسبابی عقیدتی و نمرات وضعیت های هویت اکتسابی بین فردی دختران و پسران نزدیک به هم می باشد.
د) هویت و متغیر های روانشناختی
از زماني كه مارسيا در سال 1996 مفهوم هويت من اريكسون را تحت عنوان پايگاه هويت من عملياتي كرده است، تحقيقات بسيار زيادي در كشورهاي مختلف در اين زمينه انجام شده است. در اين تحقيقات پايگاههاي هويت از جوانب گوناگوني همچون متغيرهاي شخصيتي، شناختي، رشد روانشناختي، اخلاق و مذهب، ادراكات اجتماعي، متغيرهاي جمعيتشناختي، عوامل خانوادگي، مسائل آسيبشناختي و مباحث و مشكلات رفتاري و رابطهاي كه پايگاه هويت با اين متغيرها دارد ارزيابي شده است. همچنين نحوه شكلگيري هويت در فرايند رشد و متغيرهايي كه در فرايند رشد هويت، از پايگاههاي نابالغ هويت به سوي دستيابي به هويت تاثير ميگذارند، بررسي شده است(محسني، 1375).
در مطالعهاي كه كلسني و دالينجر (1993) انجام دادند، رابطه پنج عامل بزرگ شخصيت (رواننژندي خويي، برونگرايي، پذيراي تجربه بودن، سازشپذيري و وجدانپذيري) و پايگاههاي هويت ايدئولوژيك و بينفردي را بررسي كردند. نتايج اين مطالعه براي بعد ايدئولوژيك نشان داد كه آزمودنيهاي ممانعت در پذيراي تجربه بودن پايين هستند. آزمودنيهاي پراكندگي در وجدانگرايي پايين هستند و آزمودنيهاي دستيافته به هوي بهگونهاي مشخص برونگرا هستند.
در ايران هم چندين تحقيق در زمينه هويت انجام گرفته است. نتيجة يكي از تحقيقات بيانگر اين است كه افراد فاقد تعهد به هويت ايدئولوژيك (تعليق و پراكندگي) به طور معناداري اضطراب بيشتري از افراد متعهد به هويت (دستيابي و ممانعت) و در بعد بينفردي افراد واقع در پايگاه تعليق، به طور معناداري اضطراب بيشتري را تجربه ميكنند. در پژوهش ديگري اين نتيجه به دست آمد كه بين ميزان عزتنفس و پايگاه هويت دستيابي رابطه مثبت و معناداري وجود دارد و اين رابطه در مورد پايگاههاي هويت تعليق و پراكندگي منفي بود(فاروقي، 1379).
پايگاه هويت، ماحصل رشد رواني ـ اجتماعي اواخر نوجواني و نتيجه شكلگيري هويت فرد است. مارسيا دو روند را در شكلگيري هويت اساسي تلقي ميكند كه عبارتند از: بحران و تعهد. بحران يا جستجوي هويت، دورهاي است كه در آن فرد در زمينه تقليدها، همانندسازيهاي گذشته، انتظارات، نقشها و سنن اجتماعي پرسشگري ميكند. در مورد علايق، استعدادها و جهتگيري هاي خودش به تامل ميپردازد، و نقشها، آرمانها و صور مختلف هويت را مورد آزمايش قرار ميدهد. تعهد عبارت است از اتخاذ تصميمهاي نسبتا با دوام و تثبيت نسبي در صور مختلف هويت و جهت گيري تلاشهاي فرد به سوي تصميمهاي اتخاذ شده كه مشابه مفهوم وفاداري در نظريه اريكسون ميباشد. (یعقوبی بگلر-کلثوم و همکاران، 1389).
