سبب شناسی ناتوانی هیجانی و تفاوتهای جنسیتی و آلکسی تایمیا (docx) 30 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 30 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
1984375548005020000
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد رشت
دانشکده انسانی
گروه آموزشی روان شناسی
رشته روان شناسی گرایش بالینی
عنوان:
نگارش:
مهدیس حسن نیا جورشری
تشکر و قدر دانی:
تقدیم به:
تعریف مفهومی ناگويي هيجانی:
ناتواني در پردازش شناختي اطلاعات هيجاني و تنظيم هيجانها ناگويي هيجاني ناميده مي شود.(بگبي و تيلور،1997، تيلور،2000 ، تيلور و بگبي ،2000 ، لين،آهرن،كوارتز وكاستياك،1997؛ به نقل از بشارت،1386) ناگويي هيجاني سازه اي است چند وجهي متشكل از دشواري در شناسايي احساسات و تمايز بين احساسات و تهييج هاي بدني مربوط به انگيختگي هيجاني ،دشواري در توصيف احساسات براي ديگران ،مديريت تجسم محدود كه برخسب فتو خيال پردازي ها مشخص مي شود ،سبك شناختي(غير تجسمي) ،عمل گرا و واقعيت مدار يا تفكر عيني (تيلور و بگبي ،2000 ، سيفنوس،2000؛ به نقل از بشارت، 1386).
تعریف عملیاتی:
منظور از ناگويي هيجاني نمرهاي است كه آزمودني از پاسخ به مقياس ناگويي هيجاني تورنتو اخذ ميكند و از 20 تا 100 متغير است؛ نمرهي بالاتر به معناي ناگويي هيجاني بيشتر است.
ناتوانی هیجانی
تحقیقات در مورد هوش هیجانی از این بحث شروع می شود که مردم چگونه هیجانات و احساسات خودشان را بیان و یا ابراز می کنند. این تحقیقات ما را به بررسی بالینی ناتوانی هیجانی رهنمون می کند.
در سال 1948 روانپزشکی به نام جورگن روسچ مشاهده کرد تعدادی از بیمارانش که اختلالات جسمی دارند و یا دچار اختلالات پس ضربه ای هستند نمی توانند و یا برای شان دشوار است بگویند چه احساسی دارند.بعد از چند سال روانکاوی به نام کارن هورنای یک چنین موقعیتی را در تعدادی از بیمارانش کسانی که نمی توانستند به خوبی به روش های روانکاوی و روان تحلیل گری پاسخ بدهند؛ گزارش داد. این بیماران اغلب علایم جسمی از خودشان نشان می دادند و به این ترتیب از تنش ها و استرس های خودشان می کاستند چرا که آنها به هیجانات شان آگاه نبودند و خیلی کم تجارب درونی شان را بیان می کردند(لولاس،1989).
در اوایل 1970روانکاوی به نام پیتر سیفنئوس اصطلاح ناتوانی هیجانی را ابداع کرد. [ فقدان معنا، فقدان کلمه، فقدان معنای هیجان] که اشاره به دشواری در تشخیص و توصیف احساس دارد و این بیماران را در طبقه اختلالات روان تنی قرار داد.
سیفنئوس و همکارانش تشخیص دادند که این دشواری با چند مشخصه ی دیگر نیز همبسته است. بنابراین آنها یک تعریفی از ناتوانی هیجانی را ابداع کردند که شامل چهار جزء مهم بود.
1- دشواری در تشخیص احساس و تمییز بین احساس و حس های بدن که از انگیختگی فیزیولوژیک ناشی می شود.
2- دشواری در توصیف احساس خود و دیگران.
3- فقدان تخیل در زندگی.
4- ناتوانی در درون نگری و عمیق شدن در احساسات درونی.
اگر چه همه ی این ویژگی ها جزء تعریف دقیق ناتوانی هیجانی نبودند اما یک مشخصه ی رایج در بین همه ی آنها گزارش شده که شامل دشواری در پردازش هیجان و ناتوانی جدی در جدا کردن احساسات شان از حس های فیزیکی شان است. گویی یک نیروی درونی این افراد را محدود کرده که نمی توانند بیان کنند در پس این ظاهرشان چه می گذرد. افرادی که مبتلا به ناتوانی هیجانی هستند نمی توانند احساسات خودشان را بفهمند و یا تعبیر کنند و این مسأله در ارتباط با دیگران نیز صدق می کند یعنی آنها قادر به درک احساسات دیگران هم نیستند(لولاس،1989).
سبب شناسی
در خصوص سبب شناسی ناتوانی هیجانی از سه دیـدگاه روان کـاوی، فیـزیـولوژیکـ، فرهنگی- اجتماعی بررسی می شود.
دیدگاه روان کاوی
روان کاوان به ناتوانی هیجانی از دو بعد می نگرند. یکی به عنوان یک مکانیسم دفاعی و دیگری به نام نقص در ساختار روانی.
برخـی از پژوهشـگران از جمله ( شور، 1955 به نقل از لولاس، 1989) از مکـانیـسم واپس روی برای سبب شناسی ناتوانی هیجانی استفاده می کنند. طبق نظر آنها هنگام وجود تعارض زمانی که فرد نمی تواند به شکلی مناسب با ساختارهای روانی هماهنگ گردد «خود» فرد به مراحل ابتداییتر، پیش کلامی، پیشخودی که در آن واکنش به محرک ها، شدیداً روان تنی است بازگشت می نماید.
در نظر گرفتن ناتوانی هیجانی به عنوان یک مکانیسم دفاعی می تواند توجیه گر مفهوم وابستگی- جدایی نیز باشد. بدین ترتیب که فرد با سرکوبی عواطف، تعادل حیاتی خود را در مواجه با حوادث و رضایت حفظ می نماید.
بازداری و یا شکست در دلبستگی به یک شئ در روابط آشفته مادر و کودک نیز ممکن است باعث ویژگی های ناتوانی هیجانی شود. به عنوان مثال( فاین،1971 به نقل از لولاس1989) با مشاهده کودکانی که نمی توانند به تنهایی بخوابند پیشنهاد کرد؛ مادران آنها به علت مشکلات خودشان به کودک اجازه کسب هویت اولیه را نداده اند و لذا کودک بدون تماس مداوم با وی قادر به خوابیدن نیست.
اما از سوی دیگر پیوستار،کودکی که کاملاً از مادر بـریده و دیـگر وی را به عنـوان یک شئ نمیبیند او کاملاً خود مختار شده و در معرض این خطر قرار می گیرد که نقص در بازنمایی های ذهنیاش به صورت نمادین در مورد اشیاء ایجاد شود. موضوعی که (کریستال،1979) به آن تفکر عملی در ناتوانی هیجانی می گوید و این خود باعث تکرار رابطه ی مادر و کودک در آینده با افراد دیگری می شود.