حسینی طباطبایی(1377) در پژوهش خود با عنوان رابطه ی بین پایگاه های هویت و سبک های مقابله با بحران در نوجوانان و جوانان نتیجه گرفت که افراد رد پایگاه مغشوش از سبک مقابله هیجان مدار و افراد با پایگاه موفق ار روش مساله مدار استفاده می کنند. در این تحقیق بین پسران و دختران از لحاظ رسیدن به پایگاه های هویتی تفاوتی مشاهده نشد. برزونسکی (1992) در مطالعه ی خود درباره ی رابطه ی سبک های پردازش هویت و شیوه های مقابله با برحان نتیجه گرفت که افراد با سکب گردزاش سردرگم/ اجتنابی و هنجاری بیشتر از شیوه هایمق4ابله اجتنابی (مثل تفکر آرزومند، اجتناب، تعلل، بهانه آوردن ) و افراد با سبک پردازش هویت اطلاعاتی از شیوه های مقابله ای مساله مدار برای کنار آمدن با فشارزاهایی که به وطر بالقوه درک شخصی آنها را زا هویت تهدید می کند استفاده می کنند تعهدات ضعیف تر با سطوح پایین جسارت شخصی و مسئولیت پذیری رابطه دارد (نورمی و همکاران، 1997؛ نقل از شوارتز 2001) تحقیقات نشان داده است که استفاده از شیوه ی مقابله با بحران هیجان مدار، خودناتوان سازی منبع کنترل بیونی با راهبردهای ضعیف اسنادی و شناختی رابطه دارد (برزونسکی 1990، 1994 ؛ برزونسکی و فراری 1996؛ برزونسکی، 2004) ولوراس و بوسما (200%) در مطالعه ای به بررسی اهمیت سبک های هویت بر بهزیستی روان شناختی پرداختند. نتایج نشان داد که اجتناب از مواجهه با مسائل مرتبط با هویت (سبک سردرگم/ اجتنابی) با بهزیستی روان شناختی رابطه منفی دارد.
مقایسه با دانشجویان با سبک های هویت هنجاری و سردرگم در مقیاس های خودمختاری تحصیلی، خودبسندگی مهارت های مدیریت موثر زندگی، احترام و تحمل افراد متفاوت از خود، ایجاد روابط صمیمانه، استقلال هویت سردرگم، دانشجویان با سبک های هویت اطلاعاتی و هنجاری در مقیاس های اهداف تحصیلی واقع بینی، نقشه های طولانی مدت درباره زندگی و اهداف و روابط پایدار با همسالان خودنمرات بالاتری نشان دادند. نتایج پژوهش ولوراس و بوسما (2005) نشان داد که اجتناب از مواجهه با موضوعا مربوط به هویت با بهزیستی روانشناختی رابطه منفی دارد. در حالی که وقتی فرد یا افراد با موضوعات هویت مواجه می شوند شیوه ترجیحی آنان در مواجهه با موضوعات هویت با اهمیت به نظر نمی رسد نتایج این پژوهش نشان داد که سبک هویت سردرگم، اجتنابی با انتظارات مثبت در باره موفقیت و عملکرد تحصیلی رابطه مثبت نشان داد.
آدامز و کاران (2005) در بررسی ارتباط سبک های هویتی و مشکلات رفتاری مشاهده کردند که افراد با سبک سردرگم اجتنابی بیش از دارندگان دو سبک دیگر مشکلات سازگاری مانند بزهکاری و اختلال های سلوکی نشان می دهند پژوهش فارسی نژاد(1393) نشان داد که سبک هویت اطلاعاتی و تعهد هویت به طور مستقیم و سبک هویت اطلاعاتی بر تعهد، استقلال ، رشد فردی و هدف در زندگی اثر منفی و معنی دار دارد. براین اساس به منظور پیش بینی احتمال وجود دارد بین متغیرهای سبک های هویت و تعهد هویت با مقیاس های بهزیستی روانشناختی الگوی زیر برگزیده و پس از ارزیابی روابط متغیرها در قالب یک مدل علی (1-1) و سنجش معنی داری هریک از متغیرها به برآورد ضرایب پرداخته شد.