نتیجـه این فرآیند در اصطلاح رشدی، ناتوانی در بیـان احساسات و تخیـل برای ارضـای سایقهای غریزی خواهد شد. بنابراین اگر بخواهیم ویژگی های افراد مبتلا به ناتوانی هیجانی را با افراد نوروتیک مقایسه کنیم. باید گفته شود که افراد نوروتیک تخیلات خود را سرکوب می کنند؛در حالی که مبتلایان به ناتوانی هیجانی اساساً فاقد تخیل می باشند و این همان چیزی است که آن را نقص در ساختار روانی می نامند(کاپلان و سادوک،2008،ترجمه پورافکاری،1386).
دیدگاه فیزیولوژیک
چندین پژوهش از بعد فیزیولوژیک در توصیف ناتوانی هیجانی سهم داشته اند احتمال وجود عوامل ژنتیک توسط هایبرگ. ( هایبرگ ، 1978به نقل از لولاس1989) براساس مطالعه دو قلو ها (15یک تخمکی و 18 دو تخمکی) با استفاده از پرسش نامه TAS-20 گزارش کرده است. نتایج مؤلفهی ژنتیکی قوی را نشان می دهد ولی می بایست با احتیاط پذیرفته شوند؛ زیرا احتمال وجود شرایط محیطی مشترک در این پژوهش در نظر گرفته نشده است.
توصیف های نوروفیزیولوژیک در مورد ناتوانی هیجانی نیز پیشرفت هایی داشته است. (پاپز،1937به نقل از کاپلان سادوک،2008،ترجمه پورافکاری،1386) مرزهای دستگاه لمبیک را معلوم کرد. پاپز مداری مرکب از هیپو کامپ، هیپوتالاموس قدامی و شکنج سینگولا را به عنوان مرکز هیجانات در سلسله اعصاب مرکزی معرفی نمود و آن را دستگاه لمبیک نامید.
این نظریه هرچند از نظر تشریحی مورد مطالعه عمیق قرار نگرفت اما از نظر در گیر ساختن هیپوتالاموس در هیجانات و نقش یکپارچه سازی قشر مغز نظریه ی نافذی بوده است. (کاپلان و سادوک،2008،ترجمه پورافکاری،1386).بر اساس نظریه پاپز دستگاه لمبیک به عنوان یک مکانیسم تحلیل کننده ی ابتدایی عمل می کند و تبادل های مختلفی بین ساختار مغز اولیه و نئوکرتکس به جای انتقال به تعقل برای ارزیابی بلا فاصله از طریق مراکز اعصاب خودکار بیان می گردد. به عبارت دیگر احساسات به جای بیان و تخلیه از طریق استفاده نمادین از لغات و رفتار مناسب ممکن است به نوعی «زبان عضوی» تبدیل گردند(لولاس،1989).
(نمیا،1977به نقل از ون راد و گاندل،2004) فقدان ارتباط نورونی مناسب بین دستگاه لمبیک و نئوکرتکس را پیشنهاد کرد. نمیا با استفاده از کارهای مک لین، بیان کرد خواه به علت عوامل ژنتیک و یا توقف رشدی در دوره ی نوزادی، فقدان ارتباط نورونی مناسب بین دستگاه لمبیک و نئو کرتکس که محل بازنمایی هوشیارانه احساسات و تخیلات است به وجود می آید.و این خود منجر به ایجاد شکاف و تجزیه میان برانگیختگی های فیزیولوزیک و ابراز احساسات از طریق علایم نمادین می گردد. لذا فرد قادر به تجربه ی آگاهانه ابراز احساسات نبوده ولی تغییرات هیجانی ناشی از هیپوتالاموس را درک می کند. این تغییرات با ایجاد اتصالات کوتاه در کرتکس روی فرآیند های بدنی تأثیر می گذارند. نمیا خصوصاً سیر دوپامین مغز میانی را مرتبط با ناتوانی هیجانی و فرآیندهای روان تنی در نظر گرفت.
دیدگاه فرهنگی – اجتماعی
(هولینگزهد و ردلیچ،1958به نقل از لولاس،1989) اعتقاد دارند در نظر گرفتن ناتوانی هیجانی از بعد فرهنگی- اجتماعی تلاش هایی را که تاکنون در مورد توصیف ناتوانی هیجانی به عمل آمده است؛ را زیر سؤال می برد؛ چرا که تمامی مصاحبه ها تحت شرایط مصنوعی انجام شده. آنها نشان دادند موقعیت هایی توسط پژوهشگران فرانسوی به کار رفته شده که در آن بیمار با گروهی از مصاحبه گران روبهرو میشود؛ بیان تخیتل و عـاطفه را محـدود می کند. همچـنین بیان میکند که طبقه اجتماعی نیز ممکن است عامل مهمی در این مشکل باشد؛ چرا که پژوهش ها ، همبستگی مثبت را بین طبقه اجتماعی پایین تر و بیماری روان تنی نشان می دهد. بورتز نتیجه گیری نمود آنچه را که ساختار ناتوانی هیجانی می نامند یک بیماری نیست بلکه مربوط به طبقه اجتماعی و تفاوت های هوشی بین بیماران طبقه متوسط و پایین است. عده ای از محققین ناتوانی هیجانی را از دیدگاه جامعه شناختی مورد بررسی قرارداده اند. به عنوان مثال( زپت ،1981و ولف،1977 ) معتقد بودند که افرادی که دچار ناتوانی هیجانی هستند در فضایی رشد یافتهاند که مشوق کمی برای رشد مهارت ها و توانایی های نماد سازی در ارتباطات دریافت نموده اند. این قبیل افراد ممکن است یک خود کاذب را تشکیل بدهند.خودی که با شیوه فاقد هیجان با دیگران رابطه برقرار می کند. و لذا با توجه به مدل یادگیری اجتماعی می بایست انتظار صفات ناتوانی هیجانی را در والدین این افراد هم داشته باشیم.
2-15-تفاوتهای جنسیتی و آلکسیتیمیا
در خصوص ارتباط میان آلکسیتیمیا و متغیرهای جمعیت شناختی نتایج ضد و نقیض زیادی گزارش شده است. پارکر و همکاران (1998) با انتقاد از پژوهش های پیشین، دلیل گزارش نتایج ضد و نقیض را استفاده از مقیاس های ضعیف برای اندازه گیری سازه آلکسیتیمیا دانسته اند. این پژوهشگران به منظور بررسی رابطه آلکسیتیمیا و متغیرهای جمعیت شناختی در نمونه ای از بزرگسالان بهنجار از مقیاس آلکسیتیمیا تورنتو استفاده کردند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که آلکسیتیمیا اندازه گیری شده به وسیله مقیاس TAS هیچ گونه ارتباطی با سن، جنسیت، سطح تحصیلات وضعیت اقتصادی و حتی هوش ندارد.
دیون(1996) جنسیت و آلکسیتیمیا را در نمونه ای از دانشجویان و با استفاده از مقیاس 20 ماده ای آلکسیتیمیای تورنتو مورد بررسی قرار داد. نتایج حاکی از آن بود که تنها در مقیاس «تفکر برون مدار» مردان نسبت به زنان نمرات بالاتری داشتند. شوت و همکاران (1998) در پژوهشی در خصوص آلکسیتیمیا و هوش هیجانی به این نتیجه رسیدند که میانگین نمرات مردان در تورنتو -20، عامل دشواری در توصیف احساسات و عامل تفکر برون مدار از زنان بالاتر است.