به لحاظ جنسیت، میزان جرات ورزی در بین زنان و مردان متفاوت می باشد. چنانچه تحقیقات نشان می دهند میزان جرات ورزی در میان مردان بیشتر از زنان است.
آلبرتی و امونز(2001) اهمیت رشد عزت نفس و نیز انضمام ابراز احساسات مثبت را به عنوان قسمتی از آموزش ابراز وجود دارد مورد تاکید قرار دادند(هرمزی نژاد و احساسات مثبت را به عنوان قسمتی از آموزش ابراز وجود مورد تاکید قرار دادند(هرمزی نژاد و همکاران 1379) در این راستا فنل (2004) در پژوهش خود نشان داد که با آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی افسردگی بیماران مبتلا بهبود یافته و علاوه بر بهبود افسردگی این آموزش منجربه افزایش اعتماد به نفس آنان می شود.
جمع بندی
دوره ی نوجوانی و جوانی که با تغییرات سریع جسمی، عاطفی، شناختی و رفتاری همراه است در گستره ی زندگی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده زیرا زیربنای آنچه که نوجوان در آینده می سازد و همچنین تمام دست آوردهای گذشته او در این دروه به محک تجربه گذاشته می شود و لذا چنانچه در این راه مشکلات غیرقابل حلی وجود داشته باشد ممکن است فرایند هویت یابی دچار انحراف شود بسیاری از بزهکاری ها رفتارهای انحرافی و مسایل تحصیلی ریشه در هویت آشفته و سردرگم دارند. زیرا تا زمانی که نوجوان نداند کیست نمی داند به کجا می خواهد برود. از آنجا که جوانان نسل آینده کشور محسوب می شوند و سرنوشت کشور به آنها وابسته است بنابراین پژوهش هایی که بتواند در مورد ساز و کارهای روان شناختی آنها اطلاعات مفیدی در اختیار مسئولان قرار دهد از اهمیت به سزایی بر خوردارند با توجه به تاکید بر جوان گرایی، ضروری است که پژوهش های روان شناختی به سمت مسایل بنیادی مثل هویت گام بردارند تا بتوانند راه گشای جوانان پرشور و امیدافرین باشند. چنین افرادی صلاحیت به دست گرفتن آینده کشور دارند و این امر از راه داشتن نگرشی علمی و انسان دوستانه میسر است.
منابع و مآخذ
منابع
تابع بردبار، فریبا، رسول زاده طباطبایی، کاظم، آزادفلاح، پرویز، سامانی، سیامک(1388)، بررسی اثربخشی آموزش ابراز وجود بر احساس تنهایی دانشجویان دختر جدید الورود دانشگاه مازندران، مجله علوم پزشکی دانشگاه مازندران، دوره نوزدهم،شماره73.
حجازی، الهه، فرتاش، سهیلا(1389).بررسی رابطه سبکهای هویت وتعهد هویت با کیفیت دوستی دردانش آموزان سال سوم دبیرستان شهرتهران، جله روانشناسی وعلوم تربیتی،سال سی وششم،شماره 1و2.
حجازی، الهه، فارسی نژادف معصومه، و عسگری، علی. ( 1386) . سبک های هویت و پیشرفت تحصیلی: نقش خودکارآمدی تحصیلی ، مجله ی روان شناسی، ( 4) 44، 414- 394.
حسيني طباطبائي، فوزيه ( ۱۳۷۷ )، بررسي ارتباط بين پايگاههاي هويت و سبکهاي مقابله با بحران در نوجوانان شهر مشهد، پاياننامه کارشناسي ارشد، دانشگاه الزهرا.
خويي نژاد، غلامرضا، رجايي، عليرضا؛ محب راد، تکتم(1386)،رابطه سبکهاي فرزندپروري ادراک شده با احساس تنهايي نوجوانان دختر، دانش و پژوهش در روان شناسي كاربردي; 9(34):75-92.