برنبام و همکاران (2002) در بررسی رابطه میان جنسیت با آلکسیتیمیا و فرآیند اجتماعی شدن هیجان ها نشان دادند که تفاوت های جنسیتی و آلکسیتیمیا و فرآیند اجتماعی شدن هیجان ها نقش مهمی دارد. یافته مهمتر این بود که فرآیند اجتماعی شدن هیجان ها واسطه ارتباط میان جنسیت و آلکسیتیمیا بود. به عبارتی جنسیت به واسطه تأثیری که بر فرآیند اجتماعی شدن هیجان ها داشت؛ بر آلکسیتیمیا اثر می گذاشت.
شیوع آلکسیتیمیا در جمعیت جوان و رابطه اش با متغیرهای جمعیت شناختی توسط کوکونن و همکاران(2001) نیز مورد بررسی قرار گرفت. در سال 1996، تعداد 12058 کودک در قسمتی از فنلاند به دنیا آمدند. مطالعه پیرو 31 سال بعد در سال 1997 بر روی گروهی از این افراد انجام شد. مقیاس 20 سؤالی آلکسیتیمیا به 5993 آزمودنی داده شدکه 84 درصد پرسشنامه ها را پر کردند و باز گرداندند. میانگین نمره TAS در مردان 8/46 و در زنان 5/42 به دست آمد. یافته ها همبستگی قوی میان آلکسیتیمیا و جنس مذکر نشان داد. شیوع آلکسیتیمیا 4/9 درصد در مردان و 2/5 درصد در زنان گزارش شده است. کوکونن و همکاران اعتقاد دارند که آلکسی تیمیا بیشتر خاص گروه مردان می باشد.
آلکسیتیمیا ممکن است با رفتارهایی مثل سیگار کشیدن، سوء مصرف مواد، سوء تغذیه، شیوه زندگی بدون تحرک، روابط جنسی که با خطر آلودگی به ویروسهای کشنده مثل HIV همراه است، کم خوابـی و عدم رعایت رژیم دارویـی به صـورت غیـر مستقیم با بیـماری های جسمی مربوط می باشد. چنین فرض شده که مبتلایان به آلکسیتیمیا ممکن است به علت عدم موفقیت در تنظیم نمودن عواطف نامتمایز برای کاهش برانگیختگی فیزیولوژیک حاصل از این عواطف به جای رفتارهای مؤثر و سالم به رفتارهای لجوجانه و اعتیاد متوسل شوند. دشواری در تشخیص احساسات با سوء مصرف الکل و دارو همبستگی دارد. درصد بالایی از سوءمصرف کنندگان دارو مبتلایان به آلکسیتیمیا هستند. در بررسی خودکشی ها، قتل ها و تصادفات، سوءمصرف الکل و دارو مکرراً به چشم می خورد(لولاس،1989).
2-16-پیشینه تحقیق
پیشینه تحقیق در ایران
-قلی زاده و همکاران(1389) در پژوهشی به تعیین رابطه ی بین ویژگی های شخصیت و رضایت زناشویی بر روی 160 زوج پرداختند،نتایج به دست آمده نشان داد که رابطه معناداری بین ویژگی های شخصیت و رضایت زناشویی وجود دارد،از این ابعاد شخصیت، روان رنجورخویی و پذیرا بودن به ترتیب سهم بیشتری در پیش بینی متغیر رضایت زناشویی داشتند.
-رجائی (1392) در پژوهش خود تحت عنوان رابطه شادکامی با هوش معنوی و رضایت زناشویی در کارکنان فولاد به این نتیجه رسید که بین رضایت زناشویی و شادکامی رابطه معناداری وجود دارد. بین هوش معنوی و رضایت زناشویی رابطه معنادار است.
-قلیلی و همکاران (1391)، به بررسی اثر بخشی آموزش شیوه حل مسئله بر رضایت زناشویی پرداختند. آزمودنیهای نمونه پژوهش شامل 40 زوج در گروه آزمایشی و 40 زوج در گروه گواه بوده است. نتایج نشان داد آموزش شیوه حل مسئله بر رضایت زناشویی نقش داشته است.
-اسدبیگی و سپاه منصور (1390) در زمینه رابطه میان عناصر سبک های عشق (صمیمیت، شهوت و تعهد) و رضایت زناشویی زنان نشان دهنده رابطه معنی دار میان عنصر صمیمیت و رضایت زناشویی بود.
-رجائی، بیاضی و حبیبی پور (1391) در تحقیقی نشان دادند که بین معنویت با رضایت زناشویی رابطه ی منفی وجود دارد.همچنین بین شادکامی و معنویت رابطه معنادار وجود دارد. بین رضایت زناشویی و شادکامی رابطه وجود نداشت.
-شاکریان وهمکاران(1391) در پژوهشی که بر روی 200 دانشجو به منظور بررسي شباهت و تضاد خصوصيات شخصيتي زوج هاي دانشجو و ارتباط آن با رضایت زناشويي و شادکامی انجام دادند، نشان دادند که در ﮔـﺮوه زﻧـﺎن و ﻣـﺮدان داراي اﺑﻌـﺎد ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ روان آزرده ﺧﻮ، زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﺮ دو زوج ﺑﺎ ﺛﺒﺎت ﺑﺎﺷـﻨﺪ ﺳﺎزﮔﺎري زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﻌﻨﺎداري ﺑﻴﺸﺘﺮ از زﻣﺎﻧﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻫـﺮ دو زوج روان آزرده ﺧﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ.ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎي دﻳﮕﺮ ﭘﮋوﻫﺶ در ﺑﺮرﺳﻲ رضایت زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ در ﺑﻌﺪ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻫﻤﺴﺎزي در ﮔـﺮوه ﻫـﺎي زﻧـﺎن و ﻣﺮدان ﻧﺸﺎن داد زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺮد ﻫﻤﺴﺎز و زن ﻧﺎﻫﻤﺴﺎز ﺑﺎﺷـﺪ رضایت زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﻌﻨﺎداري ﺑﻴﺶ از زﻣﺎﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ دو زوج ﻧﺎﻫﻤﺴـﺎز ﺑﺎﺷﻨﺪ،به طور کلی ﻧﺘﺎﻳﺞ اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ اﻫﻤﻴﺖ ﻋﻮاﻣﻞ و ﺻـﻔﺎت ﺷﺨﺼـﻴﺘﻲ در ﺳﺎزﮔﺎري زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ را ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ و ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺼﻮﺻـﻴﺎت ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻲ ﻛﻨﻨﺪه ﻫﺎي ﻣﻌﻨﺎداري از رضایت زﻧﺎﺷـﻮﻳﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ. بین شادکامی و رضایت زناشویی رابطه معناداری وجود دارد.
-دانش(1384) در پژوهشی به بررسی تاثیر همانندی/تضاد در ویژگیهای شخصیتی درون/برونگرایی بر رضایت زناشویی پرداخت.نمونه مورد بررسی 207زوج(414آزمودنی) در حال زندگی مشترک بودند.نتایج تحقیق نشان داد که بالاترین سطح رضایت زناشویی در ازدواج میانگرا با درونگرای عادی تحقق می یابد،سطح رضایت زناشویی در ازدواج دو برونگرای عادی در مرتبه دوم قرار دارد، در ازدواج دو برونگرای مفرط و همچنین ازدواج میانگرا با درونگرای مفرط، سطح رضایت زناشویی در مرتبه سوم است.سطح رضایت زناشویی در ازدواج زن درونگرا با مرد برونگرا در مرتبه چهارم و سطح رضایت زناشویی در ازدواج زن درونگرا با مرد برونگرای مفرط در مرحله پنجم قرار دارد، و بدترین ازدواج،ازدواج زن برونگرا با مرد درونگراست که در این پژوهش،این تضاد با کمترین سطح رضایت زناشویی همراه بود.
-بشارت و گنجي(1391) در تحقيقي نشان دادند كه ناگويي هيجاني با رضايت زناشويي همبستگي منفي معناداري دارد و سبكهاي دلبستگي مي توانند اين رابطه را تعديل كنند و تنها سبك دلبستگي ايمن، توان تعديل رابطه ناگويي هيجاني در رضايت زناشويي را دارد.
-معلمی و دیگران (1390) در پژوهشی تحت عنوان مقایسه ی نگرش مذهبی،شادکامی با سبک های شناختی در دانشجویان متاهل زن و مرد پرداخت. نتایج نشان داد که بین دو گروه از نظر سبک های شناختی تفاوت معنادار بود .اما بین نگرش مذهبی و شادکامی تفاوت معنادار نیست.
-كجباف، نشاط دوست و خالويي(1384) در تحقيقي نشان دادندكه بين ناگویی هیجانی و میزان رضايت زناشويي رابطه منفي وجود دارد ونيز رابطه ي ناگویی هیجانی و سطح تحصيلات معنادار بوده همچنين رابطه منفی بین ناگویی هیجانی و تفاوت سني معنا دار نبود. نتايج آزمون نشان داد تفاوت ميانگين نمرات ناگویی هیجانی مردان و زنان و نيز زوج هاي رضامند و نارضامند معنا دار است.
-عطاري ( 1385) در پژوهش خود با عنوان بررسي رابطه ساده و چندگانه ویژگي هاي شخصیتي (روان رنجوري، برونگرایي، باز بودن، توافق و وجداني بودن) و عوامل فردي- خانوادگي (طول مدت ازدواج، وضعیت اقتصادي، تعداد فرزندان، تحصیلات، تفاوت سني، نوع ازدواج و سن ازدواج) با رضایت زناشویي در کارکنان اداره هاي دولتي شهر اهواز،نشان داد که در کل آزمودني ها،عامل شخصیتي- روان رنجورخویي با رضایت زناشویي رابطه معنادار دارد، ولي عوامل شخصیتي- برونگرایي، باز بودن، توافق و وجداني بودن با رضایت زناشویي رابطه منفی دارند.
-اعتمادی و همکاران (1390) در پژوهشی که از بین زوجینی که بدلیل مشکلات زناشویی به یکی از مراکز مشاوره شهر اصفهان مراجعه کرده بودند، نمونهای شامل 32 زوج با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شده و بطور تصادفی در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند و با استفاده از مقیاس صمیمیت زناشویی باگاروزی و پرسشنامه بررسی نیازهای صمیمیت مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه زوجدرمانی مبتنی بر رویکرد شناختیرفتاری شرکت کردند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که کاربرد تکنیکهای مبتنی بر نظریههای شناختی-رفتاری میزان صمیمیت و صمیمیت عاطفی-جنسی زوجین را افزایش داده است .
- پژوهشی با عنوان ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی، توسط بشارت (1386) بر روی 357 دانشجو از رشته های مختلف دانشگاه تهران از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای صورت گرفت. یافته ها نشان دادند که ناگویی هیجانی با مشکلات بین شخصی همبستگی مثبت معنادار دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که مولفه های ناگویی هیجانی میتوانند مشکلات بین شخصی دانشجویان در زمینه های قاطعیت، مردم آمیزی، صمیمیت و مسؤلیت پذیری را پیش بینی کنند.
- رستمی (1380) دلبستگی نوجوانان به والدین و همسالان و رابطه ی آن را با آلکسیتیمیا در بین یک جمعیت 100 نفر از والدین و 100 نفر از همسالان کودکان شان به صورت نمونه گیری در دسترس بررسی کرد. از بین مجموعه متغیرهای دلبستگی به همسالان و والدین دو متغیر اعتماد به والدین و رابطه گرم و صمیمی با والدین بیشترین نقش را در پیش بینی آلکسیتیمیا افراد داشت.
- پژوهش مالیس، وین هیل و رودیک (1999؛ به نقل از کیقبادی، 1380) این پژوهش بر روی والدین (مادران) و نوجوانان 13-15 سال به صورت نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انجام گرفته بود. نتایج نشان داد که آلکسیتیمیا با شدت دلبستگی به مادر همبستگی مثبت دارد. نوجوانانی که در گروه های دارای دلبستگی بالا به مادر طبقه بندی شده بودند در مقایسه با همکلاسیهایشان که در گروه های دارای دلبستگی پایین به مادر قرار گرفته بودند؛ آلکسیتیمیا (ناتوانی در ابراز هیجان) کمتری را در ارتباط با دیگران داشتند.
پیشینه تحقیق در جهان
-كاپر من و لاكس(2014) معتقدند بین شادکامی و رضایت زناشویی و پنج عامل شخصیت هستند رابطه معنادار وجود دارد. بین شادکامی و رضایت زناشویی رابطه منفی وجود دارد. بین شادکامی و روانرنجوری رابطه معنادار نبود.
-امیری و همکاران(2014) در پژوهشی به بررسی شادکامی و سبک های ارتباطی در رضایت زناشویی در دانشجویان متاهل دانشگاه های دولتی تهران پرداختند. آزمودنی ها متشکل از 100 نفر(50زوج) بودند. یافته ها نشان داد شادکامی رابطه منفی و معنی داری با رضایت زناشویی دارد . همچنین مشخص شد که سبک های ارتباطی انتظار ترک و اجتناب متقابل رابطه معنی داری با رضایت زناشویی دارد.
-محمدزاده ابراهيمي و فرهاد برجعلي(2012) دريافتند كه ازدواجهايي از پايداري و صلابت برخوردارند كه هنگام شروع زندگي مشترك،ويژگي هاي شخصيتي زوج ها مشابه باشد .تشابه شخصيت منجر به تعادل و روابط نسبتا خوب و موفق مي شود. نتایج نشان داد بين مشابه بودن در خوشايندي و برون گرايي بارضايت زناشويي رابطه ي معنا داري وجود دارد و بين مكمل بودن در عامل شادکامی با رضایت زناشويي رابطه منفي وجود دارد.
-کوردوا و همکاران(2013)، توانایی تشخیص و ابراز هیجان ها، صمیمیت و رضایت زناشویی را مورد بررسی قرار دادند. نمونه شامل 92زوج متاهل بود. نتایج حاکی از آن بود که توانایی تشخیص و توانایی ابراز هیجان ها با سازگاری زناشویی توسط صمیمیت تعدیل شد.