دهشيري، غلامرضا، برجعلي، احمد، شيخي، منصوره، حبيبي عسگرآبادي، مجتبي(1387) ساخت و اعتباريابي مقياس احساس تنهايي در بين دانشجويان، مجله روانشناسي پاييز; 12(3 (پياپي 47)):282-296.
ذوقی پایدار، محمدرضا، عبدالله زاده، حسن، حیدری، طاهر(1385) رابطه هوش هیجانی با احساس تنهایی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شهر همدان، سومین همایش بهداشت روانی دانشجویان، دانشگاه شهید بهشتی.
رحيمي نژاد، عباس ( ۱۳۸۴ ). طرح پژوهشي آموزش و پرورش شهر تهران: بررسي تحول هويت و رابطه آن با حرمت خود و حالت اضطراب در دانشجويان كارشناسي ، دانشگاه تهران.
سرمد، زهرا، بازرگان، عباس، حجازی، الهه(1386) روش تحقیق در علوم رفتاری، تهران، آگه.
فارسی نژاد، معصومه. ( 1383). بررسی رابطه سبکهای هویت و تعهد هویت با سلامت اجتماعی و خودکارآمدی تحصیلی دختران و پسران سال دوم دبیرستان شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد: دانشگاه تهران.
فاروقي ، ح . (1379). بررسي رابطه عزت نفس باپايگاههاي هويت در دانشجو.يان دانشگاه فردوسي مشهد .
لعلي فاز, احمد؛ عسكري، عباسعلي(1387)، توان پيشبيني سبكهاي فرزندپروري ادراك شده و متغيرهاي جمعيتشناختي بر احساس تنهايي دختران دانشآموز. فصلنامه اصول بهداشت رواني، دوره 10 ،بهار، شماره 37: صفحات 71-78.
لطف آبادی، حسین(1384)، روانشناسی تربیتی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
معین، محمد(1374) فرهنگ لغت، تهران: آگاه.
ناصحی، لیلی (1390)، رابطه ي بين ادراک از سبک فرزند پروري و هويت با احساس تنهايي در ميان دانشجويان دانشگاه الزهرا، پايان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی - دانشگاه الزهراء .
هاشمي، لادن ( 1383 ). بررسي تحولي ابعادوضعيت هويت نوجوانان و جوانان 12-24 سال ایرانی از دیدگاه مارسیا، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
هرمزي نژاد، معصومه؛ شهني ييلاق، منيجه و نجاريان، بهمن(1379). بررسي رابطه ي ساده و چندگانه ي متغيرهاي عزت نفس، اضطراب اجتماعي و كمالگرايي با ابراز وجود دانشجويان دانشگاه شهيد چمران اهواز. مجله ي علوم تربيتي و روا نشناسي. شماره ( 3 و 4)
يعقوبي بگلر ـ كلثوم، نرگس؛ زحمتكش ـ فاطمه؛ شريف طالبيان، رابطه بين پايگاههاي هويت و علائم روانشناختي در دانشآموزان دختر. مجله علوم تربیتی دانشگاه مشهد. ش 87-صص 232-243
Asher, S. R., & Paquette, J. A. (2003). Loneliness and Peer relations in childhood. Current Directions in psychological Science, 12, 75-78.
Alberti, R.E., Emmons, M.L. (2001). Your Perfect Right: Assertiveness and Equality in Your Life and Relationships. Eight ed. Impact Publishers, Atascadero, CA, USA.
Adalf E,Glickman L,Demers A(2001). The Prevalence of elevated psychological distress among Canadian undergraduates:findings from the 1998 Canadian campus survey (editionsl).J Am College Health ; 72-50:67.
Archer, S.L. (1989). The status of identity: reflections on the need for intervene- tion. Journal of Adolescence. 12(2), 345-59.
Archer J,Irland J, Amus S.L.Broad H,Currid L(1998). Duration of Homesickness scale.British J psychol.2(89):.221-205.
Archer, S. L & Waterman, A. S, (1990). Varieties of diffusions and foreclosures: An exploration of subcategories of the identity statuses, Journal of Adolescent Research, 5, 96-111.
Adalf E, Glicksman L, Demers A.( 2001) The prevalence of elevated psychological distress among Canadian undergraduates: findings from the 1998 Canadian campus survey (editorial). J Am College Health; 50: 67-72.
Adams, G. R, Munro, B, Munro, G, Doherty-Poirer, M & Edwards, J, (2005). Identity processing styles and Canadian adolescents’ self-reported delinquency, Identity, 5, 57–65.
Adams, G.R., & Jones, R.M. (1983). Female adolescents' identity development: Age comparisons and perceived child rearing experiences. Developmental Psychology, 19, 249-256.
Adams, G.R., & Fitch, S.A. (1982). Ego Stage and Identity Status Development: A Crosss-sequential Analysis, Journal of Personality and Social Psychology, 43,574-583.
Adams, G.R., Ryan, B.A., & Keating, L., (2000). Family Relationships, Academic Environments, and Psychosocial Development during the University Experience: A longitudinal Investigation, Journal of Adolescent Research, 15, 99-122.
Arnett, J. J, (2004). Emerging adulthood: A theory of development from the late teens through the twenties, American Psychologist, 55, 469-480.
Anderson, S. A & Hurrey, W.M,(1988). Late Adolescents' Home-Leaving Strategies: Predicting Ego Identity , Adolescence, 21 (82), 453-59.
Arslan, C. Hamarta, E. Ure, O & Ozyesil, Z. (2010). An investigation of loneliness and perfectionism in university students. Journal of social and behavioral sciences,.818-814.2.
Alberti, R. E., & Emmons, M. L. (1977). Your Perfect Right. Human Sciences Press.
Birch, S. H., & Ladd, G. W. (1998). Children’s interpersonal behaviors and the teacherstudent relationship. Developmental Psychology, 34, 934- 946.
Boyd, P.F, Hunt, J.J & Kandell, M.S, (2003). Relationship between identity processing style and academic success in undergraduate students, Journal of College Student Development, 44, 155–167.
Burt C.D.B (1993). Concentration and academic ability following transition to university : an investigation elderly men.Psychological Med;(24):421-411.
Berman, A., Schwartz, S., &U kurtines, W. (2002). The process of exploration in identity formation: The role of style and competence. Journal of Adolescence, 24,573-528
Brickman, P.(1987). Commitment, conflict, and caring. Englewood Clifs, NJ: Prentice Hall.
Berguno G, Leroux P, McAinish K, Shaikh S.Experience of loneliness at school and its relation to bullying and quality of teacher interven,tions. The Qualitative Report.204;9(3):9.
Black, K. (2009). Exploring adolescent loneliness and companion animal attachment. Doctoral Dissertation, University of New Mexico.
Berzonsky, M.D, (1994). Self-identity: The relationship between process and content,
Berzonsky, M.D,(2003). Identity styles and well-being: Does commitment matter? Journal of Theory and Research, 3, 131-142.
Berzonsky, M.D & Kuk, L.S, (2000). Identity status, identity processing style, and the transition to university, Journal of Adolescent Research, 15, 81–98.
Berzonsky, M.D, Macek, P & Nurmi, J.E, (2003). In terrelationship, among identity process, content, Journal of Adolescent Research, 18, 112-130.
Berzonsky,M.D.(1989).Identity style: Conceptualization and measurement .”Journal of Adodolescent Research.282-4.268.
Berzonsky, M. D. (1989). Identity style: Conceptualization and measurement. Journal of Adolescent Research, 4, 267-281.
Berzonsky, M. D. (1990). Self-construction over the lifespan: A process perspective on identity formation. In G. J. Nieimeyer & R. A. Neimeyer (Eds.). Advances in Personal Construct Psychology (vol. 1, pp. 155-186). Greenwich CT: JAI.