-سويني و همكاران (2009). به بررسي رضایت زناشویی، شادکامی و بهزيستي رواني ذهني در ميان دانشجويان پرداخت . وي مشاهده كرد دانشجوياني كه رضایت زناشویی كمي دارند از بهزيستي رواني كمتري برخوردار هستند. وي عواملي مانند عزت نفس، نشانه هاي افسردگي، نگرش به تحصيل و ارزيابي از هدف هاي آموزشي و تربيتي را از عوامل مهم بهزيستي رواني مي داند.
-كريد و همكاران(2010). به بررسی رابطه بین بهزیستی روانی، شادکامی و ناگویی هیجانی در بین دانشجویان متاهل پرداخت. نتایج پژوهش او نشان داد که بین شادکامی و ناگویی هیجانی رابطه معناداری و منفی وجود دارد. بین بهزیستی روانی و ناگویی رابطه معنادار نبود.
-شوارزر و فاچس (2012) در پژوهشی که تحت عنوان رابطه خودکارآمدی با خودبازبینی و ارتباط آن با ناگویی هیجانی در بین زوجین انجام دادند ، نشان دادند که بین خودکارآمدی و خودبازبینی رابطه مثبت وجود دارد .
-گادیانو و هربرت (2012) در پژوهش خود تحت عنوان خودکارآمدی جنسی و ناگویی هیجانی و خودبازبینی را در موقعیتهای اجتماعی را در بین زوجین بررسی کردند. نتایج نشان داد تغییرات در ناگویی هیجانی و خودبازبینی به شدت با تغییرات موقعیت های اجتماعی همخوان است.
-اولسون (2010) برای مطالعه ناگویی هیجانی و شادکامی با رضایت زناشویی در مديران شركت، گروه کوچکی از كاركنان مرد را انتخاب و برنامه خلاصه شده را بر روی آنها اجرا کرد. وی با استفاده از یک طرح شبه تجربی، اندازه های قبل و بعد از مداخله را برای آزمودنی ها جمع آوری کرد و با استفاده از تحلیل واریانس نشان داد که سبک های ابراز هیجان و شادکامی با رضایت زناشویی در مديران مرد رابطه مستقيم و معناداري با هم دارند.
-گراهام (2010) در پژوهش خود تحت عنوان ناگویی هیجانی و هیجان خواهی با رضایت زناشویی كاركنان نساجي و كاركنان شركت هاي مواد غذايي نشان دادند بین ناگویی هیجانی و هیجان خواهی و همچنین بین خودکارآمدی با رضایت زناشویی رابطه معناداری وجود دارد.
-در پژوهش هيكمن و همكاران ( 2012) بر روي تاثير آموزش هاي غني سازي در رضايت مندي زناشويي، صميميت زناشويي سي و هفت زوج شركت كننده در دو برنامه ي غني سازي و الگوي ديگري از غني سازي با عنوان ماجراجويي، قبل و بعد از شركت در گروه ها توسط پرسش نامه ي صميمت وارينگ (WIQ) مورد بررسي قرار گرفت. نتايج مطالعه نشان داد، ارتباط بين فردي زوج هاي هر دو گروه، بهبود معناداري در مقايسه با گروه كنترل داشت و شركت كنندگان در دو گروه آزمايشي تفاوت معناداري در بهبود رضايت مندي زناشويي نداشتند.
- جوهونی (2010) در پژوهش، خود تحت عنوان رابطه بین آلکسیتیمیا و خودکارآمدی در بین دانشجویان نشان داد؛ دانشجویانی که از خودکارآمدی ضعیفی برخوردارند؛ در بیان هیجانات خود با مسایل زیادی روبه رو هستند و این مسأله در دختران بیشتر دیده شده است.
- بال (2008) در پژوهشی به بررسی رابطه بین برانگیختگی عاطفی و تفکرات غیرمنطقی با ناگویی هیجانی بین دانشجویان دختر و پسر (765=N) پرداخت. نتایج پژوهش نشان داد افرادی که تفکرات غیر منطقی بالایی دارند؛ دارای آشفتگی هیجانی بیشتری و شادکامی کمتری هستند. او همچنین دریافت در دانشجویانی که تفکرات غیر منطقی وجود دارد؛ طرحواره های ناسازگار با نداشتن خویشتن داری و برخی نشانه های اختلالات روانی رابطه معناداری دارد.
- پیرو (2006) در یک مطالعه رابطه بین شرایط اقتصادی – اجتماعی، اضطراب و ناگویی هیجانی افراد را در 5 کشور (فرانسه، انگلستان، ایتالیا، اتریش، یونان ) بررسی کرد. در این بررسی 10900 نفر شرکت کردند که نیمی از آنان را زنان تشکیل می دادند. او دریافت که سن، سلامتی و ناگویی هیجانی به طور قوی با اضطراب و رضایت كلي افراد در ارتباط هستند و این رابطه معکوس است.
- لیپورمرسکی و همکاران (2005) در پژوهش خود بر روی دانشجویان (2300=N) شهر اوکلاهاما به میزان بررسی رابطه ناگویی هیجانی و سازگاری با موقعیت های زندگی پرداختند. آنها معتقدند که به طور کلی افراد شاد به شرایط و اتفاقات به شیوه مثبت و سازگارانه تری پاسخ می دهند از این رو ناگویی هیجانی کمتری تجربه می کنند. و دارای سطح استرس کمتر و سیستم ایمنی قوی تر و خلاق تری از افراد ناشاد هستند. بنابراین افراد شاد به شرایط اتفاقات به شیوه مثبت تر و سازگارانه تری پاسخ می دهند. شادی امری مسری است یعنی شادی یک فرد می تواند در دیگران نیز شادی پدید آورد و زندگی را دلپذیرتر سازد.
-کافتسیوس (2001) بر مطالعه ایی برروی چهل زوج ،آثار دلبستگی و الگوهای همبسته تنظیم هیجان در ارتباطات نزدیک را بررسی کرد .توضیحات چهرهای شرکت کنندهها ضبط میشد و هر یک از زوجها در ادامه حالت چهره ی شریک زندگی خود را توصیف میکردند.نتایج نشان داد که تفاوتهای پیش بینی شده در تنظیم هیجان بین سبک های دلبستگی ایمن و نا ایمن ،تنها با توجه به عواطف منفی یافت شد.مشاهده گران مستقل نیز مردهایی با دلبستگی ناایمن را در توصیف هیجان ها در مقایسه با مردان با دلبستگی ایمن ، ناتوان تر یافتند.
- آدام و کینگراس (1982) ، به بررسی اثر بخشی یک برنامه غنی سازی ازدواج در افزایش صمیمیت زوج های متاهل پرداختند . نتایج نشان دهنده تاثیر برنامه غنی سازی بر صمیمیت و تغییر جهت فکری زوجین بود . همچنین نتایج نشان داد که برنامه می تواند به زوج ها در بهبود ارتباطات کمک کرده حتی به تغییر تصمیم آنان از طلاق به ادامه زندگی کمک کند .
منابع
- اخوت،و.ا و دانشمند،ل(1357). ارزشیابی شخصیت. انتشارات دانشگاه تهران.