Berzonsky, M. D. (1992). Identity style and coping strategies. Journal of Personality, 60, 771-788.
Berzonsky, M. D. (1992). Identity style inventory. Unpublished measure, State University of New York, Cortland.
Berzonsky, M. D., & Sullivan, C. (1992). Socialcognitive aspects of identity style: Need for cognition, experiential openness, and introspection. Journal of Adolescent Research, 7, 140-155.
Berzonsky, M. D., & Neimeyer, G. J. (1994). Ego identity status and identity processing orientation: The moderating role of commitment. Journal of Research in Personality, 28, 425-435.
Berzonsky, M. D., & Ferrari, J. R. (1996). Identity orientation and decisional strategies. Personality and Individual Differences, 20, 597-606.
Berzonsky, M. D. (1998). A self-regulatory model of identity development. Paper presented at the biennial meetings of the Internation Society for the Study of Behavioral Development, Berne, Switzerland.
Berzonsky MD, Kuk L.(2000) Identity status and identity processing style, and the trasition to university. Journal of Adolescent Research.98-81:(1)15:
Berzonsky, M. D., & Kuk, L. (2000). Identity status and identity processing style, and the transition to university. Journal of Adolescent Research, 15(1), 81-98.
Berzonsky, M. D. (2002). Identity processing styles, selfconstruction, and personal epistemic assumptions: A social-cognitive perspective. Paper presented in the workshop “Social Cognition in Adolescence: It’s Developmental Significance”, Groningen, the Netherlands.
Berzonsky, M. D. (2003). Identity style and well-being: Does commitment matter? Identity: An International Journal of Theory and Research, 3(2), 131-142.
Berzonsky, M. D., & Kuk, L.S. (2005). Identity style, psychological Maturity, and academic performance. Personality and Individual Differences. 39, 235-247.
Berzonsky , M. (2003) . Identity style and well- being. Does commitment matter? Journal of theory and Research, 3 , 131-142
Berzonsky, M. D, & Adams, G. R. ( 1999). Reevaluating the identity status paradigm: still useful after 35 years. Developmental Review, 19,557-590
Berzonsky, M (2004) . Identity style , parental authority and identity commitment, Journal of Youth and Adolescence, 133,303-320
Berzonsky, M. (2003). Identity style and well-being: Does commitment matter. Journal of Theory and Research, 3 , 131-142.
Berzonsky, M. D. ( 2003) . Identity style and well – being : Does Commitment matter? Identity: An International Journal of theory and Research, 3.131-142
Cacioppo, J. T., Ernest, J. M., Burleson, M. H., McClintook, M. K., Malarkey,W.B., Hawkley, L. C. et al. (2000). Lonely traits and concomitant Physiological Processes: The MacArthure social neuroscience. Studies. International journal of Psycholophysiology. 35, 143-154.
Deci, E. L., & Ryan, R. M. (1991). A motivational approach to self: Integration in personality. In R. Dienstbier (Ed.), Nebraska, symposium on motivation (pp. 237-288). Lincoln: University of Nebraska Press.
Duriez, B, Smits, I & Goossens, L, (2008). The relation between identity styles and religiosity in adolescence: Evidence from a longitudinal perspective, Personality and Individual Differences, 44 , 1022–1031.
DiTommaso E, Spinner B. The development and initial validation of the social and emotional loneliness scale for adults (SELSA). Pers Indiv Diff. 1993;14(1):127-34.
DiTommaso E, Spinner B. Social and emotional loneliness: A reexamination of Weiss’ typology of loneliness. Pers Indiv Diff. 1997;22:417-27.
DiTommasso E, Brannen, C, Best LA. Measurement and validity characteristics of the short version of the social and emotional loneliness scale for adults. Educ Psychol Meas.204:64(1):.119-99.
De Jong-Gierveld, J. (1987). Developing and testing a model of loneliness. Journal of Psychology and Social Psychology,53:.128-119.
Dunn JC, Dunn JG, Bayduza A.(2007) Perceived athletic competence, sociometric status and loneliness in elementary school children. Journal of Sport Behavior.;30(3):249-69.
Erikson, E. (1963). Childhood and society. New ,York: Norton.
Erikson, E. H. (1968), Identity: Youth and crisis. New York: Norton
Erikson, E.H. (1982),The life cycle completed:A review. New York: Norton.
Elhageen AAM(2004). Effect of Interaction between Parental Treatment Styles and Peer Relations in Classroom on the Feelings of Loneliness among Deaf Children in Egyptian Schools (dissertation). Eberhard- karls- university,2006
Heinrich, L. M. & Gullone, E. (2006). The clinical significance of loneliness: A literature review. Clinical psychology review, 26,718-695.
Hargie,O., Saunders, C., & Dickson, D.(1995). Social Skills ininterpersonal Communication. Third edition. London: Rutledge.
Hawkley, L.C., Burleson, M.H., Berntson, G.G., & Cacioppo, J.T. (2003). Loneliness in everyday life: Cardiovascular activity, psychosocial context, and health behaviors. Journal of Personality and Social Psychology, 85, 105-120.
Hojat, M. (1998). Satisfaction with early relationships with parents and psychosocial attributes in adulthood: which parent contributes more? The journal of genetic psychology, 159, 203-220.
Hojat, M., & Crandall, R.L. (1989). Loneliness Theory Research, and Application, California: SAGE Inc, Publications.
Jones, W. H., Rose, J. & Russell, D. (1990). Loneliness and social anxiety.Leitenberg, H. (Ed), Handbook of social and evaluation anxiety. New York: Plenum
Kerlvus NL & Pulo ET(2008): Trajectories of change in externalizing and internalizing problems of early adolescence. Child Development; 74: 578-594.
Kalsner,L & Pistole, M. C,(2003). College Adjustment in a Multiethnic Sample: Attachment, Separation- Individuation, and Ethnic Identity, Journal of College Student Development , 44(1), 92-109.
Koopmans, M.P.G. (2009). Norovirus in a Dutch tertiary care hospital (2007-2002): frequent nosocomial transmission and dominance of GIIb strains in young children. Journal of Hospital Infection,71, 205-199.
Luyckx, K, Soenens, B, Berzonsky, M. D & Smits, I, Goossens, L & Vansteenkiste, M,(2007). Informationoriented identity processing, identity consolidation, and well-being: The moderating role of autonomy, selfreflection, and self-rumination, Personality and Individual Differences, 43, (5), 1099-1111.
Marcia, J. E.( 1966) Development and validation of ego identity status. Journal of Personality and Social Psychology , 3,551-558
Marcia, J. E, (1993). The status of the statuses: Research review. In J. E. Marcia, A. S. Waterman, D. R, Matteson, S. L. Archer & J. L. Orlofsky (Eds.), Ego identity: A handbook for psychosocial research (pp. 22-41). USA: Springer-Verlag.
Muris p, Schmidt, lambrichs r, meesters c.(2001) protective and vulnerability factors of depression in normal adolescents. Behavior research & therapy. ;39: 555-65
Meeus, J., Iedema, M., Helsen, M., & Vollebergh, W. (1999). Patterns of adolescent identity development: Review of literature and longitudinal anaylisis. Developmental Review, 1, 419-461.
Matheis, S. & Adams, G.R. (2004). Family climate and identity style during late adolescence. Identity, 4(1), 77-95
Nurmi J E, Berzonsky MD, Tammi K, Kinney A.( ١٩٩٧) Identity processing orientation cognitive and behavioral strategies and well-being. International Journal of Behavioral Development3(21): ۵۵۵-۵٧٠.