- ازخوش، م (1387). کاربرد آزمون های روانی تشخیص بالینی.تهران: نشر روان
- برنشتاین، ف. اچ(2002). شناخت و درمان اختلاف های زناشویی. ترجمه سهرابی(1373). موسسه خدمات فرهنگی رسا.
- احمدی،خ (1382)،بررسی عوامل موثر بر سازگاری زوجین و مقایسه دو روش مداخله ای تغییر شیوه
زندگی و حل مشکلات زندگی در کاهش ناسازگاری زناشویی،پایان نامه دکتری،دانشگاه علامه طباطبایی.
- دانش،ع(1384).تاثیر همانندی/تضاد در ویژگیهای شخصیتی درونگرایی و برونگرایی بر رضایت زناشویی.دانشور رفتار،دوماهنامه علمی/پژوهشی دانشگاه شاهد،12(10)،67-57.
- گلمن، د(1995) .هوش هیجانی. ترجمه پارسا(1387). تهران: انتشارات رشد.
- بشارت، م.ع و گنجی،پ (1391). نقش تعدیل کننده های سبک هلی دلبستگی در رابطه بین ناگویی هیجانی و رضایت زناشویی. مجله اصول بهداشت روانی، 14، 35-224.
- بشارت، م.ع(1386). ناگویی هیجانی و مشکلات بین شخصی. مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی، 10،145-129.
- بشارت، م.ع؛حدادی،پ؛رستمی،ر و صرامی فروشان،ز (1390).بررسی آسیب های عصب شناختی در بیماران مبتلا به ناگویی هیجانی، روانشناسی معاصر،6(1)،3-12.
- رجائی، ع(1392). رابطه شادکامی با هوش معنوی و رضایت زناشویی در کارکنان فولاد. پژوهشنامه تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام، 22، 19-1.
- رستمی (1380)، بررسی رابطه خودکارآمدی ، پذیرش خود با ناگویی هیجانی در بین دانشجویان،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی،دانشگاه آزاد واحد اراک.
- ساپینگتون،ا.ا(1999). بهداشت روانی. ترجمه حسین شاه برواتی،(1382). تهران: انتشارات روان.
- شاکریان،ع؛ نظری،ن ؛ ابراهیمی،ح؛ فاطمی،ع و دانایی،س(1391). ارتباط شباهت و تضاد در ویژگی های شخصیتی با سازگاری زناشویی. مجله علوم رفتاری، 6،245-251.
- عطاري،ی.ع( 1385).بررسي رابطه ویژگي هاي شخصیتي و عوامل فردي- خانوادگي با رضایت زناشویي در کارکنان اداره هاي دولتي شهر اهواز، مجله علوم تربیتي و روانشناسي، دانشکده علوم تربیتي و روان شناسي دانشگاه شهید چمران،13(3)، 86-95
- کاپلان، اچ؛ سادوک، و. (2008). خلاصه روانپژشکی علوم رفتاری/ روانپژشکی بالینی، ترجمه پورافکاری،(1386)، تبریز: شهرآب.
- معلمی، ص؛ رقیبی، م و سالاری درگی، ز(1390). مقایسه ی هوش معنوی و سلامت روان در افراد معتاد و غیرمعتاد. مجله ی علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد،ویژه نامه همایش رفتارهای پرخطر، 18(3)،24-235.
-اتکینسون،ر.ا؛ اتکینسون،ر.سی؛اسمیت، ا.ای؛ بم،د.ج و هوکسما،س(2009). زمینه روانشناسی هیلگارد. ترجمه براهنی و همکاران (1385) .تهران، انتشارات رشد.
-اسدی بیگی، ز و سپاه منصور، م(1390). رابطه سبک های عشق و رضایت زناشویی در زنان خانه دار متاهل 45-30 ساله شهر تهران. چکیده مقالات دومین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشت،41،224-235.
-اسمعلی کورانه، ا (1390) مقایسه ویژگیهاي شخصیتی و سبکهاي مقابله اي مجرمین و افرادبهنجار. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی،دانشگاه تبریز.
-اعتمادي.، ع.؛نوابي نژاد، ش؛احمدي،س.ا و فرزاد، و.ا (1390). بررسي اثربخشي زوج درماني شناختي- رفتاري بر صميميت زوجين مراجعه كننده به مراكز مشاور در شهر اصفهان. فصلنامه علمي-پژوهشي مطالعات روانشناختي،2، 69-88.
-بک، آ.تی (1994). عشق هرگز کافی نیست. ترجمه: مهدی قرچه داغی (1382)، تهران: نشر پیکان.
-بلانچ، س (1985). نظریههای روان درمانی. ترجمه مهدی قراچه داغی (1380)، تهران: انتشارات رشد.
-پروین،ج (1989) .روشهای ارزیابی شخصیت، ترجمه جوادی،(1381). انتشارات نسل نو اندیش.
-ثناییذاکر، باقر (1375). ازدواج، انگیزهها، پرتگاهها و سلامت آن، مجله پژوهشی تربیتی، جلد 3 و4.
-ثناییذاکر، ب؛ علاقبند، ش؛ فلاحتی، ش وهومن، ح(1389). مقیاس سنجش خانواده و ازدواج. تهران: انتشارات رشد.
دلاور،ع (1389).احتمالات و آمار کاربردی در روانشناسی و علوم تربیتی.ناشر:رشد.
-خلعتبری،ج (1385).آمار و روش تحقیق.نشر:پردازشگران.
-دو مینیان، ف (1972). رابطه مؤثر. ترجمه قرچه داغی (1370)، تهران: انتشارات شباهنگ.
-راس،ا (1992).روانشناسی شخصیت(نظریه ها و فرآیندها) ترجمه جمالفر (1382). تهران: موسسه نشرروان.
-رجائی، ع؛ بیاضی، م. ح؛ حبیبی پور، ح(1391). بررسی رابطه معنویت با رضایت زناشویی و شادکامی در بین زوجین. فصلنامه روان شناسان ایرانی. 4(2)، 78-89.
-ساروخاني، باقر(1380)، مقدمه اي بر جامعه شناسي خانواده، تهران، انتشارات سروش.
-ستوده،ه.ا؛میرزایی،ب و پازند،ا (1391)روانشناسی جنایی،تهران،انتشارات آواي نور.
- ویرجینیا .س(1987). آدم سازی. ترجمه: بهروز بیرشک(1390). چاپ ششم، تهران: انتشارات رشد.
-سليمانيان، ع.ا(1390)، بررسي رابطه بين افكار غير منطقـي و رضايت زناشويـي، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت معلم.
-سیاسی، ع.ا (1388). نظریه های شخصیت یا مکاتب روانشناسی. ناشر:دانشگاه تهران.
-شاملو ، س(1380). آسیب شناسی روانی، انتشارات رشد.
-شعارینژاد ، ع.ا (1354). روانشناسی رشد. تهران ، انتشارات اطلاعات.
-شولتز.د وشولتز.س.ا(2005). نظریه هاي شخصیت. ترجمه سیدمحمدي(1391).تهران،نشرویرایش.
-صادقي، ب (1384).بررسي عواملي كه منجر به اختلاف خانوادگي و طلاق مي شود. اصلاح وتربيت،31(4)،26-30.
-فقیرپور، م (1384). مهارتهای اجتماعی و سازگاری زناشویی.نشر: سازمان بهزیستی گیلان.
-فیست،ج؛ فیست،گ.جی(2002).نظریه های شخصیت.ترجمه سید محمدی(1391).نشر روان.
-قلیلی، ز؛ احمدی، س.ا و فاتحی زاده،م(1391). اثر بخشی آموزش شیوه حل مسئله بر کاهش تعارضات زناشویی. فصلنامه روانشناسی کاربردی.3(1) 344-331.
-قلی زاده، ز؛برزگری ل؛غریبی، ح و باباپور خیرالدین،ج (1389).بررسی رابطه پنح عامل شخصیتیNEO-FFI با رضایت زناشویی،دوماهنامه علمی-پژوهشی دانشگاه شاهد،17،43،57-66.
-كرباسيان، م؛ وكيليان، م(1378)، مسايل نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات پيام نور.
-کجباف ،م.ب ؛نشاط دوست،ح.ط و خالوییی،ق(1384).بررسی رابطه بین هیجان خواهی و میزان رضایت زناشویی.دوماهنامه علمی-پژوهشی دانشکاه شاهد.سال دوازدهم.شماره10،69-78.
-کریمی،ی(1390)روانشناسی شخصیت. تهران: موسسه نشر ویرایش.
-کی نیا،م (1390).روانشناسی جنایی،جلداول. تهران: انتشارات رشد.
کیقبادی،ر(1380) .بررسی رابطه آلکسیتیمیا و سبک های دلبستگی با ارزشهای اخلاقی نوجوانان 13-15. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شهید بهشتی . تهران.
-گروسی، م.ت(1380). بررسی تأثیر صفات شخصیتی و عوامل خانوادگی بر رضایتمندی زناشویی زوجهای شهر دامغان. نخستین کنگره آسیبشناسی خانواده در ایران،3،27-36.
-مای لی ، ص (1380)، بررسی رابطه ویژگی های شخصیت با فرزند پروری و رضایت از زندگی، پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه کرمان.
-مصلحتی، ح (1379). ازدواج و ازدواج درمانی. چاپ اوّل، تهران: نشر البرز.
-منصور، م (1384). روانشناسی ژنتیک، انتشارات سمت.
-موسوی،ا.ا (1393). بررسی میزان رضایت زنان تحصیل کرده از زندگی زناشویی. طرح تحقیقی دفتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی واجتماعی ریاست جمهوری.
-مير محمد صادقی، ع (1384). سازگاری زناشویی با عوامل شخصیت و سبکهای مقابلهای در فرزندان شاهد. مجله روانشناسی، 6 (3)،.23-30.
-نظري، ع.م(1389)، مباني زوج درماني و خانواده درماني، تهران : نشر علم .
-نوابی نژاد، ش و محبي كيا، ر (1390)، تأثير آموزش مهارتهاي ارتباطي با رويكرد شناختي ـ رفتاري بر سازگاري زناشويي زنان، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه شهيد بهشتي.
-وینچ، ج. سی (1984). نظریه های روان درمانی. ترجمه: قرچه داغی (1380)، تهران: انتشارات رشد.
-هاشمی،ت؛خلیل زاده بهروزیان،س و ماشینچی عباسی،ن (1391). جنسیت، ناگویی هیجانی و نظریه ذهن در دانشجویان. دوفصلنامه علمی پژوهشی شناخت اجتماعی، 1، 6-13.
-ياربخت، ش(1392)، راهنمايل مسائل جنسي و زناشويي، تهران : نشر پوريا.
-يونسي، س.ج(1388)، مديريت روابط زناشويي:آسيب ها و راه حل ها در روابط زناشويي، تهران: نشر قطره.
منابع لاتین
-Adam.H & Gingras, M. (1982). Marriage And The Spiritual Realm: The Roles Of Proximal And Distal Religious Constructs In Marital Functioning. Journal Of Family Psychology, 13, 321-338.
-Amiri,M.Farhoodi,F.Abdolvand.N.Rezaie ,A.(2014). A study of the relationship between Big-five personality traits and communication styles with marital satisfaction of married students majoring in public universities of Tehran,procedia-social and behavioral sciences,30,635-639.
-Ahmadi , Sh. Hossenin Tabar , H. (2010). A Systematic Review Of Life Skill Programs For Youth With Physical Disabilities. Journal Of Adolescent Health 41, 323-332.
-Ball, A. (2008). The Relationship Between Emotional Arousal And Irrational Thoughts With Positive Thinking Between Student , Journal Psychology Of Religion News Letter, 36 (9 ), 899-913.
-Besharat MA. [An investigation of the relationship between attachment styles and marital problems in infertile couples]. Psychoterapical novelties 2001; 17-18: 55-66. (Persian)
-Besharat.M.A.(2007)-reliabigity and factorial validity of farsi version of the Toronto Alexithymia scale with a sample of Iranian students.psyehological Reports,101(1):209-220.
-Bernbaum,H,Raghavan,C& Le,Huynh_N (2002) Cultural And Alexithima: Mean Levels,Correleats And The Role Of Parental Scoailatizatin Of Emation1,2.Emation Journal Of Psychology ,2(4):341-360.
-Caperman,Luckes.(2014).Enhancing Marital Intimacy Through Psycho Education. The Pairs Program The Family Journal, Vol Experimental Psychiatry, 41 (4 ), 373-380.
-Cook , J.H. (2000). Attributions And Marital Satisfaction: The Mediated Effects Of Self –Disclosure, Journal Of Family And Consumer Sciences, 97, 1, 22-26.
-Campos, A.; Chiva, M. & Moreau, M. (2000). Alexithymia and mental imagery. Pers Indiv Differ, 29,787-791.
-Cordova,J.V.,Gaee,C.B.,And Warren ,L.Z.(2013).Emotional Skillfulness In Marriage :Intimacy As A Mediator Of The Relationship Between Emotional Skillfulness And Marital Satisfaction.Journal Of Social And Clinical Psychology 24(2):218_238.
-Coughlin,j.p.,Hustan,T.d.,&Houts,R.N.(2000) How does personality matter in marriage.An examination of trait anxiety,interpersonal negativity,and social psychology,vol,78,326-336.
-Davis , M.H., & Franzoi , S.L. (1986). Adolescent loneliness, self- disclosure , and private self- consciousness: A longitudinal investigation. Journal of Personality and Social Psychology , 51, 595-608.
-Down,M.(2003). The Reliability and Validity of Hans Eysenck's EPI Test. http://www.123HelpMe.com/view.asp?id=121860.
-Dione. L.(1996). Trends In Opiate-Related Deaths In The United Kingdom And Australia, 1985–1995. Drug And Alcohol Dependence, 57(3):247-254.
-Eysenk, M.W., Tallis, F. (1981). A questionnaive for the measurementof non- pathological worry. Personality and Individual Differences, 13 , 161-680.
-Ellis, A. (1986). Retional – emotive couples therapy. New York: Porgamon Press.