Nuromi., H .(1997). Research Relationship gender believes & Identity Styles with Development in Education in Girl and boy students. Journal of college student Development.178-65.165.
Neisi, A., & Shahni Yeilagh, M. (2001). Impact of assertiveness training on self-esteem, social anxiety, and mental health of male students studying in the high schools of Ahvaz. Journal of Psychology and Educational Science, 1(2), 30-11. (Persian).
Perlman, D., & Peplau, L.A,(1982), loneliness: a sourcebook of current theory, research and theory, New York: W iley.
Poyrazli S.(2002) Relation between assertiveness, academic self-efficacy and psychosocial adjustment among international graduate students. J College Student Development;6(42):.42-32.
Payizi, M. (2006). Life quality and educational progress of female students studying in the second year of high school. (Unpublished master’s thesis, Tarbiyat Moalem University). (Persian)
Peplau, L.A, & Perlman,D.(1982).Perspectives on loneliness.In L. A. Peplau & D.Perlman (Eds),Loneliness : A sourcebook of current theory , research and therapy. New York : John wiley & sons.
Russell,D,Peplau,L,Cutrona,C,(1980).The revised UCLA lonelinessscale: concurrent and discriminate validity, journal of personality and social psychology, vol, 39, pp.472-480.
Stoeckli, G. (2010). The role of individual and social factors in classroom loneliness. The journal of educational research,103,.39-28.
Schwartz SJ, Mullis R L, Waterman AS , Dunham R.(2000) MEgo Identity Status, Identity Style, and Personal Expressiveness: AnEmpirical Investigation of Three convergent constructs. Journal of Adolescent Research1; 5(4):504-521.
Streitmatter, J, (1993). Identity status and identity style: A replication study, Journal of Adolescence
Schwartz, S. (2001). The evaluation of Eriksonian and neo Erikonian identity theory and research: Overview and integration Journal of Theory and Research, 1, 7-58
Schmidt N. sermat V. Measuring loneliness in different relationships. Journal of personality and social psychology 1983; 44: 1038-1047.
Sahebalzamani M, Norozian R, Alilo L, Rashidi A. Effect of assertiveness training on self-steem and decisivness in secandary school girlsstudents.Journal of Oroommia Medical Siences. 2010; 21(1):48-53
Shulthes, D, P., & Blustein, D. I. (1994). Contributions family relationship factors to the identity formation process. Journal of counseling and Development. 73,2, 159-166.
Taylor, S.E. (1995).Health Psychology. Third edition .New York:
Sherri, D. F., Rickard, A. S. & Zlokovich, M. S. (2009). Humor styles as mediators of the shynessloneliness relationship. North American Journal of Psychology, 1, June.
Telan, P. (2000). Teacher –student relationships and the link to academic adjustment and emotional well being in early adolescence. Doctoral Dissertation. Florida international university.
Vleioras, G., & Bosma, H.A. (2005). Are Identity Styles Important for Psychological Well-being? Journal of Adolescence, 28(3), 397-409
Waterman, A. S, (1999). Issues of identity formation revisited: United States and The Netherlands 1, , 19(4), 462-479.
Weiss RS. Reflections on the present state of loneliness research. J Soc Behav Pers.1987;.16-21
Wittenberg,M.T&Reis, H.T(1986), loneline social skills, and social perception, personality and social psychology bulletin,12,121-130
Wheeler, H. A., Adams, G. R., & Keating, L. (2001). Beinge eating as a means for evading identity issues: The association between an avoidance identity style and bulimic behavior. Identity: An International Journal of Theory and Research 1; 161-178.
Write, L.(2005) We know some things: Parent-adolescent relationships in retrospect and prospect. Journal of Research on Adolescence; 11: 1-19.
Younger, A. J., Schneider, B. H., Wadeson, R., Guirguis, M., & Bergeron, N. (2000). A behaviourbased peer-nomination measure of social withdrawal in children. Social Development, 9, 544-564.