-Feen. S (2012). The Longitudinal Assocation Between Attributions And Marital Satisfaction. Journal Of Family Psychology, 14, 276-285.
-Gadinoj.T & Herbert, C. A. (2012). Medical And Psychology Students` Self-Assessed Communication Skills: Apilot Study. Patient Education And C0unseling. 3707:1-6.
-Guttman H, Laporte L. Alexithymia, empathy, and psychological symptoms in a family context. Compr Psychiatry(1976); 43: 448-55.
-Gelles RJ(1995).cotemprory familes Asociological view Thousand Oaks:sage;43-72.
-Geraham, F.G . kelani. m(2006). Computer Self-Efficacy And Anxiety Scales For An Internet Sample: Testing Measurement Equivalence Of Existing Measures And Development Of New Scales. Computers In Human Behavior, 20, 1–15.
-Coughlin,k Huslax,r. Houts. j(2000) Counseling And Therapy For Couples. Brooks/Cole Publishing Company: USA.
-Grass,j.j.(1998).The emerging field of emotion regulation:An integrative review .Review of General Psychology.2.271-299.
-Greeff, A.P.(2000).charactristics of families that function well. Journal of family issues,21,948-962.
-Geraham, F.G (2010). Computer Self-Efficacy And Anxiety Scales For An Internet Sample: Testing Measurement Equivalence Of Existing Measures And Development Of New Scales. Computers In Human Behavior, 20, 1–15.
-Guttman H, Laporte L. Alexithymia, empathy, and psychological symptoms in a family context. Compr Psychiatry(1976); 43: 448-55.
-Hampson , J.L.(1985).Parent –Child interactions. and anxiety disorders: on observational study. Behaviour Research and therapy,39(12) , 1411 -1427.
- Hikman , G. T & Chapman, B. C. (2012) Logotherapy-Enhanced REBT: An Integration Of Discovery And Reason. University Of North Texas.
-Juhani, T .L(2010). Medical And Psychology Students` Self-Assessed Communication Skills & Alexithymia: Apilot Study. Patient Education And Counseling. 3707:1-6.
-Karny, M., & Bradbury, T. N.(1995). Marital Satisfaction In Imate Relation Ship. Journal Of Marital And Family Therapy, 63(2), 504-513.
-Kread, D.J. Karademas,C (2010). The Relationship Of Alexithymia well-being And happiness in martial student on university of ohayou . journal of psychology . 45-59
-Kokkonen,Pirkko:Karvonen,Jt.Veijola,J:Laksy,K:Jokeleanin,J: Jarvelin,Mr & Joukamaa(2001) Prevalence And Sociodemographice Correlate Of Alextima In A Population Sample Of Young Adult Compressive Psychiatry,42(5):471-476.
-Kafsisos, M. T. (2001). Stabilitin Components And Predictors Of Subtective Well – Bing (Swb): Implications For Swb Structure. Advances In Quality Of Life Theory And Research, 13-30.
-Kreitler, S. (2002). The psychosemantic approach to alexithymia. Personality and Individual Differences, 33: 393-407.
-Krystal,H(1979).Alexithymia And Psychotherapy. Amircan Journal Of Psychotherapy,33(1).17-31.
-Lulass, R, S. (1989). Alexithymia And Interpersonal Problems. Journal Of Clinical Psychology, 63 (1), 109-117.
-Lyubomirsky, S., & Dickerhoof, R. (2005). A Construal Approach To Increasing Happiness. In J. Tangney & J. E. Maddux (Eds.), Social Psychological Foundations Of Clinical Psychology. New York: Guilford Press.
- Mohammadzadeh Ebrahimi, A., Borgali, A.(2012). The Relationship Between Similarity Base On Personality Dimensions Of Couples And Marital Satisfication. J Science Psychology. 3.55-71.(Persian)
-Msauda, M. (2003). Meta-Analysis Of Love Scales: Do Various Measure The Some Psychological Construct? Japanese Psychological Reserch, 45(1),25-37.
-Olson .M.A.(2010).Faciliting Self-Esteem And Social Supports In A Family Life Skills Program Journal Of Woman, Social Work.15(2)11-211.
-Parker,J,D.A.Taylor .G.J& Bagby,R M2001)) Alextima Relationship With Ego Defense And Coping Style.Comprehnsive Psychiatry,39(2):91-98.
-Patreson .M (2012) Subjective Well – Being: Three Decades Of Progress. Psychological Bulletin, 125 , 276-302.
-Paisley.A.C.(2003). Eysenk personality inventory(EPI).Retriered from the world web.HHP://www.socsci.paisley.ac.uk/ee/IDLEE4/SIDO10.htm.
-Pozae ,J.s.(2007).Social Phobia and Presistence of Conduct Problems. Journal of child Psychology and PSychiat, Y, And Allied Disciplines, 41,657- 665. doi: 10,1111/1469-7610,00652 Retriered from the world wide .
-Sanderson CA, Evans SM.(2001). Seeing one’s partner through intimacy-colored glasses: An examination of the process underlying the intimacy goals-relationship satisfaction link. Pers Soc Psychol Bull, 32(2), 110-116.
-Sifneos, P. E. (2000). Alexithymia, clinical issues, politics and crime. Psychotherapy and Psychosomatics, 69(3): 113-116.
-Story , P.S.,& & Bradbury, T. N.(2004). Marital adjustment and spase orientation. The Journal of social psychology, 132,5-9.
-Shutte,Nicola,S,Malouff,J M.Hall,Leana L,Haggetry.Donald ,G. Cooper,J. (1998) Development And Validation Of Measure Of Emotional Intelligence.Journal Of Personality And Individual Diffrense,25:167-177.
- Soini ,Lsukhodolsky,A.G(2009)A Global Projection Of Swb, , Journal Of Social Psycohlogy,57,201-212.
-Schwarzer, K. S. Fuchs (2012). The Effects Of Leader And Follower Emotional Intelligence On Performance And Attitude: An Exploratory Study. The Leadership Quarterly, 13 (3), 243-274.
-Stanley SM, Markman HJ, Whitton SW. Communication, conflict, and commitment: Insights on the foundations of relationship success from a national survey. Fam Process (2002); 41: 659-75
-Vanrad,M & Gundel,H(2004) Development Of Alexithymia Consept.Abstarcat/Journal Of Psychometric Reaserch,56:581-673
-Volf Rad,M & Gundel,H(1977) Development Of Alexithymia Consept. Abstarcat/Journal Of Psychometric Reaserch,56:581-673.
- Wood , M.(1996) Interpersonal And Psychological Correlates Of Marital Dissatisfaction In Late Life. Clinical Psychology Revieww. 2010, 19: Issue 3: 359- 378.
-Yum Y, Canary DJ. Maintaining relationships in Korea and the United States: Features of Korean culture that affect relational maintenance beliefs and behaviors. In: Canary DJ, Dainton M. (editors). Maintaining relationships through communication: Relational, contextual, and cultural va..M (1981). Marital Distress And Dsm–Iv Psychiatric Disorders In A Population-Basednational Survey. Journal Of Abnormal Psychology. 116(3), 638–643